سخنرانی
ابعاد عبادی ـ سیاسی اسلام
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره ابعاد سیاسی و عبادیِ اسلام
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 20 آب‍ان‌ 1357

زمان (قمری) : 10 ذی الحجه 1398

مکان: ‫پاریس - نوفل لوشاتو

شماره صفحه : 446

موضوع : ابعاد عبادی ـ سیاسی اسلام

زبان اثر : فارسی

حضار : دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره ابعاد سیاسی و عبادیِ اسلام

سخنرانی

‏زمان: 20 آبان 1357 / 10 ذی الحجه 1398‏‎[1]‎

‏مکان: پاریس، نوفل لوشاتو‏

‏موضوع: ابعاد عبادی ـ سیاسی اسلام‏

‏مناسبت: فرا رسیدن عید قربان‏

‏حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج‏

‏اعوذ بالله من الشیطان الرجیم‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏     من از اینکه آقایان به واسطۀ تنگی جا در زحمت هستند معذرت می خواهم.‏‎ ‎‏ان شاءالله خداوند همه تان را حفظ کند.‏

آخرین تلاشهای شاه

‏     امروز روز عید بود و در ایران می خواستند نماز عید را انجام بدهند لکن در خیلی‏‎ ‎‏جاها مانع شدند از اینکه این مراسم مذهبی به جا بیاید. در قم با گاز اشک آور مردم را‏‎ ‎‏متفرق کردند که نماز نخوانند. در بعضی جاها هم ریختند و خیلی وحشیگری کردند.‏‎ ‎‏بالاخره این تیر آخری است که شاه در ترکش داشت. و با کمال وحشیگری در تمام ایران‏‎ ‎‏با مردم معامله کردند و بنا دارند معامله کنند.‏

‏     حکومت نظامی، نخست وزیر نظامی و بیخبر از خدای تعالی. لکن فایده ندارد، این‏‎ ‎‏دست و پا زدنها فایده ندارد. شاه دیگر در بین ملت پایگاهی ندارد. سلطنت رضاشاه که از‏‎ ‎‏اول هم قانونی نبود؛ حالا دیگر اگر قانونی هم بود، یک سلطنت یاغیگری است و مردم با‏‎ ‎‏فریاد در همه جا خط بطلان کشیدند بر این سلطنت. الآن یاغی است شاه، و با یاغیگری‏‎ ‎‏دارد یغما می کند،  بیت المال را، و قتل عام می کند مردم را.‏


ادغام سیاست و عبادت در اسلام

‏     این مواقفی‏‎[2]‎‏ که در اسلام هست مثل عید فطر، عید اضحی، قربان، و حج ـ مواقف‏‎ ‎‏حج ـ نماز جمعه، جماعات که در شب و روز انجام می گیرد، این مواقف جنبه های عبادی‏‎ ‎‏دارد، و جنبه های سیاسی و اجتماعی هم دارد؛ یعنی جنبۀ عبادی اش در جنبه سیاسی اش ـ‏‎ ‎‏اینها ـ مُدْغَمند، مُنْضَم به همند. دیانت اسلام یک دیانت عبادیِ تنها نیست و فقط وظیفۀ‏‎ ‎‏بین عبد و خدایِ تبارک و تعالی، وظیفۀ روحانی تنها نیست؛ و همین طور یک مذهب و‏‎ ‎‏دیانت سیاسی تنها نیست؛ عبادی است و سیاسی. سیاستش در عباداتْ مُدْغَم است و‏‎ ‎‏عبادتش در سیاسات مدغم است. یعنی همان جنبۀ عبادی یک جنبۀ سیاسی دارد. همین‏‎ ‎‏اجتماع در اعیاد برای نماز، این عبادت است لکن آن اجتماع خودش جنبۀ سیاست دارد.‏‎ ‎‏مسلمانها باید از این اجتماعاتی که هست، از این اجتماعات استفاده های زیاد بکنند. مثلاً‏‎ ‎‏مسجدها در صدر اسلام به این صورتی که بعدش به توسط اشخاصی منحرف به این‏‎ ‎‏صورتهای مبتذل درآمد، در صدر اسلام اینطور نبوده. مسجدها محلی بوده است که از‏‎ ‎‏همان مسجد ارتش راه می افتاد برای جنگ با کفار و با قلدرها؛ از همان توی مسجد. آنجا‏‎ ‎‏خطبه خوانده می شد، دعوت می شدند مردم به اینکه فلان ـ مثلاً ـ آدم متعدی در فلان جا‏‎ ‎‏قیام کرده بر ضد مسلمین یا مال مردم را چپاول می کند، قلدری می کند، انحرافات دارد، و‏‎ ‎‏از همان مسجد راه می افتادند و می رفتند طرف دشمن. از همان جا قراردادها حاصل‏‎ ‎‏می شد.‏

‏     در خطبۀ نماز جمعه مقدرات مملکت باید بیان بشود؛ مسائل سیاسی که در مملکت‏‎ ‎‏جریان باید پیدا کند، مسائل اجتماعی که در مملکت باید جریان پیدا کند، گرفتاریهای‏‎ ‎‏مسلمانها، اختلافات مسلمانها، در آن خطبه ها باید طرح بشود و رفع بشود. جنایات امثال‏‎ ‎‏محمدرضاخان باید در این خطبه های جمعه گفته بشود و انتقاد بشود. راههایی که ممکن‏‎ ‎‏است با آن راهها این جانیها را از بین برد، در نماز جمعه باید گفته بشود. نماز جمعه‏‎ ‎


‏عبادت است لکن عبادتی که مُدْغَم در سیاست است؛ سیاست در عبادت مدغم است.‏‎ ‎‏مثل مذهب مسیح ‏‏[‏‏نیست‏‏]‏‏ یعنی این مذهبی که حالا دست مسیحیها هست؛ و من گمان‏‎ ‎‏ندارم که مسیح ـ علیه السلام ـ مذهبش این بوده است که اینها الآن می گویند که هیچ کاری‏‎ ‎‏نداشته باشند به زندگی مردم و هیچ کاری به وضع سیاسی نداشته باشند، و همین بروند و‏‎ ‎‏یک زنگی بزنند و دنبال آن زنگ هم یک عبادت مختصری بکنند و تمام بشود برود‏‎ ‎‏سراغ ‏‏[‏‏کارش‏‏]‏‏. من گمان نکنم که در دنیا همچو مذهبی مذهب مسیحی باشد؛ منحرف‏‎ ‎‏شده است این مذاهب. مذهب یهود و همین طور مذهب نصارا انحرافات پیدا کرده‏‎ ‎‏است، دست در آن وارد شده است. مذهب اسلام، که سندش قرآن است و محفوظ‏‎ ‎‏هست، حتی یک کلمه تغییر نکرده است؛‏

اسلام، سازندۀ همۀ ابعاد انسان

‏     اینطور است که قرآن مشتمل بر همه چیز است. یعنی یک کتاب آدم سازی است.‏‎ ‎‏همان طوری که آدم همه چیز است: معنویت دارد، مادیت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد،‏‎ ‎‏قرآن کریم هم که آمده است این انسان را بسازد، همۀ ابعاد انسان را می سازد؛ یعنی کلیۀ‏‎ ‎‏احتیاجاتی که انسان دارد، چه احتیاجاتی که شخص دارد و چیزهایی که مربوط به شخص‏‎ ‎‏است، روابط بین شخص و خالق تبارک و تعالی و مسائل توحید، مسائل صفات حقتعالی،‏‎ ‎‏مسائل قیامت ـ اینها هست ‏‏[‏‏و چه‏‏]‏‏ مسائل سیاسی و اجتماعی و قضیۀ جنگ با کفار و اینها.‏‎ ‎‏قرآن پر است از این آیاتی که این آیاتْ مردم را وادار کرده است و پیغمبر را مأمور کرده‏‎ ‎‏است که جنگ کنند با کسانی که متعدی هستند؛ با ظالمها جنگ بکنند. یک کتابی است‏‎ ‎‏که تحرک آورده است. یعنی عربی که در آن وقت، در زمانی که وارد شد قرآن کریم،‏‎ ‎‏یک مردم متفرق و یک مردمی بودند که با خودشان هم هی ور می رفتند، در بین‏‎ ‎‏خودشان یک جنگ و جدالی بود، و هیچ فکر امور سیاسی نبودند و همان بین خودشان‏‎ ‎‏مثل یک طوایف وحشی بودند، در قبل از یک نیم قرن، قبل از یک نیم قرن، در حدود‏‎ ‎‏سی سال، این امپراتوریها را همین عدۀ عربِ کمی که ابتدائاً دور رسول اکرم بودند و اینها‏‎ ‎‏را ساخت پیغمبر اکرم، در یک مدت کمی دو تا امپراتوری که آن وقت تقریباً تمام دنیا‏‎ ‎


‏زیر بیرق این امپراتوریها بود ـ یکی امپراتوری ایران بود یکی هم روم بود ـ هر دو را آنها‏‎ ‎‏فتح کردند. همچو تحرکی در اینها آورد که از جزیرة العرب راه افتادند آمدند ایران را‏‎ ‎‏گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا، همه جا را تسخیر کردند! و تسخیرها‏‎ ‎‏تسخیری نبود که ـ مثلاً فرض کنید ـ مثل ناپلئون باشد که بخواهد یک مملکتی را بگیرد؛‏‎ ‎‏تسخیرهای اسلامی برای این بود که مردم را بسازد، مردم را موحد کند، مردم را عادل‏‎ ‎‏کند، مردم را روشن کند به مسائل. اینطور بوده است. نه این است که می خواستند‏‎ ‎‏کشورگشایی بکنند. نه، مسائل کشورگشایی نبوده. مسائل این بوده است که می خواستند‏‎ ‎‏مردم را روبه راه کنند؛ یعنی وحشیها را متمدن کنند؛ یعنی کسانی که یکدیگر را‏‎ ‎‏می خورند. قرآن کریم در نیم قرن این جمعیتی که ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ هم همیشه جنگ می کردند و‏‎ ‎‏[‏‏یکدیگر‏‏]‏‏ را می خوردند، به یک صورت عادلانه درآورد که با هم آنطور رفتار‏‎ ‎‏می کردند که ممالک متمدنه رفتار می کردند و بالاتر از این.‏

‏     در هر صورت اسلام مثل مذاهب دیگر، یعنی مذاهبی که حالا ظاهرش به ما رسیده،‏‎ ‎‏آنطور نیست. همۀ چیزهای انسان را می سازد. هم انسان را از حیث عقل می سازد، هم‏‎ ‎‏انسان را از حیث اخلاق و تهذیب اخلاق می سازد، هم انسان را از حیث ظاهر و آداب‏‎ ‎‏ظاهری می سازد، هم در همۀ اموری که انسان به آن احتیاج دارد، اسلام دخالت دارد.‏‎ ‎‏مثل حکومتها نیست که فقط در امور ـ مثلاً ـ اجتماعی شان، سیاسی شان، دخالت داشته‏‎ ‎‏باشند اما کاری به این نداشته باشند که خودش توی خانه چه می کند، به اینها ربطی ندارد؛‏‎ ‎‏هرکس توی خانۀ خودش هر کاری می کند، حکومتها به او کاری ندارند. اگر در خانۀ‏‎ ‎‏خودش هم قماربازی بکند، حکومت چه کار دارد. اگر بله بیاید خلافِ ـ مثلاً ـ نظم به جا‏‎ ‎‏بیاورد آن وقت حکومتها می آیند سراغش. اسلام تو‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏ همان ـ در منزل خودتان که‏‎ ‎‏[‏‏در‏‏]‏‏ خلوت هستید آنجا با شما کار دارد؛ در توی عائله تان که چند نفر هستید باز کار دارد‏‎ ‎‏به شما. می آیید توی همسایه تان با خودتان، با شما نسبت به همسایه هایتان کار دارد؛ با‏‎ ‎‏همشهریهایتان باز کار دارد؛ با هم مذهبیهایتان کار دارد؛ با خلافِ مذهبیهایتان هم ـ همه،‏‎ ‎‏همۀ اینها را آداب دارد. یعنی اسلام اینطور نیست که مثل حکومت اسلامی فقط‏‎ ‎


‏حکومت باشد. اسلام یک صورتش حکومت است؛ یک ورقش باب حکومت است و‏‎ ‎‏باب سیاسات است، یک طرف دیگرش باب ساختن این انسان است از حیث معنویات‏‎ ‎‏که به خودش کار دارد: تو باید در اعتقادات چه باشی، در اخلاق چه باشی، در آداب‏‎ ‎‏عملی چه باشی، باید چه باشد. اینطور چیزها را اسلام کار دارد به همه. اینها را سایر دوَل‏‎ ‎‏و اجتماعات کاری به اینها ندارند. یعنی هیچ دولتی نمی آید به شما بگوید که شما توی‏‎ ‎‏خانه تان وقتی که هستید فلان کار را نباید بکنید. به آن کار ندارد. او باطن خانه اش هر‏‎ ‎‏کاری می خواهد بکند. اما اسلام توی خانۀ تنهایی شما باشید با شما کار دارد؛ یعنی‏‎ ‎‏می گوید باید چه جور باشد. اخلاقات چه جور باشد؛ ادراکات عقلیت چه جور باشد؛‏‎ ‎‏اعمالت، خودت با بچه ات باید چه جور آدابی داشته باشی؛ بچه با پدرش چه جور باشد؛‏‎ ‎‏پدر با فرزندش چه باشد؛ بچه با مادرش چطور باشد؛ مادر با فرزندش چطور باشد؛ برادر‏‎ ‎‏با برادرش چطور باشد؛ همۀ این عائله با هم چطور باشند؛ این عائله با عائلۀ دیگر چطور‏‎ ‎‏باشند ـ تمام اینها را آداب دارد اسلام برایش و نظر دارد به آنها.‏

اسلام، متعلق به همۀ بشر است

‏     راجع به اجتماع هم نظر دارد. مسائلی دارد که مربوط به همۀ بشر است؛ هیچ مملکتی‏‎ ‎‏دون مملکتی نیست. اسلام اینطور نیست که یک مملکت داشته باشد به اسم ایران ـ مثلاً ـ‏‎ ‎‏یا به اسم عراق یا به اسم کذا، این جورها نیست؛ تمام عالَم تحت نظرش است. یعنی نظر‏‎ ‎‏اسلام به این بوده است که بشر بسازد، تمام بشر را. هیچ قوم و خویشی با یک قُطْری دونِ‏‎ ‎‏قطری ندارد. با شرق یا غرب، با شمال، جنوب، با جایی هیچ قوم و خویشی ندارد؛ یک‏‎ ‎‏دین الهی است. همان طوری که خدای تبارک و تعالی خدای همه است، نه خدای‏‎ ‎‏شرقیها و مسلمانها یا غربیها یا مسیحیها یا یهودیها، اینطور نیست، خدای همه است و‏‎ ‎‏نسبت به همه رازق است و ـ عرض می کنم ـ خالق است و اینها، اسلام هم یک دینی است‏‎ ‎‏مال همه. یعنی آمده است که همۀ بشر را به این صورتی که می خواهد درآورد، به یک‏‎ ‎‏صورت عادلانه درآورد. به صورتی که یک بشر به بشر دیگر یک قطره ـ به قدر یک سر‏‎ ‎‏سوزن تعدی نکند؛ یک بشر با بچۀ خودش تعدی نکند، با زن خودش تعدی نکند، یک‏‎ ‎


‏زن با شوهر خودش تعدی نکند، دو تا برادر با هم تعدی نکنند، اینها با رفقای دیگرشان‏‎ ‎‏تعدی نکنند. می خواهد یک انسان عادل به تمام معنا که انسان باشد، هم عقلیتش عقلیتِ‏‎ ‎‏انسان باشد، هم نفسیتش نفسیتِ انسان باشد، هم ظاهرش ظاهرِ انسان و مؤدَّب به آداب‏‎ ‎‏انسانی باشد، می خواهد این مطلب را اجرا بکند.‏

 لزوم طرح مسائل سیاسی در اجتماعات عبادی اسلام

‏     یک شعبه از اسلام هم عبارت از حکومتش است؛ که همین حکومت هم، در همین‏‎ ‎‏آداب شرعیه، مسائل حکومتی هم هست. مثلاً در حج. این مواقفی که در حج هست و‏‎ ‎‏مردم را دعوت کرده ذات مقدس حق تعالی که بروند به حج و آنجا مواقف دارد،‏‎ ‎‏مسلمین نتوانستند آنطوری که حج باید استفاده ازش بشود استفاده کنند. این یک مجمع‏‎ ‎‏عمومی است از همه طوایف مسلمین. یک دعوتی است از تمام طوایف که هر جوری‏‎ ‎‏هستند، در شرق اقصا‏‎[3]‎‏ هستند یا در غرب اَبْعَد هستند، هر جا می خواهند باشند، شمال،‏‎ ‎‏جنوب، هر جا، در هر مملکتی که هستند، دعوت شده اند مردم، آن هم «ناس» دعوت‏‎ ‎‏شده است، نه اینکه فقط مسلمین، همه باید مُسْلم بشوند و همه باید بروند ـ یعنی کسانی‏‎ ‎‏که مستطیع هستند، اشخاص مستطیع که بتوانند خودشان را به مکه برسانند ـ اینها را‏‎ ‎‏دعوت کرده که بروند در آنجا هر سال یک دفعه. یک مجمع عمومی می خواسته تشکیل‏‎ ‎‏بدهد در آنجا. در این مجمع عمومی، اگر مسلمین قدر بدانند، حل مسائلی که ـ مشکلاتی‏‎ ‎‏که از برای طوایف مسلمین است در آنجا باید بشود. مثلاً اگر مسلمین ایران بروند در آنجا‏‎ ‎‏و مسائلشان را برای مردم دیگر بگویند، بر مسلمین دیگر لازم است که در این مسائل و‏‎ ‎‏مشکلات با اینها همراهی بکنند. و همۀ اینهایی که آمدند به حج وقتی فهمیدند که مثلاً‏‎ ‎‏ایران چه ‏‏[‏‏می‏‏]‏‏خواهد، چه می کند، دولت ایران با مردم چه می کند، همۀ اینها وقتی که‏‎ ‎‏می روند به بلاد خودشان تبلیغ کنند که چه.‏

‏     و همین طور اگر آنها هم یک چیزی دیدند از حکومت خودشان یا از مردم خودشان‏‎ ‎


‏دیدند و اینجا آمدند و به آنها عرضه داشتند، اینها هم مکلفند که از آنها همراهی بکنند.‏

‏     اینطور است اسلام که اجتماعاتش اجتماعات سیاسی است در عین حالی که عبادت‏‎ ‎‏است. نماز جماعت را انسان خیال می کند خوب یک عبادتی است که با هم جمع‏‎ ‎‏می شوند و یک نمازی را می خوانند؛ لکن در این نماز جماعتها مسائل سیاسی باید طرح‏‎ ‎‏بشود. یعنی آن کسی که هفته ای یک دفعه در منبر می رود و نماز جمعه می خواند و منبر‏‎ ‎‏می رود و خطبه می خواند، باید مسائل سیاسی مسلمین را در آنجا طرح بکند و بگوید؛ و‏‎ ‎‏آن چیزهایی که ـ مثلاً اشتباهاتی که ـ از دولتها واقع می شود، در آنجا طرح بشود و مردم‏‎ ‎‏را هدایت کند به هم زندگی اشان و هم مبدأشان و هم معادشان و هم چیزهایی که در‏‎ ‎‏زندگی لازم دارند.‏

تکلیف همگانی تبلیغ و معرفی نهضت به جهانیان

‏     و در هر صورت، حالا که مملکت ایران جوری شده است که از عبادات مردم هم‏‎ ‎‏حالا با سرنیزه جلو می گیرند! امروز نگذاشتند که در قم این فریضۀ الهی به جا بیاید. در‏‎ ‎‏جاهای دیگر هم همین طور اشتباه اینها. حالا تمام اخبار به ما نرسیده است لکن خیلی ـ‏‎ ‎‏در بسیاری از جاها کشتار بوده است و مردم را با سرنیزه جواب داده اند. و جواب‏‎ ‎‏اشخاصی که می گویند که آقا مخازن ما را نده به دیگران، جواب اشخاصی که می گویند‏‎ ‎‏ما آزادی می خواهیم، اینقدر اختناق پنجاه ساله ما را خفه کرد، جواب اشخاصی که‏‎ ‎‏می گویند که ما استقلال می خواهیم، تو همۀ مملکت ما را به دیگران دادی، جوابش حالا‏‎ ‎‏این است که نخست وزیر نظامی و وزرای نظامی و حکومت نظامی! و با نظام می خواهد‏‎ ‎‏خودش را نگه دارد. از آن طرف چماق به دستها را می ریزد به جان مردم؛ از آن طرف‏‎ ‎‏حکومت نظامی را درست می کند! از این طرف می گوید باید نظم باشد، از آن طرف‏‎ ‎‏خودش شلوغکاری: دستور می دهد که چماق به دستها را بریزند توی شهر و شهرها را‏‎ ‎‏آتش بزنند یا چه بکنند.‏

‏     این وضع مملکت ما و این وضع حکومت شاه و این وضع زندگی آخر نکبت بار این‏‎ ‎‏مرد خبیث است. و بر همۀ ماها هست که به این مسلمینی که در ایران هستند کمک بکنیم.‏‎ ‎


‏لااقل کمک تبلیغاتی بکنیم که به اشخاصی که در اینجا ملاقات می کنید یا مثلاً این‏‎ ‎‏اروپایی ها که ملاقات می کنید، به اینها بفهمانید که مسئله این است. اینطور نیست که مردم‏‎ ‎‏ایران یک مردمِ ـ عرض می کنم که ـ وحشی هستند و اینها می خواهند تأدیبشان کنند و‏‎ ‎‏نمی شود! چنانچه شاه اینطور معرفی می کند شما را. شما به مردم بگویید که مردم ایران‏‎ ‎‏یک مردمی هستند که می خواهند از دست این ظالم نجات پیدا بکنند، می خواهند آزاد‏‎ ‎‏بشوند، می خواهند مستقل بشوند، می خواهند زندگی انسانی بکنند؛ و این مرد نمی گذارد‏‎ ‎‏این کار را بکنند.‏

‏     خداوند ان شاءالله همه تان را حفظ کند؛ موفق باشید ان شاءالله .‏

‎ ‎

  • ـ در صحیفۀ نور، ج3، ص 120، تاریخ سخنرانی 21 / 8 / 57 درج شده است.
  • ـ جمع مَوْقف؛ محلهای وقوف و توجه.
  • ـ خاور دور.