وصیتنامه
زمان: 15 دی 1356 / 25 محرّم 1398
مکان: نجف
موضوع: وصیتنامۀ شخصی
بسم الله الرحمن الرحیم
والصلوة علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
چون با کمال تأسف فرزند بزرگم که وصی بود به رحمت ایزدی پیوست لهذا وصی خود نمودم، در حال صحت و سلامت، در تاریخ بیست و پنجم ماه محرّم الحرام 1398 فرزند خود نورچشم مکرم حاج سید احمد خمینی ـ ایّده الله تعالی ـ را که پس از فوت و تجهیز به نحو متعارف، به اموری که توصیه می کنم اقدام و عمل نماید؛ و از خداوند تعالی توفیق و سلامت و تأیید او را خواهانم:
1 ـ کلیۀ وجوهی که در منزل و نزد آقای خلخالی و در قم نزد آقای اخوی موجود است، وجوه شرعیه و سهم مبارک امام ـ علیه السلام ـ و سهم سادات عظام است، و یک فلس آنها از ورثه نیست و تکلیف آنها را در وصیت علی حده تعیین نموده ام، و ورّاث اینجانب حق معارضه با اوصیایی که امر وجوه شرعیه را به آنها واگذار نموده ام ندارند؛ و اگر نزد وکلای من در هر جا وجوهی به اسم من بوده باید برسانند به اوصیا، یا به مرجع عادل.
2 ـ کتب و اثاثی را که از کتابخانۀ اینجانب و منزل، دولت ایران به غارت برده است اگر برگرداندند، آنچه اهدایی آقای آقا نجفی مرعشی بوده به کتابخانۀ ایشان برگردانند و
بقیه به همین کتابخانه یا سایر کتابخانه ها واگذار شود. و کتبی که از خود اینجانب غارت شده است، اگر برگشت، و کتبی که در نجف دارم در اختیار وصی است؛ هر چه مورد احتیاج اوست یا مورد احتیاج نورچشمی حسین پسر مرحوم مصطفی ـ رحمه الله تعالی ـ بردارند و باقی را به یک کتابخانه واگذار کنند.
3 ـ منزل شخصی که در قم دارم ـ نزدیک باغ قلعه ـ و جزئی مِلکی که در کَمَره دارم و نمی دانم چی است و چقدر است و آقای پسندیده اطلاع دارند، بین ورثه ـ کما فَرَضَه الله ـ تقسیم شود ولی ورثه موظفند مادامی که مادرشان در قید حیات است، اگر مایل باشد در آنجا اقامت کند، با او مزاحمت نکنند؛ و به عبارت دیگر سُکنی و منافع آن تا زمان حیات، حق ایشان و واگذار به ایشان نمودم و کسی حق مزاحمت ندارد.
4 ـ اثاث البیت ـ غیر از کتاب که ذکر شد ـ واگذار نمودم پس از موت به مادر فرزندانم؛ و کسی حق مزاحمت ندارد.
5 ـ دو ـ سه سال احتیاطاً نماز و روزه از قِبَل اینجانب قضا شود، اگر در کَمَره مِلکی دارم یا منافع شخصی در آن، بدهند و الاّ احمد تبرّع کند و مختار است در این تبرّع.
6 ـ کتب خطی اینجانب را در صورت امکان طبع کنند؛ و اگر کسی خواست طبع کند در اختیار او بگذارند به طوری که ضایع نشود، خصوصاً کتب اخلاقی را.
7 ـ فرزندان من عموماً و احمد خصوصاً موظفند از مادر خود اطاعت کنند و با احترام با او رفتار کنند، و رضای او را به دست آورند که خیر دنیا و آخرت آنها در آن است. و اگر خواست مستقلاً زندگی کند، در صورت امکان، اسباب آن را فراهم کنند.
8 ـ آخرین وصیت من آن است که فرزندان من با صلح و صفا، و مهر و وفا عمل کنند و با فرزندان و عیال مرحوم مصطفی ـ رحمه الله ـ با کمال مهر و محبت رفتار نمایند؛ و احمد
از همراهی با آنها ـ حتی المیسور و المقدور ـ مضایقه نکند.
از خداوند تعالی توفیق و تأیید همه را خواستار و امید است که خداوند تعالی همه را از شرور، خصوصاً از آلودگی به دنیا و زخارف آن، محفوظ نگه دارد. و امید آن دارم که پدر آلوده و عاصی و آثم خود را که با بار گران و گرفتاری فراوان دنیا را ترک و به سوی حضرت «قابل التّوب و غافرالذّنوب» کوچ نموده، از دعای خیر و طلب مغفرت فراموش نکنند. «إنّه خیرُ معینٍ» والحمدلله أوّلاً و آخراً و ظاهراً و باطناً. والسلام علیکم.
روح الله الموسوی الخمینی