سه حادثه پر معنا
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1370

سه حادثه پر معنا

سه حادثه پرمعنا

بسم‌الله الرحمن الرحیم

‏خاطرات دوران نهضت و انقلاب غالباً‏‎ ‎‏حوادث پرمعنا و خط‌ دهنده‏‎‌‎‏ای هستند که‏‎ ‎‏جهت مسیر و حرکت نهضت و انقلاب را به‏‎ ‎‏ما و به آیندگان نشان می‌دهند. ‏

‏علت این هم که شما ملاحظه می‏‎‌‎‏کنید که‏‎ ‎‏برخی از خاطرات دوران نهضت و دوران‏‎ ‎‏انقلاب ماندگار‏‎‌‎‏تر و پررنگتر و پر‏‎‌‎‏جاذبه‌تر و‏‎ ‎‏در ذهن‌ها و چشمها شیرین‌ترند همین است.‏‎ ‎‏علت این است که برخی از خاطره‏‎‌‎‏ها از‏‎ ‎‏جهت ارائه خط کلی نهضت اسلامی و‏‎ ‎‏انقلاب پیروز اسلامی زبان دارتر و رساترند.‏‎ ‎


‎ ‎‏آنها بیشتر می‏‎‌‎‏مانند؛ بیشتر دلها را به خود‏‎ ‎‏جذب می‏‎‌‎‏کنند. ‏

‏خاطرۀ مربوط به سیزده آبان از این قبیل‏‎ ‎‏خاطره‏‎‌‎‏هاست و من مایل هستم که دربارۀ این‏‎ ‎‏مسئله قدری به  عمق تفکر اسلامی و قرآنی‏‎ ‎‏توجه کنیم. شعار را با مبنای فکری آن بدهیم‏‎ ‎‏و سمت حرکت در انقلاب را به وسیلۀ آن با‏‎‌‎‎ ‎‏دقت مراقبت کنیم، چون یکی از چیزهایی که‏‎ ‎‏همه مخصوصاً شما جوانها باید به آن توجه‏‎ ‎‏داشته باشید همین سمت‌گیری انقلاب و‏‎ ‎‏خط مستقیم انقلاب است. این را باید حفظ‏‎ ‎‏کرد. باید با‌دقت و مراقبت به آن توجه کرد که‏‎ ‎‏اگر این بود هیچ خطری ما را تهدید نخواهد‏‎ ‎‏کرد؛ انقلاب را چیزی تهدید نمی‏‎‌‎‏کند. ‏

‏در سیزدهم آبان همان طور که همه‏‎ ‎‏می‌دانید سه خاطره هست و هر سه در رابطۀ‏‎ ‎‏با امریکاست. دو خاطره مربوط است به‏‎ ‎‏ضربه‌ای که امریکا به ما زد، یک خاطره‏‎ ‎‏مربوط است به سیلی‌ای که ملت ما به امریکا‏‎ ‎‏زد. خاطرۀ تبعید حضرت امام (رضوان‌الله‏‎ ‎‏تعالی ‌علیه) اولین خاطرۀ مربوط به آن روز‏‎ ‎‏است چون قضیه، قضیۀ کاپیتولاسیون بوده‏‎ ‎‏یعنی حاکمیت قضایی دولت امریکا که در‏‎ ‎‏سایه حکومت دست‌نشاندۀ آمریکا در کشور‏‎ ‎‏ایران داشت استقرار پیدا می‌کرد، همان‏‎ ‎‏چیزی که بعد عرض خواهم کرد. اصلاً معنای‏‎ ‎‏استکبار و لازمۀ استکبار همین گونه‏‎ ‎‏چیزهاست، مشخصۀ مستکبر همین است.‏‎ ‎‏امام در مقابل این حادثه موضع سختی‏‎ ‎

‏بقیه در صفحه 29‏

 

‏بقیه در صفحه 4‏

‏گرفتند و بیانات امام پخش شد در سرتاسر‏‎ ‎‏کشور و دستگاه وابسته به امریکا احساس‏‎ ‎‏خطر کرد و با همان تشخیص غلطی که‏‎ ‎‏معمولاً دارند اصحاب شیاطین که اولاً خیال‏‎ ‎‏می‌کنند فشار، مقاومتها را کم می‌کند غافل از‏‎ ‎‏اینکه در مومنین و بر مؤمنین فشار، استقامتها‏‎ ‎‏را زیاد می‌کند. ثانیاً تصور می‌کنند که باید‏‎ ‎‏شخص را از میان بردارند غافل از اینکه‏‎ ‎‏جریان، جریان الهی است. امام را تبعید‏‎ ‎‏کردند و همان تبعید بود که تا هنگام بازگشت‏‎ ‎‏آن بزرگوار تا دوازدهم بهمن ادامه پیدا کرد. ‏

‏خاطرۀ دوم خاطره دانش‌آموزان شهید است‏‎ ‎‏که در ادامۀ همان نهضتی که چهارده سال‏‎ ‎‏قبل از او خیال کرده بودند با تبعید امام از بین‏‎ ‎‏خواهد‌ رفت روز به روز قوی‌تر شده بود و‏‎ ‎‏آفاق جامعه را فرا گرفته بود و مرد و زن و پیر و‏‎ ‎‏جوان و نوجوان را به صحنه کشانده بود.‏‎ ‎‏دانش‌آموزان ما آمدند در خیابانها و مزدوران‏‎ ‎‏امریکایی که یقیناً جنایات شاه و دستگاهش‏‎ ‎‏را ما به حساب امریکا می‌گذاریم این عزیزان‏‎ ‎‏را شهید کردند. این هم ضربه دومی بود که در‏‎ ‎‏این روز امریکایی‌ها به ما ملت ایران زدند. ‏

‏حادثۀ سوم باز نتیجۀ طبیعی همین جریان‏‎ ‎‏است؛ یعنی نهضت، اول آنقدر غریب است‏‎ ‎‏که می‌تواند رهبر آن را از داخل خانه بربایند و‏‎ ‎‏تبعید کنند. با گذشت سیزده، چهارده سال‏‎ ‎‏آنقدر پر‌حجم و پر‌کیفیت می‌شود که‏‎ ‎‏جوانان و نوجوانان دانش‌آموز را هم به‏‎ ‎‏خیابانها می‌کشد و بلافاصله بعد از آن‏‎ ‎


‏پیروزی نهضت و پیروزی انقلاب است و‏‎ ‎‏تشکیل نظمی بر مبنای انقلاب و از آنجا به‏‎ ‎‏بعد نوبت تهاجم ابتدایی سربازان و فرزندان‏‎ ‎‏کتک خوردۀ همین انقلاب است که این یک‏‎ ‎‏امر طبیعی است و اشتباه را آن کسانی کردند‏‎ ‎‏که حملۀ انقلاب به امریکا و بغض فرزندان‏‎ ‎‏انقلاب نسبت به امریکا را یک چیز عجیب‏‎ ‎‏دانستند. این طبیعی‌ترین حادثه‏‎‌‎‏ای بود که در‏‎ ‎‏کشور ما باید انجام می‌گرفت. عکس‌العمل‏‎ ‎‏انقلابیون نسبت به امریکا که ضامن همه‏‎ ‎‏فجایع در سه دهۀ اخیر قبل از انقلاب بوده‏‎ ‎‏است همین است که ملت انقلابی وقتی‏‎ ‎‏توانست، وقتی قدرت پیدا کرد که هر‌گونه که‏‎ ‎‏می‌تواند نفرت خودش را نسبت به مستکبرین‏‎ ‎‏و زورگوها و قلدرها و متجاوزین نشان‏‎ ‎‏می‌دهد. ‏

‏حادثه سوم در همین روز اتفاق افتاد. اینجا‏‎ ‎‏دیگر مسئله بعکس شد. یعنی جوانان ما‏‎ ‎‏دانشجویان مسلمان خود آنها این اسم را‏‎ ‎‏انتخاب کردند و گویا بود این اسم جهت را‏‎ ‎‏روشن می‌کرد، حمله کردن به سفارت امریکا‏‎ ‎‏و آن حادثه عجیب تاریخی اتفاق افتاد.‏‎ ‎‏مسئله مسئلۀ سفارت و اعضای سفارت و‏‎ ‎‏این قبیل مسائل نبود. مسئله این بود که‏‎ ‎‏امپراتوری عظیم زر و زور و تزویر در دنیای‏‎ ‎‏معاصر که تمام ملتها را در مواجهۀ با قدرت‏‎ ‎‏استکباری خود تحقیر می‌کند رهبران ملتها را‏‎ ‎‏تحقیر می‌کند دولتهای برخاستۀ از ملتها را به‏‎ ‎‏چیزی نمی‌انگارد و هر وقت اراده بکند دولتها‏‎ ‎


‏را برمی‌دارد و به آنها تهاجم می‌کند، این‏‎ ‎‏امپراتوری با این عرض و طول تحقیر بشود.‏‎ ‎‏یکجا مسئله اساسی این بود، یعنی نشان داده‏‎ ‎‏بشود که دنیا که زور و زورگویان یک چیز‏‎ ‎‏مطلق نیست، ارادۀ مستکبران امر، غالب بر‏‎ ‎‏فطرت جهان نیست، این اشتباهی است که‏‎ ‎‏آنها خواستند در ذهن مردم واقع بشود؛ این‏‎ ‎‏واقعیت نیست آنها تحقیر شوند این تحقیر‏‎ ‎‏هنوز هم غبار ملالتش را از چهره سردمداران‏‎ ‎‏مستکبر امریکا نزدوده است و در آینده هم‏‎ ‎‏نخواهد زدود. ‏

‏این سه حادثه است و هر سه حادثه پر‏‎ ‎‏معناست، هم حادثۀ اول که اگر تأمل کنید‏‎ ‎‏همانطور که اشاره شد حادثه بسیار پر‌معنایی‏‎ ‎‏است. هم حادثه دوم بسیار پرمعناست‏‎ ‎‏بخصوص در مقایسۀ با حادثه اول و هم‏‎ ‎‏حادثۀ سوم که کاملاً روشن است. ‏

‏آن نکته‌ای که من می‌خواهم عرض کنم دو‏‎ ‎‏مطلب است که من مایلم بگویم. یک‏‎ ‎‏مطلب، مطلب کوتاهی است که اول عرض‏‎ ‎‏می‌کنم و آن این است که از اوایل پیروزی‏‎ ‎‏انقلاب برای جمعی که از صحنه‌های اصلی‏‎ ‎‏انقلاب جدا بودند و روح حقیقی انقلاب را‏‎ ‎‏درک نکرده بودن، برای آنها عادت شد که‏‎ ‎‏تکرار کنند؛ بگویند، بنویسند که اگر ما با‏‎ ‎‏امریکا از اول انقلاب مواجهه نمی‌کردیم این‏‎ ‎‏همه خطر و زحمت از طرف امریکا برای‏‎ ‎‏انقلاب و ملت ما پیش نمی‌آمد. در طول این‏‎ ‎‏چند سال مکرر کسانی این حرف را تکرار‏‎ ‎


‏کرده‌اند. ممکن است پشت سر این‏‎ ‎‏گویندگان دستهای تبلیغاتچیهای خود‏‎ ‎‏امریکایی و غربی قرار داشته باشند، من‏‎ ‎‏کاری ندارم به این قسمت و به این بعد قضیه،‏‎ ‎‏خود حرف، حرفی غلط و ساده‌لوحانه است؛‏‎ ‎‏اگر مغرضانه نباشد. مسئله این نیست که‏‎ ‎‏ملت ایران آیا حق داشت به امریکا تعرض‏‎ ‎‏بکند یا نه. و اگر حق داشت یا حق نداشت.‏‎ ‎‏آیا مقتضای عقل و حکمت این بود که به‏‎ ‎‏آمریکا تعرض بکند، یا نه اصلاً قضیه این‏‎ ‎‏نیست. ‏

‏در مورد برخورد استکبار جهانی با انقلابها‏‎ ‎‏بخصوص با انقلابی با مایه اسلامی و جوهر‏‎ ‎‏اسلامی مسئله را طور دیگری باید مطرح کرد‏‎ ‎‏و مورد توجه قرار داد مسئله این است که‏‎ ‎‏انقلابی با جوهر فکری اسلامی ممکن نیست‏‎ ‎‏از تعرض امریکا و امثال امریکا خود را برکنار‏‎ ‎‏بداند استکبار جهانی ننشسته است آنجا بر‏‎ ‎‏روی تخت فرعونی امپراتوری زر و زور که‏‎ ‎‏تماشا کند و بی‌تفاوت بماند تا در میان ملتها‏‎ ‎‏فکرهایی و اندیشه‌هایی رشد کنند که پایه این‏‎ ‎‏اندیشه‌ها عبارت است از واژگون کردن تخت‏‎ ‎‏استکبار، معلوم است که بی‌تفاوت نمی‏‎‌‎‏ماند.‏‎ ‎‏معلوم است که استکبار با دستگاههای‏‎ ‎‏اطلاعاتی و ایدئولوگهای مخصوص خود‏‎ ‎‏کاملاً تشخیص می‌دهد که کجا، کدام فکر،‏‎ ‎‏کدام ملت و حتی کدام شخص برای او‏‎ ‎‏تهدید است و سعی می‌کند با تمام قوا که این‏‎ ‎‏تهدید را از خودش رفع کند شخصیتها را‏‎ ‎

‏حتی ترور می‌کند. ملتها را حتی قبل از اینکه‏‎ ‎‏نهضتشان به ثمر برسد. زیر فشارهای‏‎ ‎‏وحشیانه قرار می‌دهد. آنجایی که احساس‏‎ ‎‏خطر می‌کنند، آن وقت که یک انقلابی‏‎ ‎‏علی‌رغم آنها رشد کرده، پیروز شده، دولتی‏‎ ‎‏تشکیل داده، ملتی تشکیل داده، شعاری در‏‎ ‎‏دنیا مطرح کرده است هم تهدید نسبت به‏‎ ‎‏عرض قدرت استکبار فکر می‌کنید استکبار‏‎ ‎‏نسبت به یک چنین انقلابی و دولتی و ملتی‏‎ ‎‏آرام و نجیب و بی‌تفاوت در گوشه‌ای خواهد‏‎ ‎‏نشست. با همۀ وجود استکبار کمر بست به‏‎ ‎‏مقابله با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی.‏‎ ‎‏اگر انقلاب اسلامی به فرض محال که چنین‏‎ ‎‏چیزی ممکن نبود، اگر انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏معترض امریکا هم نمی‌شد آنقدر فشار و‏‎ ‎‏حیله و خدعه از طرف استکبار امریکا علیه‏‎ ‎‏این انقلاب و نظام انجام می‌گرفت تا یا‏‎ ‎‏منحرفش کنند یا به کلی نابودش کنند. این‏‎ ‎‏روش امریکاست، روش استکبار در مقابل‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی است و انقلاب اسلامی با‏‎ ‎‏جوهر و طبیعت خود و ماهیت اسلامی خود‏‎ ‎‏این خصومت و دشمنی را از طرف استکبار‏‎ ‎‏اقتضا دارد. حالا این مطلب اولی بود که‏‎ ‎‏خواستم عرض کنم. ‏

‏و اما استکبار چیست؟ آن نکته‌ای که‏‎ ‎‏جوانها باید به آن توجه کنند این است: ما چرا‏‎ ‎‏با فلان دولت یا فلان رژیم مخالفیم؟ آیا این‏‎ ‎‏درست است که کسی تصور کند که ما‏‎ ‎‏موضعگیریمان در مقابل قدرتهای استکباری‏‎ ‎


‏عالم یک موضعگیری موسمی یا مصلحتی یا‏‎ ‎‏تاکتیکی است یا نه؟‏

‏این تصور غلطی است معنای استکبار و‏‎ ‎‏مفهوم استکبار مقابله با استکبار را از سوی‏‎ ‎‏مسلمین و مومنین و نظام و انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏اقتضا می‌کند نه به صورت مصلحتی نه به‏‎ ‎‏صورت موسمی و  نه به صورت تاکتیکی بلکه‏‎ ‎‏به صورت همیشگی ذات انقلاب این است و‏‎ ‎‏تا انقلاب هست چنین چیزی هم هست. ‏

‏استکبار اصلاً مفهومش در قرآن همین‏‎ ‎‏است که یک عنصر، یک شخص، یک جناح،‏‎ ‎‏خود را از حق بالاتر به حساب بیاورد و زیر‏‎ ‎‏بار حق نرود و خود را قدرت خود را ملاک حق‏‎ ‎‏قرار بدهد. این استکبار است. اولین مستکبر‏‎ ‎‏در تاریخی که قرآن برای ما ترسیم می‌کند،‏‎ ‎‏ابلیس است. شیطان اول «ابی و استکبر» او‏‎ ‎‏اولین مستکبر است. ممکن نیست فرض کنیم‏‎ ‎‏که یک مسلمان مؤمن، یک موحد حتی یک‏‎ ‎‏روز یا یک لحظه از دشمنی با ابلیس و شیطان‏‎ ‎‏منحرف شود. اصلاً خط اسلام یعنی خط ضد‏‎ ‎‏ابلیس و شیطان در طول دعوت نبوتها و‏‎ ‎‏پیغمبران مستکبرین آن کسانی بودند که‏‎ ‎‏دعوت الهی را و توحید را قبول نکردند و با آن‏‎ ‎‏مقابله کردند و زور گفتند. «وقال الملأ الذین‏‎ ‎‏استکبروا من قومه لنخرجنکّ یا شعیب» وقتی‏‎ ‎‏پیغمبر سخن حق می‌گوید و مردم را به حق‏‎ ‎‏دعوت می‌کند مستکبرها می‌گویند: اگر زیاد‏‎ ‎‏حرف بزنی ما تو را اخراج می‌کنیم، بیرون‏‎ ‎‏می‌کنیم. لحن زورگویانه در مقابل داعی به‏‎ ‎

‏حق. این معنای استکبار است. این تصویر‏‎ ‎‏روشن است. این تصویر روشن استکبار‏‎ ‎‏است. ‏

‏این که شما امروز مشاهده می‌کنید‏‎ ‎‏آمریکاییها با خونسردی تمام از کشتار هزاران‏‎ ‎‏انسان حرف می‌زنند، در هیروشیما یک وقتی‏‎ ‎‏بمبی منفجر کرده‌اند، هزارها انسان را‏‎ ‎‏کشته‌اند امروز خیلی عادی می‌گویند، این‏‎ ‎‏مصلحت بود. این را ما لازم دانستیم. این‏‎ ‎‏همان روح استکبار است. از حوادثی که همه‏‎ ‎‏جنایتبار است، با کمال خونسردی حرف‏‎ ‎‏می‌زنند. هواپیمایی را با سرنشینان ساقط‏‎ ‎‏می‌کنند، بعد وقتی اعتراض می‌شود،‏‎ ‎‏می‌گویند بله قضیه‌ای آدمکشی و جنایت یک‏‎ ‎‏امر معمولی است. آنجاییکه پای منافع‏‎ ‎‏خودشان در میان باشد، اما برای خودشان‏‎ ‎‏فرضاً یک شهروند آنها در یک گوشه‌ای از دنیا‏‎ ‎‏یک غلطی کرده است چند نفر از رنج و‏‎ ‎‏ناراحتی بلایی سر او آورده‌اند یا حادثه‌ای‏‎ ‎‏برای او پیش آورده‌اند، دنیا را از جنجال پر‏‎ ‎‏می‌کنند. یعنی برای خودشان یک حقی در‏‎ ‎‏زندگی، در حیات قایل‌اند که برای هیچیک‏‎ ‎‏از افراد بشر این حق را قایل نیستند، این‏‎ ‎‏همان روح استکبار است. این آن چیزی است‏‎ ‎‏که در نظام سلطه کنونی دنیا وجود دارد و ما‏‎ ‎‏در دنیا اعلام کردیم که انقلاب اسلامی با‏‎ ‎‏نظام سلطه مخالف است. ‏

‏نظام سلطه یعنی اینکه دولتهایی،‏‎ ‎‏قدرتهایی زور بگویند و ملتهایی، گروههایی،‏‎ ‎


‏کشورهایی، دولتهایی آن زور را قبول کنند.‏‎ ‎‏طرفین نظام سلطه‌اند و ما نظام سلطه را رد‏‎ ‎‏‌کردیم و رد می‌کنیم و با آن مبارزه می‌کنیم و‏‎ ‎‏طرفین را مقصر می‌دانیم، نه فقط سلطه‌گر را‏‎ ‎‏بلکه حتی سلطه‌پذیر را، هر دو مقصرند.‏‎ ‎‏استکبار یعنی این. امروز شما در کل نظام‏‎ ‎‏غربی که نگاه کنید از این خصوصیت‏‎ ‎‏استکبار و سلطه نشانه‌هایی مشاهده‏‎ ‎‏می‏‎‌‎‏کنید، البته هیچ کس در دنیا، هیچ دولتی پر‏‎ ‎‏روتر و  وقیح‌تر از رژیم امریکا، سلطه و‏‎ ‎‏استکبار را آشکار نمی‌کند. این معلوم است.‏‎ ‎‏اما مخصوص امریکا هم نیست، در کل‏‎ ‎‏نظامهای غربی و آن کسانی که تابع آنها‏‎ ‎‏هستند، در آن بخشی که تابع آنها هستند‏‎ ‎‏خصوصیات سلطه خودش را نشان می‌دهد.‏‎ ‎‏این دولتهای ارتجاعی، این دولتهای وابسته و‏‎ ‎‏بیشتر از آنها نظامهایی که برای خودشان‏‎ ‎‏قدرتی هستند، اگر چه دنیا آنها را به ‌عنوان‏‎ ‎‏ابر‌قدرت و قدرتهای جدی و بزرگ نپذیرفته‏‎ ‎‏است و همین جنجال مربوط به حجاب را در‏‎ ‎‏اروپا مشاهده کنید، این روح سلطه است.‏‎ ‎‏این روح استکبار است، علی‌رغم شعارهای‏‎ ‎‏آزادی که می‌دهد، شما ملاحظه می‌کنید که‏‎ ‎‏یک گرایش کوچک، یک مظهر محدود از‏‎ ‎‏تفکر غیر خودشان و ضد خودشان را به‏‎ ‎‏هیچ ‌وجه تحمل نمی‌کنند. این همان روح‏‎ ‎‏استکبار است. همان «لنخرجنک یا شعیب»‏‎ ‎‏است که چون بر‌خلاف نظر، حرفی می‌زنی‏‎ ‎‏اصلاً تحملت نمی‌کنم. این فشاری که روی‏‎ ‎

‏ملت لبنان برای تحمیل نظام فرقه‌ای و‏‎ ‎‏فرقه‌گرایی و تحمیل اقلیت بر اکثریت وارد،‏‎ ‎‏آورده می‌شود که بر‏‎‌‎‏خلاف همه ادعاهای‏‎ ‎‏دمکراسی است از سوی کسانی که در دنیا‏‎ ‎‏مدعی دمکراسی هستند، در دنیا این یکی از‏‎ ‎‏آن نشانه‌های سلطه است. یکی از آن‏‎ ‎‏خصوصیات استکبار است. اینی که مشاهده‏‎ ‎‏می‌کنید که تبلیغات علیه گروههای مبارز و‏‎ ‎‏مسلمان و مخلص در سرتاسر دنیا غالباً‏‎ ‎‏تبلیغات طرفدار استکبار است و انسانهای‏‎ ‎‏فداکاری را که برای نجات خودشان از‏‎ ‎‏شرایط بد زندگی دست از جان شسته‌اند به‏‎ ‎‏شکل تروریست معرفی می‌کنند این از  همان‏‎ ‎‏خصوصیات استکبار است. ‏

‏فرعون مستکبر که یکی از کسانی که در‏‎ ‎‏قرآن راجع به او کلمۀ استکبار و مستکبر به‏‎ ‎‏کار رفته شخص فرعون است. او دربارۀ‏‎ ‎‏موسی از همین نوع حرفها می‌زد. ببینید این‏‎ ‎‏است قضیه، مسئلۀ استکبار یک مسئله قرآنی‏‎ ‎‏است. و ما با همه این جلوه‌هایی که گفتم‏‎ ‎‏مخالفیم. مبارزه ملت ایران یک مبارزۀ‏‎ ‎‏شعاری، یک مبارزۀ احساساتی، یک مبارزه‏‎ ‎‏موسمی و تاکتیکی نیست، یک مبارزۀ قرآنی‏‎ ‎‏است، یک مبارزۀ عمیق است، دارای ریشه‏‎ ‎‏مکتبی است. با همۀ مظاهر استکبار، ما در‏‎ ‎‏دنیا برخورد می‌کنیم با امریکا چرا بیشتر از‏‎ ‎‏دیگر  دولتها و مستکبرین عالم برخورد‏‎ ‎‏می‌کنیم؟ چون بیشتر از همه مستکبر است‏‎ ‎‏چون جاهلانه‌تر و غرورآمیزتر از همه،‏‎ ‎


‏استکبار را به کار می‌برد. نسبت به همه‏‎ ‎‏ملتهایی که با او روبرو هستند و بیش از همه‏‎ ‎‏نسبت به ملت ما. اصلاً مسئله این است.‏‎ ‎‏تحلیل مبارزۀ ملت ایران این طور است. البته‏‎ ‎‏تحلیلگران غالباً وابسته به محافل سیاسی‏‎ ‎‏جهتدار، صادقانه تحلیل نمی‌کنند. قضایای‏‎ ‎‏ایران را مغرضانه تحلیل می‌کنند. اینکه در‏‎ ‎‏ایران دو جناح‌اند، یک جناح اینطور‏‎ ‎‏می‌گوید، یک جناح آنطور می‌گوید، دارند‏‎ ‎‏مقدمات را فراهم می‌کنند تا با فلان و بهمان‏‎ ‎‏کنار بیایند، اینها تحلیلهای دشمنان ماست.‏‎ ‎‏این تحلیلهای بیگانه‌ای از واقعیت است. در‏‎ ‎‏ایران هر کسی که به انقلاب اسلامی و به‏‎ ‎‏اسلام و با پایه‌های اسلامی این انقلاب‏‎ ‎‏اعتقاد دارد به مبارزۀ همیشگی با پرچمداران‏‎ ‎‏قدرت استکباری که در رأس آنها امروز در‏‎ ‎‏دنیا، امریکاست همچنین اعتقاد دارد.‏

‎ ‎

‎ ‎