Õ از دوران کودکی خودتان بگویید و از اسباببازیهایتان.
خب، از لحاظ تعداد چندان زیاد نبودند. یکی از همان موتورهای پلاستیکی که در جواب سوال قبلی به آنها اشاره کردم، یک تفنگ آبپاش، و چند ماشین کوچک فلزی.
Õ از آنها هیچکدام را تا به امروز نگه داشتهاید؟
نه. متأسفانه.
Õ دوست داشتید الان پیشتان بودند؟
اگر میشد که خیلی از دیدنشان لذت میبردم.
Õ گفتید ابتدا خودتان با بعضی از اسباببازیها کار میکنید تا آشنایی کاملی نسبت به آنها پیدا کنید و بتوانید مشتریها را راهنمایی کنی. وقتی یک مشتری به داخل فروشگاهتان بیاید چقدر او را راهنمایی میکنید؟ و چقدر او را آزاد میگذارید تا مطابق میل خودش انتخاب کند؟
بعد از سالها کار کردن و زندگی کردن در میان اسباببازیها، حالا احساس میکنم که شناخت خوبی روی آنها داریم. وقتی یک مشتری وارد این فروشگاه میشود به مقدار خیلی زیادی او را برای انتخابش راهنمایی میکنیم چرا که بهتر اطلاع داریم چه نوع اسباببازیای بیشتر متناسب سنی است که اسباببازی برای او خریده میشود. نود درصد مشتریهایمان شاهد این هستند که ما انرژی زیادی برای صحبت کردن و راهنماییکردنشان صرف میکنیم.
Õ و ده درصد بقیه؟
حقیقت این است که گاهی وقتها در حین صحبت با یک مشتری احساس میکنیم این فکر به ذهن او رسیده است که ممکن است صحبتها و راهنماییهای زیاد ما به خاطر
«شیر و آدمیزاد»
روزی مردی در میان راه با یک شیر همسفر شد. آن دو با هم گفتگو میکردند و میرفتند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 517صفحه 13