سخنرانی
زمان: 16 آبان 1358 / 16 ذی الحجه 1399
مکان: قم
موضوع: توطئه ها و دشمنیهای امریکا با ملت ایران
حضار: دانشجویان دانشکدۀ اقتصاد دانشگاه اصفهان، گروه فنی آمادۀ سفر به کردستان
بسم الله الرحمن الرحیم
سوء استفاده توطئه گران از احساسات جوانان
از مشکلاتی که ما مواجه هستیم، همین استفادۀ توطئه گرها از احساسات جوانهاست. این توطئه گرها که دیدند شکست خورده اند و نمی توانند با ملت ما به مبارزه برخیزند، برای اینکه ملت ما یکپارچه در مقابل آن قدرتهای بزرگ ایستاد و پیش برد، حالا درصدد این برآمدند که از این احساسات پاک جوانهای ما استفاده هایی به نفع خودشان بکنند، و جوانهای ما غافل از این هستند.
از جمله استفاده هایی که اینها می خواهند بکنند این است که: «این تحولی که حاصل شد، این انقلابی که شد، این هم چیزی نشد.» این را در سطح کشور ـ با تبلیغاتی که آنها دارند ـ دارند منتشر می کنند. و مقصد آنها این است که جوانهای ما را از آن راهی که رفتند مأیوس کنند. جوانهای ما هم مع الأسف با تمام احساسات پاکی که دارند ـ که امید ما به آنهاست ـ نمی نشینند حساب بکنند که روی حساب با آنها صحبت بکنند. اینها می گویند که «انقلاب شد و هیچ نشد» خوب، جوابشان را شما جوانها می گویید که «آن اصولی که اصلِ مقصد ملت بود، چه بود، تا ببینیم آن شده است یا نشده است؟» آن اصول را ما باید از یک قدم، چند قدم برگردیم [عقب].
امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند
آن روزی که ملت ما در خیابانها ریختند، از بانوان محترمه و جوانهای محترم، ببینیم اینها چه می خواستند. آنکه خواستند شده است یا نشده است؟ آنهایی که می خواستند،
آن که از سرتاسر کشور فریادش در خیابان و در کوچه ها و در مدارس و در همه جا بلند بود این بود که «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی». این سه تا کلمه بر سر زبان همه بود. آن روز، هیچ فکر دیگر نداشتند جز اینکه این رژیم را ساقطش کنند و تبدیلش کنند به یک رژیم دیگری، و آزادی به دست بیاورند بعد از اختناق پنجاه و چند ساله ـ اگر نگوییم دو هزار و پانصد ساله ـ و استقلال به دست بیاورند که ممالک دیگر آقایی اینجا نکنند و نیایند و ما را اسیر خودشان بکنند. اصول مسائلی را که ابتدایی؛ یعنی مسائل ابتدایی ملت ما بود این سه تا بود. اینها که می گویند «انقلاب شد و هیچی نشد»، می گویند این اصولی که اصولِ خواستِ دستِ اول ملت بود، این نشده است؟ یعنی الآن باز رژیم سلطنتی است؟ یعنی الآن باز اختناق است؟ یعنی الآن باز مشاورهای این دولتهای بزرگ در اینجا مشغول کار هستند و مشغول فعالیت هستند، و دولت ما یا ملت ما تحت سلطه آنهاست؟ خوب، اگر اینها را به شما بگویند، جوابش را شما خودتان می دهید که نه، اینها الآن حاصل است، این آزادی است که شما و ما را در اینجا جمع کرده است. شما پنج سال پیش از این امکان برایتان داشت که در یک همچو جلسه ای بنشینید صحبت بکنید؟ این آزادی است که شما در بیرون، در هر جا صحبت می کنید، انتقاد می کنید، از رژیم سابق انتقاد می کنید، از دولت لاحق انتقاد می کنید، اینها همه آزادی است. هیچ کس هم نمی آید به شما بگوید که نه، انتقاد نکنید. پس آزادی الآن حاصل است برای ما یکی از آن چیزهایی که ملت ما فریاد می کرد برایش، به دست آورده.
استقلال هم اگر چنانچه آنها می گویند که الآن امریکا در اینجا دارد حکومت می کند. شما می بینید که الآن مرکز فساد امریکا را جوانها رفته اند گرفته اند، و امریکاییهایی هم که در آنجا بوده گرفتند، و آن لانۀ فساد را به دست آوردند و امریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند، و جوانها هم مطمئن باشند که امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. بیخود صحبت اینکه اگر دخالت نظامی [کند]، مگر امریکا می تواند دخالت نظامی در این مملکت بکند؟ امکان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الآن به اینجاست. مگر امریکا می تواند مقابل همۀ دنیا بایستد و دخالت نظامی بکند؟ غلط می کند دخالت نظامی بکند.
نترسید، نترسانید. همین تعبیری که جوانهای ما از روی احساسات جوانی کردند که اگر چنانچه امریکا بخواهد دخالت نظامی بکند ما چه خواهیم کرد، اصلاً این «اگر»ش را هم نباید بگویند. امریکا عاجز از این است که دخالت نظامی در اینجاها بکند. اینها یک مسائلی در پیششان است، یک مطالبی در پیششان است که روی آن مطالب گرفتاریهایی دارند، نمی توانند این کارها را بکنند. اگر آنها می توانستند دخالت نظامی بکنند، شاه را نگه می داشتند. با تمام قدرتشان، قدرتهای تبلیغی [تلاش] کردند که نگهش دارند و ملت ما اعتنا نکرد به آن. و نه تنها او، همۀ قدرتها پشت سر هم ایستاده بودند که نگه دارند شاه را و نتوانستند نگه دارند. برای اینکه ملت، یک چیزی را که می خواهد، نمی شود مقابل ملت بایستد کسی و چه بکند، هیچ ابداً. این مطلب را از جوانهای ما پیش نیاورند؛ این مطلب را که دخالت نظامی [است]. آنها همیشه دخالتهایشان، دخالتهای شیطنتی است؛ توطئه است. آنها اگر بخواهند یک کاری هم بکنند، وادار می کنند جوانهای ما را که آنها تظاهر بکنند و در تظاهر، عمال آنها بیایند درگیری بکنند با اینها و یک غائله راه بیندازند که ما نتوانیم یک محیط آزاد پیدا بکنیم. یک محیط آرام پیدا بکنیم و مسائلی را که می خواهیم طرح بکنیم، و می خواهیم ایجاد بکنیم، بتوانیم. آنها از این راهِ شیطنتها پیش می آیند. آنها شیطانهایشان را پیش همین جوانهای صافدل عزیز می فرستند تبلیغات می کنند. می نویسند به دیوار؛ چه می کنند، چه، چه، چه. یک وقت می بینیم که یک عده جوان را راه انداختند توی خیابانها به یک تظاهراتی؛ تظاهرات بحق، لکن آنها از همین تظاهرات بحق می خواهند استفادۀ ناحق بکنند.
از نقشه های شوم شیاطین
همین قضیه ای که الآن قضیۀ روز است در دنیا، قضیۀ قبضۀ سفارت امریکا؛ یعنی نه سفارت، محل توطئۀ امریکا، که جوانها کشف کردند خیلی از چیزهایش را. در همین قضیۀ دیشب به ما اطلاع دادند که زمزمه است در تبریز و در تهران و در بعضی جاهای دیگر که یک تظاهراتی بکنند برای پشتیبانی از آقای مهندس بازرگان. خوب همین قضیه
را آنها خواستند ـ حالا نمی دانم موفق بشوند یا نه. خواستند که یک همچو چیزی درست بکنند، بعد کم کم این را بکشانندش به یک جایی که مثلاً سفارت عراق هست بریزند بشکنند. سفارت ـ فرض کنید که ـ افغانستان هست، بریزند بشکنند که مملکت ایران را مواجه کنند با همۀ ممالک. آن شیاطین یک همچو نقشه هایی دارند. جوانهای ما باید بیدار بشوند که تحت تأثیر اینها واقع نشوند. اینها که می گویند تظاهر بکنید. مگر آقای بازرگان با شورای انقلاب مخالفتی دارند؟ اینها همه یک باب است. منتها آقای بازرگان یک قدری خسته شده بودند. یک قدری ـ عرض کنم ـ عذرهایی داشتند و گفتند که حالا من کنار باشم. لکن نه این است که حالا ایشان که کنار هست، دیگر آقای بازرگان دخالتی در امور ندارد. ایشان یکی از آن اشخاصی است که مورد احترام همه است. خیال نکنند که یک بی احترامی به ایشان شده است. نخیر، مورد احترام است. و برای خاطر یک امری که ملت هم قبول دارند، نیفتند توی خیابانها راه بیندازند یک چیزی که آنها که می خواهند یک بازی درست کنند. یک وقت یکی را بزنند بکُشند. یک دو تا شعار از، ـ شما اگر یادتان باشد، من نبودم اینجا، لکن برای من نقل می کردند ـ این دستجاتی که در قم آن وقت به ضد رژیم سابق شعار می دادند، اینها شعار آرام می دادند، یک دفعه می دیدند که از اینجا یک کسی یک چیزی انداخت، یک شیشه ای را شکست، یک بانکی را شکست، یک جایی را خراب کرد، گاهی یک آدمی را کشت، می ریختند به جان هم، یک کشتاری پیدا می شد زیاد. آنها روی حساب، همیشه روی نقشه حساب می کنند و اینطور کارها را می کنند.
قضیۀ دخالت نظامی ابداً مطرح نیست؛ دخالتهای توطئه گری. اینطوری؛ یعنی از قوای خود ما استفاده می کنند. قوۀ خودشان را از آن استفاده نمی کنند. در این ممالک از قوای خود ما استفاده می کنند. خوب، شما کردستان را ببینید که اینها از چه استفاده می کنند. یک نفر سرباز امریکایی نمی آید آنجا یک کاری بکند. آنها با شیطنت استفاده می کنند از خود این افرادی که یا وابسته هستند به آنها یا اعوجاج دارند. آن وقت، این دست دومیها که اعوجاج دارند، از ساده دلی بعضی از کُردها استفاده می کنند، با آنها
صحبت می کنند، چه منتشر می کنند که بنا دارند که تمام کردستان را بکوبند. این ارتش ایران که رفته آنجا برای اینکه جلوگیری کند از اینکه آنها دارند می کُشند و سر می بُرّند و اذیت می کنند، فوراً آنها دنبالش برمی دارند می نویسند که ما می خواهیم؛ یعنی دولت ایران می خواهد که کُردها را بکوبد. آن رفته که کُردها را حفظ بکند، اینها می گویند رفته کُردها را بکوبد.
امریکا، دشمن شمارۀ یک ملت ایران
این اشخاصی که هی «فدایی خلق» خودشان را معرفی می کنند، من که در این چیزهایی که برای پشتیبانی از این جوانها بود که آنجا را گرفتند، به گوش من نخورد که اینها پشتیبانی کرده باشند. اگر اینها امریکایی نیستند، چطور پشتیبانی نکردند از اینها؟ اگر اینها مال شوروی هستند و خودشان، یا خیر، ملی هستند، آدمی که ملی است، با امریکا خوب دشمن است؛ همان طوری که همۀ ملت ما دشمن اند. همان طور که ملت همۀ ما دشمن شمارۀ اول خودش را امروز امریکا می داند. برای اینکه دشمن شمارۀ اول ما را برده است امریکا نگه داشته است. آن وقت هم که آن بود، دشمن شمارۀ یک ما آنها بودند. اینها اَذناب آنها بودند. اینها کسانی بودند که مأموریت داشتند برای وطنشان؛ یعنی مأموریت داشتند که این وطن را نگذارند یک قدم جلو برود. مایی که و شمایی که و ملت ما که دشمن شمارۀ یکش را امریکا می داند، و حالا هم که جوانها رفتند آنجا را گرفتند، دیدند که مرکز توطئه بوده آنجا، به گوش من نخورد که از این «فدائیان خلق» یک پشتیبانی از اینها شده باشد. از سایر گروهها به گوشم خورد. حالا شاید بوده، الآن من نشنیده باشم و لیکن شاید شماها شنیده باشید، به گوش من نخورد. اگر اینها یک چیزی برخلاف دولت بود، یا برخلاف اسلام بود، یک قضیه ای واقع شده بود، اینها حالا می دیدید که چقدر دامن به آن می زدند. یکی از نقشه ها همین است که همینها ـ همین الآن در آن منزل من موجود است، یعنی تقریباً می آورند برای من اینها را از طریقهایی ـ
همینهایی که با امضای «چریکهای فدایی خلق» است، همینها دارند هِی یک دروغهایی را منتشر می کنند که نگذارند این نهضت به [اهدافش] برسد. منتشر می کنند که خوب، در کردستان هیچ کاری نشد، هیچی، هیچی. شما الآن خواندید اینقدر کارها، در عین حالی که آنها نمی گذارند بشود، در عین حالی که اگر بخواهد یک کارهای اساسی تر بشود، محیط آرام لازم است. می شود با اینکه در یک شهری جنگ باشد، بعد یک دسته ای بروند اسفالت کنند؟ خوب، نمی شود این. الآن شما این قدر کارها را خواندید که در کردستان شده است و کردید شماها، جوانها ـ خدا حفظتان کند. اینها مع ذلک بدون اینکه یک حیایی داشته باشند، می گویند هیچ کاری نشده اصلش در آنجا. اصلاً همان قضیه ای بود که بوده.
تفاوت زندانیان سیاسی در رژیم شاه و جمهوری اسلامی
در یکی از نوشته هایشان نوشته اند که حبسهای سیاسی در زمان محمدرضا بوده است، لکن حالا همان طور است یا بیشتر، حبسی سیاسی. اینها فکر این را نکردند که آخر حبسی سیاسی که الآن شما اسمش را می گذارید، حبسیهای سیاسی بوده است که در زمان محمدرضا خان آن کارها را می کرده است؟ دزدها را شما؛ حبسی سیاسی حساب می کنید؟ آنهایی که بر ضد این مملکت و بر ضد این ملت قیام کرده بودند و آن همه خیانت کرده بودند، آنها را جزء رجال سیاسی شما حساب می کنید؟ نصیری جزء رجال سیاسی است؟ هویدا جزء رجال سیاسی است، یا جزء دزدها هستند اینها؟ شما چرا رجال سیاسی را بدنام می کنید به اینکه اینها را اسمشان را «رجال سیاسی» می گذارید؟ ساواکیها جزء رجال سیاسی هستند؟ آنی که الآن در حبس فعلی دادگاههای ما هست، همین ساواکیها هستند و همین خیانتکارها و همین اشخاصی که یا کشته اند یا امر به کشتن کرده اند و یا زجر کرده اند جوانهای ما را، آنطور کارها را با همۀ طبقات کردند. زمان رضا، محمدرضا کی حبس بود؟ چه طبقه ای حبس بودند؟ علما، دانشگاهیها، رجال ملی، اینها حبس بودند. حالا کی حبس است؟ ساواکیها. خوب، شما اگر ساواکی نیستید،
چطور اینها را رجال سیاسی می دانید؟ شما چطور ساواکیها را جزء رجال سیاسی حساب می کنید؟ اگر شماها پیوندی با رژیم سابق ندارید، اگر شما جزء اجزای ساواک نیستید، اگر شما فعالیت برای ساواکیها نمی کنید، چطور ساواکیها که الآن در حبس اند، در مقاله تان می نویسید که رجال سیاسی؟ حالا بیشتر از آنجا از زمان [سابق] حبس اند؟ شما دزدها را جزء رجال سیاسی می آورید؟ معلوم شد سیاست شما غیر آن سیاستی است که در نظر ملت ماست و مردم اصیل ماست. اگر شما با آنها پیوند ندارید، چطور می گویید که آن وقت و حالا هر دو دسته رجال سیاسی بودند که اینها محبوس بودند. آن وقت وقتی که ما حبس داشتیم، حبسی داشتیم مثل مرحوم طالقانی، مثل آقای منتظری، مثل آقای لاهوتی. از اهل علم، کثیری از اینها در حبس بودند و زجر کشیدند. یکی از ملاّهای محترم ما را پایش را در آنجا اره کرده بودند ـ از قراری که برای ما گفتند ـ از رجال سیاسی طبقۀ غیرملاّها هم خوب، اشخاص محترمی بودند که سالهای طولانی در حبس بودند و سالهای طولانی در زیر شکنجه و زجر بودند، برای اینکه مخالف بودند با این رژیم. آن وقت اینها حبس بودند، حالا ساواکیها حبس هستند. این آقایانی که اسم خودشان را [فدایی] خلق گذاشتند، می گویند فرقی نکرده. خیال می کنند حبس ـ خیال نمی کنند، می خواهند اغفال کنند، خیال نمی کنند ـ که نخیر، حبس میزان است، چه دزد را حبس بکنند و چه یک شخص امین را، فرقی ندارد. فرقی ندارد که دزدها را حبس بکنند یا اشخاص امین را حبس بکنند. فرقی ندارد که چپاولگرها و آدمکشها را حبس بکنند یا اشخاصی که می خواهند جلوگیری از چپاولگری بکنند حبس بکنند. اینها منطقشان این است. باید در مقابلشان جوانهای ما گول نخورند از این تبلیغات فاسد. امریکا اینطوری تبلیغ می کند. امریکا نظامی نمی آورد اینجا، امریکا نویسنده می آورد اینجا، امریکا گوینده می آورد اینجا، امریکا عمال خودش که سالهای طولانی آنها را تربیت کرده است می فرستد اینجا که اوضاع ما را به هم بزنند. امریکا کردستان را آن جوری به هم می زند. تهران را آنطوری مغشوش می کند. و گاهی فرض کنید که دانشگاهها را به هم می زند، و گاهی تو خیابانها می ریزند، چه می کنند. او اینطور کار می کند. امروز که جوانهای ما این
لانۀ فساد را گرفتند و در مقابل، اینکه آنها بدترین خلق خدا را و بدترین جانیهای ما را گرفتند آنجا بردند و نگه داشتند و پذیرایی از او می کنند، و می خواهند معالجه اش بکنند، و با این بهانه های خلاف انسانی. امروز هم الآن توطئه هست، برای اینکه از حسن نیت جوانهای ما، از صفای سَریرۀ جوانهای ما استفاده سوء بکنند. فرض کنید بیخ گوش آنها بخوانند که خوب انگلیس هم مثل امریکا، چه فرقی می کند! بریزند آنجا را خراب کنند. خوب، عراق هم مثل آنجا، چه فرقی می کند، بریزند آنجا را هم بگیرند. فرانسه هم مثل آنها، که ما را معرفی بکنند که نه تنها قضیه روی موازین نیست، قضیه روی هرج و مرج است. اینها می خواهند ما را معرفی کنند که ما مملکتمان هرج و مرج و درهم و برهم و هر که هر کاری دلش می خواهد بکند، تا به دنیا بفهمانند به اینکه یک مملکتی است که محتاج به قَیم است. قَیمش هم کی است؟ آقای کارتر. خودش محتاج به قَیم است که این قدر آدمکشی نکند. اینها جنون سیاسی دارند. اینها جنون دارند که این قدر مردم را به کشتن می دهند و این قدر فساد می کنند، اینها مجنون اند. اینها باید بروند در تیمارستانها معالجه بشوند. مغزهای اینها باید معالجه بشود. اینها می خواهند معرفی کنند ملت ما را که یک ملت هرج و مرج طلب و یک ملتی هستند که وحشی و چه. یکی از [اینها] ـ الآن یادم نیست که کی بود که ـ نقل کردند از او، که ما ایستاده بودیم در آنجا، در یکی از جاهایی که تظاهرات ایرانیها بود. آن وقت که زمان محمدرضا بود. یک امریکایی هم گفت پیش من ایستاده [بود]. گفت: ببین این وحشیها را. گفته بود: من به او گفتم، اینها وحشی اند که دارند حق خودشان را می گیرند؟ اینها می خواهند ما را اینطوری [بیرون کنند]. ما آن وقت هم که یک کلمۀ حقی می گوییم، اینها ما را به وحشیگری مُنْتَسب می کنند.
توطئۀ بزرگ دشمن؛ ایجاد یأس از انقلاب
جوانهای ما ملتفت باشند، توجه داشته باشند که هر کس هر چه می گوید باور نکنند.
یکی از چیزهای بزرگی که اینها دارند، این است که سمپاشی کنند، به طوری که ما را از این انقلاب مأیوس کنند. این یکی از کارهای بزرگ اینهاست که می خواهند بکنند که از این انقلاب ملت ما مأیوس بشوند، و بگویند خوب کاری انجام نگرفته. اگر کارهای دست اول است، که عرض کردم همه اش انجام گرفته است. کارهای دست دوم هم چیزی است که مشغول انجامش هستند. همین در دولت آقای بازرگان چقدر کارها انجام گرفته، چقدر خانه سازی شده، و بی انصافها می گویند، یک خانه ساخته نشده. در این جهاد سازندگی چقدر خدمت کرد این ملت به این ملت خودش، و به این اشخاصی که مشغول کشت و زرع بودند؟ چقدر شما الآن خدمتها را شمردید که رفتید همه جا هر چه نابسامانی بوده درستش کردید؟ اینها باز می گویند هیچی نشده. از آن طرف خودشان فعالیت می کنند که چیزی نشود.
این اشخاصی که خودشان را معرفی می کنند که ما «فدایی خلق» هستیم، با یک کبریت آتش می زنند حاصل عمرِ چندین نفر کشاورز را که این خرمن را تهیه کرده است. این «فدایی خلق» یک کبریت می زند این را، آتشش می زند. این «فدایی خلق» یک تفنگ می زند، آن لولۀ نفت را سوراخ می کند که حاصل زحمت این ملت از بین برود. اینها و امریکا اگر کار می کند اینطوری کار می کند. امریکا، نظامی اینجا نمی فرستد. امریکا، بدتر از نظامی اینجا می فرستد. اینها بدتر از نظامی اند. انسان با نظامی حال خودش را می داند. نظامی می آید جلو، ما هم می رویم جلو. نظامی امریکا اگر بیاید اینجا، ما هم می رویم جلو. من هم می روم جلو. همۀ شما می آئید جلو. نظامی نمی فرستد او، خاطرجمع باشید. از این امریکا هیچ نترسید، از این توطئه هایش بترسید. اینها را هم باید خنثی کنید. این هم خود شما جوانها باید در دانشگاه که هستید، اگر آمدند توی دانشگاه خواستند اخلال بکنند، جلوشان را بگیرید. در کارخانه ها هستید، اگر آمدند آنجا جلوشان را بگیرید. در جهاد سازندگی هستید، اگر آمدند آنجا خواستند اخلال کنند جلوشان را بگیرید. هر جا هستید جلوشان را بگیرید. نگذارید اینها رشد پیدا بکنند. اینها الآن نوکر شمارۀ یک آن کسی هستند که ما [او را] دشمن شمارۀ یک حساب می کنیم.
ان شاءالله خداوند همه شما را تأیید کند و موفق باشید. و این معانی که شما فرمودید، باز از ریشه همان است که عرض کردم. شما توقع این را نداشته باشید که یک مملکتی که همه چیزش را آشفته کردند و فرار کردند، همه چیزش را، اقتصادش را از بین بردند، این قدر قرض به عهدۀ این ملت گذاشتند و فرار کردند. همه چیز ما را اینها به هم زدند و فرار کردند، توقع این را نداشته باشید که حالا انقلاب که شد فوراً همه چیز سر جایش بیاید. اینها وقت لازم دارد.
رشد سیاسی ـ فکری ملت
باید یک دولت مستقری با همت شماها، با همت ملت، یک انتخابات صحیحی بشود با همت ملت، ملت می شناسند افراد صالح را. لازم نیست که حالا یک چند سال هم ما درسشان بدهیم. نخیر، خودشان می فهمند. این ملت چیز می فهمد، می فهمد کی آدم صالح است کی آدم ناصالح. البته گاهی هم یک کسی خودش را جا می زند، اما این گاهی است. هر کسی در هر شهری که هست، طول این بیست، سی سالی که همراه با این مردم بوده می داند که اینها کدام یکی شان از ریشه های آنهاست. کدام شان نیستند. می فهمند کی بوده است که در آنجا خوش رقصی کرده و کی بوده است که نه، آنطور نبوده، مخالف بوده و نتوانسته صحبت کند، می شناسند. مردم آنهایی را باید انتخاب بکنند که می شناسند که به این ملت خدمتگزار است و دلش برای این طبقۀ ضعیف می سوزد.
ما نمی خواهیم یک مجلس اعیان درست کنیم. مجلس سنا را، مجلس اعیان به آن می گویند. ما می خواهیم اعیان را از بین ببریم، آدمشان کنیم آنها را. آن اعیانی که در مجلس سنا نشستند و آن قدر خیانت به مملکت ما کردند، آن مجلس را ما اصلاً بستیم درش را. مجلس شیوخ و مجلس اعیان و مجلس سنا؛ اینها یک دسته مفتخواری بودند. پیرمردهای آخر عمرشان بعد از همه خیانتها، پیرمردهایی بودند که آنجا می رفتند جمع می شدند و ـ عرض می کنم ـ شاید رفیقش هم که نشسته بود راجع به اینکه دوایش چه است یا غذایش چه است صحبت می کرد و پول این ملت را می خورد. این را درش را
بستند، تمام شد دیگر. ما مجلس سنا نداریم. مجلس شورا داریم. مجلس شورا هم نمی خواهیم از طبقۀ بالا درست بشود. مجلس شورا می خواهیم از آدمها، آدمهایی که متوجه اند به اینکه به این ملت چه گذشته است در پنجاه و چند سال و در طول نظام شاهنشاهی، و لااقل در این مواردی، در این مدتی که دیده اید خودتان. این آدمهایی که می بینند اینطور بر این ملت گذشته است، اشخاص را هم می شناسند در شهرهای خودشان، در روستاهای خودشان، می شناسند اینها را، و دیدند اینها در طول این مدت چه کرده اند. آنها مخفی آن وقت کار نمی کردند، علناً مردم را اذیت می کردند. آن اشخاص را کنار باید بگذارند و یک اشخاصی که امین هستند، اشخاصی که معروف است پیششان به امانت، به دیانت، به خدمت به مردم، آنها را تعیین می کنند، باید هم تعیین بکنند. مجلس ان شاءالله مستقر بشود. قانون اساسی ان شاءالله قانون اساسی مان به رأی گذاشته می شود. تقریباً نزدیک به تمام شدنش است. به رأی گذاشته می شود. بعد از اینکه ما ملاحظه اش کردیم و تصدیقش کردیم، به رأی گذاشته می شود.
آثار مترقی ولایت فقیه
ملت ما اگر بخواهند سردی بکنند، یکی از اموری که توطئه در آن هست این است که راجع به این قانون اساسی مردم را سرد کنند. از آنها بپرسید، خوب این قانون اساسی که شما می گویید که قانونی است ارتجاعی، کدام یکی از این موادش ارتجاعی است؟ اولی که دست رویش می گذارند، دست می گذارند، روی ولایت فقیه. اول، دست آنجا می گذارند، برای اینکه این یک طرح اسلامی است و آنها از اسلام می ترسند. آنها اسلام را ارتجاع می دانند. آنها جرأت نمی کنند کلمۀ اسلام [را] بگویند ارتجاعی است. می گویند که اینها می خواهند ما را به هزار و چهار صد سال پیش برگردانند. این همان تعبیر دیگر است، منتها کلمۀ اسلام را نمی گویند.
آن قدر به ولایت فقیه، اثرِ مترقی بار است که در سایر این موادی که شما ملاحظه می کنید، معلوم نیست مثل آنجا باشد. یک نفر آدمی که همۀ جهات اخلاقیش و دیانتیش
و ملی بودنش و علم و عملش ثابت است پیش ملت، و خود ملت این را تعیین می کنند، این نظارت می کند بر اینکه مبادا خیانت بشود. همان رئیس جمهوری که ملت خودشان تعیین می کنند و ان شاءالله دیگر از این به بعد امین تعیین می کنند، لکن مع ذلک برای محکم کاری یک فقیهی که عمرش را صرف در اسلام کرده است و عمرش را برای اسلام خدمت کرده، می گذارند ببینند این چه می کند؛ مبادا یک وقت خلاف بکند، رئیس جمهوری آتی ما خلاف نمی کند، لکن محکم کاری شده که نگذارند این خلاف بکند. رؤسای ارتش ما و ژاندارمری ما و این رؤسای درجه اول، دیگر از این به بعد اشخاصی نیستند که خیانت بکنند، لکن محکم کاری شده است که همین فقیه را ناظر قرار بدهند. و هکذا آن موارد حساس را نظارت می کند فقیه و تصرف می کند فقیه. و این از اموری است که مترقی ترین موادی است که در قانون اساسی اینها [تصویب] کردند. و اینها دشمن ترین مواد، پیششان این است.
هراس دشمنان از اسلامیت نظام
همینها بودند که فریاد می کردند و می نوشتند این را که خوب دیگر اسلام را می خواهد چه کند؟ خوب بگویید جمهوری، از اسلام می ترسیدند «خوب به جای اسلام بگذارید دمکراتیک، جمهوری دمکراتیک» اینها نمی فهمند که این همه دمکراسی چه. دمکراسی که در عالم معروف است، کجاست؟ کدام مملکت را شما دارید؟ این ابرقدرتها کدام یکیشان به موازین دمکراسی عمل کرده اند؟ یک دمکراسی که در هر جا یک معنا دارد. در شوروی یک معنا دارد، در امریکا یک معنای دیگر دارد، پیش ارسطو یک معنایی دارد، پیش حالا[ئیها] یک معنای دیگر دارد. ما می گوییم یک چیزی که مجهول است و هر جا یک معنا از آن می کنند، ما نمی توانیم آن را در قانون اساسی مان بگذاریم که بعد هر کسی دلش می خواهد آن جوری درستش کند. ما می گوییم اسلام، اسلام هر جا یک معنا ندارد، اسلام یک معناست، همۀ مسلمانها می شناسند آن را. ما می گوییم جمهوری اسلامی، ملت ما هم جمهوری اسلامی را خواسته بود. همینی را که
ملت ما با تقریباً اتفاق کلمه، درصد دو، یک و نیم مخالفت ـ این مخالفت، اسمش نیست ـ همینی که ملت ما می خواست و با اصطلاح آنها دمکراسی بودن اقتضای این را می کرد که همه تسلیم باشند در همین، از اول مشغول مخالفت شدند. اینهایی که آن روز مخالف بودند با جمهوری اسلامی، و از اسلامش می ترسند، نه از جمهوری اش. حالا با مجلس خبرگانش، قبل هم با انتخابات مجلس خبرگان مخالفت می کردند، و بعد هم با مجلس خبرگان مخالفت می کردند، و بعد هم خواهد آمد که با مجلس شورا مخالفت خواهند کرد. و بعد هم با این رفراندمی که برای قانون اساسی است، خواهند مخالفت کرد. درد همه، این است که چرا اسلام؟ این دردشان است. و ملت ما هم همۀ مقصد خودش را اسلام می داند، برای اینکه از اسلام می بیند که آن چیزی که می خواهد حاصل می شود. اسلام، هم دنیاست و هم آخرت. ملت ما اسلام را می خواهد و اینها با ملت ما مخالف اند برای خاطر اینکه اسلام را می خواهد. اگر این ملت می گفت که جمهوری فقط، اینها همه برایش سینه می زدند و برایش تبریک می گفتند. اما حالا که کلمۀ اسلام آمده توی کار، نه با این مخالف اند. این ارتجاعی است! اینها اسلام را ارتجاعی می دانند. اینها خدا را مرتجع می دانند، یک همچو مردمی اند. اگر اعتقاد به او داشته باشند ـ اعتقاد که ندارند ـ اینها با پیغمبر اسلام بدترند تا با شماها؛ برای اینکه اساس را او گذاشته است. این ارتجاعی بود که شما ملت [را نجات داد]، این ارتجاعی بود که دست خیانتکارها را از این مملکت بُرید. و اینها این را مسئلۀ ارتجاعی می دانند. این ارتجاعی بود که شماها را به سرنوشت خودتان حاکم کرد. نمی دانم کِی اینها می خواهند بیدار بشوند و کِی می خواهند دست بردارند از این مغلطه کاریهای خودشان، از این مخالفتهای خودشان؟ من متأسفم که یک جمعیتی که باید به این مملکت خدمت بکنند، باید الآن قدردانی بکنند که این ملت خون خودش را داد و چپاولگرها را بیرون کرد و مفتخورها را دستشان را قطع کرد و آدمکشها را بعضیشان را به جزای خودشان رساند و بعضیشان را هم می رساند ان شاءالله . من متأسفم که اینها نمی آیند میدان با این ملت موافقت کنند. ملتی که همه چیزش را داده و حالا شما آزادانه نشسته اید توی اتاقهایتان و پایتان را روی پای خودتان می اندازید و برخلاف این
ملت قلمفرسایی می کنید. انسان متأسف می شود از اینکه این چه افکاری است که اینها دارند. هی «ارتجاع، ارتجاع»! هر کلمۀ ارتجاع که می گویند اگر دلشان را بشکافید، برمی گردد به اینکه اسلام ارتجاعی است؛ منتها جرأت نمی کنند بگویند. بعضیشان هم با صراحت یک کلمه ای گفتند و توبه کردند بعدش. و معلوم نیست که توبۀ حقیقی هم باشد.
قلمهای وابسته به امریکا
بیدار بشوند ملت. و بیدار بشوند جوانهای ما. توجه داشته باشند به اینکه امریکا با سرنیزه نمی آید به میدان شما. با قلم می آید به میدان شما. با قوای انتظامی نمی آید به اینجا. با آن اشخاصی که دارد و دارد این امور را می گرداند به دست آنها، با آنها می آید به میدان ما. اینها را باید توجه به آن داشته باشید. آلت دست واقع نشوید. هی سردتان بکند که هیچی نشد. همه چیز شده است. شما این چیز را چطور کم حساب می کنید که یک قدرت شیطانی که پشت سرش همه قدرتها بودند، نه فقط قدرتهای ابرقدرت، قدرتهای دست دوم هم پشت سرش بودند. شما شکستید او را. از این بالاتر چه می خواهید؟ شما در دنیا یک آبرویی پیدا کردید. یک عظمتی الآن در دنیا پیدا کردید که کسی ندارد. این را از بین نبرید برای خاطر اینکه مثلاً فرض کنید فلان جا اسفالتش کم است ـ با اینکه مشغول اند به همۀ کارها ـ چرا اسفالت نشده. مگر شما خون بچه هایتان را دادید که اسفالت عوضش بگیرید؟ مگر شما عوض می خواستید برای این کار؟ اسفالت می خواستید مگر شما؟ شما برای خدا کار کردید و برای خدا کسی [که] کار می کند از اسفالت بالاتر است، از همه چیز بالاتر است. ننشینید و هِی بگویید، هِی هر روز بیایید اینجا شکایت از امور بکنید، این شکایتها را بگذارید برای بعد، حالا ما بین راهیم. باید این قدرت را بشکنیم تا آخر. باید این توطئه را خفه کنیم. و این توطئه هاست که شماها را وادار می کند که هی بیایید بگویید که هیچی نشده، هیچی نشده، هیچ فلان جا نشده. ببینید اینها چه می گویند، چه شده، اینهاست که شده. خدا ان شاءالله شما را حفظ کند. همه تان را حفظ کند. ان شاءالله خدا این جوانهای ما، این جوانهای ما که مشغول بودند از اول تا حالا
و فداکاری کردند برای ما، برای اسلام نگه دارد اینها را. من دعاگوی اینها هستم. من خدمتگزار اینها هستم. من اگر می توانستم می رفتم، من هم مثل آنها خدمت می کردم، لکن خوب من یک پیرمردی هستم اینجا نشستم، جز یک زبان اَلْکَن چیزی ندارم. خداوند همۀ شما را حفظ کند و موفقتان کند در اُمور.