شبهه سوم
مشکل متکلّمین در پاسخ شبهه
پاسخ بر مبنای تفاوت دو عالم
از قویترین شبهات در باب نفی معاد جسمانی، طلب مکان برای بهشت و جهنّم است. منکرین می گویند: مکان اینها کجاست؟ اگر فوق افلاک، و جایی که جهت ندارد و «لا خلأ و لا ملأ» است، باشد، پس دارای مکان و جهت نیست، و اگر روی زمین است. پس چرا هیچ کجا اثری از نار و جنّت نیست؟ و اگر بین طبقات سماوات باشد، پس باید قائل شد که بین افلاک خلأ است، در صورتی که محال است آن جا خلأ باشد؛ و یا باید قائل شد به این که بهشت و جهنّم با افلاک تداخل کرده که این هم مردود است زیرا مستلزم تداخل اجسام است.
حضرات متکلّمین در رفع این شبهه و امثال آن به تقلاّ افتاده اند و با توجّه به ضرورت وجود عالم آخرت، نتوانسته اند قائل شوند که فعلاً آن عالم معدوم است. (زیرا وجودش با توجّه به پاره ای احادیث، غیرقابل انکار است، چنانچه مثلاً روایتی گفته: أَرْضُ
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 309
الْجَنَّةِ قیعانٌ یعنی زمین بهشت هموار و صاف است، و باغ و قصورش نتیجه اعمال حسنه صاحبان آن باغ و قصور است). هر کجایی دیگر هم که بگویند هست، آن جا از نظر گستردگیِ مکانی، گنجایش بهشت و جهنّم را ندارد، بهشتی که: عَرْضُهَا السَّمواتُ وَالاَْرْضُ.
علی ای حال، طلب مکان (از سوی منکران) با وصفی که حضرات می خواهند حق است، و مبتنی است بر این که آن عالم، خودش و مکانش از جنس این عالم و در عرض آن باشد و این دو عالم در مرتبه و درجه وجودی مساوی باشند اما بنابر قول حق، واضح است که آن عالم از جنس این عالم نیست و در درجه و مرتبه وجودی فوق آن می باشد، و لذا طلب مکان برای آن، غلطِ واضح است.
آن عالم، فوق مکان و زمان است. عالمی است تامّ، و عالم تامّ، مکان ندارد، همان طور که مجموعه عالم طبیعت مکان ندارد. مکان امری است که با مقایسه حاصل می شود. وقتی دو چیز هم عرض باشند به خاطر عدمِ امکانِ تداخل اجسام مادّی، اشاره حسیّه وضعیّه به هر کدام ممکن است، لذا می گوییم یکی این جاست و دیگری آن جا، ولی چون تمام عالم طبیعت در خارج از خود، شی ء هم عرض ندارد نمی توان گفت این، این جاست و آن، آن جا. در داخل این کره، جهت مشرق و مغرب و سایر جهات هست، ولی عالم آخرت چون عالمی مستقل و تامّ است، در خارج جهت ندارد و در داخلِ آن هم موجودات با هم تزاحم ندارند تا هر
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 310
یک در طرفی واقع شوند، چنانچه مثلاً به صور ذهنّیه هر یک از ما نیز نمی توان با اشاره وضعیّه اشاره کرد، چرا که مکان ندارند و به همین سبب با یکدیگر تزاحم هم ندارند. اگر صورت ذهنیّه جنّتی به پهناوری زمین و آسمان در ذهن شما موجود شود، و صورت ذهنیّه جنّتی دیگر به پهناوری زمین و آسمان هم در ذهن من موجود گردد، با هم تزاحمی نخواهند داشت. جنّات عالم آخرت هم همین طور است، و نیز در داخل عالم آخرت، جهت و طرف نیست تا برای موجودات و اشیای آن جا مکان مطرح باشد.(195)
* * *
اعتقادات نادرست پیرامون معاد جسمانی
حال ما برخی اعتقادات غلط مردم در باب معاد جسمانی و جسم اخروی را بیان می کنیم: دل بعضی را که باز کنیم این طور می فهمیم که معتقدند بدن برزخی داشتن، یعنی این که الآن خداوند قالبهایی ساخته، و در انباری که اسمش «عالم برزخ» است جمعشان کرده است، (مثل کوزه هایی که کوزه گرها درست می کنند). روح که از بدن خارج شد، آن را می برند و داخل قالبها می کنند. باز همین آدمها می گویند: وقتی که سؤال قبر انجام می شود روح از این قالب مثالی خارج شده و داخل همین بدن (بدن داخل قبر) می شود، آن وقت سؤال و جواب انجام می شود، و فشار قبر واقع می گردد. بعد، دوباره روح برمی گردد به آن قالب مثالی. نیز همین اشخاص می گویند «القبر اما حفرة من حفر النیران او روضة من ریاض الجنة». یعنی در عین حال که قائلند نفس تا قیامت در قالب مثالی است و می گویند انسان با همین بدن دنیوی در قبر معذّب است، با این که خود آنها مقرّند که این بدن می پوسد و خاک می شود و از بین می رود.
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 311
این چه حرفهایی است؟ اگر دری از درهای بهشت به قبر باز شود، مگر عالم به این نحو می ماند؟ عطر و روح و ریحان آن را پر می کند، بطوری که احدی را تاب باقی نمی ماند که چشم باز کند. و یا اگر دری از جهنّم به قبر باز باشد مگر عالم از گند و عفونت و حرارت آن باقی خواهد ماند؟
این چه تناقضاتی است؟ در عین حال که همین قبر را اراده می کند می گوید قبور مؤمنین و متقین از مشرق تا مغرب است؛ مگر در همین قم صد هزار قبر از قبور مؤمنین سراغ نداریم؟ مگر زمین ما چقدر وسعت دارد؟ آیا وقتی می گوید بدن انسان در قبر عذاب می شود منظورش این است که به این استخوانها، که آن هم البتّه خاک خواهد شد، عذاب واقع می گردد؟ حتما منظور این نیست. پس چرا چیزهایی را به گردن شرع می گذارند که طبق هیچ آیه و روایتی درست نیست؟(196)
* * *
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 312