سخنرانی
الهی بودن قیام ملت ایران
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره الهی بودن قیام ملت ایران
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 28 آب‍ان‌ ‭1357

زمان (قمری) : 18 ذی الحجه ‭1398

مکان: ‫پاریس - نوفل لوشاتو

شماره صفحه : 34

موضوع : الهی بودن قیام ملت ایران

زبان اثر : فارسی

حضار : دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره الهی بودن قیام ملت ایران

سخنرانی

‏زمان: 28 آبان 1357 / 18 ذی الحجه 1398‏

‏مکان: پاریس، نوفل لوشاتو‏

‏موضوع: الهی بودن قیام ملت ایران‏

‏حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج ‏

‏اعوذ بالله من الشیطان الرجیم‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

قیامِ لله

‏     ‏قُل اِنَّما اَعِظُکمْ بِواحِدَةٍ اَنْ تَقُومُوا لله ِِ مَثْنی و فُرادی‎[1]‎‏؛ خدای تبارک و تعالی در این آیه‏‎ ‎‏می فرماید که یک موعظه، فقط من یک موعظه به شما می کنم ـ یک موعظه ای که‏‎ ‎‏واعظش خداست و آورندۀ موعظه پیغمبر اکرم است و می فرماید فقط یک موعظه‏‎ ‎‏است، این موعظه باید اهمیتش خیلی زیاد باشد که با این تعبیر می فرماید. آن موعظه این‏‎ ‎‏است که «ان تقوموا لله مثنی و فرادی»؛ اینکه قیام کنید برای خدا، برای اقامۀ حق قیام کنید.‏‎ ‎‏لازم نیست که اول یک اجتماعاتی باشد، «ثُمّ»‏‎[2]‎‏ انسان بعد از اجتماعات قیامی کند. یکی‏‎ ‎‏یکی هم این تکلیف هست ـ «مثنی و فرادی» ـ «فُرادی» هم هست، دوتا دوتا هم هست؛‏‎ ‎‏این دیگر اقل جمعش است. یعنی تنهایی تکلیف به قیامِ لله هست، و «اجتماعی» هم که‏‎ ‎‏اقلش دوتاست. از دوتا شروع می شود به بالا؛ هر چه بالا رفت. میزان این است که انسان‏‎ ‎‏تشخیص بدهد که «لله» هست این قیام. برای خدا هست آن قیام. دیگر اگر لله شد و برای‏‎ ‎‏خدا شد، از اینکه تنها هستیم، از اینکه جمعیتمان کم است، دیگر وحشتی نیست. قیام اگر‏‎ ‎‏لله هست، برای خداست، قیامِ لله هیچ خسران ندارد، هیچ ضرر توی آن نیست.‏

‏     قیامهای برای دنیا دو رو دارد: یک رویش ضرر است؛ یک رویش نفع است. تجارت‏

‏انسان می کند، سایر کسبها را می کند، این یک طرفش ضرر است، یک طرفش نفع است.‏‎ ‎‏گاهی انسان ضرر می برد از این تجارت، گاهی نفع می برد. و هر کاری که انسان برای دنیا‏‎ ‎‏بکند، خدا در کار نباشد و همان جهت دنیوی باشد، اینها صددرصد نفع نیست؛ گاهی نفع‏‎ ‎‏است، نفع مادی دارد؛ گاهی ضرر مادی است. اما اگر چنانچه قیام برای خدا باشد، انسان‏‎ ‎‏کاری را برای خدا بکند، این هیچ توی آن ضرر نیست. ممکن است که انسان تخیل بکند‏‎ ‎‏که ما رفتیم به جنگ با کفار ـ مثلاً ـ و کشتیم، کشته شدیم؛ خیال بکند که این ضرر است؛‏‎ ‎‏لکن این ضرر نیست، کشته ها پیش خدا زنده اند. اجرهایی که آنجا هست ربطی به این‏‎ ‎‏عالَم ندارد. اینکه برای خداست، همیشه نفع دارد؛ همیشه از خسارت محفوظ است.‏

پیامبران به تنهایی در برابر طاغوتها

‏     مردهای تاریخ بسیاریشان تنها ایستادند در مقابل قدرتها. حضرت ابراهیم تنهایی‏‎ ‎‏ایستاد و بتها را شکست؛ که وقتی آمدند گفتند که یک کسی به او ـ ابراهیم ـ می گفتند این‏‎ ‎‏کار را باید کرده باشد. تنهایی قیام کرد در مقابل بت پرستها و در مقابل شیطان وقت‏‎[3]‎‏، و‏‎ ‎‏از تنهایی نترسید برای اینکه این قیامْ قیامِ لله بود، برای خدا بود. و چون قیام برای خدا بود،‏‎ ‎‏هر دو طرفش نفع است. چه پیش ببرد نفع برده است، چه پیش نبرد باز هم نفع برده است.‏‎ ‎‏یکی از دو خوبیها را دارد: یا خوبی دنیایی دارد؛ یا اگر دنیا گیرش نیامد، خوبی آخرتی‏‎ ‎‏آن بلااشکال است و هست.‏

‏     حضرت موسی یک شبانی بود. شبانِ حضرتِ شعیب بود مدتها. و تنهایی مأمور شد‏‎ ‎‏که برود و قیام کند. منتها ایشان یک توقعی از خدای تبارک و تعالی کرد که برادرم هم‏‎ ‎‏باشد. آن وقت شد «مَثنی». اول خودش بود قیام کرد، بعد برادرش هم همراهش شد؛‏‎ ‎‏شدند دو نفر. اما در مقابل چه دستگاهی؟ در مقابل دستگاه فراعنه که الآن هم آثارشان‏‎ ‎‏در مصر و آنجاها، در قاهره و مصر و آنجاها هست. آن آثار عجیب و غریبشان. ایستاد در‏‎ ‎‏مقابلشان تنهایی. بعد هم که اضافه شد، یک نفر دیگر اضافه شد و آن عبارت از برادرش‏

‏بود. بنی اسرائیل هم کاری از آنها نمی آمد جز شلوغکاری! چنانچه حالا هم همین، جز‏‎ ‎‏شلوغکاری کاری از آنها نمی آید.‏

‏     پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ از اول که قیام کرد، تنها ـ تنهاـ قیام کرد و‏‎ ‎‏دعوت کرد مردم را. قومش را دعوت کرد به حقْ تعالی و به توحید و هیچ کس همراهش‏‎ ‎‏نبود. تنهایی قیام کرد اول هم. مثلاً زنش که در منزل بود ـ حضرت خدیجه ـ به او ایمان‏‎ ‎‏آورد، و حضرت امیر که بچه ای بود آن وقت ایمان آورد؛ و بعد کم کم در مدینه. در مکه‏‎ ‎‏هم که بودند ـ در سیزده سال ـ نشد یک کاری انجام بدهند، برای اینکه مکّی ها همه‏‎ ‎‏مقتدر و چیزدار بودند و می دیدند که اگر این رشد بکند با منافعشان مخالف است. از این‏‎ ‎‏جهت با او مخالفت می کردند، از خوف اینکه این رشد پیدا بکند و با منافعشان چه بشود.‏‎ ‎‏این بتها هم آلت بود پیش آنها. همچو نبود که بت پرستها خیلی به بت هم همچو ‏‏[‏‏معتقد‏‎ ‎‏باشند‏‏]‏‏؛ عمده منافع مادیشان بود که آنها در مقابلش می دیدند پیغمبر اکرم است و منافع‏‎ ‎‏مادی شان در ضرر است. تا در مکه بودند ـ تقریباً ـ می شود گفت تنها بودند. یکی ـ دو تا،‏‎ ‎‏چند نفر مختصری به ایشان گرویدند و اینها. فعالیت هم در مکه جز اینکه دعوت‏‎ ‎‏می کردند و دعوت زیرزمینی ـ به اصطلاح ـ می کردند چیزی نبود؛ تا وقتی که مقتضیات‏‎ ‎‏جور شد و رفتند به مدینه؛ آن وقت از مدینه شروع کردند و در مقابل قدرتهای بزرگ.‏

ثمرۀ اعتقاد به قدرت خدا

‏     وقتی که مطلبْ الهی شد، دیگر خوف از قدرتها ‏‏[‏‏نیست؛‏‎ ‎‏]‏‏هیچ قدرتی مثل قدرت‏‎ ‎‏خدا نیست. خوف از قدرتها کسانی باید داشته باشند که اعتقاد به خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏ندارند. مسلمین، مؤمنینی که اعتقاد دارند به مبدأ قدرت، اینها از قدرتها نباید بترسند.‏‎ ‎‏پیغمبر اکرم که ایمان به قدرت مطلق خدای تبارک و تعالی داشت، در صورتی که‏‎ ‎‏عددشان کم بود و چیزی نبود و فقیر هم بودند، از همین فقیرهای بیچاره بودند، لکن‏‎ ‎‏قدرت ایمان داشتند و قیام کردند و قدرتها را یکی بعد از دیگری شکستند و همه را‏‎ ‎‏دعوت به توحید کردند، توحید را در جامعه رشد دادند، و در یک زمان کمی، مسلمینی‏

‏که در جنگ وقتی که می رفتند چند نفرشان یک شتر داشتند، در یک جنگ ـ مثلاً ـ‏‎ ‎‏مهمی شاید ده تا اسب داشتند، نداشتند چیزی، ده تا شمشیر داشتند، چند نفرشان یک‏‎ ‎‏شتر داشتند، مع ذلک چون قوّت ایمان داشتند دو تا امپراتوری را در یک ظرفِ کمی،‏‎ ‎‏یک امپراتوری روم را که آن وقت مهم بود، یکی هم ایران که مهم بودند ـ این دو تا‏‎ ‎‏امپراتوری آن وقت در دنیا مقدم بر همه بودند ـ آنها را شکستند و غلبه بر آنها کردند و‏‎ ‎‏اسلام را بردند تا روم و تا ـ عرض بکنم که ـ اروپا هم رساندند. عمده همان روح ایمان‏‎ ‎‏است که بر انسان باید چه باشد. این قدرتهایی که الآن ما مواجه با آنها هستیم هی‏‎ ‎‏می ترسانند آدم را از اینکه ابرقدرتها هستند! شوروی هست، امریکا هست، انگلستان‏‎ ‎‏هست. صحیح است، اینها قدرتهایشان زیاد است، لکن قدرت یک ملتی که حق‏‎ ‎‏می گوید، که برای خدا قیام کرده است، می خواهد که مملکتش مملکت اسلامی باشد نه‏‎ ‎‏اینکه مملکتْ مملکتی باشد که صورتش صورت اسلام و واقعش بر خلاف.‏

‏     این قیامی که الآن ملت ایران کرده اند، در مقابل همۀ این ابرقدرتهاست. و این‏‎ ‎‏ابرقدرتها را شما اطمینان داشته باشید که نمی توانند کاری انجام بدهند؛ یعنی خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی اینها را مقابل هم قرار داده است که اگر او بخواهد حرکت کند این یکی‏‎ ‎‏تَشرش می زند. تازگی شوروی تَشر زد به امریکا که اگر بخواهی دخالت کنی در امر‏‎ ‎‏ایران، ما چه خواهیم کرد. نمی توانند بکنند. و باز از شوروی گفته اند که گفته است که‏‎ ‎‏ـ سران شوروی ـ که ایران باید سرنوشتش را خود ملتش تعیین کنند. البته اینها هم حالا‏‎ ‎‏حرف می زنند اما مسئله همین است. مسئله این است که هر ملتی باید سرنوشت خودش را‏‎ ‎‏خودش معین کند.‏

قیام ملت ایران الهی است

‏     و اگر یک ملتی قیام کند اینطوری که الآن ملت ایران قیام کرده است، این قیام یک‏‎ ‎‏قیام الهی است؛ یعنی آنی که من اعتقاد دارم ـ و همین طورها هم هست ـ این است که‏‎ ‎‏یک همچو قیامی را نمی شود با تبلیغات بشری، با این حرفهای ماها نمی شود یک همچو‏

‏قیامی درست کرد. ماها یک حوزۀ کوچکی را، یک فرض کنید موج کوچکی ما‏‎ ‎‏می توانیم تهیه کنیم. آنکه این قیام را درست کرده است ‏‏[‏‏خداست‏‏]‏‏ ... در سرتاسر ایران،‏‎ ‎‏ایلاتی‏‏[‏‏ها‏‏]‏‏ که اصلاً کاری به این کارها نداشتند، نه آنها کار نداشتند بازار تهران هم کار‏‎ ‎‏نداشت. بازار تهران هم که اصل بازارهاست، در این امور دخالت نداشت؛ کار نداشت به‏‎ ‎‏این کارها. سایر بازارها هم کار به این کارها نداشتند. خیر، دانشگاهها هم کار نداشتند. ما‏‎ ‎‏می دیدیم که این جناحهای سیاسی ـ چندین سال است الآن ـ هیچ ابداً از این حرفها دیگر‏‎ ‎‏نمی زنند، هیچ کاری به این کارها ندارند. جناح روحانی هم دستش بسته بود و دهنش‏‎ ‎‏بسته بود و جرأت حرف زدن نداشت. این جناحهایی که از آنها یک کاری می آمد، در‏‎ ‎‏این پنجاه سال سلطنت سیاه، همۀ اینها را خفه کرده بودند. در زمان رضا شاه جناح‏‎ ‎‏روحانی را همچو به آن صدمه زده بودند که خود ملت در مقابل روحانیت ایستاده بود.‏‎ ‎‏خود ملتْ روحانیت را سوار اتومبیل، روحانی را سوار اتومبیل نمی کرد و می گفت که ما‏‎ ‎‏این طایفه را نمی خواهیم. من خودم سوار اتومبیل بودم و اتومبیل ظاهراً بنزینش تمام شد‏‎ ‎‏یا آب آن تمام شد؛ یک شیخی هم همراه من بود. می گفت که این، چون این شیخ سوار‏‎ ‎‏اتومبیل است از این جهت اتومبیل ایستاد! با اینکه ایستادنش ـ نشکسته بود ـ آب تمام‏‎ ‎‏شده بود ‏‏[‏‏خندۀ حضار‏‏]‏‏ یا آبش تمام شده بود یا بنزینش، حالا یادم نیست اما یکی از اینها‏‎ ‎‏تمام شده بود، مع ذلک تبلیغات زمان رضا خان و مأمورین رضا خان، دژخیمان‏‎ ‎‏رضا خان، همچو کرده بود که این طبقۀ شوفری که الآن شما ملاحظه می کنید یکی از‏‎ ‎‏طبقاتی است که در ایران فعالیت می کند و فلج می کند گاهی وقتها کارهای دولتی را، آن‏‎ ‎‏وقت اینطور بود که اگر چنانچه بنزینش تمام می شد می گفت شیخ توی اینجا بوده! تازه‏‎ ‎‏تفأل به او می زد؛ می گفت شیخ چون اینجا بوده! و همین طور سایر طبقات اینطور شده‏‎ ‎‏بود. در تمام ایران یک مجلس خطابۀ علنی نبود. اگر بود، بین نصف شب ... یک مجلسی‏‎ ‎‏بود، آن هم قاچاق. تمام تبلیغات، تبلیغات از هر طبقه باشد، درش بسته شده بود. سیاسیین‏‎ ‎‏هم همه در انزوا بودند و هیچ کاری از آنها نمی آمد و نمی توانستند کاری بکنند. صدایی‏‎ ‎‏از کسی در نمی آمد. بله، چند دفعه روحانیون قیام کردند لکن شکسته شد. از آذربایجان‏

‏قیام کردند شکسته شد. گرفتند همه را بردند به سُنْقُر ظاهراً. از اصفهان قیام شد باز هم‏‎ ‎‏شکستند قیام را و متفرقشان کردند. قیامهایی شد اما قیامهایی بود که نتیجه ای نتوانست‏‎ ‎‏بدهد. و ملتْ آن وقت بیدار نبود؛ درست توجه نداشت به مسائل خودش.‏

پیروزی جنود خدا

‏     می خواهم عرض بکنم که نه جناح سیاسی الآن می تواند بگوید که من کردم این کار‏‎ ‎‏را، تمام ایران را من به جنبش در آوردم نه جناح روحانی. جنود خداست که این کار را‏‎ ‎‏کرده. امر خداست این کار. و لهذا امید به آن است. مال بشر نیست که انسان بگوید‏‎ ‎‏پشتوانه ندارد. این کارْ کار خداست که یک ملتی که در چند سال پیش از این اگر چنانچه‏‎ ‎‏بازارش را می خواستند ببندند یک پاسبان کافی بود، حالا ایستاده در مقابل همۀ قدرتها؛‏‎ ‎‏مشتش را گره کرده در مقابل همۀ قدرتها ایستاده و «نه» می گوید. می گوید ما نمی خواهیم‏‎ ‎‏این را. آن حکومت نظامی که در سابق، همچو که اسم حکومت نظامی می آمد دیگر‏‎ ‎‏نفَسها قطع می شد و هیچ کس حرفی نمی زد و نمی شکست؛ اصلاً معقول نبود که‏‎ ‎‏حکومت نظامی را کسی بتواند بشکند، الآن حکومت نظامی یک امر توخالی است که‏‎ ‎‏مردم به آن اعتنا نمی کنند. هی، بله هی هیاهو می کنند، هی اعلامیه می دهند، لکن دنبال‏‎ ‎‏سر اعلامیۀ آنها ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ می گویند دو نفر بیشتر حق ندارد که اجتماع کند، دنبال سر این،‏‎ ‎‏صد هزار نفر جمعیت، دویست هزار نفر جمعیت قیام می کنند! می شکنند. در همان‏‎ ‎‏اصفهانی که حکومت نظامی است و در همان تهرانی که حکومت نظامی است و قمی که‏‎ ‎‏حکومت نظامی است، هر روز دارند می شکنند این حکومت نظامیها را. هیچ اعتنا هم به‏‎ ‎‏آن نمی کنند. بعد دولت نظامی را آوردند! دولت نظامی هم همان حکومت نظامی است‏‎ ‎‏دیگر! فرقی ندارد، هر دو نظامی اند. و هر دو از این پیرمردهای مفتخورند که مدتی ملت‏‎ ‎‏را دوشیدند و هیچ کاری هم از آنها نمی آید؛ قابل آدم اصلاً نیستند! جز اینکه بگویند که‏‎ ‎‏بکش. این تمام شد! تمام می شود این حرف. دولت نظامی هم دیگر کاری از آن نمی آید‏‎ ‎‏و میان تهی است.‏


پاسخ به تهدید کودتای نظامی

‏     حالا ما فرض می کنیم که بعد از این هم که این تیر آخری کودتای نظامی باشد ـ که‏‎ ‎‏دولت شوروی هم گفته یک همچو خیالی دارند اینها و اگر بکنند من چه خواهم کرد، ما‏‎ ‎‏احتیاج نداریم شما چه کاری بکنید، ما خودمان خواهیم کرد، بعد از این ممکن است که‏‎ ‎‏باز این قضیۀ کودتای نظامی در کار بیاید، لکن آخرش همین نظامی است و همین‏‎ ‎‏پیرمردهایند و همین تفنگها! بیشتر از این چیزی نیست که! این ملت از آن وقتی ـ که الآن‏‎ ‎‏چند ماه است ـ ... حکومت نظامی اش را دیده است و شکسته حکومت نظامی را؛ دولت‏‎ ‎‏نظامی اش هم که حالا هست و می بیند کاری از آن نمی آید و شکسته او را هم؛ بعد هم‏‎ ‎‏کودتای نظامی، باز یکی دیگر، یک نظامی دیگر می آید؛ یک چیز تازه ای نیست.‏

تحول الهی ملت ایران

‏     مردم دیگر آشنا شدند. یعنی یک قدرت الهی در ایران دارد حکومت می کند. این را‏‎ ‎‏بیدار باشید، یک قدرت بشری نیست. بشر نمی تواند که همۀ مملکتی که سی و چند‏‎ ‎‏میلیون جمعیت دارد و بزرگیش هم چند مقابلِ فرانسه هست، یک مملکتی را نمی تواند‏‎ ‎‏بشر ‏‏[‏‏متحول‏‏]‏‏ بکند که این بچۀ کوچولوی هفت ـ هشت ساله اش، این بچه ای که در‏‎ ‎‏دبستان می رود بلکه قبل از اینکه در دبستان هم برود، تازه زبان باز کرده، تا آن‏‎ ‎‏پیرمردهایی که خوابیدند در توی خانه و نمی توانند بیرون بیایند، همه با هم بگویند که‏‎ ‎‏«مرگ بر این سلطنت پهلوی». این زبان خداست. این القای الهی است. این یک چیزی‏‎ ‎‏نیست که بشود بشر این را درستش کند. یکدفعه ـ مثلاً ـ متحول کند یک مملکتی، تمام‏‎ ‎‏یک مملکت سی و چند میلیونی را که دیروز از یک پاسبان می ترسیدند، می آمد توی‏‎ ‎‏بازار می گفت عَلَم بزنید، بیرق بزنید، روز چندم آبان‏‎[4]‎‏ است بیایید بیرق بزنید، هیچ‏‎ ‎‏تخلف نبود در کار، حالا اگر خود «اعلیحضرت» هم تشریف بیاورند توی بازار، مردم با‏‎ ‎‏مشت خُردش می کنند! جرأت هم نمی کند بیاید بیرون ‏‏[‏‏خندۀ حضار‏‏]‏‏. الآن وضع ... این‏

‏[‏‏رهبر‏‏]‏‏ چین آمد در ایران، جرأت نکردند این رئیس چین را ـ عرض می کنم که ـ بیاورند‏‎ ‎‏از توی خیابانها ببرند، برای اینکه مردم ایستاده بودند و نمی شد همچو چیزی عبور بکند.‏‎ ‎‏از بالای سرشان با هلیکوپتر بردند به فرودگاه! و از آنجا رفت سراغ کارش.‏

‏     الآن یک همچو تحولی در ایران پیدا شده است که تمام قشرهایش ... شما خیال‏‎ ‎‏می کنید که این نظامیها همه شان نظامی ای هستند که شاه را می خواهند؟ این نظامیها پیش‏‎ ‎‏من تا حالا چندین افراد آمدند و پیغام آوردند که ما حاضریم ـ هم نیروی هوایی شان، هم‏‎ ‎‏نیروی زمینی شان ـ منتها الآن امریکا هست و مستشارهای امریکا هست و نظامیهای‏‎ ‎‏اسرائیل هست، و از این مسائل الآن در کار است و ما هم نمی ترسیم از اینها. ما همین‏‎ ‎‏نظامیهای امریکا را بیرون می کنیم از ایران. مستشارها را بیرون می کنیم از ایران. و همان‏‎ ‎‏نظامیهای اسرائیل و اینهایی که دارند زمینهای مردم را می بلعند و از بین می برند منافع‏‎ ‎‏مسلمین را، اینها را ما بیرونشان می کنیم ان شاءالله از ایران ‏‏[‏‏ان شاءالله حضار‏‏]‏‏.‏

قدرت الهی پشتوانۀ قیام ملت ایران

‏     و این دست خداست که این کار را دارد می کند. دست بشر نیست که ما بترسیم که بشر‏‎ ‎‏از او نمی آید، بشری که سی میلیون ـ فرض کنید ـ هست و اسلحه هم خیلی ندارد، در‏‎ ‎‏مقابل آن قدرتهایی که مثلاً یک میلیارد جمعیت چین و یک میلیون، چندین میلیون‏‎ ‎‏جمعیت کذا و چند صد میلیون جمعیت کذا نمی توانند. البته ما به اینکه یک بشری‏‎ ‎‏هستیم، قدرتمان ناقص است؛ اما وقتی قیام لله شد ـ موعظه می کند خدا که ‏أَعِظُکُمْ بِواحِدَة‏،‏‎ ‎‏یکی، یک مطلبی را من موعظه می کنم این است که ‏اَنْ تَقُومُوا لله‏، برای خدا قیام کنید ـ اگر‏‎ ‎‏برای خدا قیام کردید، دیگر ترس از بشر نیست. تمام بشر چی هست؟ تمام بشر را شما در‏‎ ‎‏مقابل قدرت خدا، تمام این منظومۀ شمسیِ شما اگر گم بشود توی این منظومه های‏‎ ‎‏شمسی باید جبرئیل بگردد تا پیدایش کند، از بس که بزرگ است اینجا. آنقدری که تا‏‎ ‎‏حالا کشف کرده اند محیرالعقول است نسبت به عقلهای کوچک ما. آنقدری که کشف‏‎ ‎‏کرده اند، بعضِ ستاره ها از زمین آنقدر دور است که در شش بیلیون سال نورش می رسد‏

‏به اینجا! نور با آن قدرت حرکت؛ در شش بیلیون سال نور می رسد از آنجا به ما. یک‏‎ ‎‏همچو وسعت دایره ای هست. این قدرتْ قدرت الهی است، قدرت خداست. با این‏‎ ‎‏قدرتِ خدا دیگر بشر و اینها چیزی نیستند تا بتوانند چه بکنند. کارتر نمی تواند یک ملتی‏‎ ‎‏را که برای خدا قیام کرده و برای حق قیام کرده، نمی تواند این ملت را خفه کند و بگوید‏‎ ‎‏که ما پشتیبانش هستیم. پشتیبانش باش، شما پشتیبانش باشید، آن یکی هم پشتیبانش باشد،‏‎ ‎‏نمی توانید! قدرت خداست. با قدرت خدا نمی شود بازی کرد. مردمْ مردمِ الهی هستند،‏‎ ‎‏مُسْلم هستند، قیامِ لله ِ کردند، برای خاطر حق قیام کردند، بچۀ کوچک و بزرگ دارد‏‎ ‎‏می گوید ما حکومت اسلام را می خواهیم، ما اسلام را می خواهیم؛ یک همچو قدرتی را‏‎ ‎‏نمی توانند بشکنند با مسلسل و با اینطور چیزها. بالاخره اینها خاضع خواهند شد و‏‎ ‎‏بالاخره این مرد خواهد رفت ان شاءالله  ‏‏[‏‏ان شاءالله حضار‏‏]‏‏ منتها یک قدری زود و دیرش‏‎ ‎‏چیز است والاّ رفتنی ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏؛ مسلّم هم رفته است. یک هُلِ دیگر می خواهد ان شاءالله ‏‎ ‎‏[‏‏خندۀ حضار‏‏]‏‏. ان شاءالله خداوند شماها را توفیق بدهد که این هُلِ آخر را هم بدهید‏‎ ‎‏ان شاءالله . ‏‏[‏‏ان شاءالله حضار‏‏]‏‏.‏

افشای جنایات شاه وظیفه ای الهی است

‏     و همۀ شماها، تمام شماها و ما، موظف هستیم، وظیفۀ خدایی داریم؛ وظیفۀ خدایی ما‏‎ ‎‏این است که به این قیامی که الآن ایران کرده و نهضتی که کرده است ایران و هر روز دارد‏‎ ‎‏کشته می دهد ـ همین امروز در این ‏‏[‏‏گزارشی‏‏]‏‏ که برای ما آوردند که تلفن کرده بودند در‏‎ ‎‏یکی از شهرها صد نفر کشته؛ صد نفر در یکی از شهرهای ایران، به حسب آنطوری که‏‎ ‎‏برای ما آورده اند، نوشته بود صد نفر کشته! در یکی سی نفر کشته، در یکی شانزده نفر‏‎ ‎‏کشته؛ همین مال دیروز و امروز است، دیروز و پریروز است ... اینها الآن افتادند به جان‏‎ ‎‏مردم، به کشتن؛ لکن اطمینان بر این معنا هست که ان شاءالله این قدرت، این قدرتها در‏‎ ‎‏مقابل قدرت ملت که قدرت الهی است هیچ نخواهد کاری کرد ـ ما الآن موظفیم که‏‎ ‎‏برادرهای ما الآن در خون دارند می غلتند، ما باید به آنها کمک بکنیم. الآن کمکی که شما‏

‏که در اروپا هستید، و هر کدامتان هم در ممالک دیگری هستید، کمکتان این است که‏‎ ‎‏تبلیغ کنید؛ یعنی این جنایتهایی را که این سلسله کرده اند، و خصوصاً این شخص کرده‏‎ ‎‏است، این شاه کرده، این جنایات را به مردم بگویید. به رفقایتان که در دانشگاهها هستند،‏‎ ‎‏در کارخانه ها هستند، هر جا که هستید، به این رفقایی که دارید اروپایی، بگویید به اینها‏‎ ‎‏که مسئله این است. این خیانتها را کرده است. و مردم که قیام کرده اند، آزادی می خواهند.‏‎ ‎‏فریادشان این است که ما آزادی می خواهیم و استقلال می خواهیم. این مردمی که آزادی‏‎ ‎‏و استقلال می خواهند، اینها وحشی نیستند. اینها متمدنند که آزادی و استقلال‏‎ ‎‏می خواهند. وحشیها آنها هستند که استقلال و آزادی را از اینها گرفته اند نه اینهایی که‏‎ ‎‏آزادی و استقلال را می خواهند. استقلال و آزادی دو تا چیزی است که همۀ بشر، از‏‎ ‎‏حقوق اولیۀ بشر است و همۀ بشر این را مُطالِب‏‎[5]‎‏ هستند. آنکه سلب می کند این را از‏‎ ‎‏مردم، آن وحشی است. آن کسی که این حق را می خواهد، آن متمدن است. ملت ایران‏‎ ‎‏ملت متمدن است، گرفتار دولتهای وحشی شده است. بنابراین بر ما همه است که به اندازۀ‏‎ ‎‏قدرتمان، هر کس هر مقدار قدرت دارد همراهی کند با ملت ایران. تبلیغ بکنید شما ‏‏[‏‏که‏‏]‏‎ ‎‏اینجا هستید به او؛ هر طور می توانید. جوانها ـ هر جا که هستید، در دانشگاهها که هستید،‏‎ ‎‏جاهای دیگر هستید، مسائل را برای اینها روشن کنید. اینها از بس تبلیغات سوء شده‏‎ ‎‏است، نمی توانند باور کنند که این ملت یک ملتی است که برای حق ایستاده است و ملت‏‎ ‎‏متمدنی است که در مقابل وحشیها ایستاده است. آنها می گویند اینها وحشی هستند! لکن‏‎ ‎‏اینها متمدنهایی هستند که در مقابل وحشیها ایستاده اند. خداوند ان شاءالله همۀ شما را‏‎ ‎‏سلامت بدارد و حفظ کند. موفق باشید ان شاءالله .‏

‎ ‎

  • ـ سورۀ سبأ، آیۀ 46.
  • ـ سپس.
  • ـ نمرود.
  • ـ اشاره به 4 و 9 آبان، روزتولد شاه و پسرش.
  • ـ طلب کننده، خواستار.