سخنرانی
توطئه ها و دشمنی های امریکا با ملت ایران
سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد اصفهان (توطئه های امریکا)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 16 آب‍ان‌ ‭1358

زمان (قمری) : 16 ذی الحجه ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 515

موضوع : توطئه ها و دشمنی های امریکا با ملت ایران

زبان اثر : فارسی

حضار : دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان، گروه فنی آماده سفر به کردستان

سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده اقتصاد اصفهان (توطئه های امریکا)

سخنرانی

‏زمان: 16 آبان 1358 / 16 ذی الحجه 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: توطئه ها و دشمنیهای امریکا با ملت ایران ‏

‏حضار: دانشجویان دانشکدۀ اقتصاد دانشگاه اصفهان، گروه فنی آمادۀ سفر به کردستان‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

سوء استفاده توطئه گران از احساسات جوانان

‏     از مشکلاتی که ما مواجه هستیم، همین استفادۀ توطئه گرها از احساسات جوانهاست.‏‎ ‎‏این توطئه گرها که دیدند شکست خورده اند و نمی توانند با ملت ما به مبارزه برخیزند،‏‎ ‎‏برای اینکه ملت ما یکپارچه در مقابل آن قدرتهای بزرگ ایستاد و پیش برد، حالا‏‎ ‎‏درصدد این برآمدند که از این احساسات پاک جوانهای ما استفاده هایی به نفع خودشان‏‎ ‎‏بکنند، و جوانهای ما غافل از این هستند.‏

‏     از جمله استفاده هایی که اینها می خواهند بکنند این است که: «این تحولی که حاصل‏‎ ‎‏شد، این انقلابی که شد، این هم چیزی نشد.» این را در سطح کشور ـ با تبلیغاتی که آنها‏‎ ‎‏دارند ـ دارند منتشر می کنند. و مقصد آنها این است که جوانهای ما را از آن راهی که‏‎ ‎‏رفتند مأیوس کنند. جوانهای ما هم مع الأسف با تمام احساسات پاکی که دارند ـ که امید ما‏‎ ‎‏به آنهاست ـ نمی نشینند حساب بکنند که روی حساب با آنها صحبت بکنند. اینها‏‎ ‎‏می گویند که «انقلاب شد و هیچ نشد» خوب، جوابشان را شما جوانها می گویید که «آن‏‎ ‎‏اصولی که اصلِ مقصد ملت بود، چه بود، تا ببینیم آن شده است یا نشده است؟» آن‏‎ ‎‏اصول را ما باید از یک قدم، چند قدم برگردیم ‏‏[‏‏عقب‏‏]‏‏.‏

امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند 

‏     آن روزی که ملت ما در خیابانها ریختند، از بانوان محترمه و جوانهای محترم، ببینیم‏‎ ‎‏اینها چه می خواستند. آنکه خواستند شده است یا نشده است؟ آنهایی که می خواستند،‏

‏آن که از سرتاسر کشور فریادش در خیابان و در کوچه ها و در مدارس و در همه جا بلند‏‎ ‎‏بود این بود که «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی». این سه تا کلمه بر سر زبان همه بود.‏‎ ‎‏آن روز، هیچ فکر دیگر نداشتند جز اینکه این رژیم را ساقطش کنند و تبدیلش کنند به‏‎ ‎‏یک رژیم دیگری، و آزادی به دست بیاورند بعد از اختناق پنجاه و چند ساله ـ اگر‏‎ ‎‏نگوییم دو هزار و پانصد ساله ـ و استقلال به دست بیاورند که ممالک دیگر آقایی اینجا‏‎ ‎‏نکنند و نیایند و ما را اسیر خودشان بکنند. اصول مسائلی را که ابتدایی؛ یعنی مسائل‏‎ ‎‏ابتدایی ملت ما بود این سه تا بود. اینها که می گویند «انقلاب شد و هیچی نشد»، می گویند‏‎ ‎‏این اصولی که اصولِ خواستِ دستِ اول ملت بود، این نشده است؟ یعنی الآن باز رژیم‏‎ ‎‏سلطنتی است؟ یعنی الآن باز اختناق است؟ یعنی الآن باز مشاورهای این دولتهای بزرگ‏‎ ‎‏در اینجا مشغول کار هستند و مشغول فعالیت هستند، و دولت ما یا ملت ما تحت سلطه‏‎ ‎‏آنهاست؟ خوب، اگر اینها را به شما بگویند، جوابش را شما خودتان می دهید که نه، اینها‏‎ ‎‏الآن حاصل است، این آزادی است که شما و ما را در اینجا جمع کرده است. شما پنج سال‏‎ ‎‏پیش از این امکان برایتان داشت که در یک همچو جلسه ای بنشینید صحبت بکنید؟ این‏‎ ‎‏آزادی است که شما در بیرون، در هر جا صحبت می کنید، انتقاد می کنید، از رژیم سابق‏‎ ‎‏انتقاد می کنید، از دولت لاحق انتقاد می کنید، اینها همه آزادی است. هیچ کس هم‏‎ ‎‏نمی آید به شما بگوید که نه، انتقاد نکنید. پس آزادی الآن حاصل است برای ما یکی از‏‎ ‎‏آن چیزهایی که ملت ما فریاد می کرد برایش، به دست آورده.‏

‏     استقلال هم اگر چنانچه آنها می گویند که الآن امریکا در اینجا دارد حکومت می کند.‏‎ ‎‏شما می بینید که الآن مرکز فساد امریکا را جوانها رفته اند گرفته اند، و امریکاییهایی هم که‏‎ ‎‏در آنجا بوده گرفتند، و آن لانۀ فساد را به دست آوردند و امریکا هم هیچ غلطی‏‎ ‎‏نمی تواند بکند، و جوانها هم مطمئن باشند که امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. بیخود‏‎ ‎‏صحبت اینکه اگر دخالت نظامی ‏‏[‏‏کند‏‏]‏‏، مگر امریکا می تواند دخالت نظامی در این‏‎ ‎‏مملکت بکند؟ امکان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الآن به اینجاست. مگر امریکا‏‎ ‎‏می تواند مقابل همۀ دنیا بایستد و دخالت نظامی بکند؟ غلط می کند دخالت نظامی بکند.‏

‏نترسید، نترسانید. همین تعبیری که جوانهای ما از روی احساسات جوانی کردند که اگر‏‎ ‎‏چنانچه امریکا بخواهد دخالت نظامی بکند ما چه خواهیم کرد، اصلاً این «اگر»ش را هم‏‎ ‎‏نباید بگویند. امریکا عاجز از این است که دخالت نظامی در اینجاها بکند. اینها یک‏‎ ‎‏مسائلی در پیششان است، یک مطالبی در پیششان است که روی آن مطالب گرفتاریهایی‏‎ ‎‏دارند، نمی توانند این کارها را بکنند. اگر آنها می توانستند دخالت نظامی بکنند، شاه را‏‎ ‎‏نگه می داشتند. با تمام قدرتشان، قدرتهای تبلیغی ‏‏[‏‏تلاش‏‏]‏‏ کردند که نگهش دارند و ملت‏‎ ‎‏ما اعتنا نکرد به آن. و نه تنها او، همۀ قدرتها پشت سر هم ایستاده بودند که نگه دارند شاه‏‎ ‎‏را و نتوانستند نگه دارند. برای اینکه ملت، یک چیزی را که می خواهد، نمی شود مقابل‏‎ ‎‏ملت بایستد کسی و چه بکند، هیچ ابداً. این مطلب را از جوانهای ما پیش نیاورند؛ این‏‎ ‎‏مطلب را که دخالت نظامی ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏. آنها همیشه دخالتهایشان، دخالتهای شیطنتی است؛‏‎ ‎‏توطئه است. آنها اگر بخواهند یک کاری هم بکنند، وادار می کنند جوانهای ما را که آنها‏‎ ‎‏تظاهر بکنند و در تظاهر، عمال آنها بیایند درگیری بکنند با اینها و یک غائله راه بیندازند‏‎ ‎‏که ما نتوانیم یک محیط آزاد پیدا بکنیم. یک محیط آرام پیدا بکنیم و مسائلی را که‏‎ ‎‏می خواهیم طرح بکنیم، و می خواهیم ایجاد بکنیم، بتوانیم. آنها از این راهِ شیطنتها پیش‏‎ ‎‏می آیند. آنها شیطانهایشان را پیش همین جوانهای صافدل عزیز می فرستند تبلیغات‏‎ ‎‏می کنند. می نویسند به دیوار؛ چه می کنند، چه، چه، چه. یک وقت می بینیم که یک عده‏‎ ‎‏جوان را راه انداختند توی خیابانها به یک تظاهراتی؛ تظاهرات بحق، لکن آنها از همین‏‎ ‎‏تظاهرات بحق می خواهند استفادۀ ناحق بکنند.‏

از نقشه های شوم شیاطین  

‏     همین قضیه ای که الآن قضیۀ روز است در دنیا، قضیۀ قبضۀ سفارت امریکا؛ یعنی نه‏‎ ‎‏سفارت، محل توطئۀ امریکا، که جوانها کشف کردند خیلی از چیزهایش را. در همین‏‎ ‎‏قضیۀ دیشب به ما اطلاع دادند که زمزمه است در تبریز و در تهران و در بعضی جاهای‏‎ ‎‏دیگر که یک تظاهراتی بکنند برای پشتیبانی از آقای مهندس بازرگان. خوب همین قضیه‏

‏را آنها خواستند ـ حالا نمی دانم موفق بشوند یا نه. خواستند که یک همچو چیزی درست‏‎ ‎‏بکنند، بعد کم کم این را بکشانندش به یک جایی که مثلاً سفارت عراق هست بریزند‏‎ ‎‏بشکنند. سفارت ـ فرض کنید که ـ افغانستان هست، بریزند بشکنند که مملکت ایران را‏‎ ‎‏مواجه کنند با همۀ ممالک. آن شیاطین یک همچو نقشه هایی دارند. جوانهای ما باید‏‎ ‎‏بیدار بشوند که تحت تأثیر اینها واقع نشوند. اینها که می گویند تظاهر بکنید. مگر آقای‏‎ ‎‏بازرگان با شورای انقلاب مخالفتی دارند؟ اینها همه یک باب است. منتها آقای بازرگان‏‎ ‎‏یک قدری خسته شده بودند. یک قدری ـ عرض کنم ـ عذرهایی داشتند و گفتند که حالا‏‎ ‎‏من کنار باشم. لکن نه این است که حالا ایشان که کنار هست، دیگر آقای بازرگان دخالتی‏‎ ‎‏در امور ندارد. ایشان یکی از آن اشخاصی است که مورد احترام همه است. خیال نکنند‏‎ ‎‏که یک بی احترامی به ایشان شده است. نخیر، مورد احترام است. و برای خاطر یک‏‎ ‎‏امری که ملت هم قبول دارند، نیفتند توی خیابانها راه بیندازند یک چیزی که آنها که‏‎ ‎‏می خواهند یک بازی درست کنند. یک وقت یکی را بزنند بکُشند. یک دو تا شعار از، ـ‏‎ ‎‏شما اگر یادتان باشد، من نبودم اینجا، لکن برای من نقل می کردند ـ این دستجاتی که در‏‎ ‎‏قم آن وقت به ضد رژیم سابق شعار می دادند، اینها شعار آرام می دادند، یک دفعه‏‎ ‎‏می دیدند که از اینجا یک کسی یک چیزی انداخت، یک شیشه ای را شکست، یک‏‎ ‎‏بانکی را شکست، یک جایی را خراب کرد، گاهی یک آدمی را کشت، می ریختند به‏‎ ‎‏جان هم، یک کشتاری پیدا می شد زیاد. آنها روی حساب، همیشه روی نقشه حساب‏‎ ‎‏می کنند و اینطور کارها را می کنند.‏

‏     قضیۀ دخالت نظامی ابداً مطرح نیست؛ دخالتهای توطئه گری. اینطوری؛ یعنی از‏‎ ‎‏قوای خود ما استفاده می کنند. قوۀ خودشان را از آن استفاده نمی کنند. در این ممالک از‏‎ ‎‏قوای خود ما استفاده می کنند. خوب، شما کردستان را ببینید که اینها از چه استفاده‏‎ ‎‏می کنند. یک نفر سرباز امریکایی نمی آید آنجا یک کاری بکند. آنها با شیطنت استفاده‏‎ ‎‏می کنند از خود این افرادی که یا وابسته هستند به آنها یا اعوجاج دارند. آن وقت، این‏‎ ‎‏دست دومیها که اعوجاج دارند، از ساده دلی بعضی از کُردها استفاده می کنند، با آنها‏

‏صحبت می کنند، چه منتشر می کنند که بنا دارند که تمام کردستان را بکوبند. این ارتش‏‎ ‎‏ایران که رفته آنجا برای اینکه جلوگیری کند از اینکه آنها دارند می کُشند و سر می بُرّند و‏‎ ‎‏اذیت می کنند، فوراً آنها دنبالش برمی دارند می نویسند که ما می خواهیم؛ یعنی دولت‏‎ ‎‏ایران می خواهد که کُردها را بکوبد. آن رفته که کُردها را حفظ بکند، اینها می گویند رفته‏‎ ‎‏کُردها را بکوبد.‏

امریکا، دشمن شمارۀ یک ملت ایران 

‏     این اشخاصی که هی «فدایی خلق» خودشان را معرفی می کنند، من که در این‏‎ ‎‏چیزهایی که برای پشتیبانی از این جوانها بود که آنجا را گرفتند، به گوش من نخورد که‏‎ ‎‏اینها پشتیبانی کرده باشند. اگر اینها امریکایی نیستند، چطور پشتیبانی نکردند از اینها؟ اگر‏‎ ‎‏اینها مال شوروی هستند و خودشان، یا خیر، ملی هستند، آدمی که ملی است، با امریکا‏‎ ‎‏خوب دشمن است؛ همان طوری که همۀ ملت ما دشمن اند. همان طور که ملت همۀ ما‏‎ ‎‏دشمن شمارۀ اول خودش را امروز امریکا می داند. برای اینکه دشمن شمارۀ اول ما را‏‎[1]‎‎ ‎‏برده است امریکا نگه داشته است. آن وقت هم که آن بود، دشمن شمارۀ یک ما آنها‏‎ ‎‏بودند. اینها اَذناب آنها بودند. اینها کسانی بودند که مأموریت داشتند برای وطنشان؛ یعنی‏‎ ‎‏مأموریت داشتند که این وطن را نگذارند یک قدم جلو برود. مایی که و شمایی که و ملت‏‎ ‎‏ما که دشمن شمارۀ یکش را امریکا می داند، و حالا هم که جوانها رفتند آنجا را گرفتند،‏‎ ‎‏دیدند که مرکز توطئه بوده آنجا، به گوش من نخورد که از این «فدائیان خلق» یک‏‎ ‎‏پشتیبانی از اینها شده باشد. از سایر گروهها به گوشم خورد. حالا شاید بوده، الآن من‏‎ ‎‏نشنیده باشم و لیکن شاید شماها شنیده باشید، به گوش من نخورد. اگر اینها یک چیزی‏‎ ‎‏برخلاف دولت بود، یا برخلاف اسلام بود، یک قضیه ای واقع شده بود، اینها حالا‏‎ ‎‏می دیدید که چقدر دامن به آن می زدند. یکی از نقشه ها همین است که همینها ـ همین‏‎ ‎‏الآن در آن منزل من موجود است، یعنی تقریباً می آورند برای من اینها را از طریقهایی ـ‏

‏همینهایی که با امضای «چریکهای فدایی خلق» است، همینها دارند هِی یک دروغهایی‏‎ ‎‏را منتشر می کنند که نگذارند این نهضت به ‏‏[‏‏اهدافش‏‏]‏‏ برسد. منتشر می کنند که خوب، در‏‎ ‎‏کردستان هیچ کاری نشد، هیچی، هیچی. شما الآن خواندید اینقدر کارها، در عین حالی‏‎ ‎‏که آنها نمی گذارند بشود، در عین حالی که اگر بخواهد یک کارهای اساسی تر بشود،‏‎ ‎‏محیط آرام لازم است. می شود با اینکه در یک شهری جنگ باشد، بعد یک دسته ای‏‎ ‎‏بروند اسفالت کنند؟ خوب، نمی شود این. الآن شما این قدر کارها را خواندید که در‏‎ ‎‏کردستان شده است و کردید شماها، جوانها ـ خدا حفظتان کند. اینها مع ذلک بدون اینکه‏‎ ‎‏یک حیایی داشته باشند، می گویند هیچ کاری نشده اصلش در آنجا. اصلاً همان قضیه ای‏‎ ‎‏بود که بوده.‏

تفاوت زندانیان سیاسی در رژیم شاه و جمهوری اسلامی

‏     در یکی از نوشته هایشان نوشته اند که حبسهای سیاسی در زمان محمدرضا بوده‏‎ ‎‏است، لکن حالا همان طور است یا بیشتر، حبسی سیاسی. اینها فکر این را نکردند که آخر‏‎ ‎‏حبسی سیاسی که الآن شما اسمش را می گذارید، حبسیهای سیاسی بوده است که در زمان‏‎ ‎‏محمدرضا خان آن کارها را می کرده است؟ دزدها را شما؛ حبسی سیاسی حساب‏‎ ‎‏می کنید؟ آنهایی که بر ضد این مملکت و بر ضد این ملت قیام کرده بودند و آن همه‏‎ ‎‏خیانت کرده بودند، آنها را جزء رجال سیاسی شما حساب می کنید؟ نصیری جزء رجال‏‎ ‎‏سیاسی است؟ هویدا جزء رجال سیاسی است، یا جزء دزدها هستند اینها؟ شما چرا رجال‏‎ ‎‏سیاسی را بدنام می کنید به اینکه اینها را اسمشان را «رجال سیاسی» می گذارید؟ ساواکیها‏‎ ‎‏جزء رجال سیاسی هستند؟ آنی که الآن در حبس فعلی دادگاههای ما هست، همین‏‎ ‎‏ساواکیها هستند و همین خیانتکارها و همین اشخاصی که یا کشته اند یا امر به کشتن‏‎ ‎‏کرده اند و یا زجر کرده اند جوانهای ما را، آنطور کارها را با همۀ طبقات کردند. زمان‏‎ ‎‏رضا، محمدرضا کی حبس بود؟ چه طبقه ای حبس بودند؟ علما، دانشگاهیها، رجال‏‎ ‎‏ملی، اینها حبس بودند. حالا کی حبس است؟ ساواکیها. خوب، شما اگر ساواکی نیستید،‏

‏چطور اینها را رجال سیاسی می دانید؟ شما چطور ساواکیها را جزء رجال سیاسی حساب‏‎ ‎‏می کنید؟ اگر شماها پیوندی با رژیم سابق ندارید، اگر شما جزء اجزای ساواک نیستید، اگر‏‎ ‎‏شما فعالیت برای ساواکیها نمی کنید، چطور ساواکیها که الآن در حبس اند، در مقاله تان‏‎ ‎‏می نویسید که رجال سیاسی؟ حالا بیشتر از آنجا از زمان ‏‏[‏‏سابق‏‏]‏‏ حبس اند؟ شما دزدها را‏‎ ‎‏جزء رجال سیاسی می آورید؟ معلوم شد سیاست شما غیر آن سیاستی است که در نظر‏‎ ‎‏ملت ماست و مردم اصیل ماست. اگر شما با آنها پیوند ندارید، چطور می گویید که آن‏‎ ‎‏وقت و حالا هر دو دسته رجال سیاسی بودند که اینها محبوس بودند. آن وقت وقتی که ما‏‎ ‎‏حبس داشتیم، حبسی داشتیم مثل مرحوم طالقانی، مثل آقای منتظری، مثل آقای‏‎ ‎‏لاهوتی. از اهل علم، کثیری از اینها در حبس بودند و زجر کشیدند. یکی از ملاّهای‏‎ ‎‏محترم ما را پایش را در آنجا اره کرده بودند ـ از قراری که برای ما گفتند ـ از رجال سیاسی‏‎ ‎‏طبقۀ غیرملاّها هم خوب، اشخاص محترمی بودند که سالهای طولانی در حبس بودند و‏‎ ‎‏سالهای طولانی در زیر شکنجه و زجر بودند، برای اینکه مخالف بودند با این رژیم. آن‏‎ ‎‏وقت اینها حبس بودند، حالا ساواکیها حبس هستند. این آقایانی که اسم خودشان را‏‎ ‎‏[‏‏فدایی‏‏]‏‏ خلق گذاشتند، می گویند فرقی نکرده. خیال می کنند حبس ـ خیال نمی کنند،‏‎ ‎‏می خواهند اغفال کنند، خیال نمی کنند ـ که نخیر، حبس میزان است، چه دزد را حبس‏‎ ‎‏بکنند و چه یک شخص امین را، فرقی ندارد. فرقی ندارد که دزدها را حبس بکنند یا‏‎ ‎‏اشخاص امین را حبس بکنند. فرقی ندارد که چپاولگرها و آدمکشها را حبس بکنند یا‏‎ ‎‏اشخاصی که می خواهند جلوگیری از چپاولگری بکنند حبس بکنند. اینها منطقشان این‏‎ ‎‏است. باید در مقابلشان جوانهای ما گول نخورند از این تبلیغات فاسد. امریکا اینطوری‏‎ ‎‏تبلیغ می کند. امریکا نظامی نمی آورد اینجا، امریکا نویسنده می آورد اینجا، امریکا‏‎ ‎‏گوینده می آورد اینجا، امریکا عمال خودش که سالهای طولانی آنها را تربیت کرده است‏‎ ‎‏می فرستد اینجا که اوضاع ما را به هم بزنند. امریکا کردستان را آن جوری به هم می زند.‏‎ ‎‏تهران را آنطوری مغشوش می کند. و گاهی فرض کنید که دانشگاهها را به هم می زند، و‏‎ ‎‏گاهی تو خیابانها می ریزند، چه می کنند. او اینطور کار می کند. امروز که جوانهای ما این‏

‏لانۀ فساد را گرفتند و در مقابل، اینکه آنها بدترین خلق خدا را و بدترین جانیهای‏‎[2]‎‏ ما را‏‎ ‎‏گرفتند آنجا بردند و نگه داشتند و پذیرایی از او می کنند، و می خواهند معالجه اش بکنند،‏‎ ‎‏و با این بهانه های خلاف انسانی. امروز هم الآن توطئه هست، برای اینکه از حسن نیت‏‎ ‎‏جوانهای ما، از صفای سَریرۀ‏‎[3]‎‏ جوانهای ما استفاده سوء بکنند. فرض کنید بیخ گوش‏‎ ‎‏آنها بخوانند که خوب انگلیس هم مثل امریکا، چه فرقی می کند! بریزند آنجا را خراب‏‎ ‎‏کنند. خوب، عراق هم مثل آنجا، چه فرقی می کند، بریزند آنجا را هم بگیرند. فرانسه هم‏‎ ‎‏مثل آنها، که ما را معرفی بکنند که نه تنها قضیه روی موازین نیست، قضیه روی هرج و‏‎ ‎‏مرج است. اینها می خواهند ما را معرفی کنند که ما مملکتمان هرج و مرج و درهم و برهم‏‎ ‎‏و هر که هر کاری دلش می خواهد بکند، تا به دنیا بفهمانند به اینکه یک مملکتی است که‏‎ ‎‏محتاج به قَیم است. قَیمش هم کی است؟ آقای کارتر. خودش محتاج به قَیم است که این‏‎ ‎‏قدر آدمکشی نکند. اینها جنون سیاسی دارند. اینها جنون دارند که این قدر مردم را به‏‎ ‎‏کشتن می دهند و این قدر فساد می کنند، اینها مجنون اند. اینها باید بروند در تیمارستانها‏‎ ‎‏معالجه بشوند. مغزهای اینها باید معالجه بشود. اینها می خواهند معرفی کنند ملت ما را که‏‎ ‎‏یک ملت هرج و مرج طلب و یک ملتی هستند که وحشی و چه. یکی از ‏‏[‏‏اینها‏‏]‏‏ ـ الآن‏‎ ‎‏یادم نیست که کی بود که ـ نقل کردند از او، که ما ایستاده بودیم در آنجا، در یکی از‏‎ ‎‏جاهایی که تظاهرات ایرانیها بود. آن وقت که زمان محمدرضا بود. یک امریکایی هم‏‎ ‎‏گفت پیش من ایستاده ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏. گفت: ببین این وحشیها را. گفته بود: من به او گفتم، اینها‏‎ ‎‏وحشی اند که دارند حق خودشان را می گیرند؟ اینها می خواهند ما را اینطوری ‏‏[‏‏بیرون‏‎ ‎‏کنند‏‏]‏‏. ما آن وقت هم که یک کلمۀ حقی می گوییم، اینها ما را به وحشیگری مُنْتَسب‏‎ ‎‏می کنند. ‏

توطئۀ بزرگ دشمن؛ ایجاد یأس از انقلاب

‏     جوانهای ما ملتفت باشند، توجه داشته باشند که هر کس هر چه می گوید باور نکنند.‏

‏یکی از چیزهای بزرگی که اینها دارند، این است که سمپاشی کنند، به طوری که ما را از‏‎ ‎‏این انقلاب مأیوس کنند. این یکی از کارهای بزرگ اینهاست که می خواهند بکنند که از‏‎ ‎‏این انقلاب ملت ما مأیوس بشوند، و بگویند خوب کاری انجام نگرفته. اگر کارهای‏‎ ‎‏دست اول است، که عرض کردم همه اش انجام گرفته است. کارهای دست دوم هم چیزی‏‎ ‎‏است که مشغول انجامش هستند. همین در دولت آقای بازرگان چقدر کارها انجام گرفته،‏‎ ‎‏چقدر خانه سازی شده، و بی انصافها می گویند، یک خانه ساخته نشده. در این جهاد‏‎ ‎‏سازندگی چقدر خدمت کرد این ملت به این ملت خودش، و به این اشخاصی که مشغول‏‎ ‎‏کشت و زرع بودند؟ چقدر شما الآن خدمتها را شمردید که رفتید همه جا هر چه نابسامانی‏‎ ‎‏بوده درستش کردید؟ اینها باز می گویند هیچی نشده. از آن طرف خودشان فعالیت‏‎ ‎‏می کنند که چیزی نشود.‏

‏     این اشخاصی که خودشان را معرفی می کنند که ما «فدایی خلق» هستیم، با یک کبریت‏‎ ‎‏آتش می زنند حاصل عمرِ چندین نفر کشاورز را که این خرمن را تهیه کرده است. این‏‎ ‎‏«فدایی خلق» یک کبریت می زند این را، آتشش می زند. این «فدایی خلق» یک تفنگ‏‎ ‎‏می زند، آن لولۀ نفت را سوراخ می کند که حاصل زحمت این ملت از بین برود. اینها و‏‎ ‎‏امریکا اگر کار می کند اینطوری کار می کند. امریکا، نظامی اینجا نمی فرستد. امریکا، بدتر‏‎ ‎‏از نظامی اینجا می فرستد. اینها بدتر از نظامی اند. انسان با نظامی حال خودش را می داند.‏‎ ‎‏نظامی می آید جلو، ما هم می رویم جلو. نظامی امریکا اگر بیاید اینجا، ما هم می رویم‏‎ ‎‏جلو. من هم می روم جلو. همۀ شما می آئید جلو. نظامی نمی فرستد او، خاطرجمع باشید.‏‎ ‎‏از این امریکا هیچ نترسید، از این توطئه هایش بترسید. اینها را هم باید خنثی کنید. این هم‏‎ ‎‏خود شما جوانها باید در دانشگاه که هستید، اگر آمدند توی دانشگاه خواستند اخلال‏‎ ‎‏بکنند، جلوشان را بگیرید. در کارخانه ها هستید، اگر آمدند آنجا جلوشان را بگیرید. در‏‎ ‎‏جهاد سازندگی هستید، اگر آمدند آنجا خواستند اخلال کنند جلوشان را بگیرید. هر جا‏‎ ‎‏هستید جلوشان را بگیرید. نگذارید اینها رشد پیدا بکنند. اینها الآن نوکر شمارۀ یک آن‏‎ ‎‏کسی هستند که ما ‏‏[‏‏او را‏‏]‏‏ دشمن شمارۀ یک حساب می کنیم.‏


‏     ان شاءالله خداوند همه شما را تأیید کند و موفق باشید. و این معانی که شما فرمودید،‏‎ ‎‏باز از ریشه همان است که عرض کردم. شما توقع این را نداشته باشید که یک مملکتی که‏‎ ‎‏همه چیزش را آشفته کردند و فرار کردند، همه چیزش را، اقتصادش را از بین بردند، این‏‎ ‎‏قدر قرض به عهدۀ این ملت گذاشتند و فرار کردند. همه چیز ما را اینها به هم زدند و فرار‏‎ ‎‏کردند، توقع این را نداشته باشید که حالا انقلاب که شد فوراً همه چیز سر جایش بیاید.‏‎ ‎‏اینها وقت لازم دارد. ‏

رشد سیاسی ـ فکری ملت 

‏     باید یک دولت مستقری با همت شماها، با همت ملت، یک انتخابات صحیحی بشود‏‎ ‎‏با همت ملت، ملت می شناسند افراد صالح را. لازم نیست که حالا یک چند سال هم ما‏‎ ‎‏درسشان بدهیم. نخیر، خودشان می فهمند. این ملت چیز می فهمد، می فهمد کی آدم‏‎ ‎‏صالح است کی آدم ناصالح. البته گاهی هم یک کسی خودش را جا می زند، اما این گاهی‏‎ ‎‏است. هر کسی در هر شهری که هست، طول این بیست، سی سالی که همراه با این مردم‏‎ ‎‏بوده می داند که اینها کدام یکی شان از ریشه های آنهاست. کدام شان نیستند. می فهمند‏‎ ‎‏کی بوده است که در آنجا خوش رقصی کرده و کی بوده است که نه، آنطور نبوده،‏‎ ‎‏مخالف بوده و نتوانسته صحبت کند، می شناسند. مردم آنهایی را باید انتخاب بکنند که‏‎ ‎‏می شناسند که به این ملت خدمتگزار است و دلش برای این طبقۀ ضعیف می سوزد. ‏

‏     ما نمی خواهیم یک مجلس اعیان درست کنیم. مجلس سنا را، مجلس اعیان به آن‏‎ ‎‏می گویند. ما می خواهیم اعیان را از بین ببریم، آدمشان کنیم آنها را. آن اعیانی که در‏‎ ‎‏مجلس سنا نشستند و آن قدر خیانت به مملکت ما کردند، آن مجلس را ما اصلاً بستیم‏‎ ‎‏درش را. مجلس شیوخ و مجلس اعیان و مجلس سنا؛ اینها یک دسته مفتخواری بودند.‏‎ ‎‏پیرمردهای آخر عمرشان بعد از همه خیانتها، پیرمردهایی بودند که آنجا می رفتند جمع‏‎ ‎‏می شدند و ـ عرض می کنم ـ شاید رفیقش هم که نشسته بود راجع به اینکه دوایش چه‏‎ ‎‏است یا غذایش چه است صحبت می کرد و پول این ملت را می خورد. این را درش را‏

‏بستند، تمام شد دیگر. ما مجلس سنا نداریم. مجلس شورا داریم. مجلس شورا هم‏‎ ‎‏نمی خواهیم از طبقۀ بالا درست بشود. مجلس شورا می خواهیم از آدمها، آدمهایی که‏‎ ‎‏متوجه اند به اینکه به این ملت چه گذشته است در پنجاه و چند سال و در طول نظام‏‎ ‎‏شاهنشاهی، و لااقل در این مواردی، در این مدتی که دیده اید خودتان. این آدمهایی که‏‎ ‎‏می بینند اینطور بر این ملت گذشته است، اشخاص را هم می شناسند در شهرهای‏‎ ‎‏خودشان، در روستاهای خودشان، می شناسند اینها را، و دیدند اینها در طول این مدت‏‎ ‎‏چه کرده اند. آنها مخفی آن وقت کار نمی کردند، علناً مردم را اذیت می کردند. آن‏‎ ‎‏اشخاص را کنار باید بگذارند و یک اشخاصی که امین هستند، اشخاصی که معروف‏‎ ‎‏است پیششان به امانت، به دیانت، به خدمت به مردم، آنها را تعیین می کنند، باید هم تعیین‏‎ ‎‏بکنند. مجلس ان شاءالله مستقر بشود. قانون اساسی ان شاءالله قانون اساسی مان به رأی‏‎ ‎‏گذاشته می شود. تقریباً نزدیک به تمام شدنش است. به رأی گذاشته می شود. بعد از‏‎ ‎‏اینکه ما ملاحظه اش کردیم و تصدیقش کردیم، به رأی گذاشته می شود.‏

آثار مترقی ولایت فقیه 

‏     ملت ما اگر بخواهند سردی بکنند، یکی از اموری که توطئه در آن هست این است که‏‎ ‎‏راجع به این قانون اساسی مردم را سرد کنند. از آنها بپرسید، خوب این قانون اساسی که‏‎ ‎‏شما می گویید که قانونی است ارتجاعی، کدام یکی از این موادش ارتجاعی است؟ اولی‏‎ ‎‏که دست رویش می گذارند، دست می گذارند، روی ولایت فقیه. اول، دست آنجا‏‎ ‎‏می گذارند، برای اینکه این یک طرح اسلامی است و آنها از اسلام می ترسند. آنها اسلام‏‎ ‎‏را ارتجاع می دانند. آنها جرأت نمی کنند کلمۀ اسلام ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ بگویند ارتجاعی است.‏‎ ‎‏می گویند که اینها می خواهند ما را به هزار و چهار صد سال پیش برگردانند. این همان‏‎ ‎‏تعبیر دیگر است، منتها کلمۀ اسلام را نمی گویند.‏

‏     آن قدر به ولایت فقیه، اثرِ مترقی بار است که در سایر این موادی که شما ملاحظه‏‎ ‎‏می کنید، معلوم نیست مثل آنجا باشد. یک نفر آدمی که همۀ جهات اخلاقیش و دیانتیش‏

‏و ملی بودنش و علم و عملش ثابت است پیش ملت، و خود ملت این را تعیین می کنند،‏‎ ‎‏این نظارت می کند بر اینکه مبادا خیانت بشود. همان رئیس جمهوری که ملت خودشان‏‎ ‎‏تعیین می کنند و ان شاءالله دیگر از این به بعد امین تعیین می کنند، لکن مع ذلک برای‏‎ ‎‏محکم کاری یک فقیهی که عمرش را صرف در اسلام کرده است و عمرش را برای‏‎ ‎‏اسلام خدمت کرده، می گذارند ببینند این چه می کند؛ مبادا یک وقت خلاف بکند،‏‎ ‎‏رئیس جمهوری آتی ما خلاف نمی کند، لکن محکم کاری شده که نگذارند این خلاف‏‎ ‎‏بکند. رؤسای ارتش ما و ژاندارمری ما و این رؤسای درجه اول، دیگر از این به بعد‏‎ ‎‏اشخاصی نیستند که خیانت بکنند، لکن محکم کاری شده است که همین فقیه را ناظر قرار‏‎ ‎‏بدهند. و هکذا آن موارد حساس را نظارت می کند فقیه و تصرف می کند فقیه. و این از‏‎ ‎‏اموری است که مترقی ترین موادی است که در قانون اساسی اینها ‏‏[‏‏تصویب‏‏]‏‏ کردند. و‏‎ ‎‏اینها دشمن ترین مواد، پیششان این است.‏

هراس دشمنان از اسلامیت نظام 

‏     همینها بودند که فریاد می کردند و می نوشتند این را که خوب دیگر اسلام را‏‎ ‎‏می خواهد چه کند؟ خوب بگویید جمهوری، از اسلام می ترسیدند «خوب به جای اسلام‏‎ ‎‏بگذارید دمکراتیک، جمهوری دمکراتیک» اینها نمی فهمند که این همه دمکراسی چه.‏‎ ‎‏دمکراسی که در عالم معروف است، کجاست؟ کدام مملکت را شما دارید؟ این‏‎ ‎‏ابرقدرتها کدام یکیشان به موازین دمکراسی عمل کرده اند؟ یک دمکراسی که در هر جا‏‎ ‎‏یک معنا دارد. در شوروی یک معنا دارد، در امریکا یک معنای دیگر دارد، پیش ارسطو‏‎ ‎‏یک معنایی دارد، پیش حالا‏‏[‏‏ئیها‏‏]‏‏ یک معنای دیگر دارد. ما می گوییم یک چیزی که‏‎ ‎‏مجهول است و هر جا یک معنا از آن می کنند، ما نمی توانیم آن را در قانون اساسی مان‏‎ ‎‏بگذاریم که بعد هر کسی دلش می خواهد آن جوری درستش کند. ما می گوییم اسلام،‏‎ ‎‏اسلام هر جا یک معنا ندارد، اسلام یک معناست، همۀ مسلمانها می شناسند آن را. ما‏‎ ‎‏می گوییم جمهوری اسلامی، ملت ما هم جمهوری اسلامی را خواسته بود. همینی را که‏

‏ملت ما با تقریباً اتفاق کلمه، درصد دو، یک و نیم مخالفت ـ این مخالفت، اسمش نیست ـ‏‎ ‎‏همینی که ملت ما می خواست و با اصطلاح آنها دمکراسی بودن اقتضای این را می کرد که‏‎ ‎‏همه تسلیم باشند در همین، از اول مشغول مخالفت شدند. اینهایی که آن روز مخالف‏‎ ‎‏بودند با جمهوری اسلامی، و از اسلامش می ترسند، نه از جمهوری اش. حالا با مجلس‏‎ ‎‏خبرگانش، قبل هم با انتخابات مجلس خبرگان مخالفت می کردند، و بعد هم با مجلس‏‎ ‎‏خبرگان مخالفت می کردند، و بعد هم خواهد آمد که با مجلس شورا مخالفت خواهند‏‎ ‎‏کرد. و بعد هم با این رفراندمی که برای قانون اساسی است، خواهند مخالفت کرد. درد‏‎ ‎‏همه، این است که چرا اسلام؟ این دردشان است. و ملت ما هم همۀ مقصد خودش را‏‎ ‎‏اسلام می داند، برای اینکه از اسلام می بیند که آن چیزی که می خواهد حاصل می شود.‏‎ ‎‏اسلام، هم دنیاست و هم آخرت. ملت ما اسلام را می خواهد و اینها با ملت ما مخالف اند‏‎ ‎‏برای خاطر اینکه اسلام را می خواهد. اگر این ملت می گفت که جمهوری فقط، اینها همه‏‎ ‎‏برایش سینه می زدند و برایش تبریک می گفتند. اما حالا که کلمۀ اسلام آمده توی کار، نه‏‎ ‎‏با این مخالف اند. این ارتجاعی است! اینها اسلام را ارتجاعی می دانند. اینها خدا را‏‎ ‎‏مرتجع می دانند، یک همچو مردمی اند. اگر اعتقاد به او داشته باشند ـ اعتقاد که ندارند ـ‏‎ ‎‏اینها با پیغمبر اسلام بدترند تا با شماها؛ برای اینکه اساس را او گذاشته است. این ارتجاعی‏‎ ‎‏بود که شما ملت ‏‏[‏‏را نجات داد‏‏]‏‏، این ارتجاعی بود که دست خیانتکارها را از این مملکت‏‎ ‎‏بُرید. و اینها این را مسئلۀ ارتجاعی می دانند. این ارتجاعی بود که شماها را به سرنوشت‏‎ ‎‏خودتان حاکم کرد. نمی دانم کِی اینها می خواهند بیدار بشوند و کِی می خواهند دست‏‎ ‎‏بردارند از این مغلطه کاریهای خودشان، از این مخالفتهای خودشان؟ من متأسفم که یک‏‎ ‎‏جمعیتی که باید به این مملکت خدمت بکنند، باید الآن قدردانی بکنند که این ملت خون‏‎ ‎‏خودش را داد و چپاولگرها را بیرون کرد و مفتخورها را دستشان را قطع کرد و آدمکشها‏‎ ‎‏را بعضیشان را به جزای خودشان رساند و بعضیشان را هم می رساند ان شاءالله . من متأسفم‏‎ ‎‏که اینها نمی آیند میدان با این ملت موافقت کنند. ملتی که همه چیزش را داده و حالا شما‏‎ ‎‏آزادانه نشسته اید توی اتاقهایتان و پایتان را روی پای خودتان می اندازید و برخلاف این‏

‏ملت قلمفرسایی می کنید. انسان متأسف می شود از اینکه این چه افکاری است که اینها‏‎ ‎‏دارند. هی «ارتجاع، ارتجاع»! هر کلمۀ ارتجاع که می گویند اگر دلشان را بشکافید،‏‎ ‎‏برمی گردد به اینکه اسلام ارتجاعی است؛ منتها جرأت نمی کنند بگویند. بعضیشان هم با‏‎ ‎‏صراحت یک کلمه ای گفتند و توبه کردند بعدش. و معلوم نیست که توبۀ حقیقی هم باشد.‏

قلمهای وابسته به امریکا 

‏     بیدار بشوند ملت. و بیدار بشوند جوانهای ما. توجه داشته باشند به اینکه امریکا با‏‎ ‎‏سرنیزه نمی آید به میدان شما. با قلم می آید به میدان شما. با قوای انتظامی نمی آید به‏‎ ‎‏اینجا. با آن اشخاصی که دارد و دارد این امور را می گرداند به دست آنها، با آنها می آید‏‎ ‎‏به میدان ما. اینها را باید توجه به آن داشته باشید. آلت دست واقع نشوید. هی سردتان‏‎ ‎‏بکند که هیچی نشد. همه چیز شده است. شما این چیز را چطور کم حساب می کنید که‏‎ ‎‏یک قدرت شیطانی که پشت سرش همه قدرتها بودند، نه فقط قدرتهای ابرقدرت،‏‎ ‎‏قدرتهای دست دوم هم پشت سرش بودند. شما شکستید او را. از این بالاتر چه‏‎ ‎‏می خواهید؟ شما در دنیا یک آبرویی پیدا کردید. یک عظمتی الآن در دنیا پیدا کردید که‏‎ ‎‏کسی ندارد. این را از بین نبرید برای خاطر اینکه مثلاً فرض کنید فلان جا اسفالتش کم‏‎ ‎‏است ـ با اینکه مشغول اند به همۀ کارها ـ چرا اسفالت نشده. مگر شما خون بچه هایتان را‏‎ ‎‏دادید که اسفالت عوضش بگیرید؟ مگر شما عوض می خواستید برای این کار؟ اسفالت‏‎ ‎‏می خواستید مگر شما؟ شما برای خدا کار کردید و برای خدا کسی ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ کار می کند از‏‎ ‎‏اسفالت بالاتر است، از همه چیز بالاتر است. ننشینید و هِی بگویید، هِی هر روز بیایید‏‎ ‎‏اینجا شکایت از امور بکنید، این شکایتها را بگذارید برای بعد، حالا ما بین راهیم. باید‏‎ ‎‏این قدرت را بشکنیم تا آخر. باید این توطئه را خفه کنیم. و این توطئه هاست که شماها را‏‎ ‎‏وادار می کند که هی بیایید بگویید که هیچی نشده، هیچی نشده، هیچ فلان جا نشده. ببینید‏‎ ‎‏اینها چه می گویند، چه شده، اینهاست که شده. خدا ان شاءالله شما را حفظ کند. همه تان را‏‎ ‎‏حفظ کند. ان شاءالله خدا این جوانهای ما، این جوانهای ما که مشغول بودند از اول تا حالا‏

‏و فداکاری کردند برای ما، برای اسلام نگه دارد اینها را. من دعاگوی اینها هستم. من‏‎ ‎‏خدمتگزار اینها هستم. من اگر می توانستم می رفتم، من هم مثل آنها خدمت می کردم،‏‎ ‎‏لکن خوب من یک پیرمردی هستم اینجا نشستم، جز یک زبان اَلْکَن چیزی ندارم.‏‎ ‎‏خداوند همۀ شما را حفظ کند و موفقتان کند در اُمور.‏

‎ ‎

  • ـ محمدرضا شاه پهلوی.
  • ـ محمدرضا پهلوی.
  • ـ صفای باطن.