تزکیه نفس در اندیشه امام خمینی
□ اکبر سعیدی نژاد
□ مریم صباحی
چکیده
در اسلام تزکیه به جهت آثار و فوایدی که برای سعادت دنیا و آخرت انسان در پی دارد از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشند. در این نوشتار با رویکرد تحلیلی توصیفی، با استفاده از منابع، آثار و مکتوبات دست اوّل امام خمینی(س) به معنا و مفهوم تزکیه نفس و شرایط، موانع، مراحل، و ارکان آن در اندیشه های ایشان می پردازیم. مقوله تزکیه نفس در اندیشه های امام، برآمده از آموزه های قرآن، روایات و مبتنی بر تهذیب و اصلاح نفس می باشد. در اندیشه های امام خمینی تزکیه موجب پاکسازی انسان از پلیدیها و زشتی ها می گردد، و شرایط رشد انسان را در ابعاد مختلف فراهم می نماید. به نظر امام خمینی منشأ بد اخلاقی های بشر امروز، ریشه ظلم، بی عدالتی، جنگ و... به دلیل عدم تزکیه نفوس می باشد. انسان باید تلاش کند، خود را بسازد و اصلاح کند و به اخلاق حسنه آراسته نماید. رذایل اخلاقی را از خود دور کند؛ و در همه کارها اخلاص داشته باشد تا به خدا نزدیک شود. امام خمینی تنها راه رسیدن به کمال واقعی انسانی و موفقیت در بندگی الهی را تزکیه نفس بیان می کنند.
واژه های کلیدی: انبیاء، اسلام، انسان، امام خمینی، تزکیه نفس،
مقدمه
از مهمترین اهداف پیامبران الهی تزکیه نفوس، یعنی پاک کردن مردم از زشتی ها، پلیدی ها و رذایل اخلاقی بوده است. چرا که کمال روح انسان، فقط در تزکیه است؛ همچنان که قرآن کریم می فرماید «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا، و َقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا»(الشمس:10-9). رستگاری از آن کسی است که نفس خویش را تربیت کند و رشد و نمو دهد و از آلودگی به خُلق و خوی شیطانی، گناه، عصیان و کفر پاک سازد. در حقیقت مسأله اصلی زندگی انسان نیز همین تزکیه است که اگر باشد سعادتمند و الا بدبخت خواهدشد. ولی قبل از تزکیه، انسان ابتداء باید حقیقت خود را شناخته و بداند از کجا آمده؟ و در کجاست؟ و به چه مقصود آمده؟ و به کجا می رود؟! او باید بداند که چه موانعی بر سر راه اوست و چه زشتی هایی روی چهره اصلی او را گرفته است و سپس به مجاهده و تلاش پرداخته و روحش را از آلودگی ها پاک کند. چرا که انسان شگفت آورترین و پیچیده ترین خلقت خداست، موجودی که علاوه بر غرایز طبیعی، حیوانی و واکنش های جسمانی، دارای فطرت و شخصیتی روحانی می باشد که از دیگر موجودات زنده ممتاز گردیده است. موجودی که می اندیشد، انتخاب می کند و با تدبیر عقلانی و تلاش جسمانی مشکلات را برای نیل به زندگی بهتر از پیش پای خود بر می دارد و به موازات این تلاش، تاریخ حیات خویش را می سازد و بر معارف به ارث رسیده از پیشینیان می افزاید و راه را برای تحولات سریع تر و تسلط بیشتر آیندگان بر طبیعت و کشف مجهولات هموار می سازد. ولی افسوس که در هیاهوی کوششهای آدمی برای نیل به مقاصد و امیال خویش، در غوغای درگیری او و طبیعت، حقیقتی بس گرانبها به نام تزکیه نفس را به فراموشی سپرده است. انسانی که رب العظیم هستی، او را اشرف مخلوقات لقب داده و فرشتگان را برسجده بر او دستور داده است. این موجود پیچیده باید حقیقت وجودی خود را بشناسد تا عبد بودن واقعی خود را اثبات کند. چرا که مفسّرین واقعی وحی در باب شناخت او فرموده اند: «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه»؛ «هر که خود را شناخت، خدای خویش را شناخته است». لذا ابزار خود شناسی و اثبات عبد بودن فقط از راه تزکیه و تهذیب نفس محقق خواهد شد (امام خمینی 1372، ص 5).
معنا و مفهوم تزکیه
تزکیه در لغت به معنای پاکیزه گردانیدن، بی آلایش کردن، ستودن، زکات دادن می باشد (معین،1353 ،ص1077). تزکیه در اصطلاح عبارت است از تطهیر و پاک سازی نفس از اخلاق ناپسند و آلودگی های اخلاقی، به منظور گام برداشتن در جهت فضایل اخلاقی که در نهایت موجب کمال و سعادت واقعی در دنیا و آخرت می شود. (جمع نویسندگان ،1373، ج 4، ص۲۳۶).
همچنین تزکیه در بیانی دیگر به معنای پاک کردن یا پاک دانستن نفس از آلودگی ها به صورتهای گوناگون که بیش از 20 بار در قرآن کریم به کار رفته و افزون بر آن از واژه ها و موضوعات دیگر مرتبط با تزکیه نیز استفاده شده است. در این موارد عمدتاً از مطالبی چون تزکیه هدف از بعثت پیامبران (بقره:2 / 129) رستگاری و مخلّد بودن اهل تزکیه در بهشت (طه:20 / 76؛ اعلی:87 / 14) و عوامل، موانع، آثار و برکات تزکیه (توبه:9 / 103؛ بقره:2 / 174؛ طه:20 / 75 / 76) سخن به میان آمده است.
تزکیه در اندیشه های امام خمینی به معنای خود سازی و مصفا کردن نفس از ظلمات می باشد. به بیانی ساده پاک کردن نفوس از همه آلودگیها است(امام خمینی،1389،ج 14، ص 388-389). ایشان در این باره فرموده اند:
«اولیای خدا، آن چیزی که پیششان مهم بود، تهذیب نفس بود و دل کندن از غیر خدا، و توجه به خدا» (امام خمینی،1389،ج 17، ص 493).
اهمیت تزکیه و تهذیب نفس
تزکیه و تهذیب نفس از رذایل اخلاقی و شهوات نفسانی، در اندیشه های امام خمینی از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد و نسبتاً فراوان به آن سفارش نموده، آن را مقدم بر سایر فعالیت ها دانسته و از آن به عنوان «جهاد اکبر» یادکرده است. این موضوع، مربوط می شود به حدیثی از پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله و سلّم – که هنگام بازگشت از یکی از جنگ ها، خطاب به رزمندگان اسلام فرمودند:
درود بر لشکری که از جهاد اصغر باز می گردد و به سوی جهاد اکبر می رود. در این حدیث، منظور از جهاد اصغر، مبارزه با دشمن خارجی است و منظور از جهاد اکبر، مبارزه با نفس، یا دشمن درونی است که همان هوای نفس است (امام خمینی، 1389: ج 21،ص 426).
انسان مخلوق ممتاز خداوند است و دارای دو جنبه می باشد؛ جنبه معنوی و جنبه ظاهری. جنبه ظاهری همین دنیاست و جنبه معنوی جنبه دیگری است که ماورای این عالم است. اما انسان مجموعه همه عالم است. کأنه خدای تبارک و تعالی دو نسخه موجود فرموده است، یک نسخه تمام عالم؛ یک نسخه کوچک؛ یعنی انسان عصاره همه موجودات عالم است. خدای تبارک و تعالی بر انسان منت گذاشته به اینکه پیغمبرانی فرستاده است برای اینکه هم آن جهت معنویت را که اهم است و تمام نظر به آن است، تربیت، تزکیه، تهذیب کنند و مردم را حکمت و کتاب تعلیم دهند؛ و هم این جهات مادی افسار گسیخته را مهار کنند. انبیاء آمده اند تا همه اینها در مهار معنویات باشند (امام خمینی،1389، ج 8 ،ص 254-255).
امام خمینی در مکتوبات و سخنرانی های خود در جلسات و کلاس های تدریس در رابطه با امر تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح اخلاق تأکید فراوان دارند و برای رسیدن به کمال واقعی انسانی، به موارد ذیل اشاره می کند:
انسان در زمینه تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح اخلاق باید خود برنامه تنظیم کند.
استاد اخلاق معین نماید.
در جلسات وعظ و خطابه، پند و نصیحت شرکت کند.
زیرا انسان خُودرو نمی تواند مهذب شود. انبیای الهی مبعوث شدند که آدم تربیت کنند و بشر را از زشتی ها، پلیدی ها، فسادها و رذایل اخلاقی دور سازند و با فضایل و آداب حسنه آشنا کنند:
«بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق» (امام خمینی،1372 ،ص 24-22).
جایگاه تزکیه نفس در قرآن
آیات الهی و تعالیم ربانی برای بیدار کردن انسانها از خواب و هشیار نمودن از سرمستی و غفلت ها آمده است. قرآن که کتاب رشد معنوی و تعالیم الهی می باشد مربوط به مقاصد اهل دنیا نیست؛ زیرا تمام مقاصد دنیا مقاصد حیوانی است. آدم زاده باید معلَّم به تعلیم اسماء باشد. حق تعالی خاصیت و فضیلت آدم را به تعلیم اسماء قرار داد و او را نسبت به همه موجودات به خاصیت علم و معارف فضیلت داده و تزکیه نفس را لازمه رسیدن به آن مقام رفیع می داند و در تقدم آن بر دیگر موضوعات تأکید دارد که به مواد مهم آن اشاره می کنیم.
تزکیه، مقدّم بر تعلیم«حکمت» و «کتاب»
در خصوص تقدم تزکیه بر تعلیم همین بس که اگر نفوس تزکیه و تطهیر نشوند و از آن اوصاف فاسد بیرون نروند، علم اثر سوء در آنها دارد. تمام ادیان باطل را علما و دانشمندان اختراع کردند؛ برای اینکه علم در جایی وارد شده بود که پرورش و تزکیه صورت نگرفته بود. وقتی علم در جایی که تزکیه نشده باشد وارد گردد، این عالِم که حامل این علم است و مُزکّی هم نیست، خطرناک می شود(امام خمینی،1389،ج 12 ص،493-492). امام خمینی می گوید:
فرقی نیست ما بین علمای روحانی و علمای دانشگاهی و غیره. اگر در حوزه های علمیه و همینطور در دانشگاهها تزکیه نباشد، این علمهایی که در آنجا انباشته می شود، یک انباری است که خدای تعالی این تعبیر را در آن فرموده: مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلوُها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ اسْفاراً (امام خمینی،1389: ج 12،ص 493-492).
تزکیه برای فهم «کتاب» و «حکمت»
هدف از بعثت، نزول وحی، نزول قرآن و انگیزه تلاوت قرآن بر بشر این است که انسانها تزکیه پیدا کنند و نفوسشان از ظلمات پاک شود تا بعد از پاک شدن، ارواح و اذهان آنها، قابلیـت پیدا
کند کتاب و حکمت را بفهمد. زیرا تا تزکیه نباشد تعلیم کتاب و حکمت ممکن نیست؛ پس باید نفوس از همه آلودگیها بویژه هواهای نفسانی پاکیزه شود. تا زمانی که انسان در این حجاب ها هست نمی تواند قرآن را که نور است بفهمد. نور را کسانی که در حجاب هستند و پشت حجاب های زیاد هستند، نمی توانند درک کنند(امام خمینی،1389،ج 14، ص 389-388).
امام خمینی معتقد است:
تا انسان از حجاب بسیار ظلمانی خود خارج نشود، تا گرفتار هواهای نفسانی است، تا گرفتار خودبینی هاست، تا گرفتار چیزهایی است که در باطن نفس خود ایجاد کرده است از ظلماتی که بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ است، لیاقت پیدا نمی کند که این نور الهی در قلب او منعکس بشود(امام خمینی،1389،ج 14، ص389).
ایشان تصریح می کند:
علم وقتی در مرکز خبیث وارد شد، شاخ و برگ خبیث به بار آورده شجره خبیثه می شود. هر چه این مفاهیم در قلب سیاه و غیر مهذب انباشته گردد، حجاب زیادتر می شود. در نفسی که مهذب نشده، علم حجاب ظلمانی است: العلم هو الحجاب الاکبر(امام خمینی،1372، ص 18).
در نگاه امام خمینی؛
«آن عالِمی که تزکیه نشده است، خطرش از جاهل بسیار زیادتر است. جاهل اگر فاسد هم باشد، خودش فاسد است. اما عالِم اگر فاسد باشد، عالَم را فاسد می کند»(امام خمینی،1389،ج 12،ص 494).
جایگاه تزکیه و تهذیب در آموزه های دینی بنا بر تفسیر امام خمینی
در اندیشه های امام خمینی علم فقه، مقدمه عمل است و اعمال عبادی، مقدمه حصول معارف و تحصیل توحید است و باید با آداب شرعیّه، قلبیّه، قالبیّه، ظاهریّه و باطنیّه انجام شوند تا انسان را به توحید حقیقی برساند و آن شعبه از علم فقه که در سیاست مُدُن، تدبیر منزل، تعمیر بلاد و تنظیم عِباد است و اعمالی که موجب نجات و رستگاری در علم اخلاق است، مقدمه برای تهذیب نفوس می باشند و همه آنها برای حصول حقایق معارف و لیاقت نفس برای جلوه توحید مقدمه است(امام خمینی، شرح جنود عقل و جهل، 1372، ص 10).
لذا توجه به غیر خدا انسان را به حجابهای «ظلمانی» از «نورانی» محجوب می نماید. کلیه امور دنیوی اگر موجب توجه انسان به دنیا و غفلت از خداوند متعال شود، باعث حجب ظلمانی می شود؛ زیرا تمام عوالم اجسام حجابهای ظلمانی می باشند و اگر دنیا وسیله توجه به حق و رسیدن به دار آخرت باشد، حجاب های ظلمانی به حجب نورانی مبدل می گردد. و «کمال انقطاع» آن است که تمام حجب ظلمانی پاره و کنار زده شود، تا به مهمانسرای الهی که «معدن عظمت» است بتوان وارد شد. انسان باید حرکت و نیروی روحانی و معنوی در خویش ایجاد نماید، و پرده های سیاهی را که روی قلب؛ سایه افکنده کنار زند، و خود را در اسفل سافلین که آخرین حجب ظلمانیست قرار ندهد. تلاش نماید حجاب های ظلمانی را پاره کند، و به عالم طبیعت توجه کند که اگر چنین نباشد«العیاذ بالله، منحرف عن الله» است، و اصولاً از ماوراء دنیا و عالم روحانیت بی خبر بوده و هیچگاه به این فکر نکرده که خود را تهذیب کند، حرکت و نیروی روحانی و معنوی در خویش ایجاد نماید(امام خمینی،1372 ،ص 46 -47).
از آنجا که تفسیر امام خمینی(س) از تزکیه و تهذیب نفس، مربوط به آموزه های دینی ایشان می باشد؛ در ذیل به مواردی مهم در این خصوص می پردازیم.
تهذیب برای درک نور الهی
برای درک نور الهی شرایط لازم است. آن نوری که خدای تبارک و تعالی یَقذِفُهُ فی قَلْبِ مَنْ
یَشاء، اگر انسان مهذب نباشد قذف نخواهد شد. آن علمی که نورانیت می آورد و نور است؛یک فنی است که خدای تبارک و تعالی آن را عنایت می فرماید. آن به هر قلبی عنایت نمی شود؛ هر قلبی لایق آن نیست. تا مهذب نباشد و خودش را از اخلاق زشت و اعمال زشت خالی نکند، متوجه خدا نباشد و تمام قلب را به او تسلیم نکند، خدای تبارک و تعالی قذف نمی فرماید؛ زیرا تهذیب زحمت و ریاضت می خواهد؛ سپس محاسبه نفس آخر شب لازم دارد. باید مشخص کند در روز چند تا کار خلاف، - نعوذ بالله- غیبت، جسارت ...کرده است. استغفار نماید تا از عنایات الهی بهره مند گردد. انسان باید در باب تهذیب اخلاق، تحکیم عقاید، استقرار ایمان در قلب تلاش کند و این امر مهم تفکر، محاسبه، مراقبه و... لازم دارد. باید مراقبه شود چون نفس انسان سرکش است، یک لحظه از آن غافل بشود، نعوذ بالله، انسان را به کفر می کشاند. باید دقت کرد که شیطان به فسق انسان راضی نیست، او کفر آنها را می خواهد. او می خواهد همه را به کفر منتهی کند؛ منتها از معاصی کوچک کم کم وارد می شود و در بزرگتر بالا می رود تا برسد به آنجا که خدای نخواسته انسان را اصلاً از اسلام منحرف می کند. به همین دلیل انسان باید در تمام صحنه های زندگی مراقب باشد تا علاوه بر اینکه از خطر شیطان محفوظ ماند؛ نور الهی را نیز درک نماید.(امام خمینی،1389، ج 2،ص 39-38).
امام خمینی در همین رابطه می فرماید:
با آن قلب آلوده به گناهی که در پرده ظلمانی پوشیده شده و روح گرفته ای که بر اثر کثرت گناه و معصیت از حق تعالی دور گشته، آن هوا پرستیها و دنیا طلبی هایی که عقل و چشم حقیقت بین او را کور کرده است، نمی تواند از حجابهای ظلمانی برهد، چه رسد اینکه حجب نورانی را پاره کرده انقطاع إلی الله حاصل نماید(امام خمینی، 1372،ص47).
تزکیه نفس برای نجات از طغیانگری
وضع روحی همه انسانها اینطور است که تا یک استغنایی چه مالی یا علمی پیدا می کنند، به همان مقدار که مقام پیدا می کند طغیان می کنند، فرعون را که خدای تبارک و تعالی «طاغی» می گوید برای همین است که مقام پیدا کرده بود و انگیزه الهی در او نبود و این مقام او را به طغیان کشیده بود. انسان چیزهایی راکه مربوط به دنیاست اگر آنها را بدون تزکیه نفس پیدا کند، طغیانش زیادتر خواهد شد. مال، منال، مقام، جاه و این مسند از چیزهایی می باشد که موجب گرفتاریهای او است. اگر انسانها از طغیان نجات پیدا کردند و نفوس شان را تزکیه و مصفا نمودند و از ظلمات نجات یافتند؛ دنیا یک نوری نظیر نور قرآن و جلوه نور حق می شود. (امام خمینی،1389، ج 14،ص 390-389).
در نگاه امام خمینی:
تمام اختلافاتی که بین بشر هست، اختلافاتی که بین سلاطین هست، اختلافاتی که بین قدرتمندان هست، ریشه اش همان طغیانی است که در نفس هست. ریشه این است که انسان دیده است که خودش یک مقام دارد طغیان کرده است و چون قانع نمی شود به آن مقام، این طغیان اسباب تجاوز می شود، تجاوز که شد، اختلاف حاصل می شود و این فرق نمی کند، از آن مرتبه نازلش طغیان است تا آن مرتبه عالی آن. (امام خمینی، 1389،ج 14،ص 390).
عدم تزکیه منشأ ظلم و ظلم پذیری
انسانها اگر به ضیافت خدا وارد شوند، تزکیه و تهذیب نفس کنند و تصفیه شوند، امکان ندارد زیر بار ظلم بروند. زیر بار ظلم رفتن مثل ظلم کردن است، زیرا هر دو از ناحیه عدم تزکیه می باشد. «قَدْ أفْلَحَ مَنْ تَزَکّی و ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّی» (اعلی / 14و 15)؛ «حقّاً رستگار شد کسی که تزکیه نفس کرد و نام پروردگارش را یاد کرد، و نماز گزارد.» اینها مراتبی دارد، اگر فرد به این برسد، برای پذیرش ظلم نه حال انفعالی پیدا می کند و نه ظالم می شود. انسان اگر تزکیه کند با قدرت های فاسد سازش نمی کند. او می داند که انبیای خدا چه رویه ای داشتـند، با ظالم چـطور
برخورد می کردند زیرا سازش با ظالم، ظلم بر مظلومین است، سازش با ابرقدرت ها، ظلم بر بشر است. (امام خمینی،1389،ج 18،ص 499).
مهذب نبودن نفوس منشأ اختلافات
همه اختلافاتی که در بشر هست برای این است که تزکیه نشده اند. اگر تزکیه بشوند، طغیان پیش نمی آید. کسی که خود را تزکیه کرد، هیچگاه خودش را مستغنی نمی داند «کَلَّا إِنَّ الْانْسَانَ لَیَطْغَی، أَن رَآهُ اسْتَغْنَی».(علق / 6-7)؛ «حقا که انسان سرکشی می کند، همین که خود را بی نیاز پندارد» وقتی که خودش را می بیند و برای خودش مقام و عظمت قائل است، این خود بینی اسباب طغیان است. (امام خمینی،1389،ج 14،ص 390-391).
اگر انسان تزکیه بشود و نفس انسان تربیت بشود، این اختلافات برداشته می شود. اگر تمام انبیای عظام جمع بشوند در یک شهری و در یک کشوری، هیچگاه با هم اختلاف نمی کنند؛ برای اینکه تزکیه شده اند، علم و حکمت را بعد از تزکیه در نفس دارند. (امام خمینی(ره)،1389،ج 14، ص 391).
شرایط تزکیه نفس
بدون تردید یکی از موفقیت هایی که باید بشر به آن برسد تزکیه نفس است. اگرچه این راه برای همه مردم باز است، ولی چون بعضی از افراد بشر در خواب عمیقی فرو رفته اند به طوری که نه مقصد را می شناسند و نه علت خلقت را می دانند و نه حاضرند قدمی در راه کمالات بردارند، به همین جهت هیچ توجهی به شرایط آن ندارند. لذا با بررسی آثار و مکتوبات امام
خمینی، اکنون به شرایط تزکیه نفس از نگاه عارفانه ایشان اشاره می کنیم.
تفکّر
یکی از شرایط جهاد با نفس و حرکت به طرف حق تعالی «تفکّر» است. تفکر، موجب می شود که انسان به خود بیاید و جایگاه خود را در جهان هستی دریابد. این یکی از راههایی است که زمینه را برای تزکیه نفس فراهم می کند. اگر انسان، با خود بیندیشد که از کجا آمده است، اکنون کجاست و در نهایت به کجا خواهد رفت، آنگاه متوجه می شود که بازگشت همه به سوی خداوند است. پس تلاش می کند خود را برای شهادت در محضر الهی، آماده کند. قرآن کریم، سیر اَنفسی و سیر آفاقی را بر مبنای تفکر توصیه می کند. در زندگی اهل سیر و سلوک مشاهده می شود که آنها معمولاً وقتی را برای تفکر، اختصاص می داده اند. (امام خمینی،1371،ص 6).
امام خمینی می فرماید:
تفکر در این مقام عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری- و لو کم هم باشد- فکر کند در اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده، و بدن سالم و قوای صحیحه، که هر یک دارای منافعی است که عقل هر کس را حیران می کند، به او عنایت کرده، و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده، و از طرفی هم این همه انبیاء فرستاده، و کتابها نازل کرده و راهنمایی ها نموده و دعوتها کرده، آیا وظیفه ما با این مولای مالک الملوک چیست؟ (امام خمینی،1371،ص 6).
عزم
بعد از تفکر برای انسان مجاهد، «عزم» لازم می باشد. عزمی که مناسب با این مقام می باشد عبارت است از بنا گذاری و تصمیم بر ترک معاصی، انجام واجبات، و جبران آنچه در ایام حیات از او فوت شده. (امام خمینی،1371 ،ص7).
امام خمینی می فرماید:
عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید که شرع و عقل به حسب ظاهر حکم کنند که این شخص. انسان است. و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند، و ظاهرش ظاهر رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، باشد، و تأسی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک. و... هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی شود مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت. (امام خمینی،1371،ص 8).
همواره انسان باید تلاش کند تا صاحب «عزم» و دارای اراده شود، که اگر با بی عزم از این دنیا هجرت کند، انسان صوری بی مغزی هست که در آن عالم به صورت انسان محشور نمی شود، زیرا که آن عالم محل کشف باطن و ظهور باطن است. نکته مهم این است که جرأت بر معاصی کم کم انسان را بی عزم می کند، و این جوهر شریف را از انسان می رباید. امام خمینی تذکر می دهد که بیشتر از هر چه گوش کردن تغنّیات سلب اراده و عزم از انسان می کند. (امام خمینی،1371 ،ص 8)
لازم است انسان از گناهان دوری کند، عزم هجرت به سوی حق تعالی نماید، ظاهر را ظاهر انسان کند، و از خداوند تبارک و تعالی در خلوت بخواهد که او را در این مقصد همراهی فرماید، و رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و اهل بیت - علیهم السلام - را شفیع خود قرار دهد. از خداوند توفیق بخواهد تا او را در لغزش هایی که در پیش دارد دستگیری نماید، زیرا که انسان در ایام حیات لغزشگاههای عمیقی دارد که ممکن است در آن واحد به پرتگاه هلاکت چنان افتد که دیگر نتواند برای خود چاره داشته باشد(امام خمینی، 1371 ،ص 8-9).
نیّت خالص
انسان در هر کاری باید نیّت یا انگیزه های خود را در نظر آورد، لحظاتی چند، خود فریبی و هوای نفس را از خود دور کند و ببیند انگیزه اصلی او در کارهایش چیست؟ چه قدر رضای خداوند را در اندیشه، گفتار و رفتار خود در نظر می گیرد؟ و چه قدر تابع هواهای نفسانی و «حبّ نفس» است؟
امام خمینی بااستفاده از روایات صواب نیکویی عمل را مبتنی بر دو اصل شریف می داند، و میزان در کمال و تمامیت آن را این دو اصل قرار داده: خوف و خشیت از حق تعالی، نیت صادق و اراده خالص.
ایشان بیان می کند: ارتباط این دو اصل با کمال عمل و صواب و درستی بر ذمّه فرد است و خوف و ترس از حق تعالی موجب تقوای نفوس و پرهیزگاری می گردد، و آن باعث می شود که قبولی آثار اعمال را بیشتر نماید...و همچنین ایشان نسبت نیات به عبادات را؛ نسبت ارواح به ابدان و نفوس به اجساد گفته اند. (امام خمینی، 1371 ،ص 325-324).
موانع تزکیه نفس
اکنون برای اینکه خودسازی و تزکیه نفس به معنای واقعی انجام گیرد باید بر اساس یک فرایند مشخص حرکت کرد تا اینکه نتیجه مطلوب حاصل گردد. به همین جهت ابتداء باید موانع را دانست و رفع کرد؛ سپس به تزکیه نفس پرداخت. زیرا تزکیه نفس، فرایندی مستمر و تدریجی است که از مراحل مشخصی عبور می کند و هر چه انسان پیش می رود، آثار و برکات بیشتری را به ارمغان می آورد. اکنون به طور مختصر، به برخی از موانع تزکیه نفس از منظر امام خمینی اشاره می شود.
انجام گناه و کوچک شمردن آن
مهمترین مانع تزکیه نفس، ابتلا به گناه و کوچک شمردن آن است. بدون گناه شناسی نمی توان به تزکیه نفـس پرداخت. انـسان باید با دقت، گناهان را تشخـیص دهد و از آنـها اجـتناب کند تا
صحنه دل برای تزکیه، آماده شود. غفلت و کوچک شمردن گناه را، باید بزرگترین مانع تزکیه نفس تلقی کرد و مقوله تعلیم و تربیت و تزکیه نفس را همواره و در همه مراحل زندگی مورد توجه ویژه قرارداد. بر همین اساس امام خمینی، غایت و فلسفه بعثت را تربیت بشر بیان می نماید؛ به این جهت که این موجود الهی دارای تمام صفات حق تعالی و جلوه گاه نور مقدس خداوند می باشد. (امام خمینی، 1389، ج 14، ص 153).
مهمترین دلیل تأکید بر ترک گناه و کوچک و بی اهمیت ندانستن آن، این است که نفس تزکیه شود در راستای ارزشهای الهی قرار گیرد و سَرِ اطاعت در پیشگاه خداوند فرودآورد و به قدرتهای غیر الهی بی توجه شود. در اسلام احساس گناه، حالت توبه و بازگشت یک نعمت الهی و فقدان احساس گناه یک زنگ خطر است(امام خمینی، 1371، ص 74).
حُبّ نفس
ریشه همه مشکلات انسان حُبّ نفس می باشد. زیرا! آن بزرگترین مانع تزکیه است. نفس انسان به شیوه های گوناگون، انسان را فریب می دهد؛ حبّ جاه، مقام، همسر، فرزند، ثروت و غیره، از نمونه های بارز حبّ نفس هستند. منشأ خیلی از رذایل اخلاقی حبّ نفس می باشد. امام خمینی در همین رابطه با اشاره به رذیله عجب می فرماید:
سر منشأ تمام خطاهای انسانی و رذایل اخلاقی حبّ نفس است. و از این جهت است که انسان اعمال کوچک خودش به نظرش بزرگ آید و خود را به واسطه آن از خوبان و خاصان درگاه حق شمارد، و خود را به واسطه اعمال ناقابل مستحق ثنا و مستوجب مدح داند، بلکه قبایح اعمالش گاهی در نظرش نیکو جلوه کند، اگر از غیر اعمال بهتر و بزرگتر از اعمال خود دید، چندان اهمیت نمی دهد و همیشه انسان کارهای خوب مردم را تأویل به یک مرتبه از بدی می کند، و کارهای زشت و ناهنجار خود را تأویل به یک مرتبه از خوبی می کند. (امام خمینی،1371،ص 71).
امام خمینی می گوید:
«تمام کارهای ما برای لذات نفسانی و برای اداره کردن بطن و فرج است. ما شکم پرست و شهوت پرستیم، ترک لذت؛ برای لذت بزرگتر می کنیم. وجهه نظر و قبله آمال ما راه انداختن بساط شهوات است.» (امام خمینی، 1371 ،72).
حبّ دنیا
نفس انسان هر حظی از این عالم می برد در قلب او اثری از آن واقع می شود که آن تأثر از ملک و طبیعت است و سبب تعلق آن به دنیا است. و التذاذات هر چه بیشتر باشد قلب از آن بیشتر تأثر پیدا می کند، تا آنکه تمام قلب از دنیا و زر و زیور، نقش و نگار، زیبایی و تجملات دنیا پر می شود و در نهایت منشأ بسیاری ازمفاسد می گردد. (امام خمینی، 1371 ، ص 122).
امام خمینی در بیان سبب زیاد شدن حبّ دنیا می فرماید:
انسان چون ولیده همین عالم طبیعت است و مادر او همین دنیاست و اولاد این آب و خاک است، حبّ این دنیا در قلبش از اول نشو و نما مغروس است، و هر چه بزرگتر شود، این محبت در دل او نمو می کند. و به واسطه این قوای شهویه و آلات التذاذیه که خداوند به او مرحمت فرموده برای حفظ شخص و نوع، محبت او روز افزون شود و دلبستگی او رو به ازدیاد گذارد.(امام خمینی، 1371، ص 122).
آنچه مورد نکوهش است و اساس شقاوت ها، بدبختی ها، هلاکت ها و رأس تمام خطاها؛ حبّ دنیا است که از حبّ نفس نشأت می گیرد. عالم ملک مورد نکوهش نیست بلکه آن مظهر حق و مهبط ملائکة الله و مسجد و تربیت گاه انبیاء و اولیاء- علیهم سلام الله- است و عبادتگاه صُلحا و محلّ جلوه حق بر قلوب شیفتگان محبوب حقیقی می باشد، و حبّ به آن اگر ناشی از حبّ به خدا باشد و به عنوان جلوه او باشد، مطلوب و موجب کمال؛ و اگر ناشی از حبّ به نفس باشد رأس همه خطیئه ها و گرفتاریها است. پس دنیای مذموم در خود فرد است، علاقه ها و دلبستگی ها به غیر صاحب دل موجب سقوط است.(امام خمینی، 1391،ج 16،ص 214-213).
از این رو صفاتی چون؛ شجاعت، عفت، حق جویی، حق بینی با حبّ دنیا متضادّند؛ طمأنینه نفس و سکونت خاطر، استراحت قلب، که روح سعادت دو دنیا است، با حبّ دنیا جمع نشود. غنای قلب، بزرگواری، عزّت نفس، حرّیّت و آزاد مردی از لوازم بی اعتنایی به دنیا است؛ چنانچه فقر، ذلّت، طمع، حرص، رقّیّت و چاپلوسی از لوازم حبّ دنیا است. عطوفت، رحمت، مواصلت، مودّت، محبّت، با حبّ دنیا مخالفند. بُغض، کینه، جور، قطع رحم، نفاق و دیگر اخلاق فاسده از ولیده های این امّ الأمراض است. (امام خمینی،1370، ص 49).
علم بدون عمل
در سوره «جمعه» سر بعثت رسول اکرم تزکیه، تعلیم و تربیت امت است. بعد از آنکه تعلیم و تربیت را ذکر کرده است، ذکر علمای سوء را می فرماید: آنهایی که علم را آموخته اند اما عمل به آن علم نمی کنند «کَمَثَلِ الحِمَارِ یَحْمِلُ اسفَاراً»هستند. مَثَل آنها که عالِم شده اند لکن علم در آنها اثر خودش را نگذاشته است مَثَل الاغی می ماند که بارش کتاب باشد! وقتی که علم در انسان تأثیر نکند و انسان را انسان نکند، این حمل کتاب، چه در سینه ها باشد و چه در پشت باشد هیچ فرقی نمی کند. مَثل اینها، مَثَل آن اشخاصی هست که، مَثَل حیوانی(الاغی) کتاب به دوش او باشد. همان طور که کتاب برای آن حیوان هیچ فایده ندارد، این علمی که دنبالش تعهد، عمل، رشد فکری و هدایت مردم نباشد، این نظیر همان حیوان می باشد(امام خمینی، 1389، ج 9،ص 335 ).
امام خمینی در بسیاری از دیدارهای خود با گروههای مختلف، به خصوص؛ روحانیون، دانشگاهیان، مربّیان تربیتی و مسئولان مملکتی ضمن تأکید بر تزکیه نفس می فرماید آنان که دین سازی کرده باعث گمراهی و انحراف جمعیت انبوهی شده اند بیشترشان اهل علم بوده اند؛ بعضی از آنان در مراکز علم تحصیل کرده ریاضت ها کشیده اند. وخطاب به رئیس یکی از فرق باطله اشاره می کنند که در حوزه ها تحصیل کرده بود، فرمودند: چون تحصیلاتش با تهذیب و تزکیه توأم نبوده، در راه خدا قدم برند اشت و خباثت را از خود دور نساخت، رسوایی به بار آورد. اگر انسان خباثت را از نهادش بیرون نکند، هر چه درس بخواند و تحصیل نماید نه تنها فایده ای بر آن مترتب نمی شود بلکه ضررها دارد.(امام خمینی، 1372، ص 18).
مراحل تزکیه نفس
اکنون که ضرورت و اهمیت تزکیه نفس به عنوان یک تکلیف و جهاد عظیم برای هرمسلمانی مشخص شد، این سؤال اساسی مطرح می شود که از کجا آغاز کنیم؟ چگونه مسیر نجات و رستگاری را که مقدمات آن در مخلوق خداوند به نام «فطرت» موجود است را دنبال کنیم!؟
چرا که تمام خیرات از سرچشمه نور فطرت الله است، و این فطرت شریف کفیل سعادت مطلق انسانی است، در صورتی که محتجب به حجابهای طبیعت، و اسیر دامهای پیچاپیچ نفس و ابلیس نگردد(امام خمینی،1377 ،ص 84-83). اکنون به برخی از توصیه های حضرت امام خمینی در این زمینه اشاره می شود.
یقظه
قدم اوّل در تهذیب نفس و سیر و سلوک؛ یقظه و بیداری است که انسان را از خیلی امور ناشایست باز می دارد. انسان نباید در خواب غفلت به سرببرد، زیرا دلها خواب آلود و قلب ها، براثر گناه سیاه و زنگ می زند، و آسوده خاطر و بی تفاوت به اعمال و اقوال نادرست ادامه می دهد. در امور اخروی و عاقبت هولناک آن فکر نمی کند، به تکالیف و مسئولیت های سنگینی که بر دوش است اهمیت نمی دهد و به عالم دیگر، «معاد» و«قیامت» هیچ فکر نمی کند؛ چرا؟ بیدار و هوشیار نمی با شد. (امام خمینی، 1372، ص 51-50).
انسان اگر به مرض دنیاپرستی و هواخواهی مبتلا شود، محبت دنیا قلب او را فرامی گیرد، از غیر دنیا و ما فیها بیزار می شود؛ العیاذ بالله نسبت به خدا و بندگان خدا و به پیامبران و اولیای الهی و ملائکة الله دشمنی می ورزد، و احساس حسد و کینه می کند. (امام خمینی، 1372 ،ص 54-52). پس انسان باید بکوشد تا اگر علاقه، ارتباط، و محبتی به دنیا دارد، قطع نماید. این دنیا با تمام زرق و برق ظاهریش ناچیزتر از آن است که قابل محبت باشد، چه رسد که انسان از همین مظاهر زندگی هم محروم باشد. این زندگی زودگذر بظاهر شیرین (بنا بر این که خیلی هم شیرین بگذرد) در مقابل عذاب غیر متناهی ارزشی ندارد. اهل دنیای که خیال می کنند به دنیا دست
یافته و از تمام مزایا و منافع آن بهره مندهستند؛ دچار غفلت و اشتباه می باشند. هر کسی دنیا را از دریچه محیط و محل زیست خود می نگرد، و خیال می کند دنیا همان است که او دارد سخت غافل است. این عالم اجسام وسیع تر از آن است که بشر تصور کرده ، بر آن دست یافته، و آن را کشف و سیر می نماید. این دنیا با تمام این ابزار و وسایل در روایت وارد شده که «ما نظر إلیها نظر رحمه». بنابراین باید هوشیاربود، وعالم دیگر را که خداوند تبارک و تعالی به آن نظر رحمت دارد باید دید چگونه می باشد و به آن باید توجه کرد. (امام خمینی، 1372، ص 56-55).
توبه
یکی از مراحل مهم مشکل در تزکیه نفس توبه می باشد. توبه عبارت است از رجوع از طبیعت به سوی روحانیت نفس، بعد از آنکه به واسطه معاصی و کدورت نافرمانی، نور فطرت و روحانیت محجوب به ظلمت طبیعت شده. توضیح اینکه نفس در بدو فطرت، خالی از هر نحو کمال، جمال، نور و بهجت است، چنانچه خالی از رذایل هست. مانند صفحه ای خالی از همه نقوش؛ نه دارای کمالات روحانی، و نه آلودگیهای اخلاقی و اعتقادی است. ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است، و فطرت او بر استقامت و خمیره او مخمّر به انوار ذاتیه است. چون انسان مرتکب به گناه شود، به واسطه آن در دل او تیرگی ایجاد می گردد. هر چه گناهان بیشتر شود، تیرگی و ظلمت زیادتر می شود، تا آنکه یکسره قلب تاریک و ظلمانی می شود و نور فطرت منطفی می گردد و به شقاوت ابدی می رسد. اگر انسان در بین این حالات قبل از فرا گرفتن ظلمت؛ تمام صفحه قلب را از خواب غفلت بیدار و پس از منزل یقظه به منزل توبه وارد شود ولذت این منزل را به شرایط مخصوص، طلب نماید، از حالات ظلمانی و کدورات طبیعی به حال نور فطرت اصلی و روحانیت ذاتی خود برمی گردد. (امام خمینی، 1371 ، ص 272).
امام خمینی دررابطه باحقیقت توبه می فرماید:
«توبه» رجوع از احکام و تبعات طبیعت است به سوی احکام روحانیت و فطرت. چنانچه حقیقت «انابه» رجوع از فطرت و روحانیت است به سوی خدا، و سفر کردن و مهاجرت
نمودن از بیت نفس است به سوی سر منزل مقصود. پس منزل توبه مقدم برمنزل انابه است.(امام خمینی، 1371، ص 272)
بر سالک طریق نجات و هدایت، توبه حقیقی لازم است و نکته مهمی که باید مد نظر باشد اینکه توفیق به توبه صحیح کامل با حفظ شرایط آن، از امور مشکل می باشد، و انسان کمتر می تواند به این مقصد نایل شود، بلکه داخل در گناهان، خصوصاً گناهان کبیره، باعث می شود که انسان را از یاد توبه بکلی غافل کند. و اگر درخت معاصی در مزرعه دل انسانی برومند گردید و ریشه اش محکم شد، نتایجی بس ناهنجار دارد، که یکی از آنها آن است که انسان را از توبه بکلی منصرف می کند، و امروز و فردا و این ماه و آن ماه کار را وا گذارمی کند، و با خود می گوید که در آخر عمر و زمان پیری توبه صحیحی می کنم. غافل از آنکه شاید هیچ وقت این توفیق را پیدا نکند، و هرگز انسان نباید گمان کند که پس از محکم شدن ریشه گناهان بتواند توبه نماید، یا آنکه بتواند به شرایط آن قیام کند (امام خمینی، 1371، ص 272-273). باید به یک نکته مهم توجه شودکه شخص تائب پس از توبه نیز، آن صفای باطنی روحانی و نور خالص فطری برایش باقی نمی ماند. چنانچه صفحه کاغذی را اگر سیاه کنند و باز بخواهند جلا دهند، البته به حالت جلای اوّلی بر نمی گردد، یا ظرف شکسته را اگر اصلاح کنند، باز مشکل است که به حالت اولی بازگردد. مثلاً میانه دوستی که در تمام مدت عمر با صفا و خلوص با انسان رفتار کند، یا دوستی که خیانت کند و پس از آن عذرخواهی نماید خیلی فرق است. علاوه بر آن؛ کم کسی است که بتواند درست به معنای واقعی اقدام به توبه کند. چه بهتر شایسته است انسان حتی الامکان داخل در معاصی و نافرمانی نشود که اصلاح نفس پس از آلودگی، امری بسیار دشوار است. اگر خدای نخواسته معصیتی از او صادر شد هر چه زودتر در صدد علاج آن برآید که هم فساد کم را زود می شود اصلاح کرد؛ و هم کیفیت اصلاح بهتر می شود. (امام خمینی، 1371،ص 274).
شرایط توبه
امام خمینی برای توبه کامل ارکان و شرایطی را بیان می کند که تا آنها محقق نشود، توبه صحیح
حاصل نخواهدشد. پس انسان باید بکوشد تا شرایط توبه را فراهم نماید و ندامت و پشیمانی را در دل قوّت دهد.
ایشان براساس فرمایش مولای متقیان امام علی(ع) بر گرفته از کتاب شریف نهج البلاغه، توبه واقعی را چنین بیان می کند:
ندامت و پشیمانی از گذشته.
عزم بر برگشت به سوی خداوند.
ادا کردن حق مخلوق (یعنی حقی از کسی به عهده نباشد).
ادا کردن حق هر فریضه که ضایع شده است.
ازبین بردن گوشتی که از حرام روییده شده با اندوه، تا بچسبد گوشت به استخوان و بین آنها گوشت تازه روییده شود.
آنکه جسم را درد فرمان برداری بچشاند، چنانچه چشاند آن را شیرینی نافرمانی.
انسان تائب آن است که هر چه از مردم بناحق برده به آنها برگرداند، و اگر حقوق دیگری از آنها در عهده اوست، و ممکن است صاحبش را راضی نماید، باید اقدام کند. و هر چه از فرایض الهیه ترک کرده، قضا کند یا ادا نماید، و اگر امکان نداشت تمام آنها را ادا کند؛ هر مقدار که ممکن بود انجام دهد و درآخر چاره ای جز استغفار نیست. (امام خمینی، 1371، ص 278).
تذکّر
تذکّر عبارت است از یاد خدای تعالی و یاد نعمتهای او بودن. احترام به منعم از امور فطری است که هر انسان آن را قبول دارد و هر کس لحظه ای اگر تأمل کند، می یابد که باید کسی راکه به او نعمت داده احترام کند. معلوم است هر چه نعمت بزرگتر باشد و منعم در آن انعام بی غرض تر باشد، احترامش در نظر فطرت لازم تر و بیشتر است. (امام خمینی،1371 ، ص 10).
انسان باید همیشه به یاد خدا باشد و هیچگاه مسئولیت و بندگی خودرا فراموش نکند. پس از آن که عظمت و جمال و جلال حق را به برهان یا بیان انبیاء- علیهم السلام- فهمید، باید قلب را متذکّر آن نماید، و کم کم با تذکّر و توجّه قلبی و مداومت به ذکر عظمت و جلال حقّ خشوع را در قلب وارد نماید تا نتیجه خوب حاصل گردد. انسان باید در همه حال متذکّر نقص و معایب خود باشد که از مسیر اصلی عبودیت و سعادت خارج نشود. (امام خمینی، 1370، ص 16).
امام خمینی حقیقت ذکر و تذکّر را، ذکر قلبی بیان می کند و ذکر لسانی را بدون آن بی مغز و از درجه اعتبار بکلّی ساقط می داند(امام خمینی،1370 ،ص 30).
به سالکان راه حقیقت توصیه می نماید:
...متذکر عظمت خدای خودت باش، و متذکر نعمتها و مرحمت های او شو، و متذکر حضور باش، و ترک کن نافرمانی او را، و در این جنگ بزرگ بر جنود شیطان غلبه کن، و مملکت خود را مملکت رحمانی و حقّانی کن، و به جای جنود شیطان محل اقامت لشکر حق تعالی نما، تا آنکه خداوند تبارک و تعالی تو را توفیق دهد در مجاهده مقام دیگر و در میدان جنگ بزرگتر که در پیش است، و آن جهاد نفس است در عالم باطن و…(امام خمینی، 1371، ص 12).
توکل
واگذار نمودن تمام امور به صاحب آن یعنی خدا؛ و اعتماد نمودن بر وکالت او است. همچنین قوای بدن را در راه اطاعت حق، و تصرف ننمودن در امور و واگذار نمودن آنها به پروردگار نیز توکل است. و توکل یعنی تمام آرزوهای خود را از مخلوق بر خدا بردن است. برای توکل درجات مختلفی به حسب اختلاف مقامات بندگان است. (امام خمینی، 1371 ،ص 214)
امام خمینی برای توکل ارکانی قائل است که عبارت اند:
ایمان به آنکه وکیل عالم است به آنچه که موکِّل به آن محتاج است.
ایمان به آنکه او قادر به رفع احتیاج موکّل است.
ایمان به آن که بُخل ندارد.
ایمان به آن که محبت و رحمت به موکِّل دارد.
چنانچه کسی به خدای تعالی توکل و اعتماد داشته باشد، قطع طمع از دست دیگران می کند و بار احتیاج و فقر خود را به درگاه غنیّ مطلق می افکند؛ و دیگران را مانند خود فقیر و بینوا می داند. (امام خمینی، 1370 ،ص 208).
ارکان تزکیه و تهذیب نفس
اگر انسان با تزکیه و تهذیب به حق تعالی توجه کند مهذب می گردد. چرا که غیر از این راهی نیست؛ ولی انسان باید با پای خویش این راه را بپیماید و سختی عبادات را چه در فعل و چه در قول تحمل نماید تا نتیجه بگیرد.
طهارت
در تزکیه نفس اوّلین مقصد طهارت است. اوّلین مراتب ازطهارت؛ طهارت قوای ظاهری نفس از معاصی، پلیدی ها و نافرمانی حضرت حق است. انسان تا زمانی که در این دام مبتلا باشد از فیض محضر و حصول قرب الهی محروم است. کسی گمان نکند که بدون تطهیر ظاهر می توان به مقام حقیقت انسانیّت نایل شود یا می تواند تطهیر باطن قلب نماید، که این غروری شیطانی، از حیله های بزرگ ابلیس می باشد؛ زیرا که کدورات و ظلمت های قلبی با معاصی که غلبه طبیعت بر روحانیّت است، موجب می شود تا سالک از فتوحات باطنیّه، که مقصد بزرگ است بکلّی محروم بماند و راهی به سعادت برای او گشوده نگردد. پس یکی از موانع بزرگ این سلوک، پلیدیهای معاصی است که باید با آب پاک و پاکیزه توبه نصوح آن را تطهیر کرد. (امام خمینی،1370 ،ص 55-56).
عبادت
عبادت در نظر و عمل امام خمینی از جایگاهی رفیعی برخوردار بوده و تمام تلاش و تکاپوی او برای زدودن رذایل و آراستن جان به فضایل ملکوتی بوده است. عبادت از مراتب بالای کمال و مقامات رفیع انسانیّت است که «جز اکمل خلق الله محمّد - صلّی الله علیه و آله و سلّم- بالاصالة و دیگر اولیای کمّل بالتّبعیّة کسی دیگر را از آن نصیبی نیست» و پای دیگران در این عبودیّت لنگ است و عبادت و عبودیّت آنها ناقص است. به همین دلیل جز با قدم عبودیّت نمی توان به معراج حقیقی مطلق رسید. (امام خمینی، آداب الصلاه، 1370، ص 10).
انسان مسافر است؛ و هر مسافر زاد و راحله می خواهد. زاد و راحله انسان خصال خود انسان است. مرکوب این سفر پر خوف و خطر و این راه تاریک و باریک و صراطِ احَدّ از سیف و ادقّ از شَعر، همت مردانه است. نور این راه تاریک، ایمان و خصلت های پاک است. اگر سستی صورت گیرد عبور ممکن نیست. عبادت وبندگی هموار کننده این راه پر پیچ وخم است. این عبادات برای خدای تبارک و تعالی علائم و نشانه هایی دارد که با مشاهده آنها فرد متصف به صفت «عابد» می گردد. (امام خمینی، 1371، ص 98).
برای گذر از این مسیر نیاز به ابزار و وسایلی است بدین شرح:
الف: علم و ایمان
از ابزار مهم عبادت و بندگی خداوند علم و ایمان است؛ چرا که اگر انسان به حق تعالی ایمان داشته باشد و با چشم قلب خداوند متعال را مانند خورشید ببیند، امکان ندارد مرتکب گناه و معصیت شود. چنانکه در مقابل یک مقتدر مسلح «عصمت» پدید می آید. این خوف از اعتقاد به حضور است که انسان را از وقوع در گناه حفظ می کند. انسان اگر یقین کند و ایمان بیاورد که تمام عوالم ظاهر و باطن محضر ربوبی است و حق تعالی در همه جا حاضر و ناظر است، با حضور حق و نعمت حق امکان ندارد مرتکب گناه شود. انسان در مقابل یک بچه ممیز گناه نمی کند، کشف عورت نمی نماید، چطور شد که در مقابل حق تعالی و در محضر ربوبیت
کشف عورات می کند، از هیچ جنایتی واهمه و مضایقه ندارد!؟ برای این است که به حضور کودک ایمان دارد، ولی به محضر ربوبیت اگر علم داشته باشد ایمان ندارد؛ چونکه بر اثرکثرت معاصی قلب او تاریک و سیاه شده و اینگونه مسائل و حقایق را اصلاً نمی تواند بپذیرد؛ صحت و واقعیت آن را هم احتمال نمی دهد. واقعاً اگر انسان احتمال بدهد- لازم نیست یقین داشته باشد- که این خبرهایی که در قرآن کریم آمده، وعده ها، وعیدهایی که داده شده راست است؛ در اعمال و کردار خود تجدید نظر می نماید و اینطور افسار گسیخته و بی پروا پیش نمی تازد. انسان اگر احتمال دهید که در مسیری درنده ای وجود دارد و ممکن است اذیتی به او برساند، یا شخص مسلحی ایستاده که شاید متعرض گردد، از پیمودن آن راه خودداری می کند، و در مقام تحقیق و صحت و سقم آن بر می آید(امام خمینی، 1372، ص 50-49) آیا ممکن است کسی وجود جهنم و ماندن در آتش را احتمال دهد، مرتکب خلاف شود؟ آیا می توان گفت کسی خداوند متعال را حاضر و ناظر دانسته خود را در محضر ربوبی مشاهده کند، و احتمال دهد که برای گفتار و کردار او جزا، حساب و عقابی باشد و در این دنیا هر کلمه ای که می گوید، هر قدمی که برمی دارد، هر عملی که مرتکب می شود، ثبت و ضبط گردیده که ملائکة الله «رقیب» و «عتید»مراقب او هستند و تمام اقوال و اعمال او را ثبت می کنند، و در عین حال از ارتکاب اعمال خلاف باکی نداشته باشد؟ درد اینجاست که احتمال وقوع این حقایق هم داده نمی شود و از راه، روش و کیفیت سلوک بعضی ها به دست می آید که اصلاً وجود عالم ماوراء طبیعت را احتمال نمی دهند. چون صرف احتمال موجب می شود که انسان از خیلی امور ناشایسته پرهیز کند(امام خمینی، 1372، ص 50)
امام خمینی، تصریح می کند؛ از آنجا دل انسان با دوستی دنیا آمیخته شده و مقصد و مقصودی جز تعمیر آن ندارد، ناچار این دوست مانع از فراغت قلب و حضور آن در محضر قدس می شود و علاج این مرض مهلک و فساد خانمان سوز، علم و عمل می باشد.(امام خمینی، آداب الصلاه، 1370، ص 48).
ب: حضور قلب
یکی از مهمترین آداب قلبی که شاید تعداد زیادی از آدابْ مقدّمه آن می باشند و عبادت بدون آن روح و روانی ندارد حضور قلب است. اگر قلب در وقت عبادت غافل و ساهی باشد، عبادت او حقیقت پیدا نمی کند و شبیه لهو و بازی است. و البته چنین عبادتی در نفس به هیچوجه تأثیری ندارد و عبادت از صورت و ظاهر به باطن و ملکوت بالا نمی رود. چنانچه به این معنی در اخبار اشاره شده و قوای نفس با چنین عبادتی تسلیم نفس نمی شوند و سلطنت نفس بر آنها بروز نمی کند و همینطور قوای ظاهر و باطن تسلیم اراده الله نمی گردد و مملکت در تحت کبریای حق منقهر نمی شود، چنانچه واضح است، و از این جهت که می بینیم در فرد پس از چهل- پنجاه سال عبادت اثری حاصل نشده، بلکه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصّی قوا افزوده می شود و به طبیعت بیشتر اشتیاق پیدا می کند و اطاعت از هواهای نفسانی و وسواس شیطانی افزون می گردد. اینها نیست جز آن که عبادات بی مغز او با شرایط باطن و آداب قلبی به عمل نیامده است. (امام خمینی،1370 ،ص 33ـ31).
به نصّ آیه مبارکه کتاب الهی: «نماز نهی از فحشاء و منکر» می نماید. و البته این نهی؛ نهی صوری ظاهری نیست؛ بلکه باید در دل چراغی روشن گردد و در باطن نوری فروزان شود که انسان را به عالم غیب هدایت کند و انسان را از عصیان و نافرمانی بازدارد. انسان باید برای تحصیل حضور قلب تلاش کند. اگر فضیلت و خواص حضور قلب را دانست، و ضررهای ترک آن را نیز فهمید؛ باید دامن همّت به کمر زند و علم خود را عملی کند. اگر قدری تفکّر کند و به حسب روایاتْ اهل بیت عصمت- علیهم السلام- که معادن وحی و تمام فرمایشات شان و علومشان از وحی الهی و کشف محمّدی ـ صلی الله علیه و آله و سلّم – است؛ می فهمد که در کلیه عبادات قبولی نماز شرط قبولی سایر اعمال است. اگر نماز قبول نشود، به اعمال دیگر اصلًا نظر نمی شود. قبولی نماز به حضور قلب است که اگر حضور قلب در نماز نباشد، از درجه اعتبار ساقط و لایق محضر حضرت حق نیست و مورد قبول نمی باشد که دیگر اعمال به طبع؛ نیز چنین باشند(امام خمینی، 1370، ص 40-41).
اکنون که اهمّیّت حضور قلب مشخص گردید؛ انسان باید با جدّیّت تمام اقدام کند؛ زیرا کلید درِ سعادت و درهای بهشت و کلید درِ شقاوت و درهای جهنّم در این دنیا در جیب خود فرد می باشد. لذا می تواند درهای بهشت و سعادت را به روی خود باز؛ یا خلاف آن عمل کرد، زیرا زمام امر در دست او است. خدای تبارک و تعالی حجّت را تمام و راههای سعادت و شقاوت را مشخص نموده و توفیقات ظاهری و باطنی را عطا فرموده؛ آنچه از جانب او و اولیای او است تمام است(امام خمینی،1372، ص 40).
امام خمینی، منشأ تشتّت خاطر و مانع از حضور قلب را چنین توضیح می دهند:
1- هرزه گردی و فرّار بودن خود طایر خیال است؛ زیرا که خیال قوّه ای است بسیار فرّار که دائماً از شاخه ای به شاخه ای آویزد و از کنگره ای به کنگره ای پرواز کند؛ و این مربوط به حبّ دنیا و توجّه به امور دنیّه و مال و منال دنیوی نیست، بلکه فرّار بودن خیال خود مصیبتی است که تارک دنیا نیز به آن مبتلا است. و تحصیل سکونت خاطر و طمأنینه نفس و وقوف خیال از امور مهمّه ایست که به اصلاح آن علاج قطعی حاصل شود.
2- حبّ دنیا و تعلّق خاطر به حیثیّات دنیوی است که رأس خطیئات و امّ الأمراض باطنه است که خار طریق اهل سلوک و سرچشمه مصیبات است؛ و تا دل متعلّق به آن و منغمر در حبّ آن است، راه اصلاح قلوب منسدّ و درِ جمله سعادات به روی انسان بسته است.
علاج هرزه گردی و فرّار بودن خیال با تربیت و تعلیم هر یک از قوای ظاهر و باطن نفس حاصل می شود و موجب حضور قلب می گردد. انسان اگر ایمان به حیات آخرت داشته باشد و با حس احتیاج، به زندگانی ادامه دهد، و عبادات خصوصاً نماز را سرمایه آن عالم و سرچشمه سعادت دنیا و آخرت بداند، در تحصیل آن کوشش می نماید، و این سعی و کوشش را زحمت و رنج در خود نمی یابد، بلکه با کمال اشتیاق و شوق دنبال تحصیل آن می رود و شرایط حصول و قبول آن را با جان و دل به دست می آورد و اگر سردی و سستی در انسان است از ضعف ایمان و سستی بنیاد او است. (امام خمینی، 1370، ص 46- 43).
از نگاه امام خمینی توجه به دو نکته در مورد هرزه گردی خیال لازم است:
1- از اعتماد به نفس بکلّی دست کشیدن و متوجّه به مسبّب الاسباب شدن و از آن وجود مقدس طلب کمک نماید و به خدا توکل کند و به دست گیریِ ذات اقدس، اعتماد داشته باشد.
2- با خدا خلوات و تضرّع کند و اصلاح حالش را با کمال جدّیّت از حضرت احدیت طلب نماید. زیرا جز ذات مقدّس او پناهی نیست.
ج: فراغت قلب
فراغت قلب مهمتر ازفراغت وقت است. بلکه فراغت وقت نیز مقدمه ای برای این فراغت است، و آنچنان است که انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات وهمیات دنیایی فارغ کند، و توجه قلب را از امور متفرقه و خاطرات مختلف منصرف نماید، و دل را یکسره خالی و خالص برای توجه به عبادت و مناجات با حق تعالی کند. تا فراغت قلب از این امور حاصل نشود، تفرغ برای او و عبادت او حاصل نمی گردد. ولی بدبختی آن است که اکثر انسانها تمام افکار و اندیشه های متفرقه را ذخیره می کنند برای وقت عبادت! همین که تکبیرة الاحرام نماز را می گویند، گویی در دکان را باز کرده اند، یا دفتر محاسبات را گشوده اند، دل را می فرستند به سوی اشتغال به امور دیگر و از عمل بکلی غافل می شوند، وقتی به خود می آیند که به حسب عادت به سلام نماز رسیده! حقیقتاً این عبادت؛ عبادت بنده عاشق راه سعادت نیست. (امام خمینی، 1371 ، ص 428).
امام خمینی بیان می کند:
کسی که تمام توجه او به عالم طبیعت است و، العیاذ بالله، منحرف عن الله می باشد، و اصولاً از ماوراء دنیا و عالم روحانیت بی خبر بوده و منکوس إلی الطبیعه است، و هیچگاه در مقام [این ] برنیامده که خود را تهذیب کند، حرکت و نیروی روحانی و معنوی در خویشتن ایجاد نماید، و پرده های سیاهی را که روی قلب او سایه افکنده کنار زند، در اسفل سافلین که آخرین حجب ظلمانیست قرار دارد: ثُمَّ رَدَدْناهُ اسْفَلَ سافلین. در صورتی که خداوند عالم بشر را در عالیترین مرتبه و مقام آفریده است: لَقَدْ خَلَقْنَا الانسانَ فی احْسَنِ تَقویمٍ. کسی که از هوای نفس پیروی می کند و از روزی که خود را شناخته به غیر عالم
ظلمانی طبیعت توجهی ندارد و هیچگاه فکر نمی کند که ممکن است غیر از این دنیای آلوده تاریک جا و منزل دیگری هم وجود داشته باشد، در حجاب ظلمانی فرو رفته، مصداق اخْلَدَ الی الارْضِ و اتَّبَعَ هواه گردیده است(امام خمینی، 1372، ص 47-46).
د: فراغت وقت
مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانه روزی برای عبادت خود وقتی را معین کند که در آن وقت خود را فقط به عبادت موظف بداند، و اشتغال دیگری را برای خود در آن وقت قرار ندهد. انسان باید بفهمد که عبادت یکی از امور مهم است و از کارهای دیگر اهمیت آن بیشتر است، اوقات آن را باید حفظ کند و برای آن برنامه ویژه ای داشته باشد. (امام خمینی، 1371 ، ص427).
انسان متعبد باید به اوقات عبادتش موظف باشد. البته اوقات نماز را، که مهمترین عبادات است، باید حفظ کند و آنها را در اوقات فضیلت به جا آورد، و در آن اوقات برای خود شغل دیگری قرار ندهد. و همان طور که برای کسب مال و منال و برای مباحثه و مطالعه، وقت موظف قرار می دهد، برای این عبادات نیز قرار دهد که در آن وقت از امور دیگر فارغ باشد تا حضور قلب، که مغز عبادات است، برای او ممکن گردد. در غیر این صورت، چنین عبادتی نورانیت ندارد(امام خمینی، 1371، ص 428).
راه رسیدن به سعادت اطاعت پروردگار است و در بین اطاعات و عبادات هیچ یک به مرتبه نماز که متکفّل سعادت بشر است و قبولی آن موجب قبولی همه اعمال می باشد نمی رسد. پس انسان باید در طلب آن جدّیّت نماید؛ از کوشش مضایقه نکند؛ در راه آن تحمّل سختی نماید، با آنکه سختی هم ندارد بلکه اگر مدتی مواظبت کند و انس قلبی حاصل شود، در همین عالم از مناجات با حق لذّت ها می برد که با هیچ یک از لذّات این عالم طرف نیست. (امام خمینی،1370، ص 16)
امور لازم برای تزکیه نفس
سالک الی الله باید نفس اماره را تحت مراقبت و کنترل خود در آورد، هواهای نفسانی را زیر پا گذاشته، علاقه و ارتباط خویش را با دنیا و مادیت قطع نماید، از فرصت استفاده کند. از گناه فاصله بگیرد و خود را برای انجام وظایف و بندگی خداوند در همه اوقات عمر آماده و مهیا سازد. همواره برای کسب توفیق در بندگی واقعی الهی به این امور باید توجه داشت.
مشارطه
آن است که انسان سالک در اوّل روز با خود شرط کند و تصمیم بگیرد که برخلاف فرموده خداوند تبارک و تعالی رفتار نکند. و معلوم کند یک روز خلاف نکردن امری ممکن است و انسان می تواند از عهده آن برآید. (امام خمینی، 1371، ص 9).
امام خمینی می فرماید:
تو عازم شو و شرط کن و تجربه نما ببین چقدر سهل است. ممکن است شیطان و جنود آن ملعون بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند، ولی این از تلبیسات آن ملعون است، او را از روی واقع و قلب لعن کن، و اوهام باطله را از قلب بیرون کن، و یک روز تجربه کن، آن وقت تصدیق خواهی کرد. (امام خمینی، 1371، ص 9).
مراقبه
آنچنان است که انسان در تمام مدت شب و روز شرط؛ متوجه عمل به آن باشد، و خود را ملزم به آن عمل بداند؛ و اگر امری را خواست مرتکب شود که خلاف فرموده خدا باشد، بداند که این از شیطان و جنود اوست که می خواهند او را از شرطی که کرده باز دارد. پس باید آنها را لعنت کند و از شر آنها به خداوند پناه ببرد، و آن خیال باطل را از دل بیرون نماید، و به شیطان بگوید که من یک امروز با خود شرط کردم که خلاف فرمان خداوند تعالی عمل نکنم، و این باید در کلّ دوران زندگی انجام پذیرد.(امام خمینی، 1371 ، ص 9)
محاسبه
عبارت است از اینکه انسان حساب نفس را بکشد؛ در این شرطی که با خدای خود کرده که آیا به جا آورد؛ به ولی نعمت خود در این معامله جزئی خیانت نکرده؟ اگر درست وفا کرده، باید در این توفیق خدارا شکر کند و بداند که یک قدم پیش رفته و مورد نظر الهی شده است. (امام خمینی، 1371، ص 9)
امام خمینی می گوید:
چندی به این عمل مواظبت کن، امید است ملکه گردد از برای تو به طوری که از برای تو کار خیلی سهل و آسان شود، بلکه آن وقت لذت می بری از اطاعت فرمان خدا و از ترک معاصی در همین عالم، با اینکه اینجا عالم جزا نیست لذت می برد و جزای الهی اثر می کند و تو را ملتذّ می نماید(امام خمینی، 1371، ص 10).
اکنون اگر دید که در این راه توفیق کسب نموده بداند که یک قدم پیش رفته و مورد نظر الهی قرار گرفته است، و خداوند او را در پیشرفت امور دنیا و آخرت راهنمایی می کند، و کار فردا نیز آسانتر خواهد شد. چندی به این عمل مواظبت کند، برایش ملکه می گردد و کار خیلی سهل و آسان می شود و آن وقت از اطاعت فرمان خدا لذت و ترک معاصی در همین عالم، با اینکه اینجا عالم جزا نیست لذت می برد. انسان باید بداند که خدای تبارک و تعالی تکلیف سنگین که در خور طاقت او نیست بر عهده او نگذاشته است اما شیطان و لشکر او کار را برانسان مشکل جلوه می دهند. و اگر خدای نخواسته در وقت محاسبه دید سستی و فتوری شده در شرطی که کرده، از خدای تعالی معذرت بخواهد و بنا بگذارد که فردا مردانه به عمل شرط قیام کند. و به این حال باشد تا خدای تعالی ابواب توفیق و سعادت را بر روی او باز کند و او را به صراط مستقیم انسانیت برساند. (امام خمینی، 1371، ص 11)
بهترین زمان تزکیه وتهذیب نفس
تزکیه نفس، فرایندی است که سیر و سلوک الی الله را امکان پذیر می کند. چنانچه نفس انسان تزکیه شود، در راستای ارزشهای الهی قرار می گیرد و ارزشهای غیر الهی در جهت خلاف
فطرت انسان قرار دارند. طرف داران ارزشهای غیر الهی، با «خود الهی انسان» دشمنی می ورزند؛ اما انسانِ موحد، سر به اطاعت خداوند دارد و به قدرتهای غیر الهی، بی توجهی می کند. از طرف دیگر، بی توجهی به تزکیه نفس، موجب تهی شدن جامعه اسلامی، از محتوای آن می شود. در این صورت، جامعه به تدریج از ارزشها فاصله می گیرد و از اسلام، تنها پوسته ای و ظاهری باقی می ماند. اکنون با چنین شرایطی انسان موحد از همان آغاز که قوای جوانی را دارد و مبتلای به سستی های پیری نشده، بهتر می تواند خودش را اصلاح کند؛ و نباید به فکر توبه آخر عمر باشد. زیرا توبه آخر عمر برای آدم ممکن نیست، اگر از اول عمر دنبال تهذیب نفس نباشد، خودش را نسازد، آخر عمر نمی تواند برقوای شیطانی که در انسان ریشه کرده و قوی شده و قوّه خود آدم و اراده اش ضعیف شده غلبه کند، اگر هم ممکن باشد بسیار مشکل است. (امام خمینی، 1389، ج 9، ص 4).
تا نیرو و اراده جوانی هست انسان می تواند هواهای نفسانی، وآرزوهای دنیایی، و خواسته های حیوانی را از خود دور سازد. ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید، دیگر در پیری کار از کار گذشته است. قلب جوان لطیف و ملکوتی است و انگیزه های فساد در آن ضعیف می باشد؛ اما هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قوی تر و محکم تر می گردد؛ تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست. امام خمینی، تصریح می کند؛ چنانکه در روایت است، قلب انسان ابتدا مانند آینه صاف و نورانی است و هر گناهی که از انسان سربزند، یک نقطه سیاه بر روی قلب افزوده می شود، تا جایی که قلب را سیاه کرده، ممکن است شب و روزی بدون معصیت پروردگار بر او نگذرد و به پیری که رسید، مشکل است قلب را به صورت و حالت اول باز گرداند. انسان اگر خدای نخواسته خود را اصلاح نکرد و با قلب سیاه، چشم ها، گوش ها، و زبان آلوده به گناه از دنیا رفت، خدا را چگونه ملاقات خواهد کرد؟ این امانات الهی را که با کمال طهارت و پاکی به بشر سپرده شده چگونه با آلودگی و رذالت مسترد خواهد داشت؟ این چشم و گوش که در اختیار او است، این دست و زبانی که تحت فرمان او است، این اعضا و جوارحی که با آن زیست می کند؛ همه امانات خداوند متعال می باشند که با
کمال پاکی و درستی به انسان داده شده است؛ اگر مبتلا به گناه و محرمات آلوده شود، رذالت پیدا می کند. آنگاه که بخواهد این امانات را مسترد دارد، ممکن است از انسان بپرسند که راه و رسم امانتداری اینگونه است؟ ما این امانت را این طور در اختیار شما گذاشتیم؟ قلبی که به شما دادیم چنین بود؟ چشمی که به شما سپردیم اینگونه بود؟ دیگر اعضا و جوارحی که در اختیار قرار دادیم چنین آلوده و کثیف بود؟ در مقابل این سؤالها چه جواب خواهد داد؟! حال انسان خدای خود را با این خیانتهایی که به امانت های او کرده چگونه ملاقات خواهد کرد؟ پس لازم است انسان خود را بسازد تا بتواند در بهترین شرایط خالق خویش را ملاقات نماید.(امام خمینی، 1372، ص 60-58)
نتیجه گیری
تزکیه نفس، به معنای پاک کردن ضمیر آدمی، از آلودگیهای گناه و رذایل اخلاقی است که موجب تعالی روانی و قدرت روحانی انسان می شود. در معارف اسلامی از آن تحت عنوان «مبارزه با نفس» و «جهاد اکبر» یاد شده است. تزکیه نفس، فرایندی مستمر و تدریجی است که با آزادی و اختیار آدمی همراه است و هر چه زودتر آغاز شود، آثار نیک بیش تری را به ارمغان می آورد. تزکیه نفس، از مراحل معینی؛ از جمله بیدار شدن از خواب غفلت، توبه و پشیمانی از اعمال زشت و خطاهای گذشته... و توجه به آینده عبور می کند. تزکیه نفس نیازمند تفکر و خلوت کردن با«خدا» می باشد. بعد از اینها، انسان باید عزم خود را جزم کرده و با استعانت و مدد از ائمه معصومین- علیهم السلام- و با اتکال به خالق هستی و همچنین به کمک اراده طی طریق نماید.
انسان طالب کمال، باید خود را بسازد و اصلاح کند و به اخلاق حسنه آراسته نماید. رذایل اخلاقی را از خود دور سازد، و در همه کارها اخلاص داشته باشد تا به خدا نزدیک شود. اگر در کارها نیت خالص نباشد، او از درگاه ربوبی دور می شود. امام خمینی در رابطه با تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح اخلاق تأکید دارند که برنامه تنظیم گردد، استاد اخلاق معین شود، جلسه
وعظ و خطابه، پند و نصیحت تشکیل گردد. زیرا انسان خودرو نمی تواند مهذب شود.
امام خمینی بهترین زمان تزکیه و تهذیب نفس را دوران جوانی بیان می کند و تأکید دارد اگر در جوانی انسان مهذب نشد، در زمان کهولت و پیری که اراده ضعیف است و دشمن قوی وجنود ابلیس در باطن انسان قوی، مشکل است. از امور لازمی که امام خمینی برای تزکیه نفس پیشنهاد فرموده اند، مشارطه، مراقبه و محاسبه است. شناختن موانع تزکیه نیز می تواند تحقق این فرایند انسان ساز را تسهیل کند؛ که غفلت از گناه و کوچک شمردن گناه، حبّ نفس، حبّ دنیا، علم بدون ایمان، و غرق شدن در لذتهای دنیوی، برخی از این موانع می باشند.
اما انسان به معنای حقیقی؛ مخلوق ضعیفِ بی مایۀ هستی نیست؛ او فخر عالم امکان و خلاصه کُون و مکان است؛ او آدم زاده ای است که باید معلّم اسماء و صفات باشد؛ او خلیفه زاده است. او اشرف مخلوقات است. اما اگر خود را نشناسد، پست تر از حیوان خواهد شد. راه شناخت خود هم جز اتکال به خداوند سبحان، استعانت از ائمه معصومین- علیهم السلام- و تزکیه نفس، چیزی دیگری نیست.
منابع:
قرآن
نهج البلاغه
موسوی خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1371.
موسوی خمینی، روح الله، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1389.
موسوی خمینی، روح الله، سر الصلاة، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1370.
موسوی خمینی، روح الله، آداب الصلاة، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1370.
موسوی خمینی، روح الله، تفسیر سوره حمد، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) 1379.
موسوی خمینی، روح الله، وصیتنامه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)،1380.
موسوی خمینی، روح الله، شرحی بر دعای سحر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)،1376 .
موسوی خمینی، روح الله، جهاد اکبر ، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1372.
موسوی خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1377.