محصول مشترک
اگر تا به حال جدول حل کرده اید ، حتماً به یک خانة دو حرفی عمودی و افقی رسیده اید که با عنوان «محصول آب و صابون» از آن یاد شده است . پاسخ این سؤال «کف» است . کف نه تنها محصول آب و صابون است ، بلکه به عنوان فرزند خلف صابون در بسیاری از سمینارها و جلسات و ضرب المثلها که صابون به خاطر مشغلة زیاد قادر به شرکت در آن نیست شرکت می کند . از جمله ضرب المثلهایی که کف در آن نقش به سزایی دارد ، بحث «کف کرده از بس حرف زده» است . درست است که این کف خیلی به صابون ربطی ندارد و بیشتر به ریشة دیگرش یعنی آب مربوط است ولی به هر حال تا اسم کف می آید آدم بی اختیار یاد صابون می افتد . در ضرب المثل فوق ، سخن از کف دهان است که در هنگام غش کردن نیز از دهان فرد مصدوم تولید می شود .
ضرب المثل دیگری که در آن از کلمة «کف» استفاده شده از ضرب المثل قبلی حکایت جالب تری دارد و در آن نه خبری از صابون است و نه آب . وقتی می گویند : «کفش برید» هیچ اشاره ای به صابون و آب و محصول مشترکشان نمی شود بلکه داستان بر می گردد به حکایت حضرت یوسف که توسط زلیخا به مجلس زنان دعوت شد و همة مهمانان از فرط زیبایی حضرت یوسف با چاقو به جای اینکه نارنجها را ببرند ، کف دستشان را بریدند . اما چه می شود که به هر حال آدم بی اختیار یاد صابون و آب می افتد . شاید هم تقصیر از طراحان جدول باشد که به صورت شرطی ذهن همه را
شما کجا اینجا کجا ؟
گاهی وقت ها آدم چیزهایی یا کسانی را در جاهایی می بیند که اصلاً انتظارش را ندارد .
مثلاً در فریزر را باز می کند و می بیند کلی نان در فریزر پنهان شده و این در حالی است که مادربزرگ از ظهر هشدار می داده که حتی یک تکه نان در منزل موجود نیست یا اینکه شما به دنبال قیچی خیاطی مادرتان هستید تا از تیزی بیش از حدّ آن استفاده کنید و با آن مقوا ببرید که در اسباب خیاطی مادرتان یک تکه صابون می بینید . باید بدانید که وجود صابون در وسایل خیاطها طبیعی است و هیچ جرمی را ثابت نمی کند . خیاطها برای اینکه روی پارچه علامت بگذارند از صابون استفاده می کنند که هم علامتشان واضح باشد هم پارچه کثیف نشود و با یک شستشوی ساده تمیز شود . اگر قرار بود این کار با ماژیک انجام شود لباس مردم و حال و روزشان در میهمانی های رسمی و مجلل دیدنی بود .
صابون در فرهنگ عامّه
شنیده اید که گاهی می گویند : «صابون به دلش زده ! » یا گاهی وقتها می گویند : «صابونش را به تنش مالیده ! » در هر دو حالت در ظاهر یک کار واحد انجام شده و فاعل هم یک نفر است ولی موقعیت فاعل در دو جمله یکسان نیست؛ اولی قرار است یک چیز خوشمزه بخورد و حظّش را ببرد ولی سرنوشتی نامعلوم در انتظار فرد بعدی است و با عبارت دوم این معنا در ذهن می رسد که جناب فاعل یک حدسهایی در مورد بلایی که قرار است به سرش بیاید زده و خود را برای آن آماده کرده است . حالا اگر فاعل تغییر کند و گفته شود : «صابون طرف به تنش خورده ! » وضعیت دیگر خیلی بحرانی شده است و معلوم است با آدم خطرناکی روبرو هستیم و این شخص قبلاً هم دیگران را از عکس العمل خطرناک خود مستفیض کرده است .
پس لازم است پیش از کار با صابون دستور زبان فارسی را کاملاً دوره کنید تا خطری شما را تهدید نکند .
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 97صفحه 21