در تفاسیر متداوله که دیدیم، یا از آنها نقل شده، «دین» را به معنای جزا و حساب دانسته اند و در کتب لغت نیز به این معنی ذکر شده و به قول شعرای عرب، استشهاد شده، مثل قول شاعر:
وَ اعلَم بِانَّکَ ما تَدینُ تُدَانُ؛
|
و قول منسوب به شهل بن ربیعة:
وَ لَم یَبقَ سِوَی العُدوانِ، دنّاهُم کَما دانُوا؛
|
و گفته اند «دیّان» که از اسمای الهیّه است، نیز به همین معنی است؛ و شاید مراد از «دین»، شریعت حقّه باشد و چون در روز قیامت
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 57 آثار دین ظاهر گردد و حقایق دینیّه از پرده بیرون افتد، از این جهت آن روز را «روز دین» باید گفت؛ چنانچه امروز «روز دنیا» است، زیرا که روز ظهور آثار دنیاست و صورت حقیقیّه دین، ظاهر نیست و این شبیه قول خدای تعالی است که می فرماید: وَ ذَکِّرهُم بِایَّامِ الله ؛ و آن ایّامی است که حق تعالی به قهر و سلطنت با قومی رفتار کند؛ و روز قیامت هم «یوم الله» است و هم «یوم الدّین» است؛ زیرا که روز ظهور سلطنت الهیّه و روز بروز حقیقت دین خداست.
قوله تعالی: ایَّاکَ نَعبُدُ وَ ایَّاکَ نَستَعِینُ ؛ بدان ای عزیز که چون بنده سالک در طریق معرفت، تمام محامد و مدایح را مختص به ذات مقدّس حق دانست و قبض و بسط وجود را از او دانست و ازمّه امور را در اول و آخر و مبدا و منته به ید مالکیّت او دانست و توحید ذات و افعال در قلبش تجلّی نمود، حصر عبادت و استعانت را به حق کند و جمیع دار تحقّق را طوعاً و کرهاً خاضع ذات مقدّس بیند و در دار تحقّق قادری نبیند تا اعانت را به او نسبت دهد؛ و اینکه بعضی از اهل ظاهر گفته اند حصر عبادت حقیقی است و حصر استعانت حقیقی نیست- زیرا که استعانت به غیر حق نیز می شود؛ و در قرآن شریف نیز فرماید: تَعاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقوی ؛ و می فرماید: استَعِینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ؛ و نیز معلوم است بالضّرورة که سیره نبیّ اکرم و ائمّه هدی- علیهم السلام- و اصحاب آنها و مسلمین بر استعانت از غیر حق بوده، در غالب امور مباحه، مثل استعانت به دابّه و خادم و زوجه و رفیق و رسول و اجیر و غیر ذلک- کلامی است با اسلوب
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 58 اهل ظاهر؛ و اما کسی که از توحید فعلی حق تعالی اطلاع دارد و نظام وجود را صورت فاعلیّت حق تعالی می بیند و لا مُوثِّرَ فی الوُجُود را یا برهاناً یا عیاناً یافته، با چشم بصیرت و قلب نورانی حصر استعانت را نیز حصر حقیقی داند و اعانت دیگر موجودات را صورت اعانت حق داند؛ و بنا به گفته این ها، اختصاص محامد به حق تعالی نیز وجهی ندارد؛ زیرا که برای دیگر موجودات- بنا بر این مسلک- تصرّفات و اختیارات و جمال و کمالی است که لایق مدح و حمدند؛ بلکه احیا و اماته و رزق و خلق دیگر امور مشترک بین حقّ و خلق است؛ و این امور در نظر اهل الله شرک، و در روایات از این امور به شرک خفی تعبیر شده؛ چنانچه اداره انگشتری برای یاد ماندن چیزی، از شرک خفی محسوب شده است. بالجمله، ایَّاکَ نَعبُدُ وَ ایَّاکَ نَستَعِینُ از متفرّعات الحَمدُ لله است، که اشاره به توحید حقیقی است و کسی که حقیقت توحید در قلب او جلوه ننموده و قلب را از مطلق شرک پاک ننموده، ایَّاکَ نَعبُدُ او حقیقت ندارد و حصر عبادت و استعانت را به حق نتواند نمود و خدابین و خداخواه نخواهد بود؛ و چون توحید در قلب جلوه نمود، به اندازه جلوه آن، از موجودات منصرف و به عزّ قدس حقّ متعلّق شود تا آنجا که مشاهده کند که به اسم الله ایَّاکَ نَعبُدُ وَ ایَّاکَ نَستَعِینُ واقع شود؛ و بعضی از حقایقِ
انتَ کَما اثنَیتَ عَلی نَفسِک
در قلب تجلی کند.
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 59