شعری از عبدالهادی و. ام شاعر اندونزیایی
خورشید شرق
به آیتالله خمینی
در این دنیا که رهگذر مسافران است، نمرود بتان سیاهش را علم کرد
و ظلم را در جای عشق نهاد،
هان، چه کسی چراغ روشنگر میشود؟
چه کسی راه ابراهیم را هموار خواهد کرد؟
چه کسی خانۀ عشق ما را دوباره روشن خواهد کرد؟
خوابمان سنگین شده است، از صدای اذان غافل ماندهایم
پایمان در دام دشمن گرفتار شده
پیاله جمشید گم شده
و حوادث دنیا چشمان ما را در آیینه روشن تیره کرده است
این کاروانها را بنگر که بیسلاح و سجاده ماندهاند
مقیاس زیبایی و زشتی را گم کردهایم
و خود را نیز فراموش کردهایم
مسلمانیم ولی شیفته تعلیمات مجوس
نوای «رومی» و «اقبال» بر گوشهایمان بیگانه است
طوفان دیگر نمیغرّد
شجاعت بلال و ابوذر دیگر در سینههایمان نیست
در زیر آسمان، امت همچون برگهای پراکنده در کنار جاده افتاده است
صفحات کتابمان سرشار از داستانهای غمانگیز است
دیگر موسایی نیست، قارون ثروت ما را ربوده است
در دنیایی از تمتع و اشرافیت در فقر و ظلالتیم
ابولهب در هر جایی هست
ما دیگر از شمشیر «صلاح الدین» و عبای «بایزید بسطامی» محروم ماندهایم
در گذشته درّ گرانبهای عالم بودیم و اقیانوسها را مینوردیدیم، مالک همه فضایل و علوم بودیم
ولی اکنون نمیتوانیم خود را بیابیم
خیمههای ما بر باد رفته است
نمیتوانیم سیمرغ را از میان پرندگان سرگردان بازشناسیم
نا امیدی ما را خفه کرده است
علما راه مصطفی را با ترس و تردید نشان میدهند
کاروان ما در حال حرکت است، ولی نه به سوی بیتالله!
شترهای ما گرسنهاند.
در تاریکی و نامیدی زندگی میکنیم.
مجنونیم، که دیر بازی است از لیلا به دور ماندهایم.
دنیای استکبار به افسوس و فغان ما، دیگر گوش نمیدهد.
همچون سنگ، نمیشنوند.
ای خدا ای رحمان،
از شرق خورشید جدید طلوع میکند
و نور از پس ابرهای تیره دوباره تابیدن آغاز میکند
طلوع دوباره چهره نشان میدهد
صدای طبل مسجد و اذان و نماز
از میخانه، ساقی قلبمان را دوباره روشن میکند
همه را او میآفریند، قدیسی از «قم»
خدایا، پروردگارا، راه دوباره هموار میشود.
راه موسی و ابراهیم دوباره باز میشود
و پرچممان دوباره اهتزاز میگیرد
صدای عرش زلزله در قصر خسرو قیصر شنیده میشود
هان، ابوذر و بلال
بردگان غرب، خود را از زنجیرهای اربابانشان، رها میکنند
نسیم جدیدی میوزد.
حلاج، میوۀ عشق میچیند.
تویی که وحشت ما را از فرعون زدودی!
تویی که به ناتوانیمان نیرو بخشیدی؛
قصر را به ما باز گردان!
قصری که چنگیز از ما ربوده است.
اموال ما را بازپس گیر!
اموالی را که قارون ربوده است.
نور را به ما برگردان!
حال میدانیم که کیستم.