سخنرانی
زمان: 4 آذر 1357 / 24 ذی الحجه 1398
مکان: فرانسه، نوفل لوشاتو
موضوع: مقابله با تبلیغات و تهدید امریکا
حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج
بسم الله الرحمن الرحیم
گسترش تبلیغات دشمن
دامنۀ این مبارزات هر چه گسترده تر می شود، دامنۀ تبلیغات هم بر ضد آن گسترده تر می شود. اول که مبارزات کمتر بود و آرامتر بود، تبلیغات هم به همان حجم کمتر بود در داخل و خارج؛ و حالا که مبارزات بالا گرفته است، دست و پا می کنند آنهایی که می خواهند شاه را نگه دارند، چه قشرهایی که در داخل دارد از عمال و چه قشرهایی که در خارج هستند، چه آنهایی که طمع به کیسه شاه دارند و چه آنهایی که طمع به مخازن ایران دارند، اینها همه دسته جمعی به دست و پا افتادند و دامنۀ تبلیغات را هر چه بیشتر گسترده تر کردند و می کنند. از جمله چیزهایی که اخیراً گفتند ـ و تذکرش هم دادم ـ و کلمه ای که صادر شده است از کارتر، من را بسیار متأسف کرده و متأثر؛ اینکه ایشان ابتدائاً می گوید که یک ایران قدرتمند و یک ایران مستقل برای ثبات منطقه لازم است ـ با این تعبیر تقریباً ـ و دنبالش می گوید که ما نمی توانیم ببینیم که «اراذل پست» شاه را کنار بزنند و این رژیم را از بین ببرند! این یک تبلیغات است و یک تهدید.
ثبات ایران در گرو سقوط شاه
اینکه تبلیغ است آن است که ـ خود شاه هم همیشه در حرفهایش هست و بوده است، و عمالی هم که در خارج دارد و ارتزاق از او می کنند همین حرف را می زدند و می زنند، و آنهایی هم که منافعشان را می خواهند تأمین بکنند به دست شاه، آنها هم این حرف را می زنند ـ که ایران اگر شاه برود ثباتش از بین می رود! الآن که شاه هست، الآن ثبات دارد
ایران؟! اینها اصلاً فکر [نمی کنند] این حرفی که می زنند خوب، منعکس می شود. این یک آدمی است که قدرتمند است، از ابرقدرتهاست، حرفش را منعکس می کنند؛ در ایران منعکس می شود، در سایر ممالک منعکس می شود که الآن که شاه هست الآن ایران در ثبات و آرامش دارد زندگی می کند! مردم همه آرام، همه راحت [در] منزلهایشان می خوابند! اینجا هم به راحتی مشغول کسب و کارشان هستند! و مدارس هم همه آرام! دانشگاهها هم همه مشغول به تحصیلشان هستند با آرامش، با خوشی ـ برای اینکه شاه هستند در ایران! خوب، این منعکس می شود در دنیا که یک همچو انقلابی که الآن در ایران هست، در غیاب شاه هست یا در حضور شاه هست؟ شاه نیستند و این ناآرامیهای سرتاسری هست؟ یا شاه هم تشریف دارند، در حضور مبارک «اعلیحضرت» همۀ مردم ایستاده اند و می گویند مرگ بر این شخص، مرگ بر این سلسله؟!
این کشتارهایی که در سرتاسر ایران ما هر روز می شنویم، هر روز ـ تقریباً ـ از تلفنهایی که از ایران می شود اطلاع می دهند که فلان جا چند نفر کشته داشت، فلان جا چند نفر کشته داشت، فلان اعتصاب واقع شد، فلان جا اعتصاب شد فلان اداره اعتصاب شد، فلان دستگاه اعتصاب شد، اینها همه آرامش است که با وجود شاه الآن یک مهد آرامی است ایران و ثبات دارد؟! یا اگر شاه باشد آرامش نیست؟ ما می گوییم که اگر شاه الآن باشد و بخواهد ادامه بدهد این سلطنت غیرقانونی و این سلطۀ جهنمی را، ثبات ایران از بین می رود؛ و رفته است و ایران در معرض سقوط است.
لاف و گزاف کارتر
آن شخص می گوید که اگر چنانچه شاه [بماند] یک ایران مستقل، یک ایران برومند، یک ایران قدرتمند، ثبات منطقه را، ثبات ایران را حفظ می کند! و دنبالش هم آن انگشت می گذارد روی آن قدرتمند و آن کسی که استقلال را در ایران ایجاد کرده است و یک دولت برومندی است که آن عبارت از دولت شاه است که آرامش را حفظ کرده و استقلال را حفظ کرده است! و اگر چنانچه او برود، این استقلال و آرامش ـ این آرامش
از بین می رود، استقلال از بین می رود، آزادی از بین می رود. همه چیز ما بسته به این وجود ذی جود است! آخر این چه حرفی است که ... یک کسی که می گوید من رئیس جمهورم و ابرقدرت و از آن حرفها و لاف و گزافها می گوید، این چه حرفی است که می زند؟ آخر چرا آدم یک حرفی بزند که ما در این گوشۀ دنیا هم انتقاد از او بکنیم؛ و هر که بشنود و سر عقل باشد انتقاد از او می کند که آقا کدام ثبات را شما الآن دارید حرف می زنید؟ الآن ثبات در ایران هست؟ شما از کدام استقلال ایران حرف می زنید؟ ایران نظامش مستقل است؟ ایران فرهنگش مستقل است؟ ایران صنعتش مستقل است؟ اقتصادش مستقل است؟ آخر چه چیز ایران استقلال دارد تا اینکه به وجود شاه این استقلال می گویید هست، و وقتی استقلال باشد ثبات پیدا می کند منطقه، و الآن استقلال هست و ثبات هم دارد منطقه! اگر برود ثباتش به هم می خورد! آخر چه استقلالی ما داریم؟ تو که می دانی، ما هم که می دانیم که چه می گویی، تو هم می دانی ما می دانیم دروغ می گویی! [خندۀ حضار ]استقلال دارد ایران؟!
ایران پایگاه منافع امریکا
تو خودت می دانی که ایران را پایگاههای امریکا درست کرد؛ پایگاه برای امریکا درست کردید. اگر یک مملکتی مستقل باشد تو[ی] دهن تو می زند که پایگاه در ایران بخواهی درست کنی! تو که می دانی که در کوهستانهای ایران پایگاه برای شما درست شده است، یک مملکت مستقل ـ یک حکومت مستقل ـ که نمی گذارد که در مملکتش پایگاه درست بشود و کوهستانهایش چه بشود. تو می دانی که به سر اقتصاد ایران چه آوردی و خزاین ایران و مخازن ایران را چطور غارت کردید و بردید.
اگر یک حکومت با شرف ما داشتیم، یک سلطان با شرف ما داشتیم، امکان داشت که اینطور مخازن ما را به خورد شما بدهد؟ برای اینکه چند روز دیگر می خواهد، یک آدم قریبِ شصت ساله می خواهد چند روز دیگر هم زندگی کند و زندگی پست و رذلش را
می خواهد ادامه بدهد، منافع یک ملت بزرگ را همه را از دست می دهد و هیچ فکر آتیۀ این مملکت نیست و فکر حال این مملکت هم نیست. خوب تو چرا این حرف را می زنی که می دانی؟ جز این است که می خواهی اغفال کنی؟ خوب کی را اغفال کنی؟ اهل مملکت خود ما را اغفال کنی؟ خوب مملکت ما می دانند که الآن آرامشی در کار نیست؛ می دانند که استقلالی ما نداریم.
«اراذل» در منطق کارتر
یک روز می گوید که یک آزادی «تندی» به مردم دادند و از این جهت که آزادیِ تند است، مردم به هیاهو درآمدند! من نمی دانم این حرفها، آدم چطور جواب این حرفها را بدهد. خوب اگر یک آدم عادی بود، آدم می گفت خوب نامربوط گفته ولش کن! اما یک کسی است که می خواهد با این حرفها تبلیغ کند، می خواهد با این حرفها حکومت شاه را حفظ بکند. بعد دنبالش آن حرفی که هر انسانی را ـ هر انسانی را ناراحت می کند؛ که یک آدم یک سر و دو گوشی که هوشش سر جایش است ـ باز دیوانه نشده است ـ می گوید که ما نمی توانیم ببینیم که «اراذل پست» این سلطنت را ساقط بکنند! سی و پنج میلیون جمعیت مُسْلم که ایستاده اند و می گویند که ما می خواهیم آزاد باشیم، ما می خواهیم مستقل باشیم! آزادی و استقلال طلبی، اراذلی و پستی است؟! شما که می گویید که آزاد کردند شما را و شما به واسطۀ آزادی یک همچو حرفی می زنید، مردم ایران آزاد هستند؟! مطبوعات ایران الآن آزاد است؟! پس چرا تعطیل است مطبوعات؟ اگر اینها آزادند چرا برای اینکه سانسور نباشد الآن همۀ مطبوعات ایران تعطیل است؟ مخابرات ایران چرا تعطیل است؟ همه چیز ایران الآن تعطیل است، هر اداره ای که بروید تعطیل است، خوب چرا؟ چرا مطبوعات ایران الآن تعطیل است؟ خوب، این را از آقای کارتر بپرسیم که چرا مطبوعات ایران الآن تعطیل است؟ مطبوعات ایران هم به واسطۀ اینکه یک مردم اراذل پستی هستند تعطیل کردند؟! و چاپخانه ها هم هیچ روزنامه ای را
طبع نمی کنند تا سانسور هست، یا سانسور و اختناق و کارهایی که خلاف انسانیت است در آنجا دارد انجام می شود و مردم برخلاف این قیام کرده اند. مردم می خواهند که یک انسان باشند، مردم ایران می خواهند آدم باشند، انسان باشند؛ نه اینکه تحت نظارت یک اشخاصی [باشند] که هیچ چیز ندارند. آن وقت یک مردمی که قیام کرده اند و بچه هایشان را، جوانهایشان را دارند فدا می کنند برای آزادی، برای استقلال، برای اسلام، برای حکومت عدل، اینها «اراذل پست» هستند در منطق شما؟!
اصلاً یکوقت عرض کردم که الفاظ از معانی خودش تهی است. این عصر ما یک عصری است که الفاظ گفته می شود لکن معنا آن معنا را نمی دهد. ایشان می گوید که ایران «آزاد» است، زیاد آزاد است! در همین حرفش هم گفته من خوشحالم از اینکه شاه آزادی به مردم داده است! شما خوشحالی؟! این آزادی است که به ما داده؟! الفاظ را می گویند اما معنا ندارد این الفاظ! الفاظِ بی معنی می گویند. آزادی، یا معنایش به معنای اختناق است ـ ایشان آزادی را می گوید و مرادش اختناق است ـ یا می گوید و سرش نمی شود چه می گوید! نمی توانیم ما بگوییم که یک آدمی الفاظی را می گوید و نمی فهمد چه چیز دارد می گوید. تو ملتفت هستی که داری چه می گویی که ایران آزاد است؛ من خوشحالم که ایران آزاد است! بله، من متأسفم که بعضی را مثلاً کشته شده اند لکن این لازم بوده! دنبال اینکه می گوید من متأسفم، می گوید لکن یک مطلب لازمی بوده! «مطلب لازمی بوده» می دانید یعنی چه؟ یعنی اگر این آدمها را هم نکشند نفت ما نجات پیدا نمی کند! اگر اینها را نکشند پایگاههای ما ممکن است از بین برود! این لازم بوده است ... برای استفادۀ خارجیها، برای غارتگری اینها. برای اینکه نفت ما را ببرند و خودشان پایگاه درست کنند، عوض پول نفت پایگاه برای خودشان درست کنند، می گویند لازم بوده این. البته تأسف دارد ـ البته! کاشکی مردم هیچ حرف نمی زدند تا ما نفتهایمان را می بردیم! که مردم حالا حرف زده اند این یک خرده تأسف دارد! آدمکشی هم تأسف دارد لکن این آدمکشی لازم بوده! یک انسانی که می گوید که حقوق بشر، اسم از حقوق بشر می برد، آن وقت یک همچو حرفی می زند که یک مردمی که
ایستاده اند و یک حق اولیۀ بشر را دارند مطالبه می کنند، اینها «اراذل پست» هستند و کشتن ایشان هم لازم است! اینهایی که می گویند ما می خواهیم آزاد باشیم و می خواهیم مستقل باشیم، اینها کشتنشان لازم است! یک امر لازمی بوده ولو تأسف دارد که چرا اینها یک همچو حرفی می زنند! خوب بود این حرفها را نزنند! باشد، مردم باشند تحت همین مِهْمیز! «اعلیحضرت» باشند تا ما هم نفتها را ببریم و راه باز باشد برای ما! با سرنیزه ریختند آبادان و آن چیزها را، می خواهند باز نفتها را ببرند. مردم تا حالا حاضر نشده اند؛ نمی دانم الآن وضع امروز چه جوری است.
تناقض گویی کارتر در ادعای حقوق بشر
در هر صورت ما در یک محیطهایی واقع شدیم، در یک عصری واقع شدیم که عجایب و غرایب ما می بینیم! از آن طرف مردک دَم از آزادی بشر می زند و حفظ حقوق بشر، از آن طرف می گوید که در مثل ایران دیگر حفظ حقوق بشر مطرح نیست! در یکی از فرمایشاتشان آقای کارتر اینطور می گویند که در مثل ایرانی که ما یک منافعی داریم و قضیۀ سوق الجیشی است، اینجا دیگر حقوق بشر مطرح نیست! حقوق بشر در جاهای دیگر مطرح است؛ در مثل ایران و امثال ایران، نه دیگر لازم نیست که حقوق بشر را ما حفظ بکنیم! از آن طرف هم این حرفها را می زند که یک مشت اراذِل ـ عرض می کنم ـ پَست، اینها هستند! آیا آن کسی که سلب آسایش مردم را می خواهد بکند اراذل است یا آن کسی که می گوید می خواهم آزاد باشم؟ آن کسی که منافع مردم را می خواهد بچاپد از اراذل و اوباش است یا آن کسی که می گوید منافعمان را برای خودمان می خواهیم؟ خوب این را حساب بکنید؛ بیحساب حرف نزنید. حساب بکنید که این مردم چه می خواهند؛ ببینیم خواست مردمْ اراذلی است و پستی است یا آنکه جلو این خواست را می خواهد بگیرد اراذل و پست است؟
خواست مردم ایران، استقلال ـ آزادی
مردم ایران حرفشان واضح است: دارند داد می زنند، از بچۀ دبستانی تا دبیرستانی تا
ـ عرض می کنم که ـ همه جا تا برسد به پیرمردها، تمام مدارس ایران، جوانهای ایران در مدرسه، در دانشگاه، در هر جا فریادشان این است که ما آزادی می خواهیم، ما استقلال می خواهیم، ما یک حکومتی که استقلال را از ما سلب کرده است این را نمی خواهیم. این آیا اسمش این است که مردمِ اراذلی هستند، مردمِ پستی هستند که می گویند ما آزاد می خواهیم باشیم، ما مستقل می خواهیم باشیم، ما می خواهیم تحت حکومت غیر نباشیم؟ این از پستی آنهاست که می خواهند نباشیم؟ که اگر تحت ارادۀ شما باشند آن وقت خیلی مردم شریفی هستند؟! اگر نفتها را دستْ همه توی مشتشان بگیرند و بیایند تقدیم کنند و کلیدهای مخازن را تقدیم شما کنند، آن وقت یک مردم شرافتمندی، بزرگواری هستند؟! حالا که می گویند که غارتمان نکنید حالا پستند، اراذلند؟! این منطق است که شما دارید؟! یا منطق اوباش است اینها! منطق اراذل است این حرفها نه منطق یک انسان! انسان نمی تواند اینطور حرف بزند. تو اگر این جور تعبیر نکرده بودی، من هم این جور تعبیر نمی کردم. من عار دارم که با تو حرف بزنم!
در هر صورت حالا وضع ایران ما به اینجا رسیده؛ و من امیدوارم که با خواست خدای تعالی پیش ببرد ایران [ان شاءالله حضار] و امیدوارم که پیروز بشود ایران [ان شاءالله حضار] و شمایی که اینجا هستید، و از هر جایی که آمدید، همه تان مکلفید که به ایران خدمت بکنید و به این نهضت کمک بکنید. کمک تبلیغاتی اینجا که هستید می توانید بکنید. تبلیغات می توانید بکنید تا اینکه این قشر تبلیغاتی که مُرْتَزِق از شاه هستند درِ دهنشان را ببندند. در خارج البته دارند.
تبلیغات متقابل
اینها یک اشخاصی که تبلیغات می کنند برای حفظ شاه، شما هم تبلیغ بکنید؛ مردم را آشنا کنید به اینکه مردم ایران چه می خواهند. این ملتی که الآن پانزده سال است ـ بیشتر ـ
قیام کرده و یک سال است که دائماً دارد خون می دهد، دائماً دارد جوانهایش را فدا می کند، اینها چه می خواهند؟ اینها چه ارزشی قائلند برای این آزادی و استقلال که جوانشان را می دهند و مع ذلک باک ندارند؟ باید کمک کنید به اینها. باید به مردم بگویید، به مردم این حدود بگویید که ایران یک همچو چیزی می خواهد. گوش نکنید به این حرفهایی که، تبلیغاتی که از اطراف می شود که خیر، اینها یک مردم اراذلی هستند و یک مردم پستی هستند، اینها وحشی هستند! آن مردکۀ امریکایی گفته بود اینها یک مردم وحشی ای هستند، که آن خبرنگار ـ باز آن هم اروپایی بود ـ گفته آقا اینها که آزادی می خواهند، چطور وحشی اند؟! یک ملتی که اینطور ایستاده اند و دارند ـ در آن روزی که آرام هم مردم داشتند می رفتند ـ مردمی که اینطور یک میلیون جمعیت آرام دارد می رود و لکن برای یک خواست انسانی است، چطور تو می گویی وحشی است؟! آنها غیر وحشی را عبارت از این می دانند که منافع آنها را تأمین بکند! هر که منافع امریکا را تأمین کرد، این آدمی است که خیر، آدم شریفی است! اراذل نیست! از اوباش نیست! پست نیست! شریف است! و هر کس که بخواهد منافعش را، درِ جیبش را ببندد که قاچاق نبرند مالش را، این آدم پستی است، آدم اراذلی است!
ان شاءالله خداوند همه تان را توفیق بدهد و همه را پیروز کند، یک روزی به وطن خودتان بیایید با سرافرازی؛ الآن هم سرفراز هستید. یک ملتی را شما زنده کردید؛ شما ملت ایران زنده کردید ایران را؛ آن مرده ها را زنده کردید شماها، جوانها. خداوند ان شاءالله همه تان را حفظ کند؛ موفق باشید. [آمین حضار].