مرگ
دست علی علیه السلام را بالا برد و گفت :«هرکس من
مولای او هستم، این علی مولای اوست» و سپس دوستی
علی را دوستی خودش و دشمنی با علی را،دشمنی با
خودش تعریف کرد.
این مایه ستایش پیامبر از علی علیه السّلام ، بسیار
کسانی را که انتقاداتی به رفتار و ایمان سخت گیرانه علی
علیه السّلام داشتند، دهان بست و تکریم پیامبر از علی،
حیثیت علی علیه السّلام را در نزد مسلمانان ،بسیار
بر افزود. آنها که به علی انتقاد داشتند، از جمله کسانی
بودند و علی آنها را پس ستانده بود، همین منافقان و
مخالفان ،حتی پس از غدیر،در راه مدینه ،جایی برای
سوءقصد به علی علیه السّلام در پشته ای کمین کردند
که با هوشیاری پیامبر کارشان به جایی نرسید.
این ستایش در غدیر از علی ،مایه اختلاف تفسیرهای
زیادی شد. اهل سنت براین که لفظ «مولا» برخلیفگی
بعد از پیامبر دلالت ندارد، اجماع کردند و شیعه (یاران
علی )نیز بر اینکه اگر چنین نبود، پیامبر آن همه کاروان
را نگه نمی داشت تا تنها محبتش را به علی ابراز کند.
به هرحال بعد از این سفر،جز شورشی که «مسیلمه بن
حبیب»در« ثمامیه» کرده بود، خبر خاصی نبود. این
مسیلمه ،که «مسیلمه کذاب» هم خوانده می شد،در
یمامه دعوی پیامبری کرده بود و جمعی از« بنی حنیفه»
هم بدو گرویده بودند.
در ایام ادعای این مسیلمه کذاب، محمد صلّی الله
علیه و آله در بیماری افتاده بود و رنجور بود.
با این حال، خود به بدرقه لشگری که برای
دفع فتنه او می رفتند، بیرون آمد و حتی پیشانی بند
فرمانده را به دست خود بست وا و دیگر فرماندهان
را راهی کرد.در یمن هم «اسودعنسی» به دعوی مشابه
برخاسته بود که پیامبر،برای مقابله با او هم کسی را
فرستاد. تجهیز این لشگرها که به فرماندهی «اسامه بن
زبد» به سمت شام می رفتند، در ایام بیماری پیامبر رخ
غدیر بیماری
غدیر بیماری مرگ
محمد صلی الله و آله که در آخرین سفر حج
توانسته بود اقرار مسلمانان را بگیرد بر اینکه کار دعوتش
را به کمال و تمامی انجام داده، اکنون بیش از گذشته
احساس آرامش می کرد.در این اوقات که پیامبر،دو سه
سالی از شصت سالگی فراتر نرفته بود.بیش از سن خود،
نشان می داد.شاید اگر تاریخچه سختی ها و تلخی هایی
را که محمد صلّی الله علیه و آله از کودکی تا این سالها
تحمل کرده بود مرور کنیم،در می یابیم که او بسیار
بیش از یک انسان عادی، رنج دیده بود و سختی کشیده
بود تا این درخت را که خود« اسلام» خوانده بودش، به
ثمر برساند و این پیری زودرس ،نتیجه آن همه سختی و
تلخی بود. در بازگشت از حج آخر که حجّه الوداع خوانده
شد، محمد صلّی الله علیه و آله در جایی به نام «غدیر
خم»که واحه ای بود توقف کرد و دستور داد حج گزاران
و یارانش نیز بایستند.علی علیه السّلام نیز که از سفری
به «یمن» بازگشته و در راه به کاروان پیامبر پیوسته بود،
همراه کاروانیان بود.در غدیر خم، محمد صلّی الله علیه و
آله مانند همه گاه که سخن می گفت،ابتدا پرسشی کرد
که«آیا من از مومنان و حاجیان، یکپارچه گفته او را تأیید
کردند و در اینگاه محمدصلّی
الله علیه وآله ،
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 131صفحه 6