از میان نامهها...
اشاره
در زمان حیات گرانقدر حضرت امام، و خطاب به ایشان هر روز صداها و هر هفته هزاران نامه به جماران میرسید، که اینک تعداد مجموعه این نامهها از مرز میلیونها گذشته است. واحد ادبیات مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(س) به منظور حفظ این میراثهای ماندگار که هر یک شرح احساسات و عواطف مریدان پاکباختۀ آن امام راحل است در صدد تنظیم و انتشار مجموعه نامهها برآمده است که بزودی در اختیار علاقهمندان گذاشته خواهد شد. اینک یک نمونه از این نامهها را که از میان انبوهی از آنها برگزیدهایم میخوانید:
«به نام خدا»
«سلامی چو بوی خوش آشنایی
بر آن مردم دیدۀ روشنایی»
نمیدانم برای رهبر عزیز انقلابم چگونه بنویسم که التهاب عجیبی به من دست داده است؟ و واقعاً نمیدانم چگونه بنویسم! گرچه نوشتن کار همیشگی من میباشد، اما نامه نوشتن برای یک رهبر کار آسانی نیست، در هر حال به بزرگی خود اگر به اشکالاتی در این نامه برخوردید از آن بگذرید. سلام بر شما پدر خوب این ملت. سلام بر شما چشم و چراغ همۀ محرومین عالم. امیدوارم که حالتان خوب باشد و در پناه ایزد منان، به خوبی و خوشی و سلامتی و موفقیت، زندگی کنید. امام عزیز، من دختری هجده ساله هستم و به عنوان یک نویسنده، به عنوان قطرهای از میان قشر جوان، به عنوان کسی که در فقر و سختی و غم خود را شناخت، و در پس آن، وجدان بیدار خود را؛ با شما سخن میگویم. از زمانی که خودم را شناختم، خدای خود را شکر میکنم که: خداوندا! چه سعادت و فیض بزرگی نصیبم نمودی که در عصری متولد گشتم که در نه سالگی بهار عمرم، با بهار دیگری در زندگی آشنا شدم؛ بهار و تولد یک ملت. آری، امام عزیز، انقلاب اسلامی، بهاری بود در خزان 57 و من چه سعادتمندم که در این عصر و زمان و با داشتن نعمتی گرانبها که منشأ خیرها و آکنده از آگاهی و اطلاعات است (رهبر)
زندگی میکنم.
رهبر و پدر عزیز، روزی که من در مجله پیام انقلاب در قسمت «بسیج و رهبر» به این سخن شما که فرموده بودید «قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها بماند. به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و بتپرستی است، ادامه میدهد.»
برخوردم، بیاختیار اشک از چشمانم سرازیر گشت، پدر عزیز و گرامی وقتی ملتی از خواب غفلت بیدار گشت، وقتی که زنجیر اسارت را پاره کرد، وقتی که بوی خوش آزادی را استشمام کرد، زمانی که لذت پیروزی را چشید و زمانی که از داشتن نعمتی چون وجود مبارک شما، شکر خدای بزرگ را به جای آورد، قسم بر تمام نعمات خداوندی و قسم بر انقلاب اسلامی که هیچ گاه ترکتان نخواهد کرد.
و من به نمایندگی از سوی جوانان این مرز و بوم، به نمایندگی از سوی تمام محرومین مسلمان، با شما عهد و پیمان میبندم که ما در تمام شرایط و در تمام موقعیتهای زمانی در کنارتان باشیم و در راه حق مبارزه نماییم و باطل را از صحنۀ هستی محو و نابود کنیم. امام عزیز، همیشه تا زنان میخواهند در موارد مختلف اظهارنظر کنند، مردها میگویند که زنان ناقصالعقل هستند، اما دلم میخواهد همه بدانند که زنان هم دست کمی از مردان ندارند و میتوانند پا به پای آنان کار و فعالیت نمایند. البته کارهای ظریف و عاطفی و احساساتی و کارهای خشن را به مردان واگذارند. و من شکر خدای را به جای میآورم که استعداد کار هنری ظریفی؛ چون نویسندگی را به من عطا فرموده که اگر به عنوان یک زن نمیتوانم علناً با کفر مبارزه کنم، با قلم برندهتر از شمشیر خویش ایفای وظیفه نمایم، و همین بس که در زندگیم هدف خوب را برگزیدهام، و آن نوشتن حقیقت است. آری به خدا قسم، اگر دستهایم را قطع کنند که حق را ننویسم، اگر چشمانم را کور کنند که مظلومیتهایی که بر انسان روا میشود نبینم، اگر زبانم را ببرند تا حق و حقیقت را نگویم، اگر پاهایم را قطع کنند که در راه حق قدم بر ندارم، و اگر سرم را قطع کنند که به درگاه خدا به سجده نیفتم، باز هم حق را میجویم و در راه آن جان میدهم. امام عزیز بر جهان میتابی، چرا که خورشید جز تابیدن نمیشناسد. و امیدواریم که خداوند برای همیشه سایۀ شما را از سر مسلمین جهان کم نکند. چرا که چنین نعمتی واقعاً نادر است. رهبری بینظیری، با تمامی خصوصیات والای انسانی. و اینچنین اشخاص بیشک شاهکار آفرینش خداوند هستند. شما واقعاً رهبری هستید که بر قلبها حکومت میکنید و همه دوستتان دارند. اما نکتۀ قابل توجهی که من به آن رسیدهام این است که شما با همه به زبان خودشان سخن میگویید. با کودکان با زبان ساده و کودکانه،
با جوانان به زبان خودشان، با بزرگان به زبان خودشان و آنقدر تواضع و فروتنی دارید که جوانان را که همۀ آنها را به سرکشی متهم میکنند. شرمنده میسازید. و همانگونه که حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) دریایی از حکمت و فروتنی با خود داشتند و یا بهتر بگویم: خود، دریای بیکران حکمت و اخلاق و نوعدوستی و فروتنی بودند، شما نیز همۀ این مواهب را دارا هستید، و باید بگویم در میان نکتهسنجان، نکتۀ سنجیده را مانید. گاهی مواقع، سخنانتان طولانی و جذاب است و زمانی کوتاه و پرمعنی و من در هر دو حال از شما درس اخلاق میگیرم. همیشه افسوس میخورم که چرا دختر شدهام. کاش پسر بودم و میتوانستم به حضورتان شرفیاب شوم و اگر که سعادتی نصیبم میشد از شما درس زندگی، مبارزه با کفر، صبر، استقامت و اخلاق میگرفتم. اما حالا هم میتوانم جواب سئوالاتم را در نامه از شما بخواهم. البته اگر نامۀ حقیر را بخوانید و به آن جواب دهید! چرا که در خیلی از موارد پیش میآید که وقتی نامه به دست شخصیتی میرسد یا اصلاً نمیخواند یا بایگانی میشود و ترتیب اثر داده نمیشود و یا اینکه اصلاً نامه را به شخص مورد نظر نمیرسانند. من تشنۀ آموختن و یادگیری هستم و این عطش را نمیدانم چگونه سیراب کنم. امام عزیز، میدانم که وقت شما بسیار گرانبها و باارزش است. اما خواهشمندم اگر برایتان مقدور است به چهار سئوال من پاسخ بگویید، متشکرم.
1ـ به نظر شما، یک زن مسلمان باید چگونه رفتاری در محیط خانواده داشته باشد؟ چگونه رفتاری با پدر و مادر و همسر و فرزندان خود داشته باشد؟
2 ـ به نظر شما، با جوانان معصوم و پاک که فریب حرفها و فرهنگ غرب را خوردهاند و در برخی موارد حتی لباسهای مبتذل غربی به تن میکنند، باید چگونه برخورد کرد و چگونه آنان را ارشاد کرد که نه رنجیده خاطر شوند و نه از انقلاب عزیز رو گردانند، بلکه به آن گرایش پیدا کنند و به آغوش انقلاب بازگردند؟
3ـ یک جوان باید چگونه رفتاری با دیگران بخصوص با اطرافیان دبیر دوستان و پدر و مادر و خواهر و برادر خود داشته باشد؟
4ـ نشانههای یک دوست خوب و باوفا، به نظر شما چیست؟
امام عزیز، سراسر زندگی شما درس است، پند است و اندرز و نصیحت، و من یکی از تشنگان فراگیری علم اخلاق، از شما سئوالی دارم که در جواب دادن به آن مختارید اما، خیلی دلم میخواهد برایم بنویسید، و آن این است که یکی از بهترین و باارزشترین تجربۀ زندگی خود را برای حقیر بنویسید تا من نیز از این تجربه استفاده نمایم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته التماس دعا. با تقدیم صمیمانهترین احترامات ـ منیژۀ
کیش ـ گبند کاووس
امام عزیز امروز 15 بهمن و روز تولد من میباشد و همچنین روز 15 بهمن 57 اعلام وفاداری برادران ارتشی نسبت به شماست. من نیز به نوبۀ خود خوشحالم در همان روزی متولد شدهام که هر چه با شکوهتر به شما اعلام وفاداری نمایم.
15 / 11 / 66