بدان که «حمد» چون در مقابل «جمیل» است و از آیه شریفه استفاده شود
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 40 که حمد و ستایش برای مقام اسم اعظم که اسم جامع است، که دارای مقام ربوبیّت عالمیان و رحمت «رحمانیّه» و «رحیمیّه» و «مالک یوم دین» است، ثابت است، پس این اسمای شریفه، یعنی «رَبّ» و «رحمن» و «رحیم» و «مالک» را باید در تحمید مدخلیّتی بسزا باشد؛ و ما پس از این در ذیل قول خدای تعالی: مالِکِ یَومِ الدِّینِ به بیانی تفصیلی ذکری از این مطلب می نماییم.
و اکنون راجع به تناسب مقام ربوبیّت عالمیان با «تحمید» سخن می گوییم و آن از دو جهت متناسب است:
یکی آنکه چون خود حامد از عالمیان بلکه خود گاهی عالَمی براسه است، بلکه در نظر اهل معرفت هر یک از موجودات عالَمی براسه می باشد، تحمید حق کند که او را با دست تربیت مقام ربوبیّت از ضعف و نقص و وحشت و ظلمت نیستی هیولانی، به قوّت و کمال و طمانینه و نورانیّت عالم انسانیت آورد؛ و از منازل جسمی و عنصری و معدنی و نباتی و حیوانی در تحت نظامی مرتّب به حرکات ذاتیّه و جوهریّه و عشقهایی فطری و جبلی عبور داد و به منزلگاه انسانیت که اشرف منازل موجودات است رسانید؛ و پس از این نیز تربیت کند تا آنکه آنچه در وهم تو ناید آن شوم.
«پس عدم گردم عدم چون ارغنون
|
|
گویدم انا الیه راجعون»
|
|
|
|
و دیگر آنکه چون تربیت نظام عالم ملک از فلکیّات و عنصریّات و جوهریّات و عرضیّات آن، مقدّمه وجود انسان کامل است و در حقیقت
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 41 این ولیده، عصاره عالم تحقّق و غایة القصوای عالمیان است و از این جهت آخر ولیده است؛ و چون عالم مُلک به حرکت جوهریّه ذاتیّه متحرّک است و این حرکت ذاتی استکمالی است به هرجا منته شد، آن غایت خلقت و نهایت سیر است؛ و چون به طریق کلّی نظر در جسم کلّ و طبع کلّ و نبات کلّ و حیوان کلّ و انسان کلّ افکنیم، انسان آخرین ولیده ای است که پس از حرکات ذاتیّه جوهریّه عالم به وجود آمده و منته به او شده؛ پس دست تربیت حق تعالی در تمام دار تحقق به تربیت انسان پرداخته است: و الانسانُ هو الاوّل و الآخِر.
و اینکه ذکر شد، در افعال جزئیّه و نظر به مراتب وجود است؛ و الّا به حسب فعل مطلق از برای فعل حق تعالی غایتی جز ذات مقدّسش نیست چنانچه در مَحالّ خود مبرهن است؛ و نظر به افعال جزئیّه نیز چون کنیم، غایت خلقت انسان عالم غیب مطلق است؛ چنانچه در قدسیّات وارد است:
یا بنَ آدَمَ خَلَقتُ الاشیَاءَ لِاجلِکَ، وَ خَلَقتُکَ لِاجلی؛
و در قرآن شریف خطاب به موسی بن عمران- علی نبینا و آله و علیه السلام- فرماید که: وَ اصطَنَعتُکَ لِنَفسِی ؛ و نیز فرماید: وَ انَا اختَرتُکَ ؛ پس، انسان مخلوق «لاجل الله» و ساخته شده برای ذات مقدّس اوست؛ و از میان موجودات او مصطفی و مختار است؛ غایت سیرش وصول به باب الله و فنای فی ذات الله و عکوف به فناء الله است؛ و معاد او الی الله و من الله و فی الله و بالله است؛ چنانچه در قرآن فرماید: انَّ الَینا ایابَهُم ؛ و دیگر موجودات به
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 42 توسّط انسان رجوع به حق کنند، بلکه مرجع و معاد آنها به انسان است؛ چنانچه در زیارت جامعه، که اظهار شمّه ای از مقامات ولایت را فرموده، می فرماید:
و ایابُ الخَلقِ الَیکُم، و حِسابُهُم عَلَیکُم؛
و می فرماید:
بِکُم فَتَحَ الله وَ بِکُم یَختِمُ؛
و اینکه در آیه شریفه، حق می فرماید: انَّ الَینا ایابَهُم ثُمَّ انَّ عَلَینا حِسابَهُم ؛ و در زیارت جامعه می فرماید: و ایابُ الخَلقِ الَیکُم و حِسابُهُم عَلَیکُم، سرّی از اسرار توحید و اشاره به آن است که رجوع به انسان الکامل رجوع الی الله است؛ زیرا که انسان کامل، فانی مطلق و باقی به بقاء الله است و از خود، تعیّن و انّیّت و انانیّتی ندارد، بلکه خود از اسمای حسنا و اسم اعظم است؛ چنانچه اشاره به این معنی در قرآن و احادیث شریفه بسیار است.
و قرآن شریف به قدری جامع لطائف و حقایق و سرایر و دقایق توحید است که عقول اهل معرفت در آن حیران می ماند؛ و این، اعجاز بزرگِ این صحیفه نورانیّه آسمانی است، نه فقط حسن ترکیب و لطف بیان و غایت فصاحت و نهایت بلاغت و کیفیّت دعوت و اخبار از مغیبات و احکام احکام و اتقان تنظیم عائله و امثال آن، که هر یک مستقلًا اعجازی فوق طاقت و خارق عادت است، بلکه می توان گفت اینکه قرآن شریف معروف به فصاحت شد و این اعجاز در بین سایر معجزات مشهور آفاق شد، برای این بود که در صدر اول اعراب را این تخصّص بود و فقط این جهت از اعجاز را ادراک کردند؛ و جهات مهمتری که در آن موجود بود و
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 43 جهت اعجازش بالاتر و پایه ادراکش عالی تر بود اعراب آن زمان ادراک نکردند. الآن نیز آنهایی که هم افق آنها هستند، جز ترکیبات لفظیّه و محسّنات بدیعیّه و بیانیّه چیزی از این لطیفه الهیّه ادراک نکنند؛ و اما آنهایی که به اسرار و دقایق معارف آشنا و از لطائف توحید و تجرید باخبرند، وجهه نظرشان در این کتاب الهی و قبله آمالشان در این وحی سماوی همان معارف آن است و به جهات دیگر چندان توجهی ندارند؛ و هر کس نظری به عرفان قرآن و عرفای اسلام که کسب معارف از قرآن نمودند کند و مقایسه ما بین آنها با علمای سایر ادیان و تصنیفات و معارف آنها کند، پایه معارف اسلام و قرآن را، که اسّ اساس دین و دیانت و غایة القصوای بعث رسل و انزال کتب است، می فهمد؛ و تصدیق به اینکه این کتاب وحی الهی و این معارف، معارف الهیّه است، برای او مئونه ندارد.
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 44