□ امید مسعودی
[[column]]
[[column]]
ای تو تنها یادگار پیر عشق
یک شبستان هجرت دلگیر عشق
ای تبسمهای تو چون چلچراغ
روشنی بخش شقایق های باغ
ای بهاران از نگاهت داغدار
ای تو مانده از جماران یادگار
[[column]]
[[column]]
[[column]]
عاشقانی از محمد(ص) آمدند
فصل فصل کوچ احمد آمدند
صوت داوودی است اینکه بشنوید
روی جان خسته تان مرهم نهید
استجابت شد دعای عاشقان
فصل وصل عاشقان شد بی گمان
ای چمن های شقایق سوخته
آتشی از عشق خود افروخته
ای شمایان سوگوار آفتاب
ای شمایان هر سئوالی را جواب
در جماران باز هم غوغا شده است
آتشی در خانۀ دلها زده است
باز باران است و زخم و حادثه
گریه باران است و زخم و حادثه
باز آتش در شقایق ها نشست
باز ثلمه پشت طاقت را شکست
باز امت سوگوار داغ هاست
فصل پاییز سمن در باغهاست...