شبهات معاد جسمانی
شبهه اوّل
شبهه آکل و مأکول
پاسخ شبهه بنابر مسلک صدرا
پاسخ دیگر بر پایه بقای عجب ذنب
نقد پاسخ عجب الذّنب و جزء لایتجزّی
در این شبهه گفته می شود: اگر بر فرض طایفه ای باشند که غذای آنها بدن انسان باشد و مثلاً یک نفر از این طایفه حتّی نطفه اش هم از عصاره بدن انسانهای دیگر منعقد شده باشد، و اِنبات لحم او به واسطه ارتزاق از بدن آنها باشد، معاد چنین انسانی چگونه است؟ و اجزای بدن مأکول که حالا بدن آکل را تشکیل داده است در قیامت به کدام بدن تعلّق می گیرد، به بدن آکل یا به بدن مأکول؟
بنابر مسلک آخوند ـ قدس سره ـ این شبهه به روشنی و وضوح مندفع است، برای این که گفتیم معاد با اجزای پوسیده بدن محقّق نمی شود، بلکه به همراه روح بدن الطف و اعلایی محشور خواهد شد (که نفس آن را افشا کرده). بلی قائلین به معادی که نظرشان طبق استعداد و فهم عامّه است، باید به این اشکال جواب دهند. آنها هم حرفهای مختلفی زده اند، مثلاً گفته اند: یک ذرّه به نام «عُجب الذَّنْب» هست که تا آخر باقی می ماند و نمی پوسد و تحلیل نمی رود. ولی از حرفهای این دسته معلوم نمی شود که آیا انسان عبارت است از همان یک ذرّه دمچه ای است که در آخر ستون فقرات می باشد؟
اینها حرفهایی است که نگفتنش بهتر از گفتنش است.
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 305
گاه به یک روایت عامّه ای که سندش اصلاً معلوم نیست تمسّک می کنند و آن خبر این است کُلُّ شَیْ ءٍ مِنَ الْبَدَنِ یُمْحی إلاّ عُجْبُ الذَّنبِ که مراد آن استخوان آخر ستون فقرات باشد. حال اگر چنین جزئی واقعا باقی بماند، اساسا می توان گفت که اجزای دیگر در اطراف آن جمع می شوند و بدن دوباره تشکیل می گردد، و به واسطه آن عُجب الذَّنب که در بدن اوّلی بوده بدن دوم عین بدن اوّل می شود؟ مگر تمام بدن درون عُجب الذَّنب است؟ تمام بدن تو یعنی آن استخوان آخر ستون فقرات؟ علاوه بر این که همان هم، استخوان است و یقینا می پوسد.
جمعی چون دیده اند که عُجب الذَّنب هم می پوسد، برای اثبات عقیده خودشان به «جزء لایتجزّی» چسبیده اند. ما می پرسیم اوّلاً آیا وجود جزء لایتجزّی معقول است یا نه؟ به براهین متقن، در جای خودش ثابت شده که وجود جزء لایتجزّی ممکن نیست. ثانیا آیا بدن تو همان جزء لایتجزّی است و اگر فرضا در کنار آن چندین من استخوان و گوشت و پوست ـ از هرکس که
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 306
باشد ـ قرار دهند چون آن جزء از بدن تو باقی است باز بدن تو درست می شود؟ پس اگر آن جزء را ببرند و کوه دماوند را به آن وصل کنند، کوه دماوند با آن جزء در مجموع بدن تو را تشکیل می دهد؟ بدین ترتیب، در حقیقت باید ملتزم شد که آن جزء قائم مقام تمامی بدن تو است. آیا این حرفها خنده آور نیست؟ آیا انصاف است به یک شرع متین و مقدّس این حرفها را نسبت داد؟ آیا وقتی این خاکها را جمع کردند و از آنها گوشت و استخوان تشکیل یافت و دوباره نفس وارد بدن شد، این بدن «عین» بدن اوّلی است یا «مثل» آن؟ و یا اصلاً از باب مماشات می گوییم «مثل» آن است زیرا «مثل» هم نیست.
صریح آیه ای که این جمع برای اثبات عقیده خودشان به آن متشبّث می شوند، یعنی آیه مبارکه: قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذی اَنْشَأَهآ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیمٌ نفی مثلیّت است، و آنها می گویند که معنی آیه این است که همین استخوان پوسیده را که خاکهایش مانده، (آن هم اگر مانده باشد و تبدّلات و استحالات دیگری رخ نداده باشد) جمع می کنند و از نو استخوان درست می کنند، غافل از این که آیه چیزی دیگری می گوید. خداوند می فرماید «من یحییها». برای قیامت تعبیر «احیا» به کار برده ولی برای مرّه اوّلی به انشا تعبیر آورده است.(193)
* * *
کتابمعاد از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 307