گیسو شَپول
اجازه بدهید قبل از آغاز درمان، چند بیت شعر به زبان شیمپلی (زبان رسمی مردم
شیمپلستان) به همراه ترجمۀ فارسی تقدیم کنم:
اوش نه مَنَه، قیز قَمَلو
شِندِرِ پیت، شیم بَلَ قو
آخ، وای (2 بار)
ترجمۀ فارسی: روزی پرندۀ بنفش مایل به سبزی که زیر نوکش یک خال قهوهای
داشت، شبانه دندان درد گرفت و با سکوتی بیهمانند، راز اکتشاف سیب زمینی را بر
ملاکرد. بوزینه به او گفت: «قیز» (ناراحت) نباش و لک و لوچهات را مچاله نکن. پرنده
هم گوش کرد و یک مشت خاک به سرش ریخت و برف نو در تابستان شکفته زد!
وای آخ (2 بار)
خب، حالا که مغزتان گرم شده، برویم سراغ بیماری این هفته.
نامههای بسیاری از آقا پسرهای خوشگل رسیده مبنی بر اینکه چرا
همهاش بیماریهای پسران را درمان میکنم و اصولاً مگر دخترها مریض
نمیشوند؟ باید خدمت این گل پسران آتش به جان گرفته عرض کنم
به چشم! بیماری این هفته مخصوص دختر خانمهاست.
تاریخچۀ بیماری:
این بیماری را اولین بار، خاله جان شیمپله، عمۀ بزرگ خاندان ما که
بین سالهای 888 تا 999 شیمپلی میزیسته، به طبیب آن زمان، یعنی
«حکیم شَمپول بَل بَله»گزارش میدهد. ماجرا از این قرار بوده که ایشان
یعنی خاله جان، دختری داشته به اسم «بزغالک» که گویا یک روز صبح
کک به جان مبارکش افتاده، قر و قاطی میکند. چرا؟ هیچ کس نمیداند.
خلاصه بزغالک روی دندۀ چپ بلند شده و بر همه چیز ایراد میگیرد.
میرود دستشویی و گیر میدهد که چرا غازها توی جا مسواکی تخم
نمیگذارند؟ و از ناراحتی مسواکش را که دستهای از هویج و برسی از
تاج خروس داشت، میجود. چند لحظه بعد سر سفره گیر میدهد که چرا
صبحانه نیمروی غاز دارند. اصلاً چرا غازها تخم میگذارند و از ناراحتی
ریشۀ فرش را میکشد و خلاصه این خل بازیها تا مَشپله (مدرسه) ادامه
پیدا میکند و در آنجاست که برای اولین بار جلوۀ واقعی این مرض
نمایان میشود و کار بیخ پیدا میکند.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 180صفحه 16