بخش چهارم: اشارات تفسیری درباره سوره حمد از سایر آثار حضرت امام
تفسیر اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ‌
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1384

زبان اثر : فارسی

تفسیر اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ‌

‏انسان مسافر است؛ و هر مسافر زاد و راحله می خواهد. زاد و راحله انسان خصال خود انسان است. مرکوب این سفر پرخوف و خطر و این راه تاریک و باریک و صراطِ احَدّ از سیف و ادقّ از شَعر،‏‎[1]‎‏ همت مردانه است. نور این طریق مُظلِم، ایمان و خصال حمیده است. اگر سستی کند و فتور نماید، از این صراط نتواند گذشت؛ به رو در آتش افتد و با خاک مذلت یکسان شده، به پرتگاه هلاکت افتد؛ و کسی که از این صراط نتواند گذشت، از صراط آخرت نیز نتواند گذشت.‏

‏شرح چهل حدیث؛ ص 98 ‏

‏***‏

‏ اگر در این عالم به راه راست نبوت و طریق مستقیم ولایت قدم زده باشی و از جاده ولایت علی بن ابی طالب- علیه السلام- اعوجاج پیدا نکرده باشی و لغزش پیدا نکنی، خوفی برای تو در گذشتن از صراط نیست؛ زیرا‏


‏که حقیقت صراط صورت باطن ولایت است؛ چنانچه در احادیث وارد است که امیر المومنین صراط است ‏‎[2]‎‏ و در حدیث دیگر است که «ماییم صراط مستقیم»‏‎[3]‎‏ و در زیارت مبارکه جامعه است که:‏

‏انتُمُ السَّبیلُ الاعظَمُ و الصِّراطُ الاقوَمُ ‏‎[4]‎

‏و هر کس در این صراط به استقامت حرکت کند و پای قلبش نلرزد، در آن صراط نیز پایش نمی لغزد و چون برق خاطف از آن بگذرد.‏

‏شرح چهل حدیث؛ ص 360‏

‏***‏

‏قلوبی که از حق و حقیقت معرض هستند و از فطرت مستقیمه خارجند و به دنیا مقبل و متوجهند، سایه آنها نیز مثل خودشان از استقامت خارج، و منکوس، و رو به طبیعت و دنیا، که اسفل السّافلین است، می باشد؛ و شاید در آن عالم بعضی با روی خود راه روند و پاهای آنها رو به بالا باشد؛ و بعضی با شکمهای خود راه روند؛ و بعضی با دست و پای خود چون حیوانات راه روند، چنانچه در این عالم مشی آنها چنین بوده:‏‏ ا فَمَن یَمشِی مُکِبًّا عَلی وَجهِهِ اهدی امَّن یَمشِی سَوِیًّا عَلی صِراطٍ مُستَقِیمٍ ‏‏.‏‎[5]‎‏ ممکن است این مجازِ در عالم مجاز در عالمِ حقیقت و ظهور و بروزِ روحانیت حقیقت پیدا کند؛ و در احادیث شریفه در ذیل این آیه شریفه، «صراط مستقیم» را به حضرت امیر المومنین و حضرات ائمه معصومین- علیهم السلام- تفسیر‏


‏فرمودند:‏

‏عَن الکافی بِاسنادِهِ عَن ابِی الحَسَنِ الماضی- علیه السّلام- قالَ:‏‏ قُلتُ:‏

‏ا فَمَن یَمشِی مُکِبًّا عَلی وَجهِهِ اهدی امَّن یَمشِی سَوِیًّا عَلی صِراطٍ مُستَقِیمٍ ‏‏؟ قالَ: انَّ الله ضَرَبَ مَثَلًا، مَن حَادَ عَن وَلایَةِ عَلِیٍّ- علیه السلام- کَمَن یَمشِی عَلی وَجهِهِ لا یَهتَدی لامرِهِ؛ وَ جَعَلَ مَن تَبِعَهُ سَوِیّاً عَلی صِراطٍ مُستَقیمٍ. وَ «الصِّراطُ المُستَقیمُ» امیرُ المُومِنینَ، علیه السّلام.‏‎[6]‎

‏فرمود: خدای تعالی در این آیه شریفه مثلی زده است؛ و آن مَثَل کسانی است که اعراض نمودند از ولایت امیر المومنین- علیه السلام- که آنها گویی راه می روند به رویهای خود، و به هدایت نرسند؛ و کسانی را که متابعت آن حضرت نمودند، قرار داده به راه مستوی و راست؛ و «صراط مستقیم» امیر المومنین- علیه السلام- است.‏

‏و در حدیث دیگر است که مقصود از «صراط مستقیم» علی- علیه السلام- و ائمه- علیهم السلام- است.‏‎[7]‎‏ و از کافی شریف از فضیل منقول است که گفت: «با جناب باقر العلوم- علیه السلام- داخل مسجد الحرام شدم و آن حضرت به من تکیه کرده بود. پس، آن حضرت نظر مبارک افکند به سوی مردم و ما در باب بنی شیبه بودیم، پس فرمود؛ «ای فضیل، این طور در جاهلیت طواف می کردند! نه می شناختند حقی را و نه تدین به دینی داشتند. ای فضیل، نظر کن به آنها، پس همانا به رویها واژگونه در افتادند. خداوند لعنت کند‏


‏آنها را که خَلقی هستند مسخ شده و منکوس».‏‎[8]‎‏ پس از آن قرائت فرمود آیه شریفه ‏‏ ا فَمَن یَمشِی ‏‏ ... [را] و «صراط مستقیم» را تفسیر به حضرت امیر المومنین و اوصیا- علیهم السلام- فرمود».‏

‏شرح چهل حدیث؛ 532- 534‏

‏***‏

‏حق تعالی به مقام اسم جامع و رب الانسان بر صراط مستقیم است؛ چنانچه فرماید:‏‏ انَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُستَقِیمٍ ‏‏؛‏‎[9]‎‏ یعنی مقام وسطیت و جامعیت بدون فضل صفتی بر صفتی و ظهور اسمی دون اسمی؛ و مربوبِ آن ذات مقدس بدین مقام نیز بر صراط مستقیم است، بدون تفاضل مقامی از مقامی و شانی از شانی؛ چنانچه در معراج صعودی حقیقی و غایت وصول به مقام قرب، پس از عرض عبودیت و ارجاع هر عبادت و عبودیتی از هر عابدی به ذات مقدس، و قصر اعانت در جمیع مقامات قبض و بسط به آن ذات مقدس بقوله:‏‏ ایَّاکَ نَعبُدُ وَ ایَّاکَ نَستَعِینُ ‏‏، عرض کند:‏

‏اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ ‏‏؛ و این صراط، همان صراطی است که ربّ الانسان الکامل بر آن است، آن بر وجه ظاهریت و ربوبیت، و این بر وجه مظهریت و مربوبیت.‏

‏شرح چهل حدیث؛ ص 531‏

‏***‏

‏ این دنیا دنیایی است که عبور از آن باید بکنیم ما؛ دنیایی نیست که در اینجا‏


‏ما زیست کنیم. این راه است؛ این صراط است که اگر توانستیم مستقیماً این صراط را طی کنیم، همان طوری که اولیای خدا طی کردند «جُزنا وَ هِیَ خَامِدَة»‏‎[10]‎‏ اگر توانستیم که از این صراط به طور سلامت عبور بکنیم، سعادتمندیم. و اگر خدای نخواسته در اینجا، در این راه، لغزش داشته باشیم در آنجا هم همین لغزش ظهور پیدا می کند، در آنجا هم موجب لغزشها می شود، موجب گرفتاریها می شود.‏

‏صحیفه امام؛ ج 3، ص 235‏

‏***‏

‏ می گویند:‏‏ وَ العَصرِ، انَّ الانسانَ لَفِی خُسرٍ‏‏؛‏‎[11]‎‏ «عصر» انسان کامل است؛ امام زمان- سلام الله علیه- است. یعنی «عصاره» همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات، یعنی قسم به انسان کامل.‏‏ انَّ الانسانَ لَفِی خُسرٍ‏‏. این «انسان» که اینجا می گویند همین انسان یک سر و دو گوشی است که ماها انسانش می گوییم. خطاب با ماست. سر دو راهی واقع شده ایم، یک راه، راه انسانیت است، که این «صراط مستقیم» است. صراط مستقیم یک سرش به طبیعت است؛ یک طرفش به الوهیت. راه مستقیم از «علق» شروع می شود. منتها بعضی از آنها طبیعی است، و آن جایی که مهم است آن جایی است که ارادی است. یک سرش طبیعت است و یک طرفش مقام الوهیت. و انسان از طبیعت شروع می کند تا اینکه برسد به آن جایی که در وهم من و تو نمی آید. «آنچه در وهم تو ناید آن شوم».‏‎[12]‎


‏اختیار با شماست که این دو راه را اختیار کنید: یا صراط مستقیم انسانیت را، یا انحراف به چپ، یا انحراف به راست. از هر طرف انحراف باشد، از انسانیت دور می شود. هر چه جلو برود دورتر می شود. کسی که از راه مستقیم منحرف شد هر چه پیش برود دورتر می شود از راه اگر از راه مستقیم انسانیت [دور شد]. یعنی آن راهی که انبیا آمدند معرفی کنند آن راه را؛ مامورند برای اینکه آن راه را معرفی کنند. خدای تبارک و تعالی هم در سوره «حمد» می فرماید که:‏‏ اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ. صِراطَ الَّذِینَ انعَمتَ عَلَیهِم ‏‏ آنهایی که تو به آنها نعمت دادی؛ آنها را منعم کردی؛ رحمت را بر آنها وارد کردی؛ هدایت را بر آنها وارد کردی.‏‏ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ لَا الضَّالِّینَ ‏‏، «مغضوب علیهم» یک طایفه اند منحرف. «ضالین» هم یک طرفند منحرف؛ از هدایت دورند. و هر چه پیش بروند دورتر می شوند. هر چه درس بخوانید و به اسم «ربّک» نباشد، از صراط مستقیم دورید. و هر چه زیادتر درس بخوانید دورتر می شوید. اگر اعلَم مَن فی الارض بشوید و به اسم ربّک نباشد، ابعَدِ از خدای تبارک و تعالی هستید! از صراط مستقیم بعیدتر می شوید. یا صراط مستقیم است، که یک سرش جسر جهنم، یک طرفش طبیعت است؛ یک طرفش بهشت است. آخر مرتبه بهشت «لقاء الله» است. آن جایی است که غیر انسان، هیچ کس راه ندارد؛ فقط انسان راه دارد. و ما همه الآن در جسر جهنم واقع شدیم. «طبیعت» متن جهنم است. در آن عالم ظهور که می کند طبیعت جهنم است. الآن ما در متن جهنم داریم حرکت می کنیم. اگر این راه را طی کردیم، آن روز که جسر جهنم ظاهر می شود، در این چشمهای مردم در آن عالم ظاهر می شود، آنکه این راه را طی کرده است از آن جسر عبور می کند؛ آنکه این راه را طی نکرده است در جهنم واقع می شود؛ می افتد از راه. کج است. ‏


‏دیگر. یک راه مستقیم، که اوصافش هم که گفتند و شنیدید و دقیق تر از موست، راه باریک است و تاریک است، و نور «هدایت» می خواهد.‏‏ اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ ‏‏. خداوند هدایت کند ما را.‏

‏شما آقایان، که در راه اسلام و علم قدم برمی دارید، و متلبس به لباس اسلام و لباس انبیا شده اید و متلبس به لباس روحانیت شده اید، گمان نکنید که درس خواندن بدون اینکه قرائت به اسم رب باشد برایتان فایده دارد. گاهی ضرر دارد. گاهی علم غرور می آورد. گاهی علم انسان را پرت می کند از «صراط مستقیم». اینهایی که دین ساز بودند، اکثراً اهل علم بودند. اینهایی که دعوت بر خلاف واقع کردند، اکثراً از اهل علم هستند.‏

‏چون علم قرائت به اسم رب نبوده است. انحراف داشته است از اول. این راه انحرافی هر چه پیش رفت، بیشتر انحراف حاصل می شود؛ دورتر می شود از انسانیت. چه بسا یک نفر آدم فیلسوفِ اعظم است، به حسب نظر مردم، فقیه اکرم است به حسب نظر مردم، همه چیز می داند، انبار معلومات است، لکن چون قرائت به اسم رب نبوده است، از صراط مستقیم دورتر شده است. و از همه دورتر. هر چه انبار زیادتر وِزرش زیادتر. هر چه انبار بزرگتر وِزر و ظلماتش بیشتر.‏‏ ظُلُماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ ‏‏.‏

‏گاهی علم ظلمت است؛ نور نیست. آن علمی که شروع بشود به اسم رب، آن نور هدایت دارد. آن علمی که برای این است که یاد بگیرد، آن خوبش این است که می خواهد یاد بگیرد. و الّا می خواهم مسند بگیرم؛ می خواهم امام جماعت بشوم؛ می خواهم اهل منبر باشم؛ می خواهم مقبول عامه باشم، مقبول مردم باشم. انحراف است. این ها انحرافات است و همه دقیق! صراط مستقیم، به حسب وصفی که شده است، باریکتر از‏


‏موست. بسیار دقیق است.‏‎[13]‎‏ چه بسا انسان یک عمر در ریا بوده و خودش نفهمیده. یک عمر هر عملی کرده ریا بوده است، و نفهمیده خودش ریا است. این قدر دقیق است که خود آدم هم نمی فهمد! موازین دارد برایش. آنهایی که اهل عمل هستند موازین تعیین نکردند که ما بفهمیم که چه هستیم و خودمان را تشخیص بدهیم. در علم انبیا که علم انسان سازی است، موازین دارد این ها.‏

‏اسلام را به این زودی نمی شود شناخت. اسلام را با دو تا جنگ نمی شود [شناخت ]. اسلام جنگ نیست. جنگ به اسلام مربوط نیست.‏

‏مکتب اسلام- اینکه حالا به آن گفته می شود «مکتب»- این یک چیزی است که مقدمه برای آن مکتبی است که اسلام دارد. آن مکتب را من و تو نمی شناسیم. چنانکه انسان را ما نمی شناسیم، آنکه می شناسیم همین موجود طبیعی است. این «انسان» نیست. از «عَلَق» می آید یک قدری بالاتر، می آید یک قدری بالاتر، تا می شود حیوان. این حیوانی اش خیلی طولانی است. این مقام «حیوانیت» خیلی طولانی است. و انسان ممکن است تا آخر عمرش در همین حیوانیت متوقف شده باشد. تا قرائت به اسم رب نباشد فایده ندارد. همه چیز باید به اسم رب باشد.‏

‏صحیفه امام؛ ج 8، ص 327- 329‏

‏***‏

‏ ما از خدا هستیم و از آنجا آمدیم و به آنجا برمی گردیم.‏

‏انَّا لله ‏‏؛ ما از خداییم، مال خداییم، ما چیزی نداریم خودمان، هر چه ‏


‏هست از اوست، و به سوی او می رویم. و باید ببینیم چطور از آنجا آمدیم و چطور در اینجا هستیم و چطور به آنجا می رویم. آیا در اینجا که هستیم، در خدمت حق تعالی و خدمت خلقیم، مجاهده می کنیم در راه خدا، به صراط مستقیم ربوبیت مشی می کنیم یا انحراف داریم؟ اگر انحراف داشته باشیم، چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ که تعبیر به مغضوب ‏‏ عَلَیهِم ‏‏ شده است و چه طرف راست که تعبیر به ضالّین شده است در مقابل طریق مستقیم و صراط مستقیم اگر از این راه مستقیم رفتیم، از اینجا که حرکت کردیم راه مستقیم باشد، منحرف نباشد، شرقی نباشیم غربی نباشیم، مستقیم باشیم، یمین و شمال نباشد در کار، مستقیم حرکت کنیم از اینجا به لا نهایت، سعادتمندیم و ملتی را سعادتمند کردیم.‏

‏و اگر چنانچه خدای نخواسته انحراف به چپ، انحراف به راست، انحراف به یمین، انحراف به یسار باشد، منحرف هستیم. و اگر چنانچه در بین ملت یک مقامی داشته باشیم، ملتی را منحرف می کنیم.‏

‏صحیفه امام؛ ج 9، ص 513- 514‏

‏***‏

‏صراط مستقیم آن صراطی است که یک طرفش اینجاست و یک طرفش خداست؛ مستقیم که راه صاف است، هر انحرافی از هر طرف، انحرافی است که انسان را از راهش بازمی دارد و می کشدش به طرف ظلمتها.‏

‏صحیفه امام؛ ج 12، ص 355‏

‏***‏

‏آن راهی را که شما در سوره حمد در نماز می خوانید که:‏‏ اهدِنَا الصِّراطَ‏


‏المُستَقِیمَ، صِراطَ الَّذِینَ انعَمتَ عَلَیهِم غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ لَا الضَّالِّینَ ‏‏ صراط مستقیم همین صراط اسلام است که صراط انسانیت است، که صراط کمال است، که راه به خداست. سه راه هست: یک راه مستقیم، و یک راه شرقی؛ مغضوب ‏‏ عَلَیهِم ‏‏ و یک راه غربی؛ ضالین. شما به همین راه مستقیم که راه انسانیت، راه عدالت، راه جانبازی برای اسلام و عدالت اسلامی است بروید. این راه مستقیم را اگر بدون انحراف به این طرف یا آن طرف، بدون انحراف به شرق و غرب، بدون انحراف به آن مکتبهای فاسد طی کردید، این راه مستقیم، منته به خدا می شود. آن صراطی که بر جهنم کشیده شده است، اگر مستقیم در این عالم حرکت کنید، از آن صراط مستقیماً رد می شوید. جهنم باطن این دنیاست. اگر مستقیم از این راه رفتید و طرف چپ یا طرف راست منحرف نشدید، از صراط آن عالم هم مستقیم عبور می کنید، و به چپ و راست متمایل نمی شوید. که اگر به چپ متمایل بشوید به جهنم است، و اگر به راست متحول بشوید به جهنم است. راه خدا مستقیم است؛‏‏ صِراطَ الَّذِینَ انعَمتَ عَلَیهِم ‏‏. صراط، راه آنهایی که خداوند به آنها منت گذاشته است و نعمت عطا فرموده است؛ نعمت اسلام، بزرگترین نعمت، نعمت انسانیت، بزرگترین نعمت. شما بر همین راه مستقیم، بر همین راهی که آمدید، و برای اسلام آمدید، و برای پاسداری از اسلام آمدید. و همه ما و همه ملت باید پاسدار باشد و پاسدار از اسلام و قرآن کریم باشد. این راه مستقیم است؛ راه پاسداری از اسلام، راه مجاهده در راه اسلام، در راه خدا، این راه مستقیم است. این همان صراط مستقیمی است که شما در نماز از خدا می خواهید. انحراف پیدا نکنید که انحراف یک طرفش مغضوب ‏‏ عَلَیهِم ‏‏ است، و یک طرفش ضالّین، است.‏

‏گمراهان؛ آنهایی که خدای تبارک و تعالی، بر آنها غضب کرده، و آنهایی که ‏


‏گمراه هستند، هر دو راهشان به جهنم است.‏

‏- صحیفه امام؛ ج 12، ص 367- 368***‏‏ اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ ‏‏. یک راه مستقیمی هست که این راهی است که انسان را به کمال مطلق می رساند و آن سرگردانی که از برای انسان است از بین می رود و بشر این راه مستقیم را اگر خودش بخواهد طی کند نمی تواند، اطلاع بر آن ندارد؛ خداست که اطلاع دارد بر این راه مستقیم؛ یعنی آن راهی که انسان را از این آشفتگیها و از این حیرتها بیرون می آورد و می فرستش طرف یک راهی که منتهی الیهش خداست.‏

‏ما از خدا در نمازهایمان می خواهیم که خدا هدایت کند ما را به راه مستقیم، نه راه کج و نه راه از این طرف کج، راست و چپ؛‏‏ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ لَا الضَّالِّینَ ‏‏. این ها راههایشان علی حده است و هر چه جلو بروند دور می شوند از آن مقصد.‏

‏صحیفه امام؛ ج 12، ص 506‏

‏***‏

‏همه دعوت انبیا این بوده است که مردم را از این سرگردانی ای که دارند- هر که یک طرف می رود و هر که یک مقصدی دارد- این مردم را از اینجا دعوت کنند و راه را نشانشان بدهد که این راه است؛ دیگر آن راهها که می روید رها کنید. راه همین است؛‏‏ اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ ‏‏،‏‏ انَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ‏


‏مُستَقِیمٍ ‏‏.‏‎[14]‎‏ آن طرف، طرف ندارد، دنیاست و ماورای آن. آنچه که مربوط به نفسانیت انسان است، شهوات انسان است، آمال و آرزوهای انسان است، این دنیاست. آن دنیایی که تکذیب شده است این عالم طبیعت [نیست ]، این عالم طبیعت نور است. دلبستگیهای به این عالَم انسان را بیچاره می کند. ظلمتها از این دلبستگیهایی است که ما داریم به این دنیا، به این مقام، به این مسند، به این اوهام، به این خرافات. همه انبیا آمدند برای اینکه دست شما را بگیرند از این علایقی که همه اش بر ضد آنی است که طبیعت و فطرت شما اقتضا می کند، شما را دستتان را بگیرند و از این علایق نجاتتان بدهند و واردتان کنند به عالَم نور. اسلام هم در راس همه ادیان است، برای یک همچو مقصدی. این ادعیه مهیا می کنند این نفوس را برای اینکه این علایقی که انسان دارد و بیچاره کرده انسان را این علایق، این گرفتاریهایی که انسان در این عالم طبیعت دارد و انسان را سرگشته کرده است، متحیر کرده است نجاتش بدهند و آن راهی که راه انسان است ببرند. راههای دیگر راه انسان نیست صراط مستقیم راه انسانیت است. و این مناجاتها و این ادعیه ای که ائمه ما- علیهم السلام- بعد از اینکه دستشان کوتاه شده بود از اینکه دعوت ظاهری خیلی واضح بکنند مردم را با این ادعیه به آن راهی که باید ببرند، راه می بردند. مقصد انبیا این نبود که بیایند یک جایی را بگیرند و یک- مثلًا- کاری برای خودشان درست بکنند، مقصد این نیست آقا! مقصد پیغمبرها این نبود که دنیا را بگیرند و آبادش کنند؛ مقصد این بود که راه را به این اهل دنیا، به این انسان ظلوم و جهول، بسیار جاهل، راه را نشان بدهند که از این راه بروید. آن راهی که ‏


‏شما را می رساند به خدای تبارک و تعالی این راه است:‏‏ انَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُستَقِیمٍ ‏‏ دنیاست و آن طرفش همه عالَم، دنیاست و آن طرفش ماورا و ماورای آن طرف نور مطلق. انبیا آمدند ما را به آن نور برسانند؛‏‏ الله وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ الَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا اولِیاوهُمُ الطَّاغُوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ الَی الظُّلُماتِ ‏‏.‏‎[15]‎‏ طاغوت در مقابل انبیا است، در مقابل الله است.‏

‏صحیفه امام؛ ج 13، ص 34- 35‏

‏***‏

‏هر حرکتی که از انسان صادر بشود، چه حرکتهای قلبی و چه حرکتهای روحی و چه حرکتهای جوارحی، از این دو حد خارج نیست: یا به طرف صراط مستقیم و الله است و یا طاغوتی است؛ منحرف یا به طرف چپ یا به طرف راست.‏‏ اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ ‏‏. صراط مستقیم یک سرش اینجاست و یک سرش به آن طرف عالَم؛ به مبدا نور:‏‏ صِراطَ الَّذِینَ انعَمتَ عَلَیهِم ‏‏، به آمدن تعلیمات انبیا. انعام کرده خدا بر ما که ما را هدایت کند به این راهی که راه الله است و موجب این می شود که تمام عالَم به سعادت برسند و با آرامش و با تربیت صحیح، در این عالَم زندگی کنند و تمام جهاتی که در این عالَم هست برگردانند به همان جهت توحیدی الهی و سایر حرکتها، چه حرکتهای قلبی باشد و چه حرکتهای خیالی باشد و چه حرکتهای جوارحی باشد، بر خلاف این مسیر که باشد همه طاغوتی است.‏


‏همین دو راه بیشتر نیست: یا طاغوت و یا الله.‏

‏صحیفه امام؛ ج 13، ص 173- 174‏

‏***‏

‏آنها می خواهند ملت را، ملتها را، اجتماع را، افراد را هدایت کنند، راه ببرند در همه مصالحی که از برای انسان متصور است، از برای جامعه متصور است. همانی که در قرآن صراط مستقیم گفته می شود،‏‏ اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ ‏‏ ما در نماز می گوییم. ملت را، اجتماع را، اشخاص را راه ببرد به یک صراط مستقیمی که از اینجا شروع می شود و به آخرت ختم می شود. الی الله است.‏

‏سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و این ها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به انبیاست. دیگران این سیاست را نمی توانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیاست و به تبع آنها به علمای بیدار اسلام. و هر ملتی علمای بیدارش در زمانی که آن ملت نبیشان بوده است. اینکه می گویند شما دخالت در سیاست نکنید و بگذارید برای ما، شماها سیاستتان، سیاست صحیحتان هم یک سیاست حیوانی است. آنهایی که فاسدند، سیاستشان سیاست شیطانی است، آنهایی که صحیح راه می برند باز سیاستی است که راجع به مرتبه حیوانیت انسان، راجع به رفاه این عالم، راجع به حیثیاتی که در این عالم هست راه می برند. لکن انبیا، هم این عالم را و هم آن عالم را- و اینجا راه است برای آنجا- این ها هدایت می کنند. مردم را به این راه و آنچه که صلاح ‏


‏ملت است، صلاح جامعه است. این ها آنها را به آن صلاح دعوت می کنند. و صلاح مادی و معنوی از مرتبه اوّل تا آخری که انسان مراتب کمال دارد. سیاست مداران اسلامی، سیاست مداران روحانی، انبیا- علیهم السلام- شغلشان سیاست است. دیانت؛ همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت می دهد و تمام چیزهایی که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است. آنها را از آن راه می برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است.‏

‏صحیفه امام؛ ج 13، ص 432- 433‏

‏***‏

‏ این صراط مستقیمی را که انبیا جلو راه بشر گذاشتند و نبی اکرم آخرین انبیا و اشرف همه، آن راه را جلو مردم گذاشتند، و مردم را دعوت به این صراط مستقیم کردند و هدایت کردند به راه انسانیت و خروج از همه انحای کفر و الحاد و خروج از همه ظلمات به نور مطلق، باید شما جوانها همان راه را ادامه دهید تا اینکه پیرو رسول اکرم و در مکتب حضرت صادق پیروانی شایسته باشید.‏

‏صحیفه امام؛ ج 14، ص 1- 2 ‏

‏***‏

‏ شما در قرآن کریم- در اول سوره قرآن کریم- می خوانید که ‏‏ الحَمدُ لله رَبِّ العالَمِینَ ‏‏ کلمه «ربوبیت» را و مبدا تربیت را در اول قرآن طرح می کند. و ما را مکلف فرموده اند که در هر شبانه روز چندین مرتبه این را در رکعات نماز بخوانیم و توجه داشته باشیم به اینکه مسئله تربیت و ربوبیت- که ‏


‏درجه اعلای آن مخصوص به خدای تبارک و تعالی است و دنبال آن منعکس می شود در انبیای عظام و به وسیله آنها به سایر انسانها- این در آن پایه از اهمیت بوده است که دنبال «لله»، «رَبِّ العَالَمِین»، مربّی عالمین آمده است. و باز در همین سوره می خوانید که غایت تربیت، حرکت در «صراط مستقیم» است. و منته الیه این صراط مستقیم؛ کمال مطلق است، الله است. دعوت شده است که ما تحت تربیت انبیا برویم و تحت تربیت بزرگان از اولیا واقع بشویم، تا آنها ما را هدایت کنند به راه مستقیم. و هر روز چندین مرتبه از خدای تبارک و تعالی بخواهیم که ما را هدایت کند به صراط مستقیم، نه راه چپ و نه راهِ راست.‏‏ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ لَا الضَّالِّینَ ‏‏ ما باید توجه به این معنا داشته باشیم که موجودی هستیم که اگر خودرو بار بیاییم؛ بدترین موجودات و منحطترین موجودات هستیم. و چنانچه تحت تربیت واقع بشویم و صراط مستقیم را طی بکنیم، می رسیم به آنجا که نمی توانیم فکرش را بکنیم؛ آن جایی که بحر عظمت است، بحر کبریایی است.‏

‏صحیفه امام؛ ج 14، ص 153- 154‏

‏***‏

‏ تمام انبیا از صدر عالم تا آخر برای این آمده اند که این آدم را از آن راه کج و راههای باطل هدایت کنند به صراط مستقیم انسانیت؛ یک سرش اینجاست و سر دیگرش عند الله است.‏

‏صحیفه امام؛ ج 15، ص 69‏

‏***‏


‏چنانچه در این راه مستقیم، که راه اسلام است، وارد بشوید، شما تا آخر عمرتان و همه کسانی که نماز تا آخر عمر خوانده اند از خدا هی خواسته اند، روزی چند مرتبه خواسته اند که ‏‏ اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ ‏‏؛ که ما را به صراط مستقیم هدایت کن. وقتی هدایت هدایت کن، وقتی هدایت شد به آخر رساندنش هم می شود. عمده این است که وارد بشود انسان در آن راهی که باید سیر بکند، چه سیرهای معنوی و چه سیرهای مادی که آنها هم معنوی است به یک معنا؛ یعنی، بعد از اینکه یک دولتی اسلامی شد، همه چیزش با معنویات بسته است به هم، این طور نیست که دولتش معنویت نداشته باشد و اما فرض کنید که ائمه جماعتش داشته باشد.‏

‏وقتی بنا شد که مردم احساس کردند که ما می خواهیم آدم باشیم، ما می خواهیم که اصلاح بشویم، ما می خواهیم که خودمان را اصلاح بکنیم، ما می خواهیم دولتمان یک دولت الهی باشد، مجلسمان هم همین طور و همه چیزمان همین طور، وقتی این طور شد همه اش معنویات است، منتها با راههای مختلف.‏

‏صحیفه امام؛ ج 17، ص 174‏

‏***‏

‏ بهشت را اعمال شما آباد می کند و جهنم را هم اعمال ما می افروزد. ما الآن در صراط هستیم، همان صراطی که یک طرفش دنیاست، یک طرفش عاقبت. و ما الآن در صراط داریم حرکت می کنیم. این پرده که برداشته شد، آن وقت صراط جهنم که از متن جهنم می گذرد، یعنی، آتش دورش را گرفته، این از وسط اینجا می گذرد، باید از اینجا عبور کنید. دنیا همین جور است. فساد که همان آتش است بر شما احاطه کرده، باید از‏


‏همین بین فساد عبور کنید، به طوری که سالم عبور کنید. انبیا عبور می کنند، جُزنا وَ هیَ خامِدَةٌ،‏‎[16]‎‏ آنها آتش خاموش است برایشان، همان طور که برای حضرت ابراهیم خاموش بود، سرد بود، [برای ] آنها آتش خاموش است. مومنین هم با سلامت می گذرند، آتش خاموش نیست اما آتش به آنها ضرر نمی زند. انعکاس نیست، همین است که اینجاست، همه چیزهایی که در آن عالم واقع می شود عکس العمل همین چیزهایی است که در این عالم است. الآن- صراط- ما در صراط هستیم و الآن صراط در متن جهنم است و الآن صراط برای انبیای بزرگ و اولیای بزرگ خاموش است جهنم خاموش است و الآن برای مومنین سالم است و برای دیگران مُحیطَةٌ بِالکافِرین،‏‏ وَ انَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالکافِرِینَ ‏‏؛‏‎[17]‎‏ این الآن احاطه دارد نه «سَیُحیطُ»، الآن محیط است، منتها نمی توانیم حالا ادراک کنیم. آن چشم، بسته است الآن، آن حجاب است. حجاب که برداشته شد، آنکه اهل جهنم است می بیند توی جهنم است. حجاب که برداشته شد، آنکه اهل بهشت است، می بیند در بهشت است، برزخ هم برای او بهشت است. برزخ هم برای آن طرف دیگر جهنم است.‏

‏القَبرُ امَّا حُفرَةٌ مِن حُفرِ النیرانِ او رَوضَةٌ مِن رِیاضِ الجَنَّةِ.‏‎[18]‎

‏چشم از اینجا برداشته شد یک ورق دیگری پیش می آید، آن ورقی که یک وقتی پیش آمد، دیگر کار گذشته است، ما امروز باید فکرش را بکنیم.‏

‏صحیفه امام؛ ج 18، ص 501- 502‏


‏آن چیزی که صراط مستقیم است، آنی است که بر روشی که خدای تبارک و تعالی فرموده است، به آن روش عمل بشود.‏

‏صحیفه امام؛ ج 19، ص 327‏

‏***‏

‏صراط که در روایات هست که «ادقّ» از مو، مثلًا تاریکتر است از شب، چه و چه، و در بعض روایات هست که صراط از متن جهنم می گذرد؛ یعنی توی آتش عبور می کند، آتش محیط است، نه رو. ملاحظه کنید آنجا باید عبور کرد، و در این دنیا از همین جا صراط است تا غیر متناهی و این صورت در آن عالم به آن نحو نمایش پیدا می کند.‏

‏در این راه که دارید، توجه کنید که مستقیم باشد، صراط مستقیم باشد، شرقی و غربی نباشد.‏

‏صحیفه امام؛ ج 19، ص 377‏

‏*** ‏

‏دنیا و هر چه در آن است جهنم است که باطنش در آخرِ سیر ظاهر شود و ماورای دنیا تا آخر مراتب بهشت است که در آخر سیر پس از خروج از خِدر طبیعت ظاهر شود و ما و شما و همه، یا حرکت به سوی قعر جهنم می کنیم یا به سوی بهشت و ملا اعلا.‏

‏در حدیث است که روزی پیمبر اعظم- صلی الله علیه و آله و سلم- در جمع صحابه نشسته بودند، ناگهان صدای مهیبی آمد، عرض شد: این صدا چه بود؟ فرمود: «سنگی از لب جهنم افتاد و پس از هفتاد سال اکنون ‏


‏به قعر جهنم رسید».‏‎[19]‎‏ اهل دل گفتند: در آن حال شنیدیم مرد کافری که هفتاد سال داشت اکنون درگذشت و به قعر جهنم رسید.‏

‏ما همه در صراط هستیم و صراط از متن جهنم عبور می کند، باطنش در آن عالم ظاهر می شود و در اینجا هر انسانی صراطی مخصوص به خود دارد و در حال سیر است؛ یا در صراط مستقیم که منته به بهشت می شود و بالاتر، و یا صراط منحرف از چپ یا منحرف به سوی راست که هر دو به جهنم منته می شوند. و ما از خداوند منّان آرزوی صراط مستقیم می کنیم:‏‏ اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ، صِراطَ الَّذِینَ انعَمتَ عَلَیهِم غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم ‏‏، که انحراف از یک سو است ‏‏ وَ لَا الضَّالِّینَ ‏‏، که انحراف از سوی دیگر.‏

‏و این حقایق در حشر به طور عیان مشهود می شود.‏

‏صراط جهنم که در توصیف آن از حیث دقت و حِدّت و ظلمت نقل گردیده است، باطن صراط مستقیم در این جهان است. چه بسیار راه دقیق و ظلمانی است و چه مشکل است عبور از آن برای ما واماندگان، آنان که بی هیچ انحراف راه را طیّ نمودند جُزنا وَ هِیَ خَامِدَة‏‎[20]‎‏ گویند و هر کس به اندازه سیرش در این صراط در آنجا نیز همین سیر منعکس گردد.‏

‏غرورها و امیدهای کاذب شیطانی را کنار گذار و کوشش در عمل و تهذیب و تربیت خود کن که رحیل بسیار نزدیک است و هر روز که بگذرد و غافل باشی دیر است. بازگو مکن که تو خود چرا مهیّا نیستی؛ انظُر الی ما قالَ وَ لا الی مَن قال من هر چه هستم برای خود هستم و همه نیز چنین.‏

‏جهنم و بهشت هر کس نتیجه اعمال او است، هر چه کِشتیم درو می کنیم.‏

‏فطرت و خلقت انسان بر استقامت و نیکی است. حُبّ به خیر سرشت ‏


‏انسانی است، ما خود این سرشت را به انحراف می کشانیم و ما خود حُجُب را می گسترانیم و تارها را بر خود می تنیم.‏

‏این شیفتگان که در صراطند همه ‏

‎ ‎

‏جوینده چشمه حیاتند همه ‏

‏حق می طلبند و خود ندانند آن را‏

‎ ‎

‏در آب به دنبال فُراتند همه ‏

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‏ ‏

‏صحیفه امام؛ ج 18، ص 448- 450‏

‏***‏


‎ ‎

  • بحار الانوار؛ ج 7: کتاب العدل و المعاد؛ «باب مواقف القیامة و زمان مکث الناس فیها»، ص 125، ح 1.
  • معانی الاخبار؛ «باب معنی الصراط»، ص 32، ح 2.
  • همان؛ «باب معنی الصراط»، ص 35، ح 5.
  • عیون اخبار الرضا؛ ج 2، ص 274.
  • آیا آن کس که بر روی صورت خود راه می رود، با آن کسی که مستقیم راه می رود، کدام بهتر هدایت یافته اند. (ملک / 22).
  • اصول کافی؛ ج 1: کتاب الحجة؛ «باب فیه نکت و نتف من التنزیل فی الولایة»، ص 432، ح 91.
  • . بحار الانوار؛ ج 24: کتاب الامامة؛ «باب انتم السبیل و الصراط ...»، ص 15، ح 17.
  • روضه کافی؛ ص 288، ح 434.
  • هود / 56.
  • علم الیقین؛ ج 2، ص 971.
  • قسم به عصر، به درستی که همه انسانها در خسران هستند (عصر / 1- 2).
  • ص 162، پاورقی 2.
  • ص 233، پاورقی 1.
  • هود / 56.
  • خداوند سرپرست مومنان است، آنان را از تاریکیها بیرون می آورد و به نور داخل می کند؛ و آنان که کافر شدند، سرپرستهای آنها طاغوت است، آنها را از نور به تاریکیها داخل می نماید. (بقره / 257).
  • ص 237، پاورقی 1.
  • همانا جهنم کافران را در برگرفته است (عنکبوت / 54).
  • گور آدمی یا گودالی از گودالهای جهنم یا باغی از باغهای بهشت است؛ بحار الانوار؛ ج 6:کتاب العدل و المعاد؛ «باب احوال البرزخ و القبر و عذابه و سواله»، ص 214، ح 1 و نیز ص 205، 208، 218، 257، 267.
  • ص 119، پاورقی 1.
  • ص 237، پاورقی 1.