سه حادثه پرمعنا
بسمالله الرحمن الرحیم
خاطرات دوران نهضت و انقلاب غالباً حوادث پرمعنا و خط دهندهای هستند که جهت مسیر و حرکت نهضت و انقلاب را به ما و به آیندگان نشان میدهند.
علت این هم که شما ملاحظه میکنید که برخی از خاطرات دوران نهضت و دوران انقلاب ماندگارتر و پررنگتر و پرجاذبهتر و در ذهنها و چشمها شیرینترند همین است. علت این است که برخی از خاطرهها از جهت ارائه خط کلی نهضت اسلامی و انقلاب پیروز اسلامی زبان دارتر و رساترند.
آنها بیشتر میمانند؛ بیشتر دلها را به خود جذب میکنند.
خاطرۀ مربوط به سیزده آبان از این قبیل خاطرههاست و من مایل هستم که دربارۀ این مسئله قدری به عمق تفکر اسلامی و قرآنی توجه کنیم. شعار را با مبنای فکری آن بدهیم و سمت حرکت در انقلاب را به وسیلۀ آن با دقت مراقبت کنیم، چون یکی از چیزهایی که همه مخصوصاً شما جوانها باید به آن توجه داشته باشید همین سمتگیری انقلاب و خط مستقیم انقلاب است. این را باید حفظ کرد. باید بادقت و مراقبت به آن توجه کرد که اگر این بود هیچ خطری ما را تهدید نخواهد کرد؛ انقلاب را چیزی تهدید نمیکند.
در سیزدهم آبان همان طور که همه میدانید سه خاطره هست و هر سه در رابطۀ با امریکاست. دو خاطره مربوط است به ضربهای که امریکا به ما زد، یک خاطره مربوط است به سیلیای که ملت ما به امریکا زد. خاطرۀ تبعید حضرت امام (رضوانالله تعالی علیه) اولین خاطرۀ مربوط به آن روز است چون قضیه، قضیۀ کاپیتولاسیون بوده یعنی حاکمیت قضایی دولت امریکا که در سایه حکومت دستنشاندۀ آمریکا در کشور ایران داشت استقرار پیدا میکرد، همان چیزی که بعد عرض خواهم کرد. اصلاً معنای استکبار و لازمۀ استکبار همین گونه چیزهاست، مشخصۀ مستکبر همین است. امام در مقابل این حادثه موضع سختی
بقیه در صفحه 29
بقیه در صفحه 4
گرفتند و بیانات امام پخش شد در سرتاسر کشور و دستگاه وابسته به امریکا احساس خطر کرد و با همان تشخیص غلطی که معمولاً دارند اصحاب شیاطین که اولاً خیال میکنند فشار، مقاومتها را کم میکند غافل از اینکه در مومنین و بر مؤمنین فشار، استقامتها را زیاد میکند. ثانیاً تصور میکنند که باید شخص را از میان بردارند غافل از اینکه جریان، جریان الهی است. امام را تبعید کردند و همان تبعید بود که تا هنگام بازگشت آن بزرگوار تا دوازدهم بهمن ادامه پیدا کرد.
خاطرۀ دوم خاطره دانشآموزان شهید است که در ادامۀ همان نهضتی که چهارده سال قبل از او خیال کرده بودند با تبعید امام از بین خواهد رفت روز به روز قویتر شده بود و آفاق جامعه را فرا گرفته بود و مرد و زن و پیر و جوان و نوجوان را به صحنه کشانده بود. دانشآموزان ما آمدند در خیابانها و مزدوران امریکایی که یقیناً جنایات شاه و دستگاهش را ما به حساب امریکا میگذاریم این عزیزان را شهید کردند. این هم ضربه دومی بود که در این روز امریکاییها به ما ملت ایران زدند.
حادثۀ سوم باز نتیجۀ طبیعی همین جریان است؛ یعنی نهضت، اول آنقدر غریب است که میتواند رهبر آن را از داخل خانه بربایند و تبعید کنند. با گذشت سیزده، چهارده سال آنقدر پرحجم و پرکیفیت میشود که جوانان و نوجوانان دانشآموز را هم به خیابانها میکشد و بلافاصله بعد از آن
پیروزی نهضت و پیروزی انقلاب است و تشکیل نظمی بر مبنای انقلاب و از آنجا به بعد نوبت تهاجم ابتدایی سربازان و فرزندان کتک خوردۀ همین انقلاب است که این یک امر طبیعی است و اشتباه را آن کسانی کردند که حملۀ انقلاب به امریکا و بغض فرزندان انقلاب نسبت به امریکا را یک چیز عجیب دانستند. این طبیعیترین حادثهای بود که در کشور ما باید انجام میگرفت. عکسالعمل انقلابیون نسبت به امریکا که ضامن همه فجایع در سه دهۀ اخیر قبل از انقلاب بوده است همین است که ملت انقلابی وقتی توانست، وقتی قدرت پیدا کرد که هرگونه که میتواند نفرت خودش را نسبت به مستکبرین و زورگوها و قلدرها و متجاوزین نشان میدهد.
حادثه سوم در همین روز اتفاق افتاد. اینجا دیگر مسئله بعکس شد. یعنی جوانان ما دانشجویان مسلمان خود آنها این اسم را انتخاب کردند و گویا بود این اسم جهت را روشن میکرد، حمله کردن به سفارت امریکا و آن حادثه عجیب تاریخی اتفاق افتاد. مسئله مسئلۀ سفارت و اعضای سفارت و این قبیل مسائل نبود. مسئله این بود که امپراتوری عظیم زر و زور و تزویر در دنیای معاصر که تمام ملتها را در مواجهۀ با قدرت استکباری خود تحقیر میکند رهبران ملتها را تحقیر میکند دولتهای برخاستۀ از ملتها را به چیزی نمیانگارد و هر وقت اراده بکند دولتها
را برمیدارد و به آنها تهاجم میکند، این امپراتوری با این عرض و طول تحقیر بشود. یکجا مسئله اساسی این بود، یعنی نشان داده بشود که دنیا که زور و زورگویان یک چیز مطلق نیست، ارادۀ مستکبران امر، غالب بر فطرت جهان نیست، این اشتباهی است که آنها خواستند در ذهن مردم واقع بشود؛ این واقعیت نیست آنها تحقیر شوند این تحقیر هنوز هم غبار ملالتش را از چهره سردمداران مستکبر امریکا نزدوده است و در آینده هم نخواهد زدود.
این سه حادثه است و هر سه حادثه پر معناست، هم حادثۀ اول که اگر تأمل کنید همانطور که اشاره شد حادثه بسیار پرمعنایی است. هم حادثه دوم بسیار پرمعناست بخصوص در مقایسۀ با حادثه اول و هم حادثۀ سوم که کاملاً روشن است.
آن نکتهای که من میخواهم عرض کنم دو مطلب است که من مایلم بگویم. یک مطلب، مطلب کوتاهی است که اول عرض میکنم و آن این است که از اوایل پیروزی انقلاب برای جمعی که از صحنههای اصلی انقلاب جدا بودند و روح حقیقی انقلاب را درک نکرده بودن، برای آنها عادت شد که تکرار کنند؛ بگویند، بنویسند که اگر ما با امریکا از اول انقلاب مواجهه نمیکردیم این همه خطر و زحمت از طرف امریکا برای انقلاب و ملت ما پیش نمیآمد. در طول این چند سال مکرر کسانی این حرف را تکرار
کردهاند. ممکن است پشت سر این گویندگان دستهای تبلیغاتچیهای خود امریکایی و غربی قرار داشته باشند، من کاری ندارم به این قسمت و به این بعد قضیه، خود حرف، حرفی غلط و سادهلوحانه است؛ اگر مغرضانه نباشد. مسئله این نیست که ملت ایران آیا حق داشت به امریکا تعرض بکند یا نه. و اگر حق داشت یا حق نداشت. آیا مقتضای عقل و حکمت این بود که به آمریکا تعرض بکند، یا نه اصلاً قضیه این نیست.
در مورد برخورد استکبار جهانی با انقلابها بخصوص با انقلابی با مایه اسلامی و جوهر اسلامی مسئله را طور دیگری باید مطرح کرد و مورد توجه قرار داد مسئله این است که انقلابی با جوهر فکری اسلامی ممکن نیست از تعرض امریکا و امثال امریکا خود را برکنار بداند استکبار جهانی ننشسته است آنجا بر روی تخت فرعونی امپراتوری زر و زور که تماشا کند و بیتفاوت بماند تا در میان ملتها فکرهایی و اندیشههایی رشد کنند که پایه این اندیشهها عبارت است از واژگون کردن تخت استکبار، معلوم است که بیتفاوت نمیماند. معلوم است که استکبار با دستگاههای اطلاعاتی و ایدئولوگهای مخصوص خود کاملاً تشخیص میدهد که کجا، کدام فکر، کدام ملت و حتی کدام شخص برای او تهدید است و سعی میکند با تمام قوا که این تهدید را از خودش رفع کند شخصیتها را
حتی ترور میکند. ملتها را حتی قبل از اینکه نهضتشان به ثمر برسد. زیر فشارهای وحشیانه قرار میدهد. آنجایی که احساس خطر میکنند، آن وقت که یک انقلابی علیرغم آنها رشد کرده، پیروز شده، دولتی تشکیل داده، ملتی تشکیل داده، شعاری در دنیا مطرح کرده است هم تهدید نسبت به عرض قدرت استکبار فکر میکنید استکبار نسبت به یک چنین انقلابی و دولتی و ملتی آرام و نجیب و بیتفاوت در گوشهای خواهد نشست. با همۀ وجود استکبار کمر بست به مقابله با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی. اگر انقلاب اسلامی به فرض محال که چنین چیزی ممکن نبود، اگر انقلاب اسلامی معترض امریکا هم نمیشد آنقدر فشار و حیله و خدعه از طرف استکبار امریکا علیه این انقلاب و نظام انجام میگرفت تا یا منحرفش کنند یا به کلی نابودش کنند. این روش امریکاست، روش استکبار در مقابل انقلاب اسلامی است و انقلاب اسلامی با جوهر و طبیعت خود و ماهیت اسلامی خود این خصومت و دشمنی را از طرف استکبار اقتضا دارد. حالا این مطلب اولی بود که خواستم عرض کنم.
و اما استکبار چیست؟ آن نکتهای که جوانها باید به آن توجه کنند این است: ما چرا با فلان دولت یا فلان رژیم مخالفیم؟ آیا این درست است که کسی تصور کند که ما موضعگیریمان در مقابل قدرتهای استکباری
عالم یک موضعگیری موسمی یا مصلحتی یا تاکتیکی است یا نه؟
این تصور غلطی است معنای استکبار و مفهوم استکبار مقابله با استکبار را از سوی مسلمین و مومنین و نظام و انقلاب اسلامی اقتضا میکند نه به صورت مصلحتی نه به صورت موسمی و نه به صورت تاکتیکی بلکه به صورت همیشگی ذات انقلاب این است و تا انقلاب هست چنین چیزی هم هست.
استکبار اصلاً مفهومش در قرآن همین است که یک عنصر، یک شخص، یک جناح، خود را از حق بالاتر به حساب بیاورد و زیر بار حق نرود و خود را قدرت خود را ملاک حق قرار بدهد. این استکبار است. اولین مستکبر در تاریخی که قرآن برای ما ترسیم میکند، ابلیس است. شیطان اول «ابی و استکبر» او اولین مستکبر است. ممکن نیست فرض کنیم که یک مسلمان مؤمن، یک موحد حتی یک روز یا یک لحظه از دشمنی با ابلیس و شیطان منحرف شود. اصلاً خط اسلام یعنی خط ضد ابلیس و شیطان در طول دعوت نبوتها و پیغمبران مستکبرین آن کسانی بودند که دعوت الهی را و توحید را قبول نکردند و با آن مقابله کردند و زور گفتند. «وقال الملأ الذین استکبروا من قومه لنخرجنکّ یا شعیب» وقتی پیغمبر سخن حق میگوید و مردم را به حق دعوت میکند مستکبرها میگویند: اگر زیاد حرف بزنی ما تو را اخراج میکنیم، بیرون میکنیم. لحن زورگویانه در مقابل داعی به
حق. این معنای استکبار است. این تصویر روشن است. این تصویر روشن استکبار است.
این که شما امروز مشاهده میکنید آمریکاییها با خونسردی تمام از کشتار هزاران انسان حرف میزنند، در هیروشیما یک وقتی بمبی منفجر کردهاند، هزارها انسان را کشتهاند امروز خیلی عادی میگویند، این مصلحت بود. این را ما لازم دانستیم. این همان روح استکبار است. از حوادثی که همه جنایتبار است، با کمال خونسردی حرف میزنند. هواپیمایی را با سرنشینان ساقط میکنند، بعد وقتی اعتراض میشود، میگویند بله قضیهای آدمکشی و جنایت یک امر معمولی است. آنجاییکه پای منافع خودشان در میان باشد، اما برای خودشان فرضاً یک شهروند آنها در یک گوشهای از دنیا یک غلطی کرده است چند نفر از رنج و ناراحتی بلایی سر او آوردهاند یا حادثهای برای او پیش آوردهاند، دنیا را از جنجال پر میکنند. یعنی برای خودشان یک حقی در زندگی، در حیات قایلاند که برای هیچیک از افراد بشر این حق را قایل نیستند، این همان روح استکبار است. این آن چیزی است که در نظام سلطه کنونی دنیا وجود دارد و ما در دنیا اعلام کردیم که انقلاب اسلامی با نظام سلطه مخالف است.
نظام سلطه یعنی اینکه دولتهایی، قدرتهایی زور بگویند و ملتهایی، گروههایی،
کشورهایی، دولتهایی آن زور را قبول کنند. طرفین نظام سلطهاند و ما نظام سلطه را رد کردیم و رد میکنیم و با آن مبارزه میکنیم و طرفین را مقصر میدانیم، نه فقط سلطهگر را بلکه حتی سلطهپذیر را، هر دو مقصرند. استکبار یعنی این. امروز شما در کل نظام غربی که نگاه کنید از این خصوصیت استکبار و سلطه نشانههایی مشاهده میکنید، البته هیچ کس در دنیا، هیچ دولتی پر روتر و وقیحتر از رژیم امریکا، سلطه و استکبار را آشکار نمیکند. این معلوم است. اما مخصوص امریکا هم نیست، در کل نظامهای غربی و آن کسانی که تابع آنها هستند، در آن بخشی که تابع آنها هستند خصوصیات سلطه خودش را نشان میدهد. این دولتهای ارتجاعی، این دولتهای وابسته و بیشتر از آنها نظامهایی که برای خودشان قدرتی هستند، اگر چه دنیا آنها را به عنوان ابرقدرت و قدرتهای جدی و بزرگ نپذیرفته است و همین جنجال مربوط به حجاب را در اروپا مشاهده کنید، این روح سلطه است. این روح استکبار است، علیرغم شعارهای آزادی که میدهد، شما ملاحظه میکنید که یک گرایش کوچک، یک مظهر محدود از تفکر غیر خودشان و ضد خودشان را به هیچ وجه تحمل نمیکنند. این همان روح استکبار است. همان «لنخرجنک یا شعیب» است که چون برخلاف نظر، حرفی میزنی اصلاً تحملت نمیکنم. این فشاری که روی
ملت لبنان برای تحمیل نظام فرقهای و فرقهگرایی و تحمیل اقلیت بر اکثریت وارد، آورده میشود که برخلاف همه ادعاهای دمکراسی است از سوی کسانی که در دنیا مدعی دمکراسی هستند، در دنیا این یکی از آن نشانههای سلطه است. یکی از آن خصوصیات استکبار است. اینی که مشاهده میکنید که تبلیغات علیه گروههای مبارز و مسلمان و مخلص در سرتاسر دنیا غالباً تبلیغات طرفدار استکبار است و انسانهای فداکاری را که برای نجات خودشان از شرایط بد زندگی دست از جان شستهاند به شکل تروریست معرفی میکنند این از همان خصوصیات استکبار است.
فرعون مستکبر که یکی از کسانی که در قرآن راجع به او کلمۀ استکبار و مستکبر به کار رفته شخص فرعون است. او دربارۀ موسی از همین نوع حرفها میزد. ببینید این است قضیه، مسئلۀ استکبار یک مسئله قرآنی است. و ما با همه این جلوههایی که گفتم مخالفیم. مبارزه ملت ایران یک مبارزۀ شعاری، یک مبارزۀ احساساتی، یک مبارزه موسمی و تاکتیکی نیست، یک مبارزۀ قرآنی است، یک مبارزۀ عمیق است، دارای ریشه مکتبی است. با همۀ مظاهر استکبار، ما در دنیا برخورد میکنیم با امریکا چرا بیشتر از دیگر دولتها و مستکبرین عالم برخورد میکنیم؟ چون بیشتر از همه مستکبر است چون جاهلانهتر و غرورآمیزتر از همه،
استکبار را به کار میبرد. نسبت به همه ملتهایی که با او روبرو هستند و بیش از همه نسبت به ملت ما. اصلاً مسئله این است. تحلیل مبارزۀ ملت ایران این طور است. البته تحلیلگران غالباً وابسته به محافل سیاسی جهتدار، صادقانه تحلیل نمیکنند. قضایای ایران را مغرضانه تحلیل میکنند. اینکه در ایران دو جناحاند، یک جناح اینطور میگوید، یک جناح آنطور میگوید، دارند مقدمات را فراهم میکنند تا با فلان و بهمان کنار بیایند، اینها تحلیلهای دشمنان ماست. این تحلیلهای بیگانهای از واقعیت است. در ایران هر کسی که به انقلاب اسلامی و به اسلام و با پایههای اسلامی این انقلاب اعتقاد دارد به مبارزۀ همیشگی با پرچمداران قدرت استکباری که در رأس آنها امروز در دنیا، امریکاست همچنین اعتقاد دارد.