مدرسه آقای میخی
آیا واقعاً جای تعَجب نیست که دوران کودکی و نوجوانی آقای میخی اینقدر به روزگار
امروزش شبیه است؟
_ نه! البته که جای تعجَب ندارد. پس توقع داشتید کودکی و نوجوانی آقای میخی شبیه
وضعیت امروز آقای کدو باشد؟
در دوران مدرسه در اکثر مواقع نام آقای میخی از لیست بچَههای کلاس جا میافتاد. البته
این موضوع منافع فراوانی برای آقای میخی به همراه داشت امَا مشکل اساسی اینجا بود که
آقای میخی در اکثر موارد احساس میکرد که هیچ کس او را آدم حساب نمیکند.
از شما چه پنهان آقای میخی این حس را تا به امروز همراه خودش نگاه داشته است.
پدر و مادر آقای میخی
پدر و مادر آقای میخی همیشه به طرز عجیبی به آقای میخی اعتماد به نفس میدادند.
مثلاً اگر آقای میخی نمره بیست میگرفت پدر میخی زمین و آسمان را به هم میبافت تا
ثابت کند بیست نمره بسیار بدی است و بالاخره هم موفق میشد یعنی با دلایل محکم،
استدلال میکرد که اگر بیست نمره بالایی بود هیچ وقت این پسره خنگ نمیتوانست این
نمره را بیاورد.
پدر آقای میخی اعتقاد داشت که اگر پسرش در کنکور رتبه دوم را بیاورد، پسر خنگ و
بی عرضه و احمقی است چرا که هیچ دلیلی ندارد که آدم به این راحتی از یک آدم دیگر مثل خودش عقب بیفتد. این استدلال را تقریباً خود آقای میخی هم پذیرفته بود اما مشکل
بزرگتر این بود که اگر آقای میخی در کنکور رتبه اول را به دست میآورد آن وقت تمام
کنکور سراسری به علاوه وزارت آموزش عالی به علاوۀ سازمان سنجش و کلَیۀ موارد مربوط
به کنکور زیر سؤال میرفت و پدر آقای میخی با کمال اطمینان اعلام میکرد که این کنکور
خیلی آبکی و آبدوغ خیاری برگزار شده است و آن وقت اول شدن پسرش را به عنوان بهترین دلیل برای آبکی بودن کنکور مطرح میساخت.
مادر آقای میخی هم در بالا رفتن اعتماد به نفس آقای میخی نقش فراوانی داشته است.
مادر آقای میخی همیشه و در همه حال به پسر دلبندش متذکّر میشد که او به هیچ دردی
نمیخورد و حتَی برای نعل کردن پای الاغ هم قابل استفاده نیست. مادر آقای میخی همیشه
با اطمینان به پسرش میگفت که او هیچ چی نمیشود و بعدها توضیح داد که در این پیش
بینی دقیق، منظورش از هیچ چی همان خبر نگار یا ژورنالیست بوده است.
بعید نیست ادامه داشته باشد.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 143صفحه 25