ترانۀ مادری
سریال ترانۀ مادری خیلی بیسر
و صدا شروع شد و در مدّت
پخش خود نشان داد که میتوان
موضوعات نوجوانان را در قالبی
جدّیتر دنبال کرد.
تولید این سریال پس از «نرگس»
میتوانست یک ریسک باشد.
سریال نرگس با برداشتن یک
لقمۀ بسیار بزرگ و وعدۀ پخش
نود شبی وقتی به موضوع اصلی
رسید دچار تیغ سانسور و جرح
و تعدیل شد، بنابراین سازندگان
آن با پرداختن به موضوعات
حاشیهای و جانبی تصمیم گرفتند
که مسئلۀ اختلاف نسلها را هم
در آن بگنجانند و به آن شاخ و
برگ بیشتری بدهند. البته به تمام
این مشکلات باید فوت نابهنگام پوپک گلدرّه را هم اضافه کرد که در روند سریال بیتأثیر نبود.
مخاطبان، سریال نرگس را تا قسمت
آخر دنبال کردند فقط برای اینکه
بفهمند آخرش چه میشود ولی اگر
پای پخش مجدّد آن به میان بیاید،
مطمئناً بینندۀ زیادی نخواهد داشت.
با این تجربه، شبکۀ سوّم سیما باز هم
سراغ چنین موضوعی رفته است.
بازیهای بینقص و داستان محکم این
سریال در کنار کارگردانی بینقص
سهیلی زاده اتفاقی جدید را در تلویزیون پدیده آورده است.
با اعتمادی که به
آثار مشترک ایرج
محمدی و مهران مهام
وجود دارد میتوان
اطمینان داشت
که «ترانۀ مادری»
دچار سرنوشت تلخ
«نرگس» نشود.
حالا دیگر دیر است...
تو را دوست داشتم بیآنکه بدانی
پسرکی با صدای تو عاشق شدن را
تجربه میکند، قد میکشد و دل
میبازد؛ با تو «صدای پای آب»
را میشنود؛ هرگاه مهربانی گم
میشود دلش قرص است با زمزمۀ
«مهربانی را بیاموزید» تو، مهربانی
بازخواهد گشت.
بیآنکه بدانی دوستت داشتم و
بیآنکه بدانم تو را تکرار میکردم.
دلم میخواست ابرها باران سبز
ببارند تا همۀ خانهها سبز شود،
سبز و همیشه سبز.
راستش را بخواهی دوست نداشتم
نحیف شدنت را ببینم؛ زرد شدن
آرام آرام چهرهات را و دردی
که از چشمانت میبارید و تو
آن را فریاد نمیزدی. نگاهت را
میشناختم و چشمانی که هیچگاه
دروغ نمیگفت؛ تو درد داشتی؛ تو
میگفتی «حال همۀ ما خوب است»
و چشمانت میگفت «امّا تو باور
نکن».
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 180صفحه 25