مقالات
انقلاب دوم
علی محمد بشارتی
«ما ظننتم این یخرجوا و ظنّوا اَنّهم ما نعمتم حصونهم من الله فاتیهم الله من حیث لم یحتسبوا و قذف فی قلوبهم الرعب یخربون بیوتهم بایدیهم و ایدی المؤمنین فاعتبروا یا اولی الابصار»
تاریخ دویست سالۀ اخیر مشحون از مبارزات مستمر و پیگیر و مؤثر مستضعفین علیه مستکبرین بوده است، این مبارزات که از افت و خیزهای فراوانی برخوردار بوده است اغلب به نامرادی و ناکامی مستکبرین انجامیده است. این وضعیت تا پیدایش سلاحهای مدرن امروزین ادامه داشت، ولی
پس از تکمیل سلاحهای کلاسیک و کشتار جمعی، این معادله تا حد زیادی به هم خورد و جبهۀ کفر تقویت گردید.
یکی از مبارزات تاریخساز و پیروز، که به رغم تواناییهای غیرقابل انکار استکبار، پیروزی از آن جبهه مستضعفین گردید انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 بود، و در تکمیل و تعمیق این پیروزی اشغال لانۀ جاسوسی در سیزدهم آبانماه 1358 بود.
اشغال لانۀ جاسوسی امریکا از ابعاد مختلف حایز اهمیت است، ولی به نظر میرسد که اهمیت این کار عظیم از نظر
سیاسی قابل توجهتر باشد.
تفوق نظامی سیاسی امریکا بر شوروی
در شرایطی که امریکا خود را ابرقدرت بلامنازع میدانست و به دلیل تنوع و تولید انبوه سلاحهای استراتژیک بر رقیب خود، تفوق یافته بود، بحران گروگانگیری و یا به زبان و بیان بهتر اشغال لانۀ جاسوسی کاخ سفید در تهران، نشان ناتوانی امریکا و بلااثر بودن سلاحهای استراتژیک در برابر ارادۀ ملت ایران بود.
امضای قرارداد سالت و اوج قدرت آمریکا
آمریکا زمانی موافقت کرد که پیمان سالت 1 و سالت 2 را امضا کند که از هر نظر به توانایی خود نسبت به شوروی اطمینان داشت و به قولی امریکاییان زمانی که شوروی را در ضعف نسبی دیدند به امضای معاهدۀ محدودیت سلاحهای استراتژیک راضی شدند لذا به یاد داریم هنگامی که در جریان جنگ ویتنام هواپیماهای سنگین ب ـ 52 امریکایی ویتنام شمالی بخصوص هانوی و بندر استراتژیک هایفونگ را بین سالهای 68 تا 72 بمباران میکردند ریچارد نیکسون رئیس جمهوری وقت امریکا سفری به شوروی داشت و سران کاخ کرملین از ترس و وحشت لب فرو بسته بودند و در میهمانی شامی که برژنف به احترام وی ترتیب داد سران کرملین به سلامتی رئیس
جمهوری خونآشام امریکا جام به جامش میزدند. این فراز تاریخی برای ترسیم و تصویر قدرت جهنمی امریکا کافی است.
ایران جزیرۀ ثبات
از طرف دیگر ایران جزیرۀ آرامش و ثبات بود. هیچ کشوری در آسیا برای واشنگتن اهمیت ایران را نداشت. اهمیت موضوع زمانی روشن میشود که امریکا سمینار منطقهایی برای سفیرانش در آسیا را در تهران منعقد میکرد و مقامات ارشد وزارت امور خارجه امریکا جهت توجیه سفرایش به تهران میآمدند و با موفقیت سمینار را برگزار میکردند.
نقش شاه در حفظ منافع غرب
نقش شاه نیز در سیاست خارجی امریکا و بخصوص در منطقه قابل ملاحظه بود. چه شاه کشور را عملاً به جولانگاه امریکاییها تبدیل کرده بود. زیرا اولاً امریکاییها با کنترل کامل شوروی توسط دستگاههای مجهزی که در ارتفاعات شمالی کشور بخصوص پایگاه بهشهر نصب کرده بودند کلیه تحرکات روسها را تحت نظر داشتند. ثانیاً ایران به عنوان دژ تسخیرناپذیر غرب بعد از اسرائیل با تمام توان از منافع آمریکا و متحدینش در منطقه حراست میکرد.
آشفتگی خواب راحت استکبار
پیروزی انقلاب اسلامی پایگاه عظیم غرب را در ایران فرو ریخت و خواب راحت استکبار را آشفته ساخت. هنوز غرب در خلسۀ ضربۀ کاری انقلاب اسلامی بود که با تسخیر لانۀ جاسوسی امریکا، دومین ضربۀ دردناک و شکننده را از انقلاب اسلامی دریافت کرد. حرکتی که به تعبیر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه، بزرگتر از پیروزی انقلاب اسلامی بود. و این خود آغاز بحرانی عظیم بود که کاخ سفید و همپیمانان و هوادارانشان را بشدت در موضع انفعال قرار داد، و ناتوانی و زبونی امریکا را برملا ساخت. استکبار را آسیبپذیر نمود و همۀ ترفندها و اندیشهها و رایزنیهایش را ناکام گذاشت و کاری هم از سلاحهای استراتژیکش بر نیامد.
گیجی و سردرگمی واشنگتن در ماجرای گروگانگیری
امریکا از ماجرای گروگانگیری یکه خورد، قلبش به تپش افتاد، گیج و منگ شد. و در یک جمله به سرگیجهای گرفتار شد که چونان محجورین قدرت تصمیمگیری را نداشت.
این ماجرا را بهتر است از زبان نزدیکترین مشاوران کارتر یعنی خامیلتون جوردن، رئیس ستاد کاخ سفید، در بحران گروگانگیری بشنویم:
ساعت چهار و نیم صبح تلفن اتاق من زنگ زد. در حدود یک دقیقه طول کشید تا با صدای زنگهای مکرر تلفن از خواب بیدار شدم و به یاد بیاورم که در کجا هستم. در تاریکی به دنبال کلید چراغ و سپس تلفن گشتم تا اینکه توانستم گوشی را بردارم. صدایی از گوشی تلفن گفت: آقای جوردن... به ما خبر دادهاند که سفارت امریکا در تهران از طرف عدهای اشغال شده و کارکنان سفارت به اسارت گرفته شدهاند...
گفتم: خدای من!... آیا کسی هم زخمی شده یا کسی کشته شده است؟ افسر نگهبان جواب داد: تا آنجایی که ما میدانیم نه، ولی هنوز اطلاعات کاملی در دست نداریم.
کاخ سفید هیجانزده و بیحال و افسرده
بقیۀ مسایل را بهتر است از زبان جوردن بشنویم:
هفتۀ تبآلود و گیجکنندهای را پشت سر گذاشتیم. روز یکشنبه گذشته پرزیدنت کارتر در یک جلسه سری شورای امنیت ملی اظهار داشت که در نظر دارد یک رشته اقدامات تنبیهی علیه ایران آغاز کند و این کار را با قطع خرید نفت ایران از طرف امریکا آغاز میکند. بعضی از اعضای شورای امنیت ملی با این تصمیم موافق نبوده و استدلال میکردند که این اقدام بودن اینکه تأثیر زیادی برای ایران داشته باشد موجب کمبود و افزایش بهای سوخت در امریکا خواهد شد و
نارضاییهایی به وجود خواهد آورد. با وجود این کارتر روی تصمیم خود پافشاری کرد و گفت: ایرانیها باید بفهمند که زندگی گروگانهای امریکایی برای ما بیش از نفت آنها ارزش دارد و مردم امریکا هم باید آماده فداکاری برای آزادی گروگانها باشند.
بیتصمیمی و بلاتکلیفی، خستگی و بحران کوبنده و در یک جمله ندانمکاری را از برنامۀ فوق بخوبی میتوان فهمید.
افشاء کن، افشاء کن.
از طرف دیگر هر روز که از اشغال لانۀ جاسوسی میگذشت. اسناد غیرقابل انکاری از ناحیۀ دانشجویان مسلمان پیرو خط امام دال بر دخالت آشکار امریکا در امور داخلی کشور برملا میگردید و مردم سلحشور و آزاده کشورمان با حضور در مقابل در ورودی جاسوسخانه ضمن حمایت از دانشجویان شعار میدادند: «دانشجوی خط امام افشا کن افشا کن».
امریکا به سرگیجۀ عجیبی دچار شده بود. زیرا:
1ـ جاسوسانش به گروگان درآمده بودند و کاری برای رهایی آنها از دستش برنمیآمد و به فرموده امام راحلمان «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» و الحق که هیچ غلطی نمیتوانست بکند.
2ـ فشار افکار عمومی آمریکا بر روی کاخ سفید هر روز افزایش مییافت.
3ـ انتشار اسناد لانه جاسوسی که دخالت بیچون و چرای امریکا را بروشنی در امور داخلی ایران نشان میداد.
4ـ افشای چهرههای بظاهر مردمی ولی آمریکایی در ایران و منطقه دنیا که این دو مسئله استراتژیهای دراز مدت امریکا را به صورت وحشتناک به هم ریخت.
5ـ معضل وجود شاه مفلوک به عنوان تبلور جنایات آمریکا در ایران و منطقه که هیچ جای دنیا پناهندگی نداشت.
جردن مینویسد:
«جلوگیری کشورهای دنیا از ورود شاه فقط به خاطر جنایتهای بیشمار وی در طول 37 سال سلطنت نکبتبار وی نبود. شاه امروز بسان گوی سرگردانی میمانست که از همه لگد میخورد. و هیچکس حاضر به پذیرش وی نبود. چه، خوف آن را داشت که کشور خود را دستخوش بحران نماید. از طرفی دانشجویانی که سفارت و جاسوسان را در اختیار داشتند استرداد شاه را از امریکا میخواستند.»
کاخ سفید پنجه در پنجۀ بحرانیترین بحرانها
حضور شاه در امریکا که ظاهراً برای معالجه ولی در حقیقت برای بازگرداندن وی به سلطنت و یا حداقل حمایت از جریانهای ضد انقلابی صورت گرفته بود. بحران را تشدید کرد و با تقاضای استرداد شاه توسط
ایران مشکلی جدی بر مشکلات امریکا افزوده گردید.
کاخ سفید شاه را از امریکا بیرون میکند
امریکا برای پایان دادن به ماجرای گروگانگیری دست به هر کاری میزد. تهدید میکرد. دلجویی مینمود. عصبانی میشد. ژست حمله نظامی میگرفت. قیافۀ بشر دوستانه پیدا میکرد. اما همۀ این ژستها در انقلاب اسلامی و ارادۀ خللناپذیر حضرت امام خمینی ـ امام امت ـ تأثیری نداشت. لاجرم امریکا تصمیم به اخراج شاه گرفت. بخوانید:
«... شاه گفت: بسیار خوب، من بارها گفتهام که حاضرم هر کاری که از من ساخته است برای رهایی گروگانها انجام دهم. من نمیخواهم در تاریخ به عنوان مسئول این ماجرای وحشتناک شوم گفتم: اعلیحضرتا؛ میخواهم با صراحت بگویم: «که به عقیدۀ ما تا زمانی که شما در امریکا هستید رهایی گروگانهای ما در تهران میسر نخواهد شد...»
پس از این گفتگو صحبتهای ما جدیتر شد و شاه بالاخره گفت: بسیار خوب من آمادۀ خروج از امریکا هستم، ولی کجا میتوانم بروم.
در اینجا کاتلر رشته سخن را به دست گرفت و گفت: علیحضرتا؛ در دوازده روز گذشته، رئیس جمهور و وزیر امور خارجه
امریکا برای ترتیب اقامت شما به کشورهای متعددی مراجعه کردهاند، متأسفانه پاسخ اکثر این کشورها منفی بوده است و امکانات ما در انتخاب کشوری که شما باید به آن مسافرت کنید بسیار محدود است.
شاه پرسید: آیا به سویس و اتریش هم مراجعه شده است.
کاتلر پاسخ داد: بلی، ولی هیچیک از آنها در شرایط فعلی حاضر به پذیرفتن شما نیستند.
آمریکا در تدارک حملۀ نظامی به ایران.
از طرف دیگر تمام هم و غم کاخ سفید آزادی گروگانهاست. تمهیدات کاخ سفید برای امتناع انقلاب اسلامی بیاثر بوده است بدین جهت کاخ سفید در صدد تهیه نقشه برای حمله نظامی به انقلاب است. جردن مینویسد:
«ونس افزود که به اعتقاد او آیتالله خمینی میخواهد ما را وسوسه کند دست به کار حادی بزنیم تا افکار عمومی دنیا را علیه ما تحریک نماید... همانطور که انتظار میرفت برژینسکی به مقابله برخاست و گفت: ممکن است یکی از هدفهای آنها تحریک و وسوسه ما باشد، ولی آنها کشور ما و رئیس جمهوری ما را هم به بدترین وجهی مورد اهانت و تحقیر قرار میدهند...؛ آیا میتوانید مجسم کنید که هماکنون در دنیا دربارۀ ما چگونه قضاوت میشود و این عجز و ناتوانی ما چه
عواقب خطرناکی به بار خواهد آورد. جلسه در فضای غمزده و شومی تشکیل شد. ماندیل (معاون رئیس جمهور) ونس (وزیر امور خارجه)، برژینسکی (مشاور امنیت ملی)، براون وزیر دفاع، ترنر (رئیس سیا)، پاول (سخنگوی مطبوعاتی کارتر) و خود من با چهرههای گرفته و عبوس به دور میز نشستیم. ماندیل که در صدر میز نشسته بود خواست مضمون سخنان (امام) خمینی و نظر خود را بیان کند.
توفندگی مواضع امام خمینی و خشم کاخ سفید
برژینسکی که بشدت از لحن توهینآمیز سخنان آیتالله خمینی نسبت به رئیس جمهوری امریکا خشمگین بود، بعضی از جملات آن را با صدای بلند برای ما میخواند: «چرا ما باید بترسیم... کارتر بر طبل تهی میکوبد... او عرضۀ هیچ کاری را ندارد... امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.»
از مواضع مقامات امریکا در برابر اظهارات کوبنده و تحقیرآمیز حضرت امام چنین برمیآید که از یک طرف غرور ابرقدرتی آنها صدمه دیده و شکسته شده بود و میخواستند بگونهای جبران کنند و از طرف دیگر خوف و وحشت سراسر وجود آنها را گرفته بود و قدرت تصمیمگیری را از آنها سلب کرده بود.
سرانجام شاه از امریکا اخراج شد.
وقتی شاه اظهارات کاتلر مشاور حقوقی کاخ سفید، را شنید که حتی اتریش و سویس هم حاضر نشدند او را بپذیرند، شاه با صدای خفه و غمناکی گفت: باید بگویم که این جریان مرا غافلگیر و ناامید کرده است. مثل اینکه هیچ کشوری در این دنیای بزرگ حاضر به پذیرفتن من نیست.
فقط پاناما حاضر شد
دیگر برای شاه پناهگاهی نمانده بود. لذا موقعی که عمر توریخوس، رئیس جمهوری پاناما از شاه دعوت کرد که به پاناما سفر کند. شاه چند بار با خوشحالی این جمله را تکرار کرد که «بالاخره دریافت کردم» و سرانجام شاه با ذلت و زبونی و خفت فراوان و به رغم سی و هفت سال خدمت به کاخ سفید از امریکا اخراج شد.
«فاعتبروا یا اولی الابصار»
بینتیجه بودن اخراج شاه
اما هیچکدام از پیشبینیهای ما درست از آب درنیامد، نه فقط روز بعد از خروج شاه از امریکا بلکه هفتهها بعد هم هیچ تغییر و تحول امیدبخشی در کار گروگانها رخ نداد. حکومت ایران پرواز شاه جنایتکار را از امریکا محکوم کرد و پاناما را تهدید به عملیات انتقامجویانه نمود.
مراسم کریسمس در محیط غمانگیزی در
کاخ سفید برگزار شد. رئیس جمهوری دستور داد چراغهای درخت کریسمس کاخ را به علامت همدردی با خانوادههای گروگانها روشن نکنند. کارتر برای اولین بار تعطیلات کریسمس را دور از خانواده خود به سر برد و بر خلاف معمول هر ساله به زادگاه خود در جورجیا نرفت.
مشکل جدید برای کارتر
مشغول مطالعۀ روزنامه واشنگتن پست بودم که تلفن زنگ زد. وقتی گوشی را برداشتم صدای کارتر بود که از کمپ دیوید تلفن میکرد و با ناراحتی و عصبانیت میگفت: «هام» باز چه خبر شده است؟ از جای خود پریدم و گفتم: آقای رئیس جمهور عذر میخواهم، نمیدانم راجع به چه صحبت میکنید؟ کارتر گفت: ونس (وزیر امور خارجه) همین الان به من تلفن کرده و میگوید: (امام) خمینی گفته است: تصمیم دربارۀ گروگانها به مجلس ایران که هنوز تشکیل نشده، محول خواهد شد.
از شنیدن این خبر شوکه شدم و گفتم «نه» خدای من، نه، این خبر خیلی وحشتناک است. من نمیدانم چه بگویم.
نظریه نیکسون برای شکست انقلاب اسلامی
ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری همه فن حریف اسبق امریکا قبل از به پیروزی رسیدن
انقلاب اسلامی اعتقاد داشت، که دشمن اصلی امریکا اتحاد شوروی است؛ ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بحران گروگانها و سایر مسائل پس از آن همین آقای نیکسون بدون توجه به اظهاراتش در کتاب قطور «جنگ حقیقی» با صراحت در کتاب «پیروزی بدون جنگ» اعلام میدارد: برای شکست انقلاب اسلامی امریکا و شوروی باید با هم متحد شوند.
شخصیت کارتر
حال که سخن بدینجا رسید بد نیست شمهای هم دربارۀ شخصیت کارتر بنویسیم: کارتر یکی از رؤسای جمهوری برجستۀ امریکاست. تنها بدشانسی کارتر در این بود که زمامداریش با انقلاب عظیم و توفندۀ اسلامی به رهبری شخصیت با صلابتی چون امام خمینی، رضوانالله تعالی علیه مقارن بود و اگر همین موضوع نبود، علاوه بر اینکه در دوره دوم ریاست جمهوری با رأی چشمگیری بر رقیبش پیشی میگرفت حتی وی به عنوان یکی از رؤسای جمهوری نیرومند امریکا معروفیت مییافت. ولی اشغال لانۀ جاسوسی از وی یک رئیس جمهوری بیکفایت و بلااراده ساخت.
اما کارنامۀ کارتر:
1ـ او برای حفظ شاه و بقای سلطنت دست به هر جنایتی زد و دستور قتلعامهای
گسترده را صادر کرد و وقتی توفان کوبندۀ انقلاب را مشاهده کرد، تلاش نمود که منافع امریکا را با حمایت از بختیار حفظ کند و در این مورد از انجام هیچ جنایتی خودداری نکرد.
2ـ او که بعد از ماجرای زشت واترگیت به کاخ سفید راه یافته بود، توانست تا حدی اعتباری به کاخ سفید بدهد.
3ـ دقیقاً پس از جرالدفورد که شکست در جنگ ویتنام را پذیرفته بود و ننگ بزرگی برای امریکا به بار آورده بود، رئیس جمهور شده و موفق شد غرور شکسته شدۀ امریکا را ترمیم کند.
4ـ کارتر همچنین توانست به اقتصاد بیمار امریکا سرو سامان بدهد.
5ـ با شعار حقوق بشر و فضای باز سیاسی، تا حد قابل ملاحظهای از خودسریهای بسیاری از دیکتاتورهای هوادار امریکا کاست (ناگفته نماند که همین ژست نیز دقیقاً در راستای حفظ منافع امریکا بود.)
6ـ و از همه مهمتر و برجستهتر و یا برجستهترین کار وی تحمیل معاهدۀ کمپ دیوید به مصر بود. کارتر مصر را که رقیب قدرتمند و ترسناکی برای اسرائیل بود، از دور خارج کرد، در کمپ دیوید دست سادات را به عنوان تسلیم در دست بگین آدمکش گذاشت، و پرچم رژیم اشغالگر قدس را در قاهره به اهتزاز در آورد، غرور اعراب را شکست و رژیم صهیونیستی را به انواع
سلاحهای پیشرفته و پیچیده مجهز ساخت.
اینها گوشههایی از آثار کارتر بود، تا این سوءتفاهم به وجود نیاید که کارتر یک شخصیت معمولی و یا ضعیف بود. همانگونه که گفتیم عظمت انقلاب اسلامی نگذاشت که کارتر نفس راحتی بکشد و از توانمندی خود استفاده کند. بحران اشغال لانه جاسوسی تیر خلاصی بر مغز کارتر و همکارانش بود.