مجله نوجوان 97 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 97 صفحه 11

استادی واقعی بود و از عهدة توقعات سفارشات همة این تهیه کننده ها بر می آمد . مرد ناشناس که خود را روسلی می نامید ، با لهجة ایتالیایی غلیظ به سخنان خود ادامه داد و گفت : شما یک نویسنده معروف سریال های تلویزیونی هستید و مردم ، همه سری فیلمهایی را که داستانهای آنها را می نویسید با تحسین و علاقه دنبال می کنند و مأمورین پلیس و کارآگاهان ، داستانهای شما را که جنایات در آنها از طرق مختلف کشف می شود ، می ستایند . از همه این فیلمها بهتر سریال معروف n جسدهای ادی a بود که واقعاً با خلق داستانهای آن نبوغ خود را نشان داده اید . به هر حال من به شما ایمان دارم و به همین دلیل هم سراغ شما آمده ام . . . ادگار ترنت لیوان نوشیدنی خود را که مرد ناشناس ایتالیایی سفارش داده بود برداشت و جرعه ای از آن را به آرامی نوشید . روسلی دست در جیب خود کرد و یک پیپ کوچک از آن بیرون کشید و روشن کرد و گوشة لبش گذاشت و پس از آن که دودش را از دهان خارج کرد ، به سخنانش ادامه داد و گفت : دلم می خواهد فیلم جدیدی را که از روی داستان شما تهیه می کنم اثری فوق العاده و در واقع یک شاهکار باشد که بینندگان ، هرگز خاطرة آن را فراموش نکنند . از شما چه پنهان قبل از آن که سراغ شما بیایم ، فیلم نامه ای برای فیلم خود تهیه کرده بودم . از نظر خودم این فیلم نامه هم تماشاچی را روی صندلی اش میخکوب می کرد ولی متأسفانه این متن نواقصی هم داشت . از جمله آنکه داستان کمی پیچیده و مبهم بود و شاید بتوان گفت فهم آن برای تماشاچی عامه مشکل می نمود و نمی توانست آن را به سادگی درک کند . به همین جهت آن را کنار گذاشتم و سراغ شما آمدم . . . سپس کمی سکوت کرد و دو لیوان نوشیدنی دیگر سفارش داد و در حالی که داشت با پیپش ور می رفت ، اضافه کرد : به علاوه من برای داستان فیلم خود نیاز به یک هنرپیشه زن با استعداد و معروف دارم ولی هر چه گشتم چنین کسی را پیدا نکردم . لازم می بینم که نقش اول داستان شما را هنرپیشه معروفی عهده دار شود و پیش خودم فکر کردم که خوب است از «بریتا لوند» ستارة معروف سینما استفاده کنیم . به طوری که شنیده ام ، او برای فستیوال فیلم به این جا آمده است و هم اکنون در «لوکارنو» است و می توانیم با او صحبت کنیم . . . ادگارنت با لحن شوخی گفت : می خواهید در فیلم خود رل یک جسد تحسین برانگیز را به او بدهید ؟ روسلی خندید و گفت : خیر ، کاملاً برعکس ! فکر می کنم در این فیلم او باید رل زنی را بازی کند که قهرمان فیلم به خاطر او دست به جنایت بزند و در حقیقت ، او انگیزة قتل باشد . «بریتا لوند» هنرپیشه فوق العاده ای است که می تواند توجه تماشاچی ها را به راحتی جلب کند . راستی شایع است که ایشان پس از جدا شدن از همسر سابقش با شما قصد ازدواج دارد . این مطلب حقیقت دارد ؟ - خوب می دانید ؟ متأسفانه در محیط هنری شایعاتی وجود دارد و در حقیقت هیچ کس در محیط هنری از این شایعات و اتهامات مصون نمی ماند . «بیتا لوند» سابقاً در یکی از سریالهای تلویزیونی من رل اول را بازی می کرد و البته آن سریال بعدها خیلی مشهور شد و ضمن تهیه این فیلم بود که من با ایشان آشنا شدم . ما از نظر کارهای هنری و نمایشی با یکدیگر بسیار تفاهم داشتیم و به همین جهت روزنامه های جنجالی از این آشنایی ساده ، داستانها ساختند و شایع کردند که ما به هم علاقمند هستیم و قصد ازدواج داریم . اصولاً اگر به این گونه شایعات توجهی نکنید بهتر است . روسلی خنده ای کرد و گفت : خوب در هر حال خوب است که این شایعات لطمه ای به کار شما وارد نیاورده است . ادگار ترنت در جواب او چیزی نگفت و به فکر فرو رفت . او به بریتا فکر می کرد . ادگار ترنت و بریتا لوند مدتی بود که نامزد بودند ولی بریتا مصرانه از او خواسته بود که تا روز عروسی ، این مطلب هیچ جا فاش نشود . ادگار فکر می کرد که او از همسر سابقش می ترسد و هرگاه از بریتا می پرسید ، او در جوابش می گفت : او خیلی حسود بود . با حسادتهای بی جایش من را دیوانه می کرد . و در ادامه می گفت : بهتر است راجع به او حرف نزنیم . بریتا برای ادگار تعریف کرده بود ، زمانی که به اوج شهرت رسید خواستگاران زیادی پیدا شدند که همگی خواستار ازدواج با او بودند و بریتا در میان این خواستگاران یک سرمایه دار و کارخانه دار معروف میلان به نام «لاینو» را انتخاب کرد . «لاینو» یکی از پولدارترین مردان ایتالیا محسوب می شد . ادگار ترنت به خوبی می دانست که این ازدواج از نظر بریتا کاملاً مصلحتی بوده و به خاطر پول و ثروت فوق العاده آن مرد ایتالیایی بوده که بریتا تن به این ازدواج داده و بریتا به ادگار گفته بود این ایتالیاییها به سر حد جنون نسبت به زنان خود حسود هستند و اگر شوهر سابقش کوچکترین حدسی دربارة ازدواج مجدد او بزند ، بدون شک بریتا را خواهد کشت . ادامه دارد . . .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 97صفحه 11