سخنرانی
زمان: 24 مهر 1357 / 13 ذی القعده 1398
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: جامعیت اسلام
حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج
[بسم الله الرحمن الرحیم]
توأم بودن علم و عمل؛ و تجسم اعمال
عمل برای نفع جامعه است؛ عمل برای رشد جوانها و جامعه است؛ و این عمل یک عمل روحانی است، یک عمل الهی است که همین صورتش در آن عالم هست و شما به آن صورتها می رسید در آن عالم که فوق تصور ماهاست، آن عالم همۀ چیزهایی که در اینجاست، مثل این صوتی که انسان این را یک جایی منعکس می شود و پس می دهد، تمام این اعمالی که ما در اینجا انجام می دهیم این مثل آن صوت انعکاس دارد. و بعد که ما از اینجا رفتیم به آن عمل می رسیم، می بینیم. در آیۀ قرآن هست که فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ؛ هرکس عمل خیری بکند همان عمل خیر را می بیند، خودش را می بیند. این عمل در آنجا به صورتهای خوب در می آید، به صورتهای مناسب در می آید، و از بعد از مرگ انسان همراه آدم است تا آخر؛ و مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ؛ هرکس هر مقدار، هر ذره ای که عمل شرّ به جا بیاورد، آن هم در آن عالم می بیند؛ خود او را در آن عالم می بیند. جهنم و بهشت از عمل من و شما موجود می شود؛ عمل ما ابزار کار است برای آنجا. بنابراین هدر ندهید این عمر را؛ این عمر شریفی که خدای تبارک و تعالی به شما داده است که در اینجا کسب کنید و کارهای خوب بکنید و هدایت کرده شما را برای کارهای خوب، کارهای مفید برای جامعه، کارهای مفید برای خودتان. این برای این
است که خدای تبارک و تعالی علم داشته است، مطلع بوده است بر واقعیات که هر کس هر کاری بکند اینجا، همین کار [را] در آنجا خواهد دید. نظیر دواهایی که انسان اینجا می خورد، یا سمهایی که انسان می خورد در اینجا آثارش را می بیند، این هم در آنجا خودِ عمل را می بیند. آنجا دیگر انسان خودش را می بیند. بنابراین، عقل انسان اقتضا می کند که این چند روزی که در اینجا هست، این عمرش را به هدر ندهد که از بین برود؛ بالاتر اینکه در راه شرّ و در راه بد خرج نکند که وبال گردنش بشود آنجا. اینجا هر چه کار خوب بکنید برای خودتان، برای جامعه تان، این [را] در آنجا ان شاءالله می بینید.
ضرورت به تأخیر نینداختن عبادات و اغتنام فرصت از جوانی
و نگذارید که برای آخر عمر کار خوب بکنید. این خیالی است که انسان این خیال را ممکن است بکند؛ ولی از آن خیالهای شیطانی است که می خواهد آدم را نگذارد که کار خیر بکند. می گوید تو حالا جوان هستی، حالا اول جوانی است، استفاده های جوانی را بکن، شهوتها را راه بینداز، مفسده ها را انجام بده، این کارهای زشت را که دلت می خواهد بکن، ان شاءالله در آخر عمر جبران می توانی بکنی. انسان نمی تواند دیگر جبران بکند؛ اگر شما از حالا قیام نکنید بر ضد شهوات فاسده؛ از شهوات مطلقاً جلوگیری نشده است: شهوات سالم و شهوات غیر سالم. نگذارید خدای نخواسته پایتان باز شود به شهوات غیر سالم، به تعدی به حقوق مردم، به تعدی به چیزهایی که از غیره است؛ و اینجا که هستید، این چند روزی که همه هستیم و هستید که زیاد طولانی نیست، این چند روز را صرف کنید در این تجارتی که برای شما آن تجارت اثرش تا ابد، تا آخر هیچ وقت نیست که قطع بشود؛ در عین حالی که همۀ ابواب نعمتهای الهی، درب آن به روی شما باز است و شما هم استفاده کنید آزادانه در آن نعمتهای الهی، اما حدودش باید محفوظ باشد؛ یعنی تصرفات ما باید مطابق قانون باشد. تمام کارهایی که ما می کنیم باید مطابق قانون شرعی باشد، تا اینکه انسان رشد پیدا بکند.
احکام همه جانبۀ اسلام
قانون الهی غیر از این قوانین دنیایی است؛ در این قوانین دنیایی یک جهت، دو جهت
ملاحظه شده است و فقط مربوط به همین زندگی این عالم است؛ این همین است، محدود به همین است. این هم تمام حدودش را معلوم نیست که بتوانند همۀ حدود را تفتیش کنند و آنطوری که باید، قانون برایش بگذارند. اما قوانین الهی از قبل از اینکه شما، انسان نطفه اش بیاید در این عالم؛ آن وقتی که وقت ازدواج دو نفر است، شما حالا یک آدم را به نظر بیاورید قبل از اینکه ازدواج بکند پدر و مادر، برای کیفیتش چه تهیه بشود که این بچه ای که می آید بچۀ سالم بیاید، بچۀ صحیح بیاید، دستور هست؛ دستور شرعی هست که چه جور اشخاصی باید انتخاب بشود، برای زن چه شوهر[ی] انتخاب بشود، برای شوهر چه جور زنی انتخاب بشود. و بعد هم که ازدواج واقع شد، در حال ازدواج هم تکالیف هست؛ و اینها همه برای رشد آن ثمره ای است که باید بیاید. آن وقتی که بناست انعقاد نطفه بشود آداب دارد، چیزهایی در آن هست. همه برای اینکه رشد پیدا بشود. آن وقتی که وقت حَملِ مادر است، که آبستن است مادر به بچه، این هم آدابی دارد. آن وقتی که بچه می آید به دنیا، تربیت همان بچۀ کوچولویی که تازه متولد شده، کیفیت معاشرت مادر با آن بچه و تکالیف این مادر نسبت به آن بچه، باز یک چیزی دارد. هر چه بچه بزرگ می شود، تکالیف پدر و مادر نسبت به او زیادتر می شود؛ و تا آن اندازه که پدر و مادر می توانند تربیت کنند، اینها مکلفند بر تربیتش. بعد به یک جایی می رسد که تربیت از تربیت پدر و مادری می گذرد و تربیت معلمی می شود؛ آنها هم همه اش آداب الهی دارد. تا آن وقتی که خود انسان مستقل بشود، باز دارد، باز قوانین هست. قدم به قدم، اسلامْ قانون دارد، تا آن وقتی که می خواهد بمیرد، قوانین هست؛ برای بعد از موت قوانین هست. اینجا که هستیم، برای بعد از موتمان هم قوانین تهیۀ آنجا را هم همین جا قوانین اسلام، دیده است؛ مثل قوانین اینجا و بشر نیست که نتواند جز همین پردۀ مادی را ببیند. آنها پردۀ معنوی را هم دیدند، و قوانین از برای آن هست؛ و همۀ پیغمبرها که تشریف آوردند، برای تربیت این بشر به همۀ ابعادش، غیر انبیا نمی توانند به همۀ ابعاد تربیت بکنند. اگر چنانچه تربیت مرد صالحی هم باشد، یک اشخاص صالحی هم باشند، آنقدری که می توانند تربیت کنند، تربیت برای همین زندگی
دنیاست. این زندگی دنیا را اداره کند و خوب اداره کند و چه بکند؛ اما از اینکه گذشت، ورق دوم را که بعد از این است، دیگر بشر دستش به او نمی رسد تا اینکه بچه اش را بخواهد تربیت کند برای آن طرف؛ این دیگر به عهدۀ انبیاست، و غیر انبیا ـ از آنها ـ نمی آید این. انبیا هم راجع به جنبۀ دنیایی که آمدند، تربیتهایی می کنند، دستورهایی می دهند، قوانینی دارند؛ و هم نسبت به جنبه های معنوی و اخروی، یک دستورهای زیادی و یک راههایی به بشر آموخته اند.
عمر، امانتی الهی در راه خدا
و شما که جوان هستید الآن، و نعمت جوانی دارید الآن، کوشش کنید که یک فرد مؤثر باشید در اینجا که الآن شما دارید تحصیل می کنید؛ کوشش کنید که یک فرد مؤثر باشید؛ یک آدمی باشید که هم برای برادرهای خودتان، هم برای خودتان، برای جامعۀ خودتان، برای ملت خودتان، برای کشور خودتان، یک شخص مفید باشید؛ و کوشش کنید که این عمر را هدر ندهید که از دستتان برود، و یکوقتی به سن من که رسیدید، ببینید که دیگر نمی توانید جبران کنید. و دیگر بخواهید فرض کنید یک کار مثبتی انجام بدهید، ضعف و نقاهت و امثال ذلک نمی گذارد انسان دیگر به کارش برسد. این قدرتی که الآن شما دارید، این قدرت را که خدا به شما داده است، صرف خدا بکنید. امانتی است خدا داده؛ برای او صرف بکنید. برای او صرف کردن، این است که به خیر این جامعه باشد؛ به خیر کشور اسلامی باشد، برای قدرت اسلام باشد، برای بیرون راندن دشمنهای اسلام باشد؛ برای عقب نشاندن این اشخاصی [که] آمده اند و دارند مال مسلمین را می خورند و خزاین مسلمین را از بین می برند، برای این باشد.
تعمیر دو جهان
و آداب و چیزهایی دیگری هم که هستش از برای زندگی آن طرفتان، آنها را هم، همه را ملاحظه کنید. هم اینجا را تعمیر بکنید و هم آنجا را تعمیر بکنید. تمام قوه را صرف شهواتِ خدای نکرده فاسد، نکنید. همۀ قدرتتان را هدر ندهید، صرف این دنیای
تنها نکنید. هم اینجا را داشته باشید و هم آنجا را داشته باشید. فقط اینجا نباشد. اسلام مثل مسیحیت نیست که بگوید برو کنار بنشین؛ و آن را هم من نمی دانم که مطلبْ مطلبِ مسیح است، یا مطلبْ مطلبِ آخوندهایی است که به مسیح نسبت می دهند. من باز نمی توانم بفهمم که مسیح یک همچو تربیتهایی داشته باشد که مثلاً این انسان را که در این دنیا خدا فرستاده و نعمتها را به او داده؛ مثلاً چون [آیا بی دلیل] قطع کرده است این نعمتها را از او نمی شود اینطور باشد. حضرت مسیح، پیغمبر بزرگ، نمی شود که تربیت اینطوری بکند که اگر ظالم این طرف صورتت زد، صورتت را بگیر تا یکی هم آن طرف بزند. این حرف شیطان است نه حرف مسیح. مسیح انسان است؛ مسیح، پیغمبر بزرگ است؛ این آخوندهایشان، کشیشها اینها هستند که همچو حرفهایی درست کردند. خودشان هم عمل نمی کنند، نه اینکه خیال کنید که خودشان عمل می کنند؛ خودشان می گویند که رفقایشان عمل بکنند! این تربیت مسیح این نیست.
اجتماع احکام اخلاقی و اجتماعی در اسلام
در هر صورت، اسلام دیگر تزش روشن است، واضح است. هرکس این احکام اسلام را می بیند [که] اسلامْ احکام جنگ دارد. اینقدر در قرآن راجع به جنگ با کفار و جنگ با اشخاصی که فاسد هستند، در قرآن هست: شمشیرها را بکشید و این علف هرزه ها را قطعشان کنید، اینهایی که می خواهند بشریت را به فساد بکشانند، اینهایی که ریختند به جان مردم؛ شمشیر را بکشید، اینها را قطعشان کنید یا آدمشان کنید. این، اگر بشود آدمشان بکنید، اگر نه قطعشان کنید. این یک چیز فاسد، یکوقت می بینید که یک جامعه را فاسد می کند. قرآن و اسلام هم راجع به جنگها صحبت دارد، و در قرآن زیادْ آیاتْ راجع به جنگها هست، و هم راجع به صلحها صحبت دارد و هم راجع به تربیت اخلاقی حرف دارد، هم راجع به تربیت بدنی دارد. همه چیز در قرآن هست. قرآن مشحون از همۀ اموری است که انسان به آن احتیاج دارد؛ یعنی این آدم یک موجودی است که احتیاجاتش زیاد است، احتیاجش ابعاد دارد؛ همچو نیست که یک نحو احتیاج داشته باشد. در حیوانات، احتیاجشان همین احتیاج مادی است؛ دیگر غیر از این احتیاج
مادی احتیاجی ندارند و آنهایی که ما را دعوت می کنند به اینکه همین جا و همین؛ یعنی دعوت به اینکه حیوان باشیم! یک مملکت یک میلیاردی را می گویند که همه تان مثل حیوانات بخورید و بخوابید؛ هیچ دیگر نباشد چیز دیگر. این درست نیست. مثل حیوان نیست انسان؛ انسان فکر دارد؛ انسان قدرتهای دیگر دارد و آنها باید به کار بیفتد؛ و معنویت دارد اسلام. همین طوری که اینها دنیا را می گویند، دنیا را عمل می کند به آن؛ اما دنیای سالم، نه دنیایی که مال مردم را بخورد و تعدی به جان و مال مردم بکند. نه، آن را اسلامْ جلو می گیرد و اما راجع به شهوات سالم، راجع به تفریحات سالمه، هیچ، ابداً قرآن و اسلام جلویش را نگرفته است. اینی که اسلام جلویش را می گیرد و با او مخالف است، آن عبارت است از کشیدن مردم به شهوات.
مخالفت با مفاسد
اگر می بینید ما یکوقت صحبت، فرض کنید در روحانیت یکوقت صحبت می شود که این سینماها چطور، این سینماهایی که الآن در ایران متعارف است، برای فاسد کردن نسل جوان است. اینها وقتی که رفتند یک چند وقتی در این سینما، فاسد می شوند. اینها را ما جلوگیری می کنیم. اگر یک سینمای اخلاقی باشد و علمی باشد، چه کسی جلویش را می گیرد؟ اما وقتی که ما می بینیم که مملکت ما از سینمایش گرفته تا مدرسه اش استعماری است؛ یعنی از خارج آوردند اینها را برای ما، تحفه هایی است که از آنجا آوردند برای فاسد کردن نسل جوان ما، همه چیزش را، اگر مسجد هم یکوقت اینطور شد، ما درِ آن را می بندیم. اگر مسجدی شد که این مسجد دعوتش دعوت فاسد شد، پیغمبر اکرم خراب کرد «مسجد ضِرار» را، مسجدی که درست کرده بودند در مقابل پیغمبر، و تبلیغات می کردند بر ضد اخلاق و بر ضد امثال ذلک؛ پیغمبر داد خرابش کردند. اگر مسجدی باشد که مسجد ضِرار باشد، مسجدی باشد که نتوانیم آن مسجد را اصلاحش کنیم، مسجدش [را] هم خراب می کنیم؛ نه اینکه سینمایش را. اینکه ما با سینما مخالفیم، با این
نحو سینمایی که اینها دارند مخالفیم؛ نه با سینما اصلش باشیم. ما چی مخالفیم؟ چه کار داریم ما با سینما؟ اگر اخلاقی باشد، اگر آزادی باشد، اگر برای تربیت جوانهای ما باشد، خوب این هم یک راه تربیت است. این هم مثل یک معلم خانه، مثل مدرسه می ماند، لکن ایران وضعش وضع نمونه است. ایران از اولی که پای این چیزها، این نفتخوارها در آن وارد شد، از اولی که اینها آمدند و تفتیش کردند ایران را و شرق را مطالعه کردند و شرق را دیدند و منافع خودشان را در آنجا زیاد دیدند ـ و مخازنی که در آنجا هست، در شرق هست، خیلی زیاد است و اینها احتیاج به آن دارند ـ اینها از همان وقت شروع کردند به تبلیغات و به کارهایی؛ به اینکه ما را بد تربیت کنند، ما را استعماری تربیت کنند، عقل ما را یک عقل ناقص به بار بیاورند، نگذارند که ما رشد بکنیم، نگذارند مدارس ما انسان تربیت کند، یک آدم صحیح تربیت کند. همۀ چیزهایی که اینها برای ما تهیه دیدند، همۀ اینها برای جوانهای ما مضر است. چون مضر است اینها، ما مَضراتش را با آن مخالف هستیم، و هر عاقلی باید مخالف باشد. و اما اگر یک چیزی باشد که دارای منفعت باشد، منفعت عقلی و عقلایی داشته باشد، کسی مخالف با آن نیست. در هر صورت، اینها برای خاطر اینکه منافع ما را ببرند، تبلیغات کردند، و آن حرفها را زدند و الآن هم دارند می کنند و الآن هم دارند منافع ایران را می برند و می خورند و تقریباً... .
لزوم همگامی با نهضت ایران
شما آقایان باید برنامه تان این باشد که علاوه بر اینکه خودتان را تربیت بکنید، برنامه این باشد که الآن که ایران قیام کرده است و یک نهضت بزرگ انسانی ـ اسلامی کرده است، شما هم با آنها هم قدم باشید، با آنها همراهی بکنید؛ هر مقداری که می توانید. هر کدام در هر جا هستید؛ هر مقداری که می توانید. انسان باید به همان مقدار به این ملت ضعیف و این ملتی که برای ماها، برای خود شما، همه قیام کرده اند، باید کمک بکنیم، بلکه ان شاءالله این مادۀ فساد قطع بشود و دست اینهایی که همۀ چیزهای ما را دارند از بین می برند و تمام مخازن ما را دارند غارت می کنند، قطع بشود و برای خودتان بماند. این مُحصل حرف ماهاست. حالا دیگر روزنامه[ها] هر چی می خواهند بنویسند و [اینکه
می گویند] می خواهند آخوندها مردم را برگردانند به عصر بربریت، اینها همه تبلیغات است برای خوردن نفت! این چشمهایتان را باز کنید، گوشهایتان را هم باز کنید؛ اینها تمامش برای این است که می خواهند نفتهای ما را بخورند، می خواهند منافع شرق را ببلعند. ما حرفمان این است که باید شما به امریکایی ها می گوییم، به شوروی می گوییم، به اینهایی که او، گازش را می برد و او، نفتش را می برد، می گوییم که ما می خواهیم شما نبرید، ما می خواهیم اینها برای خودمان باشد، ما می خواهیم که این سلسلۀ پهلوی که به شما دارد خدمت می کند و به ما خیانت؛ این نباشد. یک کسی خودمان تعیین می کنیم باشد. اینها همیشه خلافش را به روزنامه هایشان می گویند بنویسند. ان شاءالله همه تان موفق باشید؛ همه تان مؤید باشید؛ خدمتگزار باشید ان شاءالله .