□ کاظم جیرودی
داغ جانسوز ترا ای دوست دیدن زود بود
این چنین از بزم یاران دل بریدن زود بود
فصل گلها گشت و هنگام شکوفایی دل
ای پرستو از چمنزاران پریدن زود بود
پشت من از بار سنگین فراق تو شکست
نازنینا بار هجرت را کشیدن زود بود
گر چه رفتی از نگاهم کی روی از دل مرا
طعم زهرآلود فقدان را کشیدن زود بود
گر چه نقش روی تو در خاطر ما مانده است
روی زیبای تو را زین پس ندیدن زود بود