سخنرانی
زمان: 20 آبان 1357 / 10 ذی الحجه 1398
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: ابعاد عبادی ـ سیاسی اسلام
مناسبت: فرا رسیدن عید قربان
حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
من از اینکه آقایان به واسطۀ تنگی جا در زحمت هستند معذرت می خواهم. ان شاءالله خداوند همه تان را حفظ کند.
آخرین تلاشهای شاه
امروز روز عید بود و در ایران می خواستند نماز عید را انجام بدهند لکن در خیلی جاها مانع شدند از اینکه این مراسم مذهبی به جا بیاید. در قم با گاز اشک آور مردم را متفرق کردند که نماز نخوانند. در بعضی جاها هم ریختند و خیلی وحشیگری کردند. بالاخره این تیر آخری است که شاه در ترکش داشت. و با کمال وحشیگری در تمام ایران با مردم معامله کردند و بنا دارند معامله کنند.
حکومت نظامی، نخست وزیر نظامی و بیخبر از خدای تعالی. لکن فایده ندارد، این دست و پا زدنها فایده ندارد. شاه دیگر در بین ملت پایگاهی ندارد. سلطنت رضاشاه که از اول هم قانونی نبود؛ حالا دیگر اگر قانونی هم بود، یک سلطنت یاغیگری است و مردم با فریاد در همه جا خط بطلان کشیدند بر این سلطنت. الآن یاغی است شاه، و با یاغیگری دارد یغما می کند، بیت المال را، و قتل عام می کند مردم را.
ادغام سیاست و عبادت در اسلام
این مواقفی که در اسلام هست مثل عید فطر، عید اضحی، قربان، و حج ـ مواقف حج ـ نماز جمعه، جماعات که در شب و روز انجام می گیرد، این مواقف جنبه های عبادی دارد، و جنبه های سیاسی و اجتماعی هم دارد؛ یعنی جنبۀ عبادی اش در جنبه سیاسی اش ـ اینها ـ مُدْغَمند، مُنْضَم به همند. دیانت اسلام یک دیانت عبادیِ تنها نیست و فقط وظیفۀ بین عبد و خدایِ تبارک و تعالی، وظیفۀ روحانی تنها نیست؛ و همین طور یک مذهب و دیانت سیاسی تنها نیست؛ عبادی است و سیاسی. سیاستش در عباداتْ مُدْغَم است و عبادتش در سیاسات مدغم است. یعنی همان جنبۀ عبادی یک جنبۀ سیاسی دارد. همین اجتماع در اعیاد برای نماز، این عبادت است لکن آن اجتماع خودش جنبۀ سیاست دارد. مسلمانها باید از این اجتماعاتی که هست، از این اجتماعات استفاده های زیاد بکنند. مثلاً مسجدها در صدر اسلام به این صورتی که بعدش به توسط اشخاصی منحرف به این صورتهای مبتذل درآمد، در صدر اسلام اینطور نبوده. مسجدها محلی بوده است که از همان مسجد ارتش راه می افتاد برای جنگ با کفار و با قلدرها؛ از همان توی مسجد. آنجا خطبه خوانده می شد، دعوت می شدند مردم به اینکه فلان ـ مثلاً ـ آدم متعدی در فلان جا قیام کرده بر ضد مسلمین یا مال مردم را چپاول می کند، قلدری می کند، انحرافات دارد، و از همان مسجد راه می افتادند و می رفتند طرف دشمن. از همان جا قراردادها حاصل می شد.
در خطبۀ نماز جمعه مقدرات مملکت باید بیان بشود؛ مسائل سیاسی که در مملکت جریان باید پیدا کند، مسائل اجتماعی که در مملکت باید جریان پیدا کند، گرفتاریهای مسلمانها، اختلافات مسلمانها، در آن خطبه ها باید طرح بشود و رفع بشود. جنایات امثال محمدرضاخان باید در این خطبه های جمعه گفته بشود و انتقاد بشود. راههایی که ممکن است با آن راهها این جانیها را از بین برد، در نماز جمعه باید گفته بشود. نماز جمعه
عبادت است لکن عبادتی که مُدْغَم در سیاست است؛ سیاست در عبادت مدغم است. مثل مذهب مسیح [نیست] یعنی این مذهبی که حالا دست مسیحیها هست؛ و من گمان ندارم که مسیح ـ علیه السلام ـ مذهبش این بوده است که اینها الآن می گویند که هیچ کاری نداشته باشند به زندگی مردم و هیچ کاری به وضع سیاسی نداشته باشند، و همین بروند و یک زنگی بزنند و دنبال آن زنگ هم یک عبادت مختصری بکنند و تمام بشود برود سراغ [کارش]. من گمان نکنم که در دنیا همچو مذهبی مذهب مسیحی باشد؛ منحرف شده است این مذاهب. مذهب یهود و همین طور مذهب نصارا انحرافات پیدا کرده است، دست در آن وارد شده است. مذهب اسلام، که سندش قرآن است و محفوظ هست، حتی یک کلمه تغییر نکرده است؛
اسلام، سازندۀ همۀ ابعاد انسان
اینطور است که قرآن مشتمل بر همه چیز است. یعنی یک کتاب آدم سازی است. همان طوری که آدم همه چیز است: معنویت دارد، مادیت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد، قرآن کریم هم که آمده است این انسان را بسازد، همۀ ابعاد انسان را می سازد؛ یعنی کلیۀ احتیاجاتی که انسان دارد، چه احتیاجاتی که شخص دارد و چیزهایی که مربوط به شخص است، روابط بین شخص و خالق تبارک و تعالی و مسائل توحید، مسائل صفات حقتعالی، مسائل قیامت ـ اینها هست [و چه] مسائل سیاسی و اجتماعی و قضیۀ جنگ با کفار و اینها. قرآن پر است از این آیاتی که این آیاتْ مردم را وادار کرده است و پیغمبر را مأمور کرده است که جنگ کنند با کسانی که متعدی هستند؛ با ظالمها جنگ بکنند. یک کتابی است که تحرک آورده است. یعنی عربی که در آن وقت، در زمانی که وارد شد قرآن کریم، یک مردم متفرق و یک مردمی بودند که با خودشان هم هی ور می رفتند، در بین خودشان یک جنگ و جدالی بود، و هیچ فکر امور سیاسی نبودند و همان بین خودشان مثل یک طوایف وحشی بودند، در قبل از یک نیم قرن، قبل از یک نیم قرن، در حدود سی سال، این امپراتوریها را همین عدۀ عربِ کمی که ابتدائاً دور رسول اکرم بودند و اینها را ساخت پیغمبر اکرم، در یک مدت کمی دو تا امپراتوری که آن وقت تقریباً تمام دنیا
زیر بیرق این امپراتوریها بود ـ یکی امپراتوری ایران بود یکی هم روم بود ـ هر دو را آنها فتح کردند. همچو تحرکی در اینها آورد که از جزیرة العرب راه افتادند آمدند ایران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا، همه جا را تسخیر کردند! و تسخیرها تسخیری نبود که ـ مثلاً فرض کنید ـ مثل ناپلئون باشد که بخواهد یک مملکتی را بگیرد؛ تسخیرهای اسلامی برای این بود که مردم را بسازد، مردم را موحد کند، مردم را عادل کند، مردم را روشن کند به مسائل. اینطور بوده است. نه این است که می خواستند کشورگشایی بکنند. نه، مسائل کشورگشایی نبوده. مسائل این بوده است که می خواستند مردم را روبه راه کنند؛ یعنی وحشیها را متمدن کنند؛ یعنی کسانی که یکدیگر را می خورند. قرآن کریم در نیم قرن این جمعیتی که [با] هم همیشه جنگ می کردند و [یکدیگر] را می خوردند، به یک صورت عادلانه درآورد که با هم آنطور رفتار می کردند که ممالک متمدنه رفتار می کردند و بالاتر از این.
در هر صورت اسلام مثل مذاهب دیگر، یعنی مذاهبی که حالا ظاهرش به ما رسیده، آنطور نیست. همۀ چیزهای انسان را می سازد. هم انسان را از حیث عقل می سازد، هم انسان را از حیث اخلاق و تهذیب اخلاق می سازد، هم انسان را از حیث ظاهر و آداب ظاهری می سازد، هم در همۀ اموری که انسان به آن احتیاج دارد، اسلام دخالت دارد. مثل حکومتها نیست که فقط در امور ـ مثلاً ـ اجتماعی شان، سیاسی شان، دخالت داشته باشند اما کاری به این نداشته باشند که خودش توی خانه چه می کند، به اینها ربطی ندارد؛ هرکس توی خانۀ خودش هر کاری می کند، حکومتها به او کاری ندارند. اگر در خانۀ خودش هم قماربازی بکند، حکومت چه کار دارد. اگر بله بیاید خلافِ ـ مثلاً ـ نظم به جا بیاورد آن وقت حکومتها می آیند سراغش. اسلام تو[ی] همان ـ در منزل خودتان که [در] خلوت هستید آنجا با شما کار دارد؛ در توی عائله تان که چند نفر هستید باز کار دارد به شما. می آیید توی همسایه تان با خودتان، با شما نسبت به همسایه هایتان کار دارد؛ با همشهریهایتان باز کار دارد؛ با هم مذهبیهایتان کار دارد؛ با خلافِ مذهبیهایتان هم ـ همه، همۀ اینها را آداب دارد. یعنی اسلام اینطور نیست که مثل حکومت اسلامی فقط
حکومت باشد. اسلام یک صورتش حکومت است؛ یک ورقش باب حکومت است و باب سیاسات است، یک طرف دیگرش باب ساختن این انسان است از حیث معنویات که به خودش کار دارد: تو باید در اعتقادات چه باشی، در اخلاق چه باشی، در آداب عملی چه باشی، باید چه باشد. اینطور چیزها را اسلام کار دارد به همه. اینها را سایر دوَل و اجتماعات کاری به اینها ندارند. یعنی هیچ دولتی نمی آید به شما بگوید که شما توی خانه تان وقتی که هستید فلان کار را نباید بکنید. به آن کار ندارد. او باطن خانه اش هر کاری می خواهد بکند. اما اسلام توی خانۀ تنهایی شما باشید با شما کار دارد؛ یعنی می گوید باید چه جور باشد. اخلاقات چه جور باشد؛ ادراکات عقلیت چه جور باشد؛ اعمالت، خودت با بچه ات باید چه جور آدابی داشته باشی؛ بچه با پدرش چه جور باشد؛ پدر با فرزندش چه باشد؛ بچه با مادرش چطور باشد؛ مادر با فرزندش چطور باشد؛ برادر با برادرش چطور باشد؛ همۀ این عائله با هم چطور باشند؛ این عائله با عائلۀ دیگر چطور باشند ـ تمام اینها را آداب دارد اسلام برایش و نظر دارد به آنها.
اسلام، متعلق به همۀ بشر است
راجع به اجتماع هم نظر دارد. مسائلی دارد که مربوط به همۀ بشر است؛ هیچ مملکتی دون مملکتی نیست. اسلام اینطور نیست که یک مملکت داشته باشد به اسم ایران ـ مثلاً ـ یا به اسم عراق یا به اسم کذا، این جورها نیست؛ تمام عالَم تحت نظرش است. یعنی نظر اسلام به این بوده است که بشر بسازد، تمام بشر را. هیچ قوم و خویشی با یک قُطْری دونِ قطری ندارد. با شرق یا غرب، با شمال، جنوب، با جایی هیچ قوم و خویشی ندارد؛ یک دین الهی است. همان طوری که خدای تبارک و تعالی خدای همه است، نه خدای شرقیها و مسلمانها یا غربیها یا مسیحیها یا یهودیها، اینطور نیست، خدای همه است و نسبت به همه رازق است و ـ عرض می کنم ـ خالق است و اینها، اسلام هم یک دینی است مال همه. یعنی آمده است که همۀ بشر را به این صورتی که می خواهد درآورد، به یک صورت عادلانه درآورد. به صورتی که یک بشر به بشر دیگر یک قطره ـ به قدر یک سر سوزن تعدی نکند؛ یک بشر با بچۀ خودش تعدی نکند، با زن خودش تعدی نکند، یک
زن با شوهر خودش تعدی نکند، دو تا برادر با هم تعدی نکنند، اینها با رفقای دیگرشان تعدی نکنند. می خواهد یک انسان عادل به تمام معنا که انسان باشد، هم عقلیتش عقلیتِ انسان باشد، هم نفسیتش نفسیتِ انسان باشد، هم ظاهرش ظاهرِ انسان و مؤدَّب به آداب انسانی باشد، می خواهد این مطلب را اجرا بکند.
لزوم طرح مسائل سیاسی در اجتماعات عبادی اسلام
یک شعبه از اسلام هم عبارت از حکومتش است؛ که همین حکومت هم، در همین آداب شرعیه، مسائل حکومتی هم هست. مثلاً در حج. این مواقفی که در حج هست و مردم را دعوت کرده ذات مقدس حق تعالی که بروند به حج و آنجا مواقف دارد، مسلمین نتوانستند آنطوری که حج باید استفاده ازش بشود استفاده کنند. این یک مجمع عمومی است از همه طوایف مسلمین. یک دعوتی است از تمام طوایف که هر جوری هستند، در شرق اقصا هستند یا در غرب اَبْعَد هستند، هر جا می خواهند باشند، شمال، جنوب، هر جا، در هر مملکتی که هستند، دعوت شده اند مردم، آن هم «ناس» دعوت شده است، نه اینکه فقط مسلمین، همه باید مُسْلم بشوند و همه باید بروند ـ یعنی کسانی که مستطیع هستند، اشخاص مستطیع که بتوانند خودشان را به مکه برسانند ـ اینها را دعوت کرده که بروند در آنجا هر سال یک دفعه. یک مجمع عمومی می خواسته تشکیل بدهد در آنجا. در این مجمع عمومی، اگر مسلمین قدر بدانند، حل مسائلی که ـ مشکلاتی که از برای طوایف مسلمین است در آنجا باید بشود. مثلاً اگر مسلمین ایران بروند در آنجا و مسائلشان را برای مردم دیگر بگویند، بر مسلمین دیگر لازم است که در این مسائل و مشکلات با اینها همراهی بکنند. و همۀ اینهایی که آمدند به حج وقتی فهمیدند که مثلاً ایران چه [می]خواهد، چه می کند، دولت ایران با مردم چه می کند، همۀ اینها وقتی که می روند به بلاد خودشان تبلیغ کنند که چه.
و همین طور اگر آنها هم یک چیزی دیدند از حکومت خودشان یا از مردم خودشان
دیدند و اینجا آمدند و به آنها عرضه داشتند، اینها هم مکلفند که از آنها همراهی بکنند.
اینطور است اسلام که اجتماعاتش اجتماعات سیاسی است در عین حالی که عبادت است. نماز جماعت را انسان خیال می کند خوب یک عبادتی است که با هم جمع می شوند و یک نمازی را می خوانند؛ لکن در این نماز جماعتها مسائل سیاسی باید طرح بشود. یعنی آن کسی که هفته ای یک دفعه در منبر می رود و نماز جمعه می خواند و منبر می رود و خطبه می خواند، باید مسائل سیاسی مسلمین را در آنجا طرح بکند و بگوید؛ و آن چیزهایی که ـ مثلاً اشتباهاتی که ـ از دولتها واقع می شود، در آنجا طرح بشود و مردم را هدایت کند به هم زندگی اشان و هم مبدأشان و هم معادشان و هم چیزهایی که در زندگی لازم دارند.
تکلیف همگانی تبلیغ و معرفی نهضت به جهانیان
و در هر صورت، حالا که مملکت ایران جوری شده است که از عبادات مردم هم حالا با سرنیزه جلو می گیرند! امروز نگذاشتند که در قم این فریضۀ الهی به جا بیاید. در جاهای دیگر هم همین طور اشتباه اینها. حالا تمام اخبار به ما نرسیده است لکن خیلی ـ در بسیاری از جاها کشتار بوده است و مردم را با سرنیزه جواب داده اند. و جواب اشخاصی که می گویند که آقا مخازن ما را نده به دیگران، جواب اشخاصی که می گویند ما آزادی می خواهیم، اینقدر اختناق پنجاه ساله ما را خفه کرد، جواب اشخاصی که می گویند که ما استقلال می خواهیم، تو همۀ مملکت ما را به دیگران دادی، جوابش حالا این است که نخست وزیر نظامی و وزرای نظامی و حکومت نظامی! و با نظام می خواهد خودش را نگه دارد. از آن طرف چماق به دستها را می ریزد به جان مردم؛ از آن طرف حکومت نظامی را درست می کند! از این طرف می گوید باید نظم باشد، از آن طرف خودش شلوغکاری: دستور می دهد که چماق به دستها را بریزند توی شهر و شهرها را آتش بزنند یا چه بکنند.
این وضع مملکت ما و این وضع حکومت شاه و این وضع زندگی آخر نکبت بار این مرد خبیث است. و بر همۀ ماها هست که به این مسلمینی که در ایران هستند کمک بکنیم.
لااقل کمک تبلیغاتی بکنیم که به اشخاصی که در اینجا ملاقات می کنید یا مثلاً این اروپایی ها که ملاقات می کنید، به اینها بفهمانید که مسئله این است. اینطور نیست که مردم ایران یک مردمِ ـ عرض می کنم که ـ وحشی هستند و اینها می خواهند تأدیبشان کنند و نمی شود! چنانچه شاه اینطور معرفی می کند شما را. شما به مردم بگویید که مردم ایران یک مردمی هستند که می خواهند از دست این ظالم نجات پیدا بکنند، می خواهند آزاد بشوند، می خواهند مستقل بشوند، می خواهند زندگی انسانی بکنند؛ و این مرد نمی گذارد این کار را بکنند.
خداوند ان شاءالله همه تان را حفظ کند؛ موفق باشید ان شاءالله .