ففاتحة الکتاب التکوینی الالهی الذی صنّفه- تعالی جدّه- بید قدرته الکاملة، التی فیها کل الکتاب بالوجود الجمعی الالهی- المنزّه عن الکثرة المقدّس عن الشین و الکدورة- بوجه هو عالم العقول المجردة و الروحانیین من الملائکة، و التعین الاول للمشیئة؛ و بوجه عبارة عن نفس المشیئة، فانها مفتاح غیب الوجود؛ و فی الزیارة الجامعة:
«بِکُم فتحَ الله.»
لتوافق افقهم- علیهم السلام- لافق المشیئة. کما قال الله تعالی حکایة عن هذا المعنی: ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوسَینِ او ادنی . و هم- علیهم السلام- من جهة الولایة متّحدون:
«اوّلنا محمد، اوسطنا محمد، آخرنا محمد، کلّنا محمد، کلّنا نور واحد».
و لکون فاتحة الکتاب فیها کل الکتاب، و الفاتحة باعتبار الوجود الجمعی فی بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیمِ ، و هو فی باء بِسمِ الله ، و هو فی نقطة
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 195 تحت الباء. قال علی- علیه السلام- علی ما نسب الیه: «انا النقطة»؛
و ورد: «بالباء ظَهَر الوجودُ و بالنقطة تمیَّز العابدُ عن المعبود».
و خاتمة الکتاب الالهی و التصنیف الربانی عالم الطبیعة و سجل الکون. [و هذا] بحسب قوس النزول، و الا فالختم و الفتح واحد؛ فان ما تنزّل من سماء الالهیة عرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة مما تعدّون، و هذا وجه خاتمیة النبی المکرّم و الرسول الهاشمی المعظّم الذی هو اول الوجود، کما ورد:
«نحن السابقون الآخرون».
و بین فاتحة الکتاب و خاتمته سور و آیات و ابواب و فصول. فان اعتبر الوجود المطلق و التصنیف الالهی المنسّق بمراتبه و منازله کتاباً واحداً، یکون کل عالم من العوالم الکلیة باباً و جزءاً من ابوابه و اجزائه و کل عالم من العوالم الجزئیة سورة و فصلا، و کل مرتبة من مراتب کل عالم او کل جزء من اجزائه آیة و کلمة؛ و کان قوله تعالی: وَ مِن آیاتِهِ ان خَلَقَکُم مِن تُرابٍ ثُمَّ اذا انتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ الی آخر الآیات، راجع الی هذا الاعتبار.
و ان اعتبرت سلسلة الوجود کتباً متعددة و تصانیف متکثرة، یکون کل عالم کتاباً مستقلًا له ابواب و آیات و کلمات، باعتبار المراتب و الانواع و الافراد؛ و کان قوله تعالی: لا رَطبٍ وَ لا یابِسٍ الَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ . بحسب هذا الاعتبار.
و ان جمعنا بین الاعتبارین یکون الوجود المطلق کتاباً له مجلدات، کل
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 196 مجلد له ابواب و فصول و آیات و بینات.
شرح دعای سحر؛ ص 52- 53
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 197 سوره حمد که در قرآن هست و اولین سوره است و برای نماز قرار دادند و نماز بدون حمد، گفتند نماز نیست، همین سوره حمد تمام معارف درش هست؛ منتها آن کسی که نکته سنج باشد، باید درش تامل کند، خوب، ما اهلش نیستیم. ما می گوییم که «الحَمدُ لله » یعنی شایسته است.
الحَمدُ لله رَبِّ العالَمِینَ ؛ یعنی شایسته است خدا که همه حمدها برای او باشد؛ اما قرآن این را نمی گوید، قرآن می گوید که اصلًا حمدی واقع نمی شود در جایی، الّا برای خدا. آن هم که بت پرست است حمد است، آن هم برای خداست، خودش نمی داند. اشکال، ندانستن و جهالت ماهاست. آنکه می گوید که ایَّاکَ نَستَعِینُ ؛ نه معنایش این است که ما همه استعانت از تو ان شاء الله می خواهیم و این ها، نخیر! بالفعل این طوری است که به غیر خدا، استعانت اصلًا نیست، اصلًا قدرت دیگری نیست. چه قدرت دیگری ما داریم غیر قدرت خدا؟ آنکه تو داری غیر از قدرت خداست؟ نه این است که ما ان شاء الله عبادت می کنیم برای خدا، ان شاء الله استعانت می کنیم از خدا. اصلًا واقعیت این طوری است، واقعیت این است که عبادت به غیر خدا، مدح، اصلًا در دنیا به غیر خدا واقع نمی شود، هیچ مدحی. اینهایی که مدح می کنند از مثلًا شیاطین و سلاطین و امثال این ها، این ها نمی فهمند که این ها مدح خداست، این ها غفلت از این دارند، لکن مدح به کمال است، مدح برای نقصان نیست، مدح برای کمال است. و آنهایی که، هر کس از هر کس استعانت بکند، استعانت از خداست. این سوره، این را می گوید. و اگر برای اهلش- آنهایی که اهل مسائل هستند- همین یک سوره قرآن تحقق پیدا بکند، تمام مشکلات حل
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 198 می شود؛ برای اینکه وقتی انسان دید که همه چیز از اوست، دیگر از هیچ قدرتی نمی ترسد. ما که از قدرتها می ترسیم برای این است که خیال می کنیم قدرت این است. وقتی انسان قدرت را قدرت او دانست، وقتی انسان همه چیز را از او دانست، این دیگر نمی تواند که از دیگری بترسد.
همه خوفهای ما از باب این است که نفهمیدیم که قدرت، یک قدرت است و آن قدرت هم برای نفع همه است. آن قدرت هم برای نفع همه افراد و جامعه و تمام بشر آن قدرت به کار گرفته شده، برای نفع اوست.
- صحیفه امام؛ ج 19، ص 354- 355
***
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 199
کتابتفسیر سوره حمدصفحه 200