بدان که برای هر یک از موجودات عوالم غیب و شهادت و دنیا و آخرت، مبدا و معادی است. گرچه مبدا و مرجع کلّ هویّت الهیّه است، و لکن چون ذات مقدّس حق- جلّ و علا- را مِن حیث هو بی حجاب اسماء، تجلّی بر موجودات عالیه یا سافله نیست، و به حسب این مقام که لا مقامی است بی اسم و رسم و متّصف به اسمای ذاتیّه و صفاتیّه و افعالیّه نیست، و احدی از موجودات را با او تناسبی نیست و ارتباط و اختلاطی نمی باشد:
اینَ التُّراب وَ رَبُّ الارباب -
چنانچه تفصیل این لطیفه را در مصباح الهدایة مستقصی دادم- پس، مبدئیّت و مصدریّت ذات مقدّسش در حجب اسمائیه است، و اسم در عین حال که عین مسمّی است حجاب او نیز هست؛ پس تجلّی در عوالم غیب و شهادت به حسب اسما و در حجاب آنهاست؛ و از این جهت، ذات مقدّس را در جلوه اسما و صفات تجلّیاتی است در حضرت علمیّه که تعیّنات آنها را اهل معرفت «اعیان ثابته» گویند؛ و بنا بر این، هر تجلّی اسمی را در حضرت علمی عین ثابتی لازم است؛ و هر اسمی را به تعیّن علمی، در نشئه خارجیّه مظهری است که مبدا و مرجع آن مظهر، همان اسمی است که مناسب با آن است؛ و رجوع هر یک از موجودات از عالم کثرت به غیب آن اسمی که مصدر و مبدا آن است، عبارت از «صراط مستقیم» آن است؛ پس از برای هر یک سیر و صراطی است مخصوص و مبدا و مرجعی است مقدّر در حضرت علم طوعاً او کرهاً؛ و اختلاف مظاهر و صراطها به اختلاف ظاهر و حضرات اسماست.
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 77 و باید دانست که «تقویم» انسان در اعلا علّیین، جمع اسمایی است؛ و به همین جهت تا «اسفل سافلین» مردود شده و «صراط» او از «اسفل سافلین» شروع، و به «اعلا علّیّین» ختم شود؛ و این صراط آنهایی است که حق تعالی به آنها انعام فرموده به نعمت مطلقه، که آن نعمت کمال جمع اسمایی است که بالاترین نعمتهای الهیّه است؛ و صراطهای دیگر، چه صراط سعدا و «منعم علیهم» باشد و چه صراطهای اشقیا باشد، به قدر نقصان از فیض نعمت مطلق، داخل در یکی از دو طرف افراط و تفریط خواهد بود. پس، صراط انسان کامل فقط صراط «منعم علیهم» به قول مطلق است؛ و این صراط بالاصاله مختص به ذات مقدّس نبیّ ختمی است، و برای دیگر اولیا و انبیا بالتبعیّه ثابت است؛ و فهم این کلام با آنکه نبی اکرم ختم نبیّین است، محتاج به فهم حضرات «اسما» و «اعیان» است، که کفیل آن رساله مصباح الهدایة است؛ و الله الهادی الی سبیل الرّشاد.
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 78