سخنرانی
جامعیت اسلام
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره جامعیت اسلام
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 24 م‍ه‍ر 1357

زمان (قمری) : 13 ذی القعده 1398

مکان: ‫پاریس - نوفل لوشاتو

شماره صفحه : 29

موضوع : جامعیت اسلام

زبان اثر : فارسی

حضار : دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره جامعیت اسلام

سخنرانی

‏زمان: 24 مهر 1357 / 13 ذی القعده 1398‏

‏مکان: پاریس، نوفل لوشاتو  ‏

‏موضوع: جامعیت اسلام‏

‏حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج‏

‏ [‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏‏]‏

توأم بودن علم و عمل؛ و تجسم اعمال

‎ ‎‏     عمل برای نفع جامعه است؛ عمل برای رشد جوانها و جامعه است؛ و این عمل یک‏‎ ‎‏عمل روحانی است، یک عمل الهی است که همین صورتش در آن عالم هست و شما به‏‎ ‎‏آن صورتها می رسید در آن عالم که فوق تصور ماهاست، آن عالم همۀ چیزهایی که در‏‎ ‎‏اینجاست، مثل این صوتی که انسان این را یک جایی منعکس می شود و پس می دهد،‏‎ ‎‏تمام این اعمالی که ما در اینجا انجام می دهیم این مثل آن صوت انعکاس دارد. و بعد که‏‎ ‎‏ما از اینجا رفتیم به آن عمل می رسیم، می بینیم. در آیۀ قرآن هست که ‏فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ‎ ‎خَیْراً یَرَهُ؛‎[1]‎‏ هرکس عمل خیری بکند همان عمل خیر را می بیند، خودش را می بیند. این‏‎ ‎‏عمل در آنجا به صورتهای خوب در می آید، به صورتهای مناسب در می آید، و از بعد از‏‎ ‎‏مرگ انسان همراه آدم است تا آخر؛ ‏و مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ؛‎[2]‎‏ هرکس هر مقدار، هر‏‎ ‎‏ذره ای که عمل شرّ به جا بیاورد، آن هم در آن عالم می بیند؛ خود او را در آن عالم‏‎ ‎‏می بیند. جهنم و بهشت از عمل من و شما موجود می شود؛ عمل ما ابزار کار است برای‏‎ ‎‏آنجا. بنابراین هدر ندهید این عمر را؛ این عمر شریفی که خدای تبارک و تعالی به شما‏‎ ‎‏داده است که در اینجا کسب کنید و کارهای خوب بکنید و هدایت کرده شما را برای‏‎ ‎‏کارهای خوب، کارهای مفید برای جامعه، کارهای مفید برای خودتان. این برای این‏

‏است که خدای تبارک و تعالی علم داشته است، مطلع بوده است بر واقعیات که هر کس‏‎ ‎‏هر کاری بکند اینجا، همین کار ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ در آنجا خواهد دید. نظیر دواهایی که انسان اینجا‏‎ ‎‏می خورد، یا سمهایی که انسان می خورد در اینجا آثارش را می بیند، این هم در آنجا‏‎ ‎‏خودِ عمل را می بیند. آنجا دیگر انسان خودش را می بیند. بنابراین، عقل انسان اقتضا‏‎ ‎‏می کند که این چند روزی که در اینجا هست، این عمرش را به هدر ندهد که از بین برود؛‏‎ ‎‏بالاتر اینکه در راه شرّ و در راه بد خرج نکند که وبال گردنش بشود آنجا. اینجا هر چه کار‏‎ ‎‏خوب بکنید برای خودتان، برای جامعه تان، این ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ در آنجا ان شاءالله می بینید.‏

ضرورت به تأخیر نینداختن عبادات و اغتنام فرصت از جوانی

‏     و نگذارید که برای آخر عمر کار خوب بکنید. این خیالی است که انسان این خیال را‏‎ ‎‏ممکن است بکند؛ ولی از آن خیالهای شیطانی است که می خواهد آدم را نگذارد که کار‏‎ ‎‏خیر بکند. می گوید تو حالا جوان هستی، حالا اول جوانی است، استفاده های جوانی را‏‎ ‎‏بکن، شهوتها را راه بینداز، مفسده ها را انجام بده، این کارهای زشت را که دلت‏‎ ‎‏می خواهد بکن، ان شاءالله در آخر عمر جبران می توانی بکنی. انسان نمی تواند دیگر‏‎ ‎‏جبران بکند؛ اگر شما از حالا قیام نکنید بر ضد شهوات فاسده؛ از شهوات مطلقاً‏‎ ‎‏جلوگیری نشده است: شهوات سالم و شهوات غیر سالم. نگذارید خدای نخواسته پایتان‏‎ ‎‏باز شود به شهوات غیر سالم، به تعدی به حقوق مردم، به تعدی به چیزهایی که از غیره‏‎ ‎‏است؛ و اینجا که هستید، این چند روزی که همه هستیم و هستید که زیاد طولانی نیست،‏‎ ‎‏این چند روز را صرف کنید در این تجارتی که برای شما آن تجارت اثرش تا ابد، تا آخر‏‎ ‎‏هیچ وقت نیست که قطع بشود؛ در عین حالی که همۀ ابواب نعمتهای الهی، درب آن به‏‎ ‎‏روی شما باز است و شما هم استفاده کنید آزادانه در آن نعمتهای الهی، اما حدودش باید‏‎ ‎‏محفوظ باشد؛ یعنی تصرفات ما باید مطابق قانون باشد. تمام کارهایی که ما می کنیم باید‏‎ ‎‏مطابق قانون شرعی باشد، تا اینکه انسان رشد پیدا بکند.‏

احکام همه جانبۀ اسلام

‏     قانون الهی غیر از این قوانین دنیایی است؛ در این قوانین دنیایی یک جهت، دو جهت‏

‏ملاحظه شده است و فقط مربوط به همین زندگی این عالم است؛ این همین است،‏‎ ‎‏محدود به همین است. این هم تمام حدودش را معلوم نیست که بتوانند همۀ حدود را‏‎ ‎‏تفتیش کنند و آنطوری که باید، قانون برایش بگذارند. اما قوانین الهی از قبل از اینکه‏‎ ‎‏شما، انسان نطفه اش بیاید در این عالم؛ آن وقتی که وقت ازدواج دو نفر است، شما حالا‏‎ ‎‏یک آدم را به نظر بیاورید قبل از اینکه ازدواج بکند پدر و مادر، برای کیفیتش چه تهیه‏‎ ‎‏بشود که این بچه ای که می آید بچۀ سالم بیاید، بچۀ صحیح بیاید، دستور هست؛ دستور‏‎ ‎‏شرعی هست که چه جور اشخاصی باید انتخاب بشود، برای زن چه شوهر‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ انتخاب‏‎ ‎‏بشود، برای شوهر چه جور زنی انتخاب بشود. و بعد هم که ازدواج واقع شد، در حال‏‎ ‎‏ازدواج هم تکالیف هست؛ و اینها همه برای رشد آن ثمره ای است که باید بیاید. آن‏‎ ‎‏وقتی که بناست انعقاد نطفه بشود آداب دارد، چیزهایی در آن هست. همه برای اینکه‏‎ ‎‏رشد پیدا بشود. آن وقتی که وقت حَملِ مادر است، که آبستن است مادر به بچه، این هم‏‎ ‎‏آدابی دارد. آن وقتی که بچه می آید به دنیا، تربیت همان بچۀ کوچولویی که تازه متولد‏‎ ‎‏شده، کیفیت معاشرت مادر با آن بچه و تکالیف این مادر نسبت به آن بچه، باز یک‏‎ ‎‏چیزی دارد. هر چه بچه بزرگ می شود، تکالیف پدر و مادر نسبت به او زیادتر می شود؛ و‏‎ ‎‏تا آن اندازه که پدر و مادر می توانند تربیت کنند، اینها مکلفند بر تربیتش. بعد به یک‏‎ ‎‏جایی می رسد که تربیت از تربیت پدر و مادری می گذرد و تربیت معلمی می شود؛ آنها‏‎ ‎‏هم همه اش آداب الهی دارد. تا آن وقتی که خود انسان مستقل بشود، باز دارد، باز قوانین‏‎ ‎‏هست. قدم به قدم، اسلامْ قانون دارد، تا آن وقتی که می خواهد بمیرد، قوانین هست؛‏‎ ‎‏برای بعد از موت قوانین هست. اینجا که هستیم، برای بعد از موتمان هم قوانین تهیۀ آنجا‏‎ ‎‏را هم همین جا قوانین اسلام، دیده است؛ مثل قوانین اینجا و بشر نیست که نتواند جز‏‎ ‎‏همین پردۀ مادی را ببیند. آنها پردۀ معنوی را هم دیدند، و قوانین از برای آن هست؛ و‏‎ ‎‏همۀ پیغمبرها که تشریف آوردند، برای تربیت این بشر به همۀ ابعادش، غیر انبیا‏‎ ‎‏نمی توانند به همۀ ابعاد تربیت بکنند. اگر چنانچه تربیت مرد صالحی هم باشد، یک‏‎ ‎‏اشخاص صالحی هم باشند، آنقدری که می توانند تربیت کنند، تربیت برای همین زندگی‏

‏دنیاست. این زندگی دنیا را اداره کند و خوب اداره کند و چه بکند؛ اما از اینکه گذشت،‏‎ ‎‏ورق دوم را که بعد از این است، دیگر بشر دستش به او نمی رسد تا اینکه بچه اش را‏‎ ‎‏بخواهد تربیت کند برای آن طرف؛ این دیگر به عهدۀ انبیاست، و غیر انبیا ـ از آنها ـ‏‎ ‎‏نمی آید این. انبیا هم راجع به جنبۀ دنیایی که آمدند، تربیتهایی می کنند، دستورهایی‏‎ ‎‏می دهند، قوانینی دارند؛ و هم نسبت به جنبه های معنوی و اخروی، یک دستورهای‏‎ ‎‏زیادی و یک راههایی به بشر آموخته اند.‏

عمر، امانتی الهی در راه خدا

‏     و شما که جوان هستید الآن، و نعمت جوانی دارید الآن، کوشش کنید که یک فرد‏‎ ‎‏مؤثر باشید در اینجا که الآن شما دارید تحصیل می کنید؛ کوشش کنید که یک فرد مؤثر‏‎ ‎‏باشید؛ یک آدمی باشید که هم برای برادرهای خودتان، هم برای خودتان، برای جامعۀ‏‎ ‎‏خودتان، برای ملت خودتان، برای کشور خودتان، یک شخص مفید باشید؛ و کوشش‏‎ ‎‏کنید که این عمر را هدر ندهید که از دستتان برود، و یکوقتی به سن من که رسیدید، ببینید‏‎ ‎‏که دیگر نمی توانید جبران کنید. و دیگر بخواهید فرض کنید یک کار مثبتی انجام بدهید،‏‎ ‎‏ضعف و نقاهت و امثال ذلک نمی گذارد انسان دیگر به کارش برسد. این قدرتی که الآن‏‎ ‎‏شما دارید، این قدرت را که خدا به شما داده است، صرف خدا بکنید. امانتی است خدا‏‎ ‎‏داده؛ برای او صرف بکنید. برای او صرف کردن، این است که به خیر این جامعه باشد؛ به‏‎ ‎‏خیر کشور اسلامی باشد، برای قدرت اسلام باشد، برای بیرون راندن دشمنهای اسلام‏‎ ‎‏باشد؛ برای عقب نشاندن این اشخاصی ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ آمده اند و دارند مال مسلمین را می خورند و‏‎ ‎‏خزاین مسلمین را از بین می برند، برای این باشد.‏

تعمیر دو جهان

‏     و آداب و چیزهایی دیگری هم که هستش از برای زندگی آن طرفتان، آنها را هم،‏‎ ‎‏همه را ملاحظه کنید. هم اینجا را تعمیر بکنید و هم آنجا را تعمیر بکنید. تمام قوه را‏‎ ‎‏صرف شهواتِ خدای نکرده فاسد، نکنید. همۀ قدرتتان را هدر ندهید، صرف این دنیای‏

‏تنها نکنید. هم اینجا را داشته باشید و هم آنجا را داشته باشید. فقط اینجا نباشد. اسلام مثل‏‎ ‎‏مسیحیت نیست که بگوید برو کنار بنشین؛ و آن را هم من نمی دانم که مطلبْ مطلبِ مسیح‏‎ ‎‏است، یا مطلبْ مطلبِ آخوندهایی است که به مسیح نسبت می دهند. من باز نمی توانم‏‎ ‎‏بفهمم که مسیح یک همچو تربیتهایی داشته باشد که مثلاً این انسان را که در این دنیا خدا‏‎ ‎‏فرستاده و نعمتها را به او داده؛ مثلاً چون ‏‏[‏‏آیا بی دلیل‏‏]‏‏ قطع کرده است این نعمتها را از او‏‎ ‎‏نمی شود اینطور باشد. حضرت مسیح، پیغمبر بزرگ، نمی شود که تربیت اینطوری بکند‏‎ ‎‏که اگر ظالم این طرف صورتت زد، صورتت را بگیر تا یکی هم آن طرف بزند. این‏‎ ‎‏حرف شیطان است نه حرف مسیح. مسیح انسان است؛ مسیح، پیغمبر بزرگ است؛ این‏‎ ‎‏آخوندهایشان، کشیشها اینها هستند که همچو حرفهایی درست کردند. خودشان هم‏‎ ‎‏عمل نمی کنند، نه اینکه خیال کنید که خودشان عمل می کنند؛ خودشان می گویند که‏‎ ‎‏رفقایشان عمل بکنند! این تربیت مسیح این نیست.‏

اجتماع احکام اخلاقی و اجتماعی در اسلام

‏     در هر صورت، اسلام دیگر تزش روشن است، واضح است. هرکس این احکام‏‎ ‎‏اسلام را می بیند ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ اسلامْ احکام جنگ دارد. اینقدر در قرآن راجع به جنگ با کفار و‏‎ ‎‏جنگ با اشخاصی که فاسد هستند، در قرآن هست: شمشیرها را بکشید و این علف‏‎ ‎‏هرزه ها را قطعشان کنید، اینهایی که می خواهند بشریت را به فساد بکشانند، اینهایی که‏‎ ‎‏ریختند به جان مردم؛ شمشیر را بکشید، اینها را قطعشان کنید یا آدمشان کنید. این، اگر‏‎ ‎‏بشود آدمشان بکنید، اگر نه قطعشان کنید. این یک چیز فاسد، یکوقت می بینید که یک‏‎ ‎‏جامعه را فاسد می کند. قرآن و اسلام هم راجع به جنگها صحبت دارد، و در قرآن زیادْ‏‎ ‎‏آیاتْ راجع به جنگها هست، و هم راجع به صلحها صحبت دارد و هم راجع به تربیت‏‎ ‎‏اخلاقی حرف دارد، هم راجع به تربیت بدنی دارد. همه چیز در قرآن هست. قرآن‏‎ ‎‏مشحون از همۀ اموری است که انسان به آن احتیاج دارد؛ یعنی این آدم یک موجودی‏‎ ‎‏است که احتیاجاتش زیاد است، احتیاجش ابعاد دارد؛ همچو نیست که یک نحو احتیاج‏‎ ‎‏داشته باشد. در حیوانات، احتیاجشان همین احتیاج مادی است؛ دیگر غیر از این احتیاج‏

‏مادی احتیاجی ندارند و آنهایی که ما را دعوت می کنند به اینکه همین جا و همین؛ یعنی‏‎ ‎‏دعوت به اینکه حیوان باشیم! یک مملکت یک میلیاردی‏‎[3]‎‏ را می گویند که همه تان مثل‏‎ ‎‏حیوانات بخورید و بخوابید؛ هیچ دیگر نباشد چیز دیگر. این درست نیست. مثل حیوان‏‎ ‎‏نیست انسان؛ انسان فکر دارد؛ انسان قدرتهای دیگر دارد و آنها باید به کار بیفتد؛ و‏‎ ‎‏معنویت دارد اسلام. همین طوری که اینها دنیا را می گویند، دنیا را عمل می کند به آن؛ اما‏‎ ‎‏دنیای سالم، نه دنیایی که مال مردم را بخورد و تعدی به جان و مال مردم بکند. نه، آن را‏‎ ‎‏اسلامْ جلو می گیرد و اما راجع به شهوات سالم، راجع به تفریحات سالمه، هیچ، ابداً قرآن‏‎ ‎‏و اسلام جلویش را نگرفته است. اینی که اسلام جلویش را می گیرد و با او مخالف است،‏‎ ‎‏آن عبارت است از کشیدن مردم به شهوات.‏

مخالفت با مفاسد

‏     اگر می بینید ما یکوقت صحبت، فرض کنید در روحانیت یکوقت صحبت می شود که‏‎ ‎‏این سینماها چطور، این سینماهایی که الآن در ایران متعارف است، برای فاسد کردن نسل‏‎ ‎‏جوان است. اینها وقتی که رفتند یک چند وقتی در این سینما، فاسد می شوند. اینها را ما‏‎ ‎‏جلوگیری می کنیم. اگر یک سینمای اخلاقی باشد و علمی باشد، چه کسی جلویش را‏‎ ‎‏می گیرد؟ اما وقتی که ما می بینیم که مملکت ما از سینمایش گرفته تا مدرسه اش استعماری‏‎ ‎‏است؛ یعنی از خارج آوردند اینها را برای ما، تحفه هایی است که از آنجا آوردند برای‏‎ ‎‏فاسد کردن نسل جوان ما، همه چیزش را، اگر مسجد هم یکوقت اینطور شد، ما درِ آن را‏‎ ‎‏می بندیم. اگر مسجدی شد که این مسجد دعوتش دعوت فاسد شد، پیغمبر اکرم خراب‏‎ ‎‏کرد «مسجد ضِرار» را، مسجدی که درست کرده بودند در مقابل پیغمبر، و تبلیغات‏‎ ‎‏می کردند بر ضد اخلاق و بر ضد امثال ذلک؛ پیغمبر داد خرابش کردند. اگر مسجدی‏‎ ‎‏باشد که مسجد ضِرار باشد، مسجدی باشد که نتوانیم آن مسجد را اصلاحش کنیم،‏‎ ‎‏مسجدش ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ هم خراب می کنیم؛ نه اینکه سینمایش را. اینکه ما با سینما مخالفیم، با این‏

‏نحو سینمایی که اینها دارند مخالفیم؛ نه با سینما اصلش باشیم. ما چی مخالفیم؟ چه کار‏‎ ‎‏داریم ما با سینما؟ اگر اخلاقی باشد، اگر آزادی باشد، اگر برای تربیت جوانهای ما باشد،‏‎ ‎‏خوب این هم یک راه تربیت است. این هم مثل یک معلم خانه، مثل مدرسه می ماند،‏‎ ‎‏لکن ایران وضعش وضع نمونه است. ایران از اولی که پای این چیزها، این نفتخوارها در‏‎ ‎‏آن وارد شد، از اولی که اینها آمدند و تفتیش کردند ایران را و شرق را مطالعه کردند و‏‎ ‎‏شرق را دیدند و منافع خودشان را در آنجا زیاد دیدند ـ و مخازنی که در آنجا هست، در‏‎ ‎‏شرق هست، خیلی زیاد است و اینها احتیاج به آن دارند ـ اینها از همان وقت شروع کردند‏‎ ‎‏به تبلیغات و به کارهایی؛ به اینکه ما را بد تربیت کنند، ما را استعماری تربیت کنند، عقل ما‏‎ ‎‏را یک عقل ناقص به بار بیاورند، نگذارند که ما رشد بکنیم، نگذارند مدارس ما انسان‏‎ ‎‏تربیت کند، یک آدم صحیح تربیت کند. همۀ چیزهایی که اینها برای ما تهیه دیدند، همۀ‏‎ ‎‏اینها برای جوانهای ما مضر است. چون مضر است اینها، ما مَضراتش را با آن مخالف‏‎ ‎‏هستیم، و هر عاقلی باید مخالف باشد. و اما اگر یک چیزی باشد که دارای منفعت باشد،‏‎ ‎‏منفعت عقلی و عقلایی داشته باشد، کسی مخالف با آن نیست. در هر صورت، اینها برای‏‎ ‎‏خاطر اینکه منافع ما را ببرند، تبلیغات کردند، و آن حرفها را زدند و الآن هم دارند می کنند‏‎ ‎‏و الآن هم دارند منافع ایران را می برند و می خورند و تقریباً... .‏

لزوم همگامی با نهضت ایران

‏     شما آقایان باید برنامه تان این باشد که علاوه بر اینکه خودتان را تربیت بکنید، برنامه‏‎ ‎‏این باشد که الآن که ایران قیام کرده است و یک نهضت بزرگ انسانی ـ اسلامی کرده‏‎ ‎‏است، شما هم با آنها هم قدم باشید، با آنها همراهی بکنید؛ هر مقداری که می توانید. هر‏‎ ‎‏کدام در هر جا هستید؛ هر مقداری که می توانید. انسان باید به همان مقدار به این ملت‏‎ ‎‏ضعیف و این ملتی که برای ماها، برای خود شما، همه قیام کرده اند، باید کمک بکنیم،‏‎ ‎‏بلکه ان شاءالله این مادۀ فساد قطع بشود و دست اینهایی که همۀ چیزهای ما را دارند از بین‏‎ ‎‏می برند و تمام مخازن ما را دارند غارت می کنند، قطع بشود و برای خودتان بماند. این‏‎ ‎‏مُحصل حرف ماهاست. حالا دیگر روزنامه‏‏[‏‏ها‏‏]‏‏ هر چی می خواهند بنویسند و ‏‏[‏‏اینکه‏

‏می گویند‏‏]‏‏ می خواهند آخوندها مردم را برگردانند به عصر بربریت، اینها همه تبلیغات‏‎ ‎‏است برای خوردن نفت! این چشمهایتان را باز کنید، گوشهایتان را هم باز کنید؛ اینها‏‎ ‎‏تمامش برای این است که می خواهند نفتهای ما را بخورند، می خواهند منافع شرق را‏‎ ‎‏ببلعند. ما حرفمان این است که باید شما به امریکایی ها می گوییم، به شوروی می گوییم، به‏‎ ‎‏اینهایی که او، گازش را می برد و او، نفتش را می برد، می گوییم که ما می خواهیم شما‏‎ ‎‏نبرید، ما می خواهیم اینها برای خودمان باشد، ما می خواهیم که این سلسلۀ پهلوی که به‏‎ ‎‏شما دارد خدمت می کند و به ما خیانت؛ این نباشد. یک کسی خودمان تعیین می کنیم‏‎ ‎‏باشد. اینها همیشه خلافش را به روزنامه هایشان می گویند بنویسند. ان شاءالله همه تان‏‎ ‎‏موفق باشید؛ همه تان مؤید باشید؛ خدمتگزار باشید ان شاءالله .‏

‎ ‎

  • ـ سورۀ زلزال، آیۀ 7.
  • ـ سورۀ زلزال، آیۀ 8.
  • ـ اشاره به کشور چین که در زمان سخنرانی، جمعیت آن یک میلیارد نفر تخمین زده می شد