سخنرانی
شاه، مجرم واقعی است
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (شاه، مجرم واقعی است)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 18 آب‍ان‌ 1357

زمان (قمری) : 8 ذی الحجه 1398

مکان: ‫پاریس - نوفل لوشاتو

شماره صفحه : 420

موضوع : شاه، مجرم واقعی است

زبان اثر : فارسی

حضار : دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (شاه، مجرم واقعی است)

سخنرانی

‏زمان: 18 آبان 1357 / 8 ذی الحجه 1398‏

‏مکان: پاریس، نوفل لوشاتو‏

‏موضوع: شاه، مجرم واقعی است‏

‏حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج‏

‏اعوذ بالله من الشیطان الرجیم‏

‎ ‎‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏     از دست و پاهایی که شاه دارد می زند، یکی هم این شریک جرمهایش است که اینها‏‎ ‎‏را ـ یک عدۀ آنها را ـ گرفته اند. در این حکومت نظامی، یعنی در دولت نظامی و‏‎ ‎‏حکومت نظامی که به پا کردند، دیدند که خیلی فایده نکرد؛ حالا یک راه دیگری پیش‏‎ ‎‏گرفتند. و آن اینکه آنهایی که دیروز با او شریک جرم بودند، بعضی اشان دوازده سال،‏‎ ‎‏سیزده سال در همۀ جنایاتی که شاه کرده است شریک بودند‏‎[1]‎‏، حالا به عنوان اینکه آن‏‎ ‎‏خیانت کرده و جرم کرده است گرفته اند. آن شریک را گرفته اند که این شریک محفوظ‏‎ ‎‏بماند! گمان کردند که مردم الآن، همۀ اذهان مردم، متوجه اند که آن شریکها را گرفته اند،‏‎ ‎‏دیگر مسئله ای نیست و باید مردم اجازه بدهند که شاه باشد! برای اینکه خوب، شما مگر‏‎ ‎‏چه می خواهید؟ شاه از آن طرف آمده است عذرخواهی کرده است و ببخشید من اشتباه‏‎ ‎‏کرده بودم! بعد از این هم دیگر من اشتباه نمی کنم! از آن طرف هم خوب، زندانیهای‏‎ ‎‏سیاسی را ـ خیلی از آنها را ـ رها کرده است: از اهل علم، از جماعت سیاسی و سایر‏‎ ‎‏طبقات؛ از این طرف هم یک عده ای از این اشخاصی که در دولتها بودند و آنها خلاف‏‎ ‎‏کرده اند ـ همه را، این عده را گرفته است و می خواهد که اینها را محاکمه ـ مثلاً ـ بکند!‏

‏     می گوید شما ملت ایران چرا اینقدر لجاجت می کنید؟... «اعلیحضرت» باشم! دیگر‏‎ ‎‏شاه از این بهتر کجا ما پیدا بکنیم که دزدها را گرفته و سیاسیها را رها کرده، زندانیها را رها‏‎ ‎‏کرده و قول و قرار هم داده به اینکه بعد از این دیگر زاهد بشود و عابد و مسلمان! و دیگر‏‎ ‎


‏شما چه طلبی از شاه دارید ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ در سرتاسر ایران باز اعتصابات می کنید؟ این اعتصابات‏‎ ‎‏دیگر چیست که می کنید؟ چرا باز سرتاسر ایران اعتصاب است؟ چرا شرکتهایِ ـ نمی دانم‏‎ ‎‏ـ هواپیمایی و دیگران، اتوبوس و شرکت واحد در اعتصاب است؟ خوب، پزشکها چرا‏‎ ‎‏اعتصاب کردند؟ و هکذا.‏

شاه، مسئول همۀ جرمها

‏     باید پرسید که این مسائل، ما اگر بخواهیم تحلیل کنیم این مسائل را، ببینیم که اینها‏‎ ‎‏جرم را زیاد می کند یا جرم را قَصْر‏‎[2]‎‏ می کند؟ شما این دولتهایی که تشکیل داده اید همۀ‏‎ ‎‏اینها به دست شما تصویب شده است! و این مجرمهایی که حالا گرفتید، اینها همه شان‏‎ ‎‏اینها بودند که در دولتهای شما بودند! شریک جرم شما بودند! شما حالا می گویید اینها‏‎ ‎‏مجرم هستند؟ شما این مجرمها را روی کار آوردی، می گویی دزد هستند؟! شما این‏‎ ‎‏دزدها را روی کار آوردی! حالا شما یک مجرمی یا مجرمهایی و یک خائنهایی را‏‎ ‎‏خودتان در دولتها سر کار آوردید و با هم مشترکاً مشغول شدید به چاپیدن این مملکت و‏‎ ‎‏به اذیت کردن این مردم! حالا اگر دو نفر یا ده نفر با هم شریک شدند و یک جرمی را‏‎ ‎‏انجام دادند یا یک خیانتی کردند، بعد یکی از آنها قدرتمندتر بود یک چند نفری از آنها‏‎ ‎‏را فرض کنیم گرفت، این جرم خودش مَعفُوّ‏‎[3]‎‏ است برای اینکه شرکای جرم را گرفته‏‎ ‎‏است یا خودِ این اقرار به این است که من خیانت کردم این اشخاص را آوردم روی کار؟!‏‎ ‎‏بعضی از اینها که دوازده سال یا بیشتر در مسند نشسته بودند، شما این دوازده سال هیچ‏‎ ‎‏اطلاع از حال این نداشتید! حالا تازه امروز مطلع شدید؟! هیچ اطلاعی تا چند ماه قبل از‏‎ ‎‏این، از دوازده ـ سیزده سال پیش از این، تا چند ماه قبل از این، شما هیچ اطلاع از حال این‏‎ ‎‏آدم که نخست وزیر شما بود و در کارها دخالت داشت و مشاور شما بود و همۀ کارها را با‏‎ ‎‏نظر و فرمان مبارک انجام می داد، شما تا حالا هیچ اطلاع داشتی که این آدم چکاره‏‎ ‎‏است؟! همین دو ـ سه روز مطلع شدی؟! همین چند روز و چند ماه شما مطلع شدی؟! اگر‏‎ ‎


‏یک آدمی دوازده ـ سیزده سال مشغول خیانت و مشغول چپاولی بوده و شما اطلاع‏‎ ‎‏نداشتید، شما لیاقت اینکه در این پست باشید ـ اگر پستی باشد ـ شما همچو لیاقتی نداری!‏‎ ‎‏آدم نالایقی هستی! لکن مطلع بودید ـ چنانکه هستید و بودید ـ خوب دو نفر شریک جرم‏‎ ‎‏بودید! منتها تو شریکْ بزرگه بودی، او شریکْ کوچکه بوده! حالا شریک بزرگه اگر‏‎ ‎‏شریک کوچکه را گرفت و حبسش کرد، اسباب این می شود که دیگر جرمی در کار‏‎ ‎‏نباشد؟! یا جرم هست؟ خوب، تو شریک کوچکه را گرفتی؛ ملت شریک بزرگه را‏‎ ‎‏می خواهد! همان حجتی که تو داری بر اینکه این شریک جرم را گرفتی یا این شرکای‏‎ ‎‏جرم را گرفتی، با همان دلیلی که شما این شرکای جرم را گرفتی، به همان دلیل، ملت از تو‏‎ ‎‏مؤاخذه می کند و می خواهد تو را بگیرد. این راهِ مَفَرّ است؛ خوب، اینها راه عقلایی‏‎ ‎‏نیست که شما می خواهید یک راهی درست کنید که این نجات پیدا بکند. این راه نجات‏‎ ‎‏نیست که!‏

مردم بازی نمی خورند

‏     تمام این حرفها و تمام این نیرنگها برای این است که خوب، احتمال ـ ولو درصدِ‏‎ ‎‏احتمالْ یک احتمال، ولو در هزار احتمال یک احتمال ـ اینها احتمال می دهند که مردم را‏‎ ‎‏مثلاً یک بازی بدهند، ولو آن طبقۀ مثلاً متعارف مردم را بازی بدهند لکن ما می بینیم که‏‎ ‎‏مردم بازی نمی خورند. همین حالا که هم آن شریک جرمها را گرفته است و هم آن نطق‏‎ ‎‏را هی مکرراً می گویند گذاشته است و شنیدند و خوب ما هم شنیدیم این نطقها را، و هم‏‎ ‎‏نطق آن نخست وزیر نظامی، آن را هم ما شنیدیم که گفته است، هم سرنیزۀ آقایان و همۀ‏‎ ‎‏چیزها، هم حملۀ به مردم و هم ریختن توی بیمارستان و درِ بیمارستان را شکستن و در‏‎ ‎‏توی بیمارستان آدم کشتن، و هم حمام قم که سه نفر را به واسطۀ گاز خفه کرده اند، و هم‏‎ ‎‏همدان و هم همه جا، باز همان حرفها و همان انقلابات و همان اعتصابات و همان صداها‏‎ ‎‏هست، و نمی شود نباشد.‏

‏     یک ملتی که بیشتر از پنجاه سال زیر دست و پای اینها خرد شده است، حالا که‏‎ ‎‏چشمهایش را باز کرده و می بیند که باید این مجرمها را با زور و با فشار و با هیاهو و با ‏‎ ‎


‏ـ عرض می کنم ـ تظاهرات و اعتصابات و اینها باید این را شکست داد، همین ملت‏‎ ‎‏می داند این معنا را که اگر چنانچه یک غفلت کوچکی حالا بکند، یک غفلت بسیار‏‎ ‎‏کوچکْ الآن اگر بکند، باز مطلب برمی گردد به پنجاه سال پیش از این، و دیگر نمی تواند‏‎ ‎‏این ملت حتی بعد از پنجاه سال دیگر هم یک همچو نهضتی را ایجاد کند و یک همچو‏‎ ‎‏قیامی بکند. خوب، ملت این را می داند. می داند که اگر امروز این تا آن آخرِ نقطه نرود و‏‎ ‎‏تا سرنگونی این آدم این نهضت را ادامه ندهد، برمی گردد به حال رضاشاه و بدتر از او. و‏‎ ‎‏این دفعه اگر چنانچه این قدرت پیدا بکند، دیگر نه بر بچه مهلت می دهد نه بر بزرگ. همۀ‏‎ ‎‏مخالفین خودش را، که همه ملت است، سرکوب می کند و هیچ هم مضایقه ندارد ایشان.‏

‏     همچو خیال نکنید که یک، بله، خیلی مثلاً عدالت اجتماعی! هر چند روز یکدفعه که‏‎ ‎‏می رفت منبر، می رفت ‏‏[‏‏می گفت:‏‏]‏‏ عدالت اجتماعی را من می خواهم چی بکنم! و فضای‏‎ ‎‏باز سیاسی و عدالت اجتماعی و انتخابات آزاد و تمدن بزرگ و دروازۀ تمدن بزرگ! و از‏‎ ‎‏این شعرهایی که صدتای آن یک غاز‏‎[4]‎‏ در بازار ایران دیگر ارزش ندارد، این پشت سر‏‎ ‎‏هم می بافت و حالا هم باز دست برنداشته است. هر وقت که صحبت می کند باز از آن‏‎ ‎‏حرفها می زند! منتها صفحه ها مختلف می شود! گاهی وقتها با آن صورتها درمی آید، و‏‎ ‎‏گاهی وقتها‏‏] ‏‏برعکس‏‏]‏‏ می شود. گاهی وقتها به بازاریها‏‏[‏‏بد می گوید‏‏]‏‏، وقتی قم آمد، آنجا‏‎ ‎‏دست و پایش را هم گم کرده بود. آن دفعه که قم آمد، یک دفعه که در همان نزدیکیهای‏‎ ‎‏15 خرداد، جلو 15 خرداد بود، این آمد قم. گفتند که وقتی که وارد شد همچو دست و‏‎ ‎‏پایش را گم کرده بود که باید از این راه برود، از توی یک کوچه ای شروع کرد رفتن! بعد‏‎ ‎‏رفتند گفتند آقا راه این طرف است، بفرمایید! ‏‏[‏‏خندۀ حضار‏‏]‏‏ از این راه هدایتش کردند‏‎ ‎‏آمد. و وقتی که رفت ایستاد در بیرون صحن؛ ایستاد صحبت بکند. در حرکاتش هم که‏‎ ‎‏می پرید بالا و می پرید پایین، باز مردم یک حرفهایی داشتند! و رفت ایستاد و بازاریهای‏‎ ‎‏متدین قم را به حرفهای نامربوط بست؛ گفت ریشوهای کذا! از این حرفهای نامربوط. به‏‎ ‎


‏علما که بدتر گفته است دیگر؛ حیوان نجس! از این مسائل.‏

سلطنت شیطانی

‏     همین آقا حالا آمده مقابل ملت و باز توبه می کند و عرضِ اخلاص می کند به همۀ‏‎ ‎‏طبقات ملت که ما اشتباهاتی کردیم! خوب، دیگر از این به بعد اشتباه نمی کنیم! خوب،‏‎ ‎‏اگر اشتباه کردی چرا حالا دوباره می کشی؟ اگر شما تصدیق داری که اشتباه کردی، از‏‎ ‎‏آدمکشی اشتباه بیشتر می شود؟! از جوانهای مردم را کشتن، از زنهای مردم را کشتن‏‎ ‎‏دیگر اشتباه بالاتر داری تو؟! اگر اعتراف داری که شما اشتباه کردی و می گویی‏‎ ‎‏می خواهم برگردم از این اشتباهات، دیگر اینها تکرار نمی شود، اگر اینطور است، خوب‏‎ ‎‏برگرد از اشتباهات خود. تو که می گویی می خواهم برگردم از اشتباه، مردم چطور باور‏‎ ‎‏کنند؟ تو می گویی اشتباه کردم و الآن داری آدم می کشی! مگر امکان دارد که نظامی‏‎ ‎‏بدون اجازۀ این آدمْ آدم بکشد؟ چه داعی دارند آنها آدم بکشند برای خاطر یک کسی‏‎ ‎‏دیگر؟ تا او فرمان ندهد و خودشان را لازم الاطاعه ندانند و جرأت نکنند تخلف بکنند،‏‎ ‎‏آدم نمی کشند. تا فرمان ایشان نباشد کسی آدمکشی نمی کند و این اراذلیها را نمی کند.‏‎ ‎‏فرمان مستقیم این است که اینها را وادار می کند به آدمکشی و اینطور چیزها. همین آدمی‏‎ ‎‏که می گوید که من عذر می خواهم از شما و اشتباه شده و چطور، و من تعهد می دهم،‏‎ ‎‏ضمانت می دهم به اینکه چه نکنم؛ خوب یک دفعۀ دیگر هم ضمانت و تعهدت را‏‎ ‎‏دادی. اول سلطنت شیطانیت تو همین تعهدها را دادی و قسم هم خوردی و در مجلس‏‎ ‎‏هم رفتی و همۀ این کارها را کردی، و دنبالش به قول خودت این «اشتباهات» را کردی و‏‎ ‎‏این غلطها را، حالا چه شده است که دوباره آمدی؟ آن وقت باز یک فُرْجه ای شده است‏‎ ‎‏مثلاً فرض کنید ده روز، یک ماه و دو ماه، سه ماه بعدش این کار را کردی. تو امروز در‏‎ ‎‏عین حالی که می گویی من اشتباه کردم و دیگر نمی کنم از این کارها و دیگر ـ عرض‏‎ ‎‏می کنم که ـ تعهد کردم که تکرار نشود، در عین حال داری انجام همین کثافتکاریها را‏‎ ‎‏می دهی و همین جنایتکاریها را؛ آن وقت مردم چطور بپذیرند از تو؟ مثلاً فرض کنید اگر‏‎ ‎‏ـ خدای نخواسته ـ یک عالِمی بیاید به مردم بگوید ساکت بشوید، چطور مردم گوش‏‎ ‎


‏کنند به حرف این عالم؟ که خوب می گویند این عالم ـ خیلی خیلی بخواهند تأدّب کنند‏‎[5]‎‎ ‎‏می گویند ـ این عالم اشتباه کرده است و الاّ می گویند آدمِ درباری ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏! خیلی بخواهند‏‎ ‎‏ادب کنند می گویند خوب این آقا آدم ساده ای است، آدم صافی است، و نفهمیده که این‏‎ ‎‏چه جور جنسی است! ملت نمی شود، آقا نمی شود ملت را دیگر اینقدر نفهم حساب‏‎ ‎‏کرد! یک ملتی که ایستاده و دارد فریاد می زند و حق مشروع خودش را دارد مطالبه‏‎ ‎‏می کند، این را دیگر نمی شود با این چیزها خوابش کرد.‏

اقلیتهای مذهبی در پناه حکومت اسلامی

‏     از آن طرف تبلیغات همه جانبه. مثلاً دیدند که خوب، در ایران، مالِ هم ایران هم‏‎ ‎‏خارج ـ هر دو را می خواهند این انحراف حاصل کنند ـ که در ایران اقلیتهای مذهبی‏‎ ‎‏هست، و خارج ایران هم به این مسئله خوب، اهمیت می دهند، راجع به اقلیتهای مذهبی‏‎ ‎‏اینها درست کردند که اگر چنانچه حکومت اسلامی تشکیل بشود، دیگر همۀ اقلیت‏‎ ‎‏مذهبیها را از بین خواهند برد اینها! ببینیم که شما بهتر رفتار می کنید با اقلیتهای مذهبی یا‏‎ ‎‏اسلام بهتر رفتار کرده است؟ تو که هم اقلیت مذهبی و هم اکثریت مذهبی را داری پایمال‏‎ ‎‏می کنی و از بین می بری! تو که همۀ حقوق بشر را در ایران از بین بردی. تو نه مُسْلم را‏‎ ‎‏گذاشتی آزاد باشد نه غیرِ مُسْلم را. اقلیتهای مذهبی در اسلام احترام دارند، آزادند.‏‎ ‎‏احترام دارند. مثل اینها می گویند که ـ هی می آیند سؤال می کنند ـ خوب، اگر چنانچه‏‎ ‎‏حکومتِ اسلام شد، با اقلیتهای مذهبی چه می کنید؟ این برای این است که هی تزریق‏‎ ‎‏شده به ایشان که اگر اینطور شد، قتل عام می کنند مثلاً یهودیها را! قتل عام می کنند نصارا‏‎ ‎‏را! قتل عام می کنند زرتشتیها را.‏

‏     در کدام وقت اتفاق افتاده است که در اسلام وقتی که در یک مملکت اسلامی که در‏‎ ‎‏حال جنگ نبوده و در حال صلح بوده و در حال چه بوده، اقلیتهای مذهبی را قتل عام‏‎ ‎‏کرده باشند یا قتل کرده باشند؟! این همین اقلیت مذهبی است که وقتی که یک زن یهودی‏‎ ‎


‏را، ذِمّی را خلخالش را می بَرَند، حضرت امیر می گوید اگر انسان بمیرد این ارزش دارد که‏‎ ‎‏آدم بمیرد، وقتی بشنود که یک زن ذمی را ـ یک زنی که در پناه اسلام بوده است ـ اینها‏‎ ‎‏خلخال را از پایش کشیدند. یک همچو اسلامی و یک همچو حکومت اسلامی می آید‏‎ ‎‏اقلیتهای مذهبی را چه می کند؟! اینها همه تبلیغات است که طرفدارهای شاه و شاه با‏‎ ‎‏بوقهای خودشان این تبلیغات را می کنند برای اینکه حکومت اسلام و اسلام و ـ عرض‏‎ ‎‏می کنم ـ روحانیت اسلام را پیش مردم، یا لااقل پیش این اشخاصی که در خارج ایران‏‎ ‎‏هستند، یعنی این خودشان از غیر مُسْلم هستند و غیر مذهبی هستند، پیش اینها لااقل‏‎ ‎‏لکه دار بکنند که نه، اینها می خواهند یک حکومت ارتجاعی ‏‏[‏‏بکنند‏‏]‏‏، یک حکومت‏‎ ‎‏ارتجاعی، ارتجاع اسلامی! اسلام را، خود این آقا اسلام را ارتجاعی معرفی می کند. این‏‎ ‎‏می گوید این مطلب را که خیر، «دین مبین اسلام» اینها را می گوید اما از آن طرف هم‏‎ ‎‏آنهایی که اسلام را دارند به مردم می گویند، می گوید اینها مرتجع هستند! مرتجع یعنی‏‎ ‎‏اینها برگشتند به 1400 سال پیش از این! تبلیغ می کنند یک چیزی را که 1400 سال پیش از‏‎ ‎‏این آمده. غفلت از اینکه خود ایشان تاریخ 2500 ساله را حالا پیش کشیده! ایشان مرتجع‏‎ ‎‏نیستند اما اینها که 1400 سال پیش قوانین مترقی را دارند می گویند، اینها که می گویند باید‏‎ ‎‏تودهنی زد به این آدمی که سلب آزادی از مردم کرده، باید تودهنی زد به این آدمی که‏‎ ‎‏سلطۀ دیگران را در ایران برقرار کرده و مردم را زیر سلطۀ ابرقدرتها قرار داده، اینها‏‎ ‎‏مرتجعند! اما آنهایی که مال مردم را دارند می خورند به زور و با فشار و سلب آزادی از‏‎ ‎‏همه کردند نه، اینها متمدن هستند و اینها دروازۀ باز آزادی است!‏

اسلام، مخالف فساد

‏     این حرفها و این شعرها و این چیزهایی که در خارج درست کردند، اینها خوف این‏‎ ‎‏است که یکوقت خدای نخواسته بعض جوانهای ما هم به اشتباه بیفتند که مبادا یک‏‎ ‎‏همچو چیزی بشود؛ مبادا یکوقتی اسلام بیاید درِ خانه را روی زنها ببندند، قفلش کنند که‏‎ ‎‏دیگر بیرون نیا از خانه! زنها در صدر اسلام توی میدانها می رفتند. در همین جنگهای‏‎ ‎‏اسلامی توی میدانها می رفتند برای پرستاری این چیزها، اینهایی که کشته می شدند آنجا.‏‎ ‎


‏زنها در مَحْفَظه بمانند؟! چه کسی همچو چیزی به شما گفته است که باید اینطور باشد؟...‏‎ ‎‏آزادند مثل مردها. چه کسی گفته است که اقلیتهای مذهبی را اینها خواهند چه کرد و چه‏‎ ‎‏کرد؟ بله، یکی از درددلهایشان این است که درِ قمارخانه ها را می بندند، این راست است.‏‎ ‎‏در مراکز فساد را می بندند. حکومت اسلامی نمی گذارد این کاباره ها که همۀ جوانهای ما‏‎ ‎‏را به بدبختی کشیده، نمی گذارد اینها باز باشد. اگر اینها را طرفدار هستند مردم بر آن، این‏‎ ‎‏روشنفکرها و این ـ عرض می کنم ـ متجددین با این مَفْسده ها موافقند؟ نه. حکومت‏‎ ‎‏اسلامی قمارخانه ها را می بندد درشان را. و مراکز فساد و کاباره هایی که این فسادها در آن‏‎ ‎‏می شود، اینها را درش را می بندد. این فرم سینماها را تغییر می دهد؛ یعنی این سینماهایی‏‎ ‎‏که الآن جوانهای ما را دارند به فساد می کشند و به فحشا می کشند، اینها می گویند این فرم‏‎ ‎‏نباید باشد. می خواهد سینما باشد، سینمای آموزنده باشد، سینمای اخلاقی باشد. با فسادْ‏‎ ‎‏اسلام مخالف است؛ با فساد کشیدن جوانها، مسلمین را به فساد کشیدن مخالف است. با‏‎ ‎‏غارتگری مخالف است. اسلام نمی خواهد غارت بیت المال را، غارت کنند بیت المال را.‏‎ ‎‏اسلام با تمدن مخالف نیست؛ با این توحشها مخالف است. با این فحشایی که راه‏‎ ‎‏انداختند اینها مخالف است. با مال ملت را صرف قمارخانه کردن در جزیرۀ ـ نمی دانم ـ‏‎ ‎‏کجا‏‎[6]‎‏ مخالف است.اینها البته جلوگیری می شود.حکومت اسلامی اگرآمد،این مفسده ها‏‎ ‎‏را از بین برمی دارد؛ نمی گذارد جوانهای ما فاسد بشوند، نمی گذارد این فرهنگْ عقب‏‎ ‎‏نگه داشته بشود تا اینکه نگذارد این جوانها رشد بکنند. خوب، همین جوانهای خارج‏‎ ‎‏آمدند به من می گویند که ما را نمی گذارند که رشد علمی بکنیم. ما را به یک حدی نگه‏‎ ‎‏می دارند، نمی گذارند. با این چیزها مخالف است؛ البته اسلام با این چیزها مخالف است.‏

اسلام، مدافع واقعی حقوق زن

‏     اسلام می خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زنها را نجات داده است از آن‏‎ ‎‏چیزهایی که در جاهلیت بود. آنقدری که اسلام به زن خدمت کرده، خدا می داند به مرد‏‎ ‎


‏خدمت نکرده؛ آنقدر که به زن خدمت کرده. شما نمی دانید که در جاهلیت زن چه بوده و‏‎ ‎‏در اسلام چه شده. حالا هم اینها دارند از جاهلیت بدتر می کنند. آن وقت آنها بی اهمیت‏‎ ‎‏می کردند، حالا ایشان می فرماید که زن باید لَعبه‏‎[7]‎‏ باشد! زن باید ـ نمی دانم ـ چه باشد.‏‎ ‎‏یک همچو حرفی که به کرامت زن برمی خورد. اعتقاد ایشان دربارۀ زن این است که باید‏‎ ‎‏ـ یک تعبیر سوئی کرده بود ـ اینطوری باشد! اسلام می خواهد زن این جوری نباشد.‏‎ ‎‏اسلام می خواهد زن مثلِ ـ همان طوری که مرد همۀ کارهای اساسی را می کند زن هم‏‎ ‎‏بکند، اما نه اینکه زن یک چیزی بشود که آقا دلشان می خواهد که بَزَک کرده بیاید توی‏‎ ‎‏جامعه و با مردم چه بشود، مخلوط بشود. با جوانها آن جوری مخلوط! اینها را جلو‏‎ ‎‏می خواهد بگیرد اسلام. می خواهد زن را حیثیت و احترامش را حفظ کند؛ می خواهد‏‎ ‎‏شخصیت به زن بدهد که از این شیئیت بیرون بیاید. اینها می خواهند بفروشند، از این‏‎ ‎‏دست به آن دست کنند؛ این را مخالف است اسلام. با زن مخالف است اسلام؟! اسلام به‏‎ ‎‏زن خدمتی کرده است که در تاریخ همچو سابقه ای ندارد. اسلام زن را از توی لجنزارها‏‎ ‎‏برداشته آورده شخصیت به او داده، اسلام با زن مخالف است؟! اینها تبلیغات است.‏‎ ‎‏می خواهند شما را از اسلام دور کنند و مالتان را بخورند، می خواهند شما را از روحانیت‏‎ ‎‏کنار بزنند و مالتان را بخورند، می خواهند نگذارند فرهنگ شما رشد پیدا کند و اموال‏‎ ‎‏زیرزمینی تان رابخورندودراسارت نگهتان دارند تاآخر.واگرامروز همۀ ملت دست به هم‏‎ ‎‏ندهند و هر چه خواهد شد خودشان را نجات ندهند از این گرفتاری، تا آخر در گرفتاری‏‎ ‎‏هستند. و هر کس یک کلمه بگوید که موافق باشد با سازش با این مرد، خیانت کرده؛ هم‏‎ ‎‏بر اسلام و هم بر مسلمین و هم بر کشور خیانت کرده است. خودتان را بپایید و ناظر باشید‏‎ ‎‏اشخاصی را که می خواهند یک همچو کارهایی را بکنند. اگر یکوقت از دهن کسی بیرون‏‎ ‎‏آمد، تودهنی به او بزنید که همچو غلطی را نکند. ان شاءالله خداوند همه تان را حفظ کند؛‏‎ ‎‏موفق باشید و خدمت کنید به کشور خودتان و اسلام خودتان.‏

  • ـ دستگیری امیر عباس هویدا نخست وزیر سیزده ساله و دیگر مسئولان رژیم در 16 آبان 1357
  • ـ کوتاه، اندک.
  • ـ بخشوده شده.
  • ـ واحد پول بی ارزش.
  • ـ ادب به خرج دهند
  • ـ اشاره به جزیرۀ کیش.
  • ـ بازیچه، عروسک.