سخنرانی
توطئه های امریکا علیه ملت ایران
سخنرانی در جمع کارکنان بیمه مرکزی ایران (توطئه های امریکا)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 14 آب‍ان‌ ‭1358

زمان (قمری) : 14 ذی الحجه ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 489

موضوع : توطئه های امریکا علیه ملت ایران

زبان اثر : فارسی

حضار : کارکنان بیمه مرکزی ایران

سخنرانی در جمع کارکنان بیمه مرکزی ایران (توطئه های امریکا)

سخنرانی

‏زمان: 14 آبان 1358 / 14 ذی الحجه 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: توطئه های امریکا علیه ملت ایران ‏

‏حضار: کارکنان بیمۀ مرکزی ایران‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

امریکا، شیطان بزرگ 

‏     در نظرم است که در یک روایتی است که رسول خدا که مبعوث شد، آن شیطان‏‎ ‎‏بزرگ فریاد کرد و شیطانها را دور خودش جمع کرد و اینکه مشکل شد کار بر ما.‏‎[1]‎‏ در‏‎ ‎‏این انقلاب، شیطان بزرگ که امریکاست، شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع‏‎ ‎‏می کند. و چه بچه شیطانهایی که در ایران هستند و چه شیطانهایی که در خارج هستند،‏‎ ‎‏جمع کرده است و هیاهو به راه انداخته است.‏

‏     شما می دانید که ایران در مدت حکومت این دو خبیث،‏‎[2]‎‏ ـ که حکومتشان هم‏‎ ‎‏برخلاف قانون بود ـ یک بُرهه ای از زمان گرفتار انگلستان بود و بعدش گرفتار امریکا؛‏‎ ‎‏یعنی عمده اش امریکا. رضا خان را انگلیسها آوردند و مأمورش کردند برای ما، و‏‎ ‎‏محمدرضا را متفقین که آمدند ایران ـ به حسب گفتۀ خودش ـ صلاح دیدند که‏‎ ‎‏محمدرضا باشد. البته آنها صلاح ملت را که نمی دیدند، صلاح خودشان را می دیدند. در‏‎ ‎‏طول این مدت هم گرفتاریهای همه جانبۀ ملت ما را ـ چه زنها و چه مردها ـ همه می دانید.‏‎ ‎‏شاید بسیاریش را یادتان نباشد که من یادم است که اینها در زمان رضا خان به اسم اتحاد‏‎ ‎‏شکل، به اسم کشف حجاب، چه کارها کردند، چه پرده ها دریدند از این مملکت. چه‏

‏زورگوییها کردند و چه بچه ها سقط شد در اثر حمله هایی که اینها می کردند به زنها که‏‎ ‎‏چادر را از سرشان بکشند. آن زمان گذشت با تلخی، و همان متفقینی که این را آورده‏‎ ‎‏بودند؛ یعنی انگلیسها که آورده بودند، همانها او را از اینجا بردند و اعلان هم کردند. در‏‎ ‎‏رادیوی دهلی که آن وقت دست اینها بود، اعلام کردند که ما این را آوردیم و بعد که‏‎ ‎‏خیانت کرد، بردیم. و بعد هم جواهراتی که جمع کرد و چمدانها را بست و برد و در کشتی‏‎ ‎‏گذاشت که همراهش ببرد، بین راه ـ آنطوری که یکی از همراهانش نقل کرده بودند بین‏‎ ‎‏راه ـ یک کشتی مخصوص حمل دواب آوردند متصل کردند به آن کشتی، و رضا خان را‏‎ ‎‏آنجایی که جایش باید باشد آنجا بردند. و او گفته بود که چمدانها؟ گفتند: چمدانها بعد‏‎ ‎‏می آید. او را بردند به آن جزیره و چمدانها را هم آنها بردند و خوردند.‏

‏     بعد نوبت غارتگری به این دومی رسید که آن را اکثراً یادتان است؛ یعنی اواخرش را‏‎ ‎‏که همه یادتان است. از اولش هم بسیاریتان یادتان است که اینها چه کردند، و چه جنایاتی‏‎ ‎‏در این مملکت کردند با چه اسماء فریبنده. مع الأسف از این تبلیغات همه جانبه ای که‏‎ ‎‏اینها کردند بعضی از افراد باورشان آمده است، و بعضیها هم که شریک جرم اند با آنها و‏‎ ‎‏حالا هم مشغول فعالیت هستند. اینها همان شیاطینی هستند که حالا به فریاد امریکا،‏‎ ‎‏مشغول انجام عمل هستند، مشغول شیطنت هستند. و باید ملت ما با هوشیاری، با بیداری‏‎ ‎‏این توطئه ها را خنثی کند. ‏

دروغ پراکنی و شایعه سازیهای دشمنان 

‏     و مهم توطئه ها این دروغ پراکنیهایی که، شایعه سازیهایی که الآن متعارف است.‏‎ ‎‏شایعه های زیاد برای تضعیف روحیۀ ملت. فرض کنید که چند تا دزد در یک جایی چند‏‎ ‎‏نفر را می کشند. یک وقت می بینیم که خبر می رسد که صد نفر را کجا کشتند، بیست و پنج‏‎ ‎‏نفر را سر بریدند. در خبر دومش چهار صد نفر آنها که بودند کشتند، و حال آنکه اینها‏‎ ‎‏نبوده است. اینها می خواهند شایعه درست کنند برای تضعیف. «تمام پاسگاهها از بین‏‎ ‎‏رفت، تمام چه شد» همه اش برای این است که یک شیطنتی بکنند و تضعیف کنند روحیۀ‏

‏شما را، روحیۀ ما را.‏

‏     از جمله حرفهایی که هی زده می شود و هی پراکنده می شود از اطراف که «یک‏‎ ‎‏انقلابی شده است، اما چیزی نشده است، فقط یک انقلابی شده است و از فُرم‏‎ ‎‏شاهنشاهی به فُرم آخوندی برگشته است، اصلاً چیزی نشد.» این یک مطلبی است که من‏‎ ‎‏دیروز هم باز گفته ام. حالا هم عرض می کنم که آنکه ملت می خواسته، همۀ آن شده‏‎ ‎‏است. چه ملت می خواست؟ ملت آن فریاد که می کرد چه می گفت؟ نمی گفت که آزادی‏‎ ‎‏و استقلال و جمهوری اسلامی؟ کدام یکیش نشده است؟ الآن آزادی هست به طوری که‏‎ ‎‏من و شما می توانیم اینجا بنشینیم صحبت کنیم. پنج سال پیش از این می توانستیم؟ هیچ که‏‎ ‎‏استقلال هست. الآن این بساطی که امریکا درآورده است و این هیاهویی که این شیطان‏‎ ‎‏بزرگ فریاد می زند و شیاطین را دور خودش جمع می کند، این برای این است که دستش‏‎ ‎‏کوتاه شده است. دستش از ذخایر ما؛ از منافعی که در اینجا داشت کوتاه شده است. و‏‎ ‎‏ترس این را دارد که دیگر تا آخر این کوتاهی باشد، از این جهت توطئه می کند.‏

اشغال لانۀ جاسوسی امریکا

‏     و آن مرکزی هم که جوانهای ما رفتند گرفتند ـ آنطور که اطلاع دادند ـ مرکز جاسوسی‏‎ ‎‏و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی‏‎ ‎‏هم اینجا برای توطئه درست کنند، و جوانهای ما بنشینند و تماشا کنند. باز ریشه های فاسد‏‎ ‎‏به فعالیت افتاده بودند که ما هم دخالتی بکنیم و جوانها را بگوییم که شما بیرون بیایید از‏‎ ‎‏آنجایی که رفتند. جوانها یک کاری کردند برای اینکه دیدند، آخر ناراحت کردند این‏‎ ‎‏جوانها را. یک شاهی که در طول پنجاه سال این مملکت را به غارت کشیده است و به‏‎ ‎‏چپاول برده است و داده است و داده خوردند و خودش خورده است، و بالاتر از این، این‏‎ ‎‏قدر قتل نفس کرده است، کشتار عمومی کرده است، پانزده خرداد ـ آنطوری که معروف‏‎ ‎‏شد ـ پانزده هزار نفر کشته شده است. در روز پانزده خرداد و از آن وقت تا حالا شاید صد‏‎ ‎‏هزار نفر ما مقتول داشته ایم و چند صد هزار نفر معلول داشته ایم، که ما هر روز مواجه با‏

‏این معلولها هستیم. الآن به من گفتند که معلولینی که در اینجا هستند روز عید غدیر،‏‎ ‎‏معلولین یک دسته ای از اینهاست. بسیاری از اینها همان معلولین زمان این انقلاب است و‏‎ ‎‏به دست آنها شده. گفتند که روز عید غدیر جلسه ای دارند شما هم بیایید، البته من هم‏‎ ‎‏می روم آنجا. توقع دارند که یک کسی که پنجاه سال به این ملت آنطور کرده است و حالا‏‎ ‎‏امریکا با یک بهانه بیخود او را برده است نگه داشته در پناه خودش، و برایش وسائل‏‎ ‎‏آرامش تهیه کرده است، و به اسم مریض بودن یا به واقع مریض بودن ـ فرقی نمی کند ـ او‏‎ ‎‏را برده در آنجا و نگه داشته، و جوانهای ما که آنجا اظهار مخالفت می کنند، آنها را یا‏‎ ‎‏متفرق می کنند یا حبس می کنند. به همین دو، سه روز که در آن مجسمۀ آزادی ـ که یک‏‎ ‎‏دروغ شاخداری است در امریکا، آزادی ـ جوانهای ما رفتند به آنجا متوسل شدند و یک‏‎ ‎‏پارچه بستند به آنجا که شاه را باید بدهید. پلیس رفته و آنها را متفرق کرده و چند نفر از‏‎ ‎‏آنها را گرفته است. توقع این هست که جانیِ دستِ اول ما را ببرند آنجا نگه دارند و‏‎ ‎‏حمایت از او بکنند، و اینجا هم مرکز توطئه درست کنند، و مرکز پخش چیزهایی که‏‎ ‎‏توطئه گری است درست بکنند، نمی دانم، همۀ چیزهایی که می خواهند بکنند، بکنند و‏‎ ‎‏ملت ما و جوانهای ما و جوانهای دانشگاهی ما و جوانهای روحانی ما بنشینند تماشا کنند‏‎ ‎‏تا خون این صد هزار نفر تقریباً ـ یا کمتر و بیشتر ـ هدر برود، برای اینکه احترامی قائل‏‎ ‎‏بشوند به آقای کارتر و امثال اینها. توطئه ها نباید باشد. البته اگر توطئه نبود، اگر این‏‎ ‎‏خرابکاریها نبود، اگر آن کار فاسد نبود، همۀ مردم آزادند در اینجا موجود باشند. اما‏‎ ‎‏وقتی توطئه هست در کار، وقتی که آنطور کارهای فاسد انجام می گیرد، ناراحت می کند‏‎ ‎‏جوانهای ما را. جوانها توقع دارند در این دنیا که مملکتشان ـ که این قدر برایش زحمت‏‎ ‎‏کشیدند ـ دستشان باشد. وقتی می بینند توطئه است که می خواهند که دوباره برگردد به‏‎ ‎‏حال سابق و دوباره همه چیزشان به باد برود، نمی توانند بنشینند. توقع نباید باشد که آنها‏‎ ‎‏بنشینند تماشا کنند. و آنها چپاولگریهایشان را کردند، حالا توطئه هاشان را بکنند و رشد‏‎ ‎‏پیدا بکند این توطئه و چه بشود. جوانهای ما باید با تمام توجه و با قدرت این توطئه ها را از‏‎ ‎‏بین ببرند. ‏


توطئه های زیرزمینی و پنهان 

‏     امروز روزی نیست که ما بنشینیم و نگاه کنیم. امروز، حال از آن وقتی که محمدرضا‏‎ ‎‏بود یک قدری عمیق تر است، بدتر است. آن وقت معلوم بود که این خائن ایستاده در‏‎ ‎‏مقابل ملت، ملت هم می شناخت او را و مقابل ایستاده بود. امروز خیانتهای زیرزمینی‏‎ ‎‏است. یک توطئه های زیرزمینی است که توطئه های زیرزمینی در همین سفارتخانه ها که‏‎ ‎‏هست دارد درست می شود، که مهمش و عمده اش مالِ شیطان بزرگ است که امریکا‏‎ ‎‏باشد. و نمی شود بنشینید و آنها توطئه شان را بکنند. یک وقت ما بفهمیم که از بین رفت‏‎ ‎‏یک مملکتی، و با حرفهای نامربوطِ دمکراسی و امثال ذلک ما را اغفال کنند که مملکت‏‎ ‎‏دمکراسی است، و هر کسی حق دارد در اینجا بماند، هر که حق دارد توطئه بکند. این‏‎ ‎‏حرفهای نامربوط را باید کنار گذاشت. و ملت ما همان طوری که تا حالا پیش آمده، از‏‎ ‎‏اینجا به بعد هم باید پیش برود و قطع کند دست اینها را. و چنانچه اینها آدم نشوند و شاه را‏‎ ‎‏که خزاین ما را برده است و در بانکها مقادیر بسیار زیادی ـ که ما حالا شاید بعضی از آن‏‎ ‎‏را مطّلع باشیم ـ در بانکها سپرده است و همه مال ملت است، تا این را برنگرداند، و اگر‏‎ ‎‏این را برنگردانند، ما طوری دیگری با آنها رفتار می کنیم. با انگلستان هم طوری دیگر‏‎ ‎‏رفتار می کنیم. آنها خیال نکنند که ما هم همین طور نشسته ایم گوش می کنیم که هر غلطی‏‎ ‎‏اینها می خواهند بکنند. نخیر، اینطور نیست. مسئله باز انقلاب است. یک انقلابِ زیادتر‏‎ ‎‏از انقلاب اول خواهد شد. باید سر جای خودشان بنشینند و این خائن را او برگرداند. و آن‏‎ ‎‏خائن؛ بختیار خائن را هم او برگرداند. نه اینکه بختیار خائن را ببرند آنجا و بنشیند و توطئه‏‎ ‎‏کند و افراد دور خودش جمع کند و ـ عرض بکنم ـ روزنامه بنویسد و اطلاعات درست‏‎ ‎‏کند، و جوانهای ما را دولت انگلستان توقیف کند و بگیرد، برای خاطر اینکه تظاهر بر ضد‏‎ ‎‏شاه یا بر ضد بختیار کرده اند. اگر دست برندارند از اینها و این جانیها را تحویل ندهند، یا‏‎ ‎‏لااقل بیرون نکنند از مملکت خودشان، ما تکلیف دیگری داریم و عمل می کنیم به آن‏‎ ‎‏تکلیف. ‏


احساس ضعف ننمودن در برابر توطئه ها

‏     باید با قدرت پیش برویم. اگر اظهار ضعف، اگر احساس این را بکنند که ما ضعیف‏‎ ‎‏شدیم، اگر این تضعیفهایی که این نویسنده های بی انصاف ما از این ملت می کنند،‏‎ ‎‏احساس بکنند اینها که این نوشته ها در ما تأثیر کرده است، این احساس را اگر بکنند،‏‎ ‎‏جَری خواهند شد و حمله خواهند کرد. کارهای خودشان را بدتر خواهند کرد. احساس‏‎ ‎‏ضعف در خودتان نکنید. هر چه این نویسنده ها بنویسند که «چیزی نشده است و این‏‎ ‎‏مملکت به همان حال سابق هست» و همان طور در یک نوشته ای که من پریروز دیدم‏‎ ‎‏نوشته است که «در رژیم سابق سیاسیون در بند بودند، در حبس بودند، حالا هم سیاسیون‏‎ ‎‏در حبس اند، این فرقی نکرده با آنها، در رژیم سابق آن اختناق و کذا بود، حالا هم همان‏‎ ‎‏طور است.» خوب، این برای این است که روحیه را تضعیف کند. حالا ما حساب می کنیم‏‎ ‎‏این را. ‏

تفاوت زندانی های رژیم طاغوت با جمهوری اسلامی

‏     در رژیم سابق، عده ای محبوس بودند. عده ای گرفتار بودند. حالا هم عده ای‏‎ ‎‏محبوس اند. این شک ندارد. اما کیها هستند؟ در رژیم سابق کیها حبس بودند و در رژیم‏‎ ‎‏حالا کیها حبس هستند؟ چه گروهی در رژیم سابق اعدام می شدند؟ ما ببینیم در رژیم‏‎ ‎‏سابق کی اعدام می شد و در این رژیم کی اعدام می شود؟ این را دیگر حساب نمی کنند‏‎ ‎‏اینها. سربسته می گویند که خیال می کنند جوانها بازی می خورند از این حرفها. در رژیم‏‎ ‎‏سابق، آنهایی را که می کشتند، بهترین جوانهای ما و متعهد و مُسْلِم، برای اینکه می گفتند‏‎ ‎‏که خلاف نکنید، می گفتند که مملکت ما را به باد ندهید. علمای اسلام بودند. این آقای‏‎ ‎‏منتظری‏‎[3]‎‏ مدتها در حبس بود. آن مرحوم آقای طالقانی‏‎[4]‎‏ مدتها در حبس بود و امثال‏‎ ‎‏اینها زیاد. آنهایی که اعدام شدند چه اشخاصی اعدام شدند؟ مرحوم سعیدی‏‎[5]‎‏ اعدام‏‎ ‎

‏شد و امثال اینها. از همین علمایی که در همۀ اطراف اینها گرفتند و در بعضی وقتها در‏‎ ‎‏حبس بودند. این آقای لاهوتی که الآن در ‏‏[‏‏سپاه‏‏]‏‏ پاسداران هست، ایشان مدتها حبس‏‎ ‎‏بود. و چه زجرهایی این مرد دیده است و چه اهانتهایی دیده است. در تبعید فضلای این‏‎ ‎‏حوزه، علمای این حوزه، دانشمندهای این حوزه در تبعید بودند. این طرف، آن طرف،‏‎ ‎‏اینها را می بردند و تبعید می کردند. آنهایی که حبس بودند در آن وقت، این سنخ مردم‏‎ ‎‏بودند. آنها هم که اعدام شدند آن جور اشخاص بودند. آنها هم که تبعید شدند، آن جور‏‎ ‎‏اشخاص بودند. حالا بیاییم این طرف قضیه را ببینیم که فرقی مابین حالا و آن وقت‏‎ ‎‏نیست. اعدام شده است هویدا،‏‎[6]‎‏ نصیری.‏‎[7]‎‏ اینها برای او دارند سینه می زنند. اینهایی که‏‎ ‎‏الآن دارند می نویسند که فرقی نکرده، اینها همینهایی است که در امریکا صحبتش را‏‎ ‎‏می کنند که چرا؟ چرا؟ چرا؟ و آن بی انصافهای طرفدار حقوق بشر صدایش را درآوردند‏‎ ‎‏که چرا اعدام می شود؟ همانهایی که در آن وقتی که دارد می نویسد چرا در ایران اعدام‏‎ ‎‏می شود؟ در جاهای زیادی از قِبَل همین امریکای فاسد، قتل عام دارد می شود، یک‏‎ ‎‏کلمه راجع به آن نمی گویند. اما این طرفش را که هویدا را اعدام کردند یا نصیری را اعدام‏‎ ‎‏کردند یا این اشخاص فاسد را، صدای هیاهوشان درآمده. و اینها هم که در اینجا و از‏‎ ‎‏عمال آنها هستند می نویسند که فرقی نکرده است؛ حالا هم اعدام هست، آن وقت هم‏‎ ‎‏اعدام بود. حبسیها کیها هستند؟ آن وقت کیها بودند؟ شما حالا یک دانه حبسی پیدا‏‎ ‎‏می کنید که یک آدم صحیح باشد و حبس باشد؟ یک آدمی پیدا می کنید؛ یک آدم‏‎ ‎‏متدیّن، یک آدم ملی، یک آدم باشد؟ آن وقت که حبس بودند، همه ملّیون حبس بودند.‏‎ ‎‏و همه عرض بکنم که ـ امثال ذلک. و حالا کی حبس هست؟ اینهایی که جنایات زیاد‏‎ ‎‏کردند و آنهمه جنایات را کردند، اینها حبس هستند. آن وقت وضع حبس حالا را با این‏‎ ‎‏جنایتکاران ببینید، با وضع حبس آن وقت را با آن جنایتکارها، با آن مردم صحیح. وضع‏‎ ‎‏آن وقت آنطور بود که باید از آنهایی که حبس بودند بشنوید چه شده است. اینها را تا آن‏‎ ‎


‏حدودی که ما اطلاع داریم، که مُهمش تهران است، اشخاصی که در آنجا هستند و‏‎ ‎‏مکرراً ما هم سفارش کرده ایم، ابداً تعدی به کسی نمی کنند. حبسها از حبسهایی نیست که‏‎ ‎‏نارضایتی داشته باشند. حبس هستند، اما این بی انصافها می نویسند که در حبس بدتر‏‎ ‎‏می گذرد از آن وقتی که در آنجا در آن حبسها. ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ آن حبسها پای یکی از علمای ما را‏‎ ‎‏اره کردند ـ آنطوری که نقل کرده اند. این حبسهای حالا بدتر از آن حبسها؟ اینها همه‏‎ ‎‏همان شیاطینی هستند که به فریاد کارتر، دور خودش جمع شده اند، برای اینکه همان طور‏‎ ‎‏که آن شیطان بزرگ از قرآن و اسلام می ترسید، حالا اینها هم از این نهضت ـ که نهضت‏‎ ‎‏اسلامی است ـ می ترسند. و دنبال همان شیطان بزرگ، مشغول شیطنت هستند و تضعیف‏‎ ‎‏می کنند روحیۀ ملت ما را. باید ملت ما، جوانهای برومند ما با کمال قدرت پیش بروند و از‏‎ ‎‏این توطئه ها اصلاً نترسند. اینها قابل آدم نیستند که انسان ازشان بترسد. ‏

دستهای پشت پرده در آشوبهای کردستان

‏     و این شلوغیها هم که گاهی وقتها همین شیاطین ایجاد می کنند و همین طرفدارهای‏‎ ‎‏این فاسدها ایجاد می کنند، اینها هم حلش اشکالی ندارد. اینها خیال می کنند که قضیۀ‏‎ ‎‏کردستان یک قضیه ای است که قابل حل نیست. قضیۀ کردستان را، اگر اینها مخلوط با‏‎ ‎‏مردم کرد نبودند و با جوانها و با زنها و با بچه ها نبودند ـ که ما نمی خواهیم حتی یک نفر‏‎ ‎‏آدم بیگناه کشته بشود ـ اگر نبودند که کاری نداشت اینها را درو کردن و از بین بردن. لکن‏‎ ‎‏مع الأسف اینطوری است الآن. شما لابد شنیدید این را که زن و بچه ها را این بی انصافها‏‎ ‎‏سپر کردند، و با سپر کردن آنها، جوانهای ما را کشتند. و آن جوانهای غیور به واسطۀ اینکه‏‎ ‎‏مبادا بیگناهها کشته بشوند، آنها مقابله نکردند. خوب، اینها اگر چنانچه مخلوط به آنها‏‎ ‎‏نبودند کاری نداشت اینها را از بین بردن. اینها یک همچو قوۀ زیادی نیستند؛ یک دسته‏‎ ‎‏اشرار هستند. این اشرار را ما سابقاً هم با آنها مواجه بودیم. اینها یک دسته ای از اشرار‏‎ ‎‏هستند که دزدی می کنند. گاهی وقتها هم آدم دزد، آدم هم می کشد. اینها یک قوه ای‏‎ ‎‏نیستند الآن در مقابل قوۀ دولت، یا در مقابل قوۀ ملت. ما هر وقت بخواهیم، همۀ ملت‏

‏ممکن است بروند در کردستان و اینها را از بین ببرند، لکن ما می خواهیم با آرامش کار‏‎ ‎‏درست بشود، بی انصافها نمی گذارند. الآن که رفتند یک عده ای که با آرامش کار را حل‏‎ ‎‏بکنند که چی چی می خواهید شما. آنهایی که آنها می خواهند که ما دادیم به آنها؛‏‎ ‎‏می دهیم. لکن آنها امریکا را می خواهند. آنها ازشان درست بپرسی، از آن حاقّ‏‎[8]‎‏ دلشان‏‎ ‎‏بپرسی، حزب دمکرات می گوید که ما ‏‏[‏‏منافع خَلق می خواهیم‏‏]‏‏؛ یعنی اظهار تمایل به‏‎ ‎‏چپی می کند، لکن همۀ اینها راستی هستند، راستهای نادرست.‏

‏     قوی باشید برادرها، خواهرها، قوی باشید با قوّت. اسلام پشتیبان شماست. خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی پشتیبان شماست. با قدرت و قوت به پیش بروید و این مملکت را خودتان‏‎ ‎‏بسازید. مملکت با دست شما باید ساخته بشود. خداوند همۀ شما را توفیق بدهد.‏

‎ ‎

  • ـ نهج البلاغة، خطبۀ 234، خطبة القاصعة، بحارالانوار، ج 15، ص 258، ح 9. المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 4، ص 324.
  • ـ رضا خان و پسرش محمدرضا پهلوی.
  • ـ آقای حسینعلی منتظری.
  • ـ آقای سید محمود طالقانی.
  • ـ شهید سید محمدرضا سعیدی که در زندان شاه، بر اثر شکنجۀ مأموران ساواک به شهادت رسید.
  • ـ امیرعباس هویدا، نخست وزیر رژیم شاه.
  • ـ نعمت اللّه نصیری رئیس ساواک در رژیم شاه.
  • ـ حاقّ به تشدید قاف: وسط و میان چیزی، واقع و حقیقت مطلب، و نیز به معنای کامل.