
حامد قاموس مقدم
مردمی که کوچک شدند!
مردمی که کوچک شدند!
بسیاری بلد بود و طّب سوزنی و آشپزی شرقی را هم
بصورت تئوری فرا گرفته بود.خلاصه اینکه این خروس
از کلّ خدم و حشم سلطان ساپکو و بیش از همه از خود
سلطان با شعورتر و مقبول تربود.
یک روز که سلطان ساپکو مشغول مطالعه کتابچه
راهنمای استفاده از خروس بود،جمله ای توجه او را
جلب کرد این خروس سرنوشت مردم لی لی پوت
را دگرگون می کند.» سلطان با خواندن این جمله به
فکر فرو رفت.با خود اندیشید که این خروس چگونه
می تواند سرنوشت یک قوم را تغییر دهد. از آنجایی که
سلطان ساپکو خیلی اهل فکر کردن نبود و بیشتر ترجیح
می داد به تصوّراتش جامعه عمل بپوشاند، تصمیم گرفت
عین دگرگونی ر ا عملی کند.
یک روز که خروس در باغ قصر مشغول تمرین آواز
بود،سلطان ساپکو به سراغش رفت. خروس به احترام
آب و هوا با خروس به صحبت پرداخت. خروس چینی
کلّ وضعیت جوّی را بر اساس تصاویر فرا جوّی و فشار
هوا و درصد رطوبت و غریزه خروسی خود بررسی کرد
و نتیجه گرفت که سلطان هیچ چیز در مورد وضعیت
جوی نمی داند.
سلطان که هیچ چیزی از حرفهای خروس نفهمید
نگاهی به ساختمان قصر کرد و گفت: این ساختمان
خیلی شیک است.
سلطان ساپکو آخرین پادشاه سلسله جایکوف بود.
سلسله جایکوف سالها در سرزمینی که بعدها به نام
لی لی پوت معروف شد زندگی می کردند و بر مردم آن
سرزمین حکومت می کردند.
مردم لی لی پوت که بعدها به عنوان سمبل آدم کوچولوها در جهان شهرت یافتند،زمانی مردم عادّی و رشید بودند که به دلیل بی لیاقتی سلطان ساپکوبه آن قدّو قواره درآمدند.
مردم لی لی پوت از روی نشانه ها و مشخصاتی که از
سلطان ساپکو داشتند گالیور بیچاره را با ساپکوی ابله
اشتباه گرفتند و او ر اطناب پیچ کردند.
نوستر آداموس، پیشگوی بزرگ تاریخ در حاشیه یکی
از کتابهایش در مورد مردم لی لی پوت نوشته است
که اگر مردم لی لی پوت بتوانند به دی آن ای سلطان
ساپکو دست پیدا کنندو آن را با دی آن ای خروس
سلطان بجوشانند می توانند به اندازه واقعی خود دست
پیداکنند.گالیور هم دستخوش این اشتباه شد و تصمیم
گرفت ازلی لی پوت فرارکند ولی ناگهان عاشق فلرتیشیا
شد و تصمیم گرفت به مردم لی لی پوت کمک کندکه به اندازه واقعی خود برگردند تا بتواند با فلرتیشیا ازدواج
کند چون کلیسای لی لی پوت ازدواج یک آدم غول پیکر
و یک آدم کوچولو را خلاف عرف بین الملل و قوانین
دادگاه ژنو اعلام کرده بود.
دردسرهای قوم لی لی پوت از آنجا شروع شدکه از
چین برای سلطان ساپکو یک خروس آوردند که صبحها،
سلطان را از خواب بیدار کند. خروس چینی مطابق گفته
ستاره شناسان سرنوشت مردم لی لی پوت را دگرگون
می کرد.این خروس هم ساعت را اعلام می کرد و هم
می توانست آواز مورد علاقه سلطان را بخواند تا سلطان
با لطافت از خواب بیدار شود. همچنین شبها با خواندن
لالایی،سلطان را به خواب می برد.
خروس چینی به چند زبان زنده دنیا مسلط بود او حتی
زبان ناشنوایان را هم به خوبی می دانست. او حکایات
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 131صفحه 4