□ عباس خوش عمل
در آن سیاه شب شوم اضطراب انگیز
که در تهاجم توفان سرکش بیداد
ز آسمان و زمین سنگ فتنه میبارید
سحر:
اسیر به دام شب و شقاوت بود
رسید نیمه خرداد با قیام امام
امام عشق، که روح زلال ایمان داشت
دلش چو پهنۀ دریا، ز خشم می جوشید
هزار سینه سخن داشت
فکر مکتب بود
در آن سکوت سیاه
که سروهای جوان
ز جور شورش و بیداد بادهای مهیب
به خاک غلطیدند
بپای خاست امام
امام جلوۀ خورشید انقلاب عظیم
چو آذرخش خروشید
که هان، درین شب ظلم
کجاست غیرتت ای آسمان خفته به ننگ
که انفجار عظیم ستارگانت را
به دلسیاهی دریای شب بشورانی
***
ز موج فریادش
ستارگان همه مرز سکوت بشکستند
و در قیامت خونین به عشق پیوستند
شب از کرانه گذشت
و از طلیعۀ خرداد
بامداد شکفت
***
به نیمۀ خرداد
که پرفروغترین اختران ایمان را
ستمگران بداندیش فتنه گر کشتند
و سروهای سرافراز باغ تقوا را
ز پای افکندند
امام ما که تجلای صبحگاهان بود
وضو ز چشمۀ سیال بامدادان ساخت
و در مقام سپاس، به فَرّ رایت فتح
به سجدهگاه سپیده نماز عشق گزارد
علم بدوش گرفت
و انتقام ز ضحاک مار دوش گرفت
کنون که نور سحر
جلوه میکند همه جا
کنون که شب شده زایل
دمیده صبح نجات
بیا که پاس بداریم یاد یاران را
بنام عشق، بخوانیم شب شکاران را
بنام نامی اسلام
دین پاک رسول
صلا دهیم بگیتی
امیدواران را