افشین علاء
به یاد کانون
یادش به خیر کانون
آن آشنای دیرین
آن روزهای پر بار
آن خاطرات شیرین
آن روزها که جانم
میسوخت در تب شعر
من بودم و مجله
من بودم و شبِ شعر
در چادری صمیمی
شوق همیشه ماندن
آن اضطراب شیرین
در وقت شعر خواندن
عطر کتابخانه
با میزهای رنگی
آن سقفهای کوتاه
آویزهای رنگی...
آن روزهای سرشار
از حرف و شعر و مضمون
یادش به خیر، اردو
یادش به خیر، کانون
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 180صفحه 34