فانّ مقام «الرحمانیة» هی مقام بسط الوجود؛ و مقام «الرحیمیة» الّتی هی مقام بسط کمال الوجود من ذاک المقام؛ و هو احدیّة جمعهما؛ و لهذا جعل الرَّحمنِ الرَّحِیمِ تابعین لاسم الله، فی قوله تعالی: بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیمِ ؛ و قال الشیخ العربی فی فتوحاته: «ظهر العالم ببسم الله الرّحمن الرّحیم». انتهی.- مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة؛ ص 55
***
الرحمة الرحمانیة مقام بسط الوجود، و الرحمة الرحیمیة مقام بسط کمال الوجود. فبالرحمة الرحمانیة ظهر الوجود، و بالرحمة الرحیمیة یصل کل
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 211 موجود الی کماله المعنوی و هدایته الباطنیة؛ و لهذا ورد:
«یا رحمن الدنیا و رحیم الآخرة».
و «الرحمن بجمیع خلقه و الرحیم بالمومنین خاصة»،
فبحقیقة الرحمانیة افاض الوجود علی الماهیّات المعدومة و الهیاکل الهالکة؛ و بحقیقة الرحیمیة هدی کلًا صراطه المستقیم، و کان بروز سلطنة الرحیمیة و طلوع دولتها فی النشاة الآخرة اکثر.
و فی بعض الآثار:
«یا رحمن الدنیا و الآخرة و رحیمهما»؛
و ذلک باعتبار ایجاد العشق الطبیعی فی کل موجود و ایکاله علیه السیر الی کماله، و التدرج الی مقامه فی النشاة الدنیاویة و فی النشاة الآخرة و بروز یوم الحصاد، و ایصال کل الی فعلیته و کماله: اما النفوس الطاهرة الزکیة فالی مقامات القرب و الکرامات، و الجنات التی عرضها کعرض السماوات؛ اما لنفوس المنکوسة السبعیّة و البهیمیة و الشیطانیة فالی النیران و درکاتها و عقاربها و حیّاتها، کل بحسب زرعه. فان الوصول الی هذه المراتب کمال بالنسبة الی النفوس المنکوسة الشیطانیة و غیرها، و ان کان نقصاً بالنسبة الی النفوس الزکیة المستقیمة الانسانیة.
هذا و علی طریقة الشیخ محیی الدین الاعرابی فالامر فی رحیمیته فی الدارین واضح، فان ارحم الراحمین یشفع عند المنتقم و یصیر الدولة دولته و المنتقم تحت سلطنته و حکمه.
و الرحمانیة و الرحیمیة امّا ذاتیة او فعلیّة. فهو تعالی ذو الرحمة الرحمانیة و الرحیمیة الذاتیتین، و هی تجلّی الذات لذاته و ظهور صفاته و اسمائه و لوازمهما، من الاعیان الثابتة، بالظهور العلمی و الکشف
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 212 التفصیلی، فی عین العلم الاجمالی فی الحضرة الواحدیة. کما انّه تعالی، ذو الرحمة الرحمانیة و الرحیمیة الفعلیتین، و هی تجلی الذات فی ملابس الافعال ببسط الفیض و کماله علی الاعیان، و اظهارها عیناً طبقاً للغایة الکاملة و النظام الاتم؛ و هذا احد الوجوه فی تکرار الرَّحمنِ الرَّحِیمِ فی فاتحة الکتاب التدوینی، للتطابق بینه و بین الکتاب التکوینی فان الظاهر عنوان الباطن، و اللفظ و العبارة عبارة عن تجلی المعنی و الحقیقة فی ملابس الاشکال و الاصوات و اکتسائه کسوة القشور الهیئات.
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 213 فان جعل الرَّحمنِ الرَّحِیمِ فی بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیمِ صفة لِلَفظة الجلالة کان اشارة الی الرحمانیة و الرحیمیة الذاتیتین؛ و کان اللذان بعد هما اشارة الی الفعلی منهما و «الله» فی الحَمدُ لله هو الالوهیة الفعلیة و جمع تفصیل الرَّحمنِ الرَّحِیمِ الفعلیین، و «الحمد» [تعنی ] عوالم المجردات و النفوس الاسفهبدیة التی لم تکن لها حیثیته الا الحمد و اظهار کمال المنعم، و لم یکن فی سلسلة الوجود ما کان حمداً بتمامه بلا حیثیة کفران الا تلک العوالم النورانیة، فانها انّیّات صرفة لا ماهیة لها عند اهل الذوق و العرفان؛ و «العالمون» هی مادون تلک العوالم.
فیصیر المعنی: بِسمِ الله الذی هو ذو الرحمة الرحمانیة و الرحیمیة الذاتیتین انفتح عوالم الحمد کله، التی هی تعین الالهیة المطلقة فی مقام الفعل؛ و هی ذات الربوبیة و التربیة لسائر مراتب الموجودات النازلة عن مقام المقدسین، من الملائکة الروحانیتین وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا و فَالمُدَبِّراتِ امراً، و ذات الرحمة الرحمانیة و الرحیمیة الفعلیتین، ای: مقام بسط الوجود و بسط کماله عیناً فی حضرة الشهادة و ذات المالکیة و القابضیّة فی یوم رجوع الکل الیها، و الرجوع الیها رجوع الی الله، اذا ظهور الشی ء لیس یباینه بل هو هو.
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 214 و ان جعل الرَّحمنِ الرَّحِیمِ صفة «اسم» فی البسملة صار الامر علی العکس و صار المعنی: بمشیئة الله التی لها الرحمانیة و الرحیمیة الفعلیتان، و «الله» فی الحَمدُ لله هو الالوهیة الذاتیة و الرَّحمنِ الرَّحِیمِ من صفاته الذاتیة و کذا «الرب» و «المالک».
قال القیصری فی مقدمات شرح الفصوص: «و اذا اخذت (ای حقیقة الوجود) بشرط کلیات الاشیاء، فقط فهی مرتبة الاسم الرحمن رب العقل الاول، المسمی بلوح القضاء و امّ الکتاب و القلم الاعلی؛ و اذا اخذت بشرط ان تکون الکلیات فیها جزئیات مفصلة ثابتة من غیر احتجابها عن کلیاتها، فهی مرتبة الاسم الرحیم رب النفس الکلیة المسماة بلوح القدر، و هو اللوح المحفوظ و الکتاب المبین». انتهی بعین الفاظه.
اقول: هذا و ان کان صحیحاً بوجه الا ان الانسب جعل مرتبة الاسم الرحمن مرتبة بسط الوجود علی جمیع العوالم، کلیاتها و جزئیاتها، و مرتبة
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 215 الاسم الرحیم مرتبة بسط کماله کذلک. فان الرحمة الرحمانیة و الرحیمیة وسعت کل شی ء و احاطت بکل العوالم؛ فهما تعین المشیئة، و العقل و النفس تعین فی تعین. فالاولی ان یقال: و اذا اخذت بشرط بسط اصل الوجود فهی مرتبة الاسم الرحمن، و اذا اخذت بشرط بسط کمال الوجود فهی مرتبة الاسم الرحیم.
و لهذا ورد فی الادعیة:
«اللهم انی اسالک برحمتک التی وسعت کل شی ء»؛
و عن النبی- صلّی الله علیه و آله و سلم: «ان لله تعالی مائة رحمة، انزل منها واحدة الی الارض فقسمها بین خلقه، فبها یتعاطفون و یتراحمون؛ و اخّر تسعاً و تسعین یرحم بها عباده یوم القیامة».
قال بعض المشایخ من اصحاب السلوک و المعرفة- رضی الله تعالی عنه- فی [کتابه ] اسرار الصلاة، فی تفسیر سورة الفاتحة بعد ذکر هذا النبوی المتقدم ذکره، ما هذه عبارته:
«فاطلاق الرحمن و الرحیم علی الله تعالی باعتبار خلقه الرحمة الرحمانیة و الرحیمیة: باعتبار قیامها به قیام صدور لا قیام حلول. فرحمته الرحمانیة افاضة الوجود المنبسط علی جمیع المخلوقات، فایجاده رحمانیته و الموجودات رحمته؛ و رحمته الرحیمیة افاضة الهدایة و الکمال لِعباده المومنین فی الدنیا، و منّه بالجزاء و الثواب فی الآخرة.
فایجاده عام للبرّ و الفاجر.» ...
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 216 «فمن نظر الی العالم من حیث قیامه بایجاد الحق تعالی، فکانه نظر الی رحمانیته، و کانه لم یر فی الخارج الا الرحمن و رحمته؛ و من نظر الیه باعتبار ایجاده فکانه لم ینظر الا الی الرحمن». انتهی کلامه، رفع فی الخلد
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 217 مقامه.
اقول: ان اراد من الوجود المنبسط ما شاع بین اهل المعرفة، و هو مقام المشیئة و الالهیة المطلقة و مقام الولایة المحمدیة، الی غیر ذلک من الالقاب بحسب الانظار و المقامات، فهو غیر مناسب لمقام الرحمانیة المذکورة فی بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیمِ فانهما تابعان للاسم الله و من تعیناته، و الظل المنبسط ظل الله لا ظلّ الرحمن؛ فان حقیقته حقیقة الانسان الکامل؛ و رب الانسان الکامل و الکون الجامع هو الاسم الاعظم الالهی و هو محیط بالرّحمن الرّحیم؛ و لهذا جعلا فی فاتحة الکتاب الالهی ایضاً تابعین؛ و ان اراد منه مقام بسط الوجود فهو مناسب للمقام و موافق للتدوین و التکوین، و لکنه مخالف لظاهر کلامه. و ما ذکره ایضاً صحیح باعتبار فناء المظهر فی الظاهر، فمقام الرحمانیة هو مقام الالهیة بهذا النظر، کما قال الله تعالی: قُلِ ادعُوا الله اوِ ادعُوا الرَّحمنَ ایًّا ما تَدعُوا فَلَهُ الاسماءُ الحُسنی ، و قال تعالی: الرَّحمنُ، عَلَّمَ القُرآنَ، خَلَقَ
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 218 الانسانَ و قال تعالی: وَ الهُکُم الهٌ واحِدٌ لا الهَ الَّا هُوَ الرَّحمنُ الرَّحِیمُ .-
شرح دعای سحر؛ ص 43- 48
***
بدان که رحمت و رافت و عطوفت و امثال آن، که از جلوه های اسمای جمالیه الهیه است، خدای تبارک و تعالی به حیوان مطلقاً و به انسان بالخصوص مرحمت فرموده، برای حفظ انواع حیوانیه و حفظ نوع و نظام عائله انسانی؛ و این جلوه [ای ] از رحمت رحمانیه است که نظام عالم وجود، مطلقاً بر پایه آن نهاده شده؛ و اگر این رحمت و عطوفت در حیوان و انسان نبود، رشته حیات فردی و اجتماعی گسیخته می شد؛ و با این رحمت و عطوفت، حیوان، حفظ و حضانت اولاد خود، و انسان، حراست از عائله خود و سلطان عادل، حفظ مملکت خود می کند. اگر این رحمت و شفقت و رافت نبود، هیچ مادری تحمل مشقتها و زحمتهای فوق العاده اولاد خود را نمی کرد؛ و این جذبه رحمت و رافت الهی است که قلوب را به خود مجذوب نموده، و بالفطره حفظ نظام عالم را می فرماید. این رحمت و رافت است که معلمین روحانی و انبیای عظام و اولیای کرام و علمای بالله را به آن مشقتها و زحمتها اندازد برای سعادت نوع خود، و
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 219 خوشبختی دائمی عائله انسانی؛ بلکه نزول وحی الهی و کتاب شریف آسمانی، صورت رحمت و رافت الهیه است در عالم ملک؛ بلکه تمام حدود و تعزیرات و قصاص و امثال آن، حقیقت رحمت و رافت است که در صورت غضب و انتقام جلوه نموده: وَ [لَکُم ] فِی القِصاصِ حَیاةٌ یا اولِی الالبابِ ؛ بلکه جهنم، رحمتی است در صورت غضب، برای کسانی که لیاقت رسیدن به سعادت دارند، اگر تخلیصاتی و تطهیراتی که در جهنم می شود نبود، هرگز روی سعادت را آن اشخاص نمی دیدند. بالجمله، کسی که قلب او از رافت و رحمت به بندگان خدا خالی باشد، او را باید از مسلک این جمعیّت خارج کرد و از حق دخول در عائله بشری محروم نمود. اهل معرفت فرمایند: بسط بساط وجود، و کمال وجود، به اسم رحمن و رحیم است؛ و این اسم شریف، از امهات اسماء، و اسماء محیطه واسعه است. چنانچه در کریمه الهیه است: وَ رَحمَتِی وَسِعَت کُلَّ شَی ءٍ؛ و فرماید: رَبَّنا وَسِعتَ کُلَّ شَی ءٍ رَحمَةً وَ عِلماً؛ و از این جهت است که در مفتاح کتاب الهی، این دو اسم بزرگ، تابع اسم اعظم قرار داده شده است؛ اشاره به آنکه مفتاح وجود، حقیقت رحمت رحمانیه و رحیمیه است و رحمت سابق بر غضب؛ و از این باب اهل معرفت گویند:
ببِسمِ الله الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ ظهر الوجود. این اسم رحمت که شعب آن رافت و عطوفت و امثال آن از اسمای صفاتیه و افعالیه است، اسمی است که حق تعالی بیشتر، خود را به آن
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 220 معرفی فرموده و در هر یک از سور قرآنیه آن را تکرار فرموده، تا دلبستگی بندگان به رحمت واسعه آن ذات مقدس، روزافزون شود و دلبستگی به رحمت حق، منشا تربیت نفوس و نرم شدن قلوب قاسیه شود. با هیچ چیز مثل بسط رحمت و رافت و طرح دوستی و مودت نمی توان دل مردم را به دست آورد و آنها را از سرکشی و طغیان بازداشت؛ و لهذا انبیای عظام، مظاهر رحمت حق- جلّ و علا- هستند، چنانچه خدای تعالی معرفی رسول اکرم- صلی الله علیه و آله و سلّم- را فرموده در آخر سوره توبه، که خود سوره غضب است به این نحو: لَقَد جاءَکُم رَسُولٌ مِن انفُسِکُم عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالمُومِنِینَ رَوفٌ رَحِیمٌ ؛ و در شدّت شفقت و رافت آن بزرگوار بر همه عائله بشری، بس است آیه شریفه اول سوره شعراء که فرماید: لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفسَکَ الَّا یَکُونُوا مُومِنِینَ ؛ و در اوایل سوره کهف که فرماید: فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفسَکَ عَلی آثارِهِم ان لَم یُومِنُوا بِهذَا الحَدِیثِ اسَفاً. سبحان الله! تاسف به حال کفار و جاحدین حق؛ و علاقه مندی به سعادت بندگان خدا، کار را چقدر به رسول خدا- صلی الله علیه و آله- تنگ نموده که خدای تعالی او را تسلیت دهد و دل لطیف او را نگهداری کند که مبادا از شدت همّ و حزن به حال این جاهلان بدبخت، دل آن بزرگوار پاره شود و قالب ته کند.
- شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 232- 235
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 221 رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد،
یَا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبهُ.
مفتاح کلام خدا با اسم «رحمن» و «رحیم» آغاز شده است، به اسم رحمن و رحیم، و در تکرار رحمن و رحیم، قرآن آغاز شده است.
خداوند به همه بندگان خودش رحمت دارد. و همین رحمت، موجب ایجاد بندگان و فراهم کردن اسباب رفاه و بندگی آنها است. و همین رحمت، موجب فرستادن انبیای بزرگ است. رحمت خدا اقتضا دارد که بندگان خدا را هم در دنیا و هم در آخرت به سعادت برساند. تمام اسباب سعادت را- مادی و معنوی- فراهم فرموده است. بندگان خدا با اسم «رحمن» و با اسم «رحیم» موجود شدند، و ادامه حیات در دنیا و آخرت می دهند و در عین حال که رحمت حق تعالی سبقت دارد بر غضب، لکن اگر چنانچه اقتضا بکند و مردم قدر رحمت حق تعالی را نداشته باشند و تخلف از فرمان حق تعالی بکنند و موجب فتنه و فساد بشوند، باب رحمت نیم بسته شود و باب غضب باز شود. پیغمبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلم- نبی رحمت بود و با مردم به رحمت رفتار می فرمود. و همان رحمت بود که مردم را هدایت می کرد و برای مردم غصه می خورد. برای اشخاصی که در ضلالت بوده اند، به واسطه رحمتی که داشت متاثر بود ولی وقتی که ریشه هایی را می دید که این ها مشغول فساد هستند و ممکن است که فساد آنها به فساد امّت منتهی بشود و این ها غده های سرطانی بودند که ممکن بود جامعه را فاسد کنند، در عین حالی که نبی رحمت بود، باب غضب را باز می کرد. یهود بَنی قُرَیظه، همان کاسبهایی که الآن هم دنباله آنها صهیونیستها هستند و فاسد، بعد از آنکه ملاحظه فرمود این ها فاسد هستند
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 222 و موجب فساد می شوند، امر فرمود تمام آنها را گردن زدند؛ این ماده سرطانی را از بین برداشتند. امیر المومنین- سلام الله علیه- با آن همه عطوفت، با آن همه رحمت، وقتی که ملاحظه فرمود خوارج مردمی هستند که فاسد و مُفسِد هستند، شمشیر کشید و تمام آنها را، الّا بعضی که فرار کردند، از دم شمشیر گذراند. در وقت رحمت، رحمت؛ و اگر کسانی لایق رحمت نباشند؛ انتقام و غضب.
صحیفه امام؛ ج 9، ص 369
***
اهل معرفت می دانند که شدت بر کفار که از صفات مومنین است و قتال با آنان نیز رحمتی است و از الطاف خفیّه حق است، و کفار و اشقیا در هر لحظه که بر آنان می گذرد بر عذاب آنان که از خودشان است افزایش کیفی و کمی «الی ما لا نِهایَةَ لَه» حاصل می شود. پس قتل آنان که اصلاح پذیر نیستند رحمتی است در صورت غضب و نعمتی است در صورت نقمت، علاوه بر آن رحمتی است بر جامعه، زیرا عضوی که جامعه را به فساد کشاند. چون عضوی است در بدن انسان که اگر قطع نشود او را به هلاکت کشاند.
و این همان است که نوح نبی الله- صلوات الله و سلامه علیه- از خداوند تعالی خواست: وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَر عَلَی الارضِ مِنَ الکافِرِینَ دَیَّاراً، انَّکَ ان تَذَرهُم یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا الَّا فاجِراً کَفَّاراً. و خداوند تعالی
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 223 می فرماید: وَ قاتِلُوهُم حَتَّی لا تَکُونَ فِتنَةٌ. و بدین انگیزه و نیز انگیزه سابق، تمام حدود و قصاص و تعزیرات از طرف ارحم الرّاحمین رحمتی است بر مرتکب و رحمتی است بر جامعه. از این مرحله بگذرم.
پسرم! اگر می توانی با تفکر و تلقین، نظر خود را نسبت به همه موجودات به ویژه انسانها نظر رحمت و محبت کن، مگر نه این است که کافه موجودات از جهات عدیده که به احصا در نیاید مورد رحمت پروردگار عالمیان می باشند، مگر نه آنکه وجود حیات و تمام برکات و آثار آن از رحمتها و موهبتهای الهی است بر موجودات و گفته اند: «کُلُّ مُوجُودٍ مَرحُوم» مگر موجودی ممکن الوجود امکان دارد که از خود، بنفسه چیزی داشته باشد یا موجودی مثل خود ممکن الوجود به او چیزی داده باشد، در این صورت رحمت رحمانیه است که جهان شمول است. مگر خداوند که رَبِّ العَالَمِین است و تربیت او جهان شمول است، تربیتش جلوه رحمت نیست، مگر رحمت و تربیت بدون عنایت و الطاف جهان شمول می شود. پس آنچه و آن کس که مورد عنایات و الطاف و محبتهای الهی است چرا مورد محبت ما نباشد؟ و اگر نباشد این نقصی نیست برای ما؟ و کوتاه بینی و کوتاه نظری نیست؟
صحیفه امام؛ ج 16، ص 217- 218
***
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 224