سخنرانی
زمان: بعدازظهر 1 دی 1362 / 17 ربیع الاول 1404
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: برکات میلاد و مبعث پیامبر
مناسبت: میلاد پیامبر اکرم(ص) و امام جعفر صادق (ع)
حضار: مسئولین جمهوری اسلامی و مقامات لشکری و کشوری و اقشار مختلف مردم
بسم الله الرحمن الرحیم
اسرار میلاد و بعثت پیامبر اکرم
متقابلاً این عید بزرگ را، عید مبارک میلاد رسول اکرم و فرزند بزرگ [وی] امام صادق ـ سلام الله علیه ـ را به همۀ حضار و همۀ مسلمین جهان و مستضعفان سرتاسر عالم تبریک عرض می کنم.
من باید عرض کنم که این ولادت که دنبالش برکات پی در پی بود و منتهی شد به بعثت و نزول وحی از جانب خدای تبارک و تعالی بر قلب مبارک آن سرور، ابعادش برای بشر تاکنون معلوم نشده است.
آنکه قرآن کریم دنبالش بوده است حتی برای متعمّقان آخر الزمان هم به آن طوری که باید کشف نشده است و همین مقداری که معلوم شده است و کشف شده است، وقتی که ملاحظه کنید باقبل از اسلام و معارف قبل از اسلام و فلسفه قبل از اسلام و عدالتهای اجتماعی قبل الاسلام می بینید که همین مقدار هم یک تحول عظیمی در دنیا پیش آورده است که سابقه نداشته است و لاحقه هم ندارد. در سیر عرفانی، شما ملاحظه بفرمایید که قبل از اسلام چی بوده است و بعد از اسلام و با تعلیمات اسلام مقدس و قرآن کریم چه شده است.
اشخاصی که قبل از اسلام بودند در عین حالی که اشخاص بزرگی بودند مثل ارسطو و امثال او، مع ذلک وقتی کتابهای آنها را ما ملاحظه می کنیم بویی از آن چیزی که در قرآن کریم است در آنها نیست. همین آیاتی که در روایات ما وارد شده است که برای متعمقین آخرالزمان وارد شده است، مثل سورۀ «توحید» و شش آیه از سورۀ «حدید»، گمان ندارم که واقعیتش برای بشر تا الآن و تا بعدها بشود آن طوری که باید باشد، کشف بشود. البته مسائل در این باب خیلی گفته شده است، تحقیقات، تحقیقات بسیار ارزنده هم بسیار شده است، لکن افق قرآن بالاتر از این مسائل است. همین آیۀ شریفه هُوَالاَوّلُ وَالاخِرُ والظاهر والباطِنُ انسان خیال می کند که خوب، اول خلق،الله است و آخر هم همان است، و عرض می کنم که ظاهر هم به حسب آثارش است و باطن هم به حسب اسمائش. لکن اصلاً این مسئله این نیست که ما می فهمیم و فهمیده اند، مسائل بیش از این مسائل است. «هُوَالظاهر» اصل ظهور را به غیر خودش می خواهد نفی کند از غیر خودش، ظهور مال اوست. واقع مطلب همین است، منتها فهم این معنا که ظهور، ظهور اوست و عالم و تمام هستی ظهور اوست، فهم این مشکل است. و هُوَمَعَکُمْ که در همین
آیات وارد شده است، «معکم» یعنی همراه ماست، او اینجاست و ما اینجا. این معیت، مثلاً فلاسفه «معیت قیّومیّة» می گویند، قیّومیّة ولی مسئله را حل می کند؟ مثل معیت علت و معلول است؟ مثل معیت جلوه و ذی جلوه است؟ مسائل این نیست. متعمّقین آخرالزمان هم به اندازه عمق ادراکشان بهتر از دیگران فهمیده اند، والاّ حد قرآن آن است که إنّما یَعْرِفُ القُرآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ. این «یعرف القرآن من خوطب به» این نحو آیات است والاّ بعضی آیاتی که مربوط به احکام ظاهریه است و مربوط به نصایح است که همه می فهمند. آنی که «لا یَعْرِفُهُ اِلاّ مَنْ خُوطِبَ بِه» یعنی خود رسول اکرم، یعنی واسطه هم نمی تواند بفهمد، جبرئیل هم نتوانسته است. جبرئیل امین هم یک واسطه ای بوده است که خوانده است بر حضرت، این آیاتی که از غیب بر او وارد شده است، و مأمور شده است که برساند، اما آن هم «مَنْ خُوطِبَ بِه» نیست. «مَنْ خُوطِبَ بِه» فقط خود رسول اکرم است، و دیگران هم که به واسطه آن نوری که از حضرت رسول صلی الله علیه و آله ـ در قلب ـ آن تعلیم نورانی که از قلب او به قلب خواص او بوده است، به واسطه او فهمیده اند. و اما دست امثال ما و بشر عادی کوتاه است از اینکه واقعاً بداند که «هومعکم» یعنی چه، چه معیتی است این؟ ـ وَ هُوَ نورالسّمواتِ والارْضِ ـ اَلله نُورُالسّمواتِ والارْضِ این چی است؟ «نورالسموات» چی است؟ چطور «نور سموات» است؟ ولهذا «منوّرالسموات» گفته اند و هیچ ربطی به آیه ندارد. تحول معنوی و تحول عرفانی که به واسطه قرآن پیدا شده است فوق همۀ مسائل است. و بشر، هر کس از یک بعد به قرآن نگاه کرده است، و بعضی بعد ظاهرش را، بعد مسائل اجتماعی را، بعد مسائل سیاسی را، بعد مسائل فلسفی، بعد مسائل عرفانی. لکن آن بعد حقیقی که بین عاشق و معشوق است، آن سرّی که بین خدا و پیغمبر اکرم است، آن یک مطلبی نیست که ماها بتوانیم بفهمیم چی است قصّه.
آنکه از حضرت باقر ـ سلام الله علیه ـ نقل شده است که فرموده است که من از
«صمد»، تمام احکام و شرایع را، تمام حقایق را از «صمد» می توانم نشر کنم، مسئله هست این. البته ما هم از «صمد» می توانیم اصول معارف رابفهمیم، لکن او زاید بر این مسائل می گوید. در هر صورت کمال تأسف است برای انسانها که نمی خواهند بدانند، در راه دانستن نیفتاده اند، در راه معرفت کتاب خدا قدم برنداشته اند، ارتباط با مبدأ وحی برقرار نکردند که از مبدأ وحی تفسیر بشود برایشان. آن ارتباط فقط بین رسول خدا و خدا بود و به تبع او هم بین خواصی که بوده اند. مسائل فلسفی هم همین طور، مسائل فلسفی هم وقتی شما فلسفه ارسطو که شاید بهترین فلسفه ها قبل از اسلام باشد، ملاحظه کنید می بینید که فلسفه ارسطو با فلسفه ای که بعد از اسلام پیدا شده است فاصله اش زمین تا آسمان است در عین حالی که بسیار ارزشمند است در عین حالی که شیخ الرئیس راجع به منطق ارسطو می گوید که تاکنون کسی نتوانسته در او خدشه ای بکند یا اضافه ای بکند، در عین حال فلسفه را وقتی که ملاحظه می کنیم فلسفه اسلامی با آن فلسفه قبل از اسلام زمین تا آسمان فرق دارد.
و راجع به امور اخلاقی، راجع به امور تربیتی، راجع به و بالاخره قرآن وارد شده است برای انسان به جمیع شئونی که انسان دارد، برای تربیت انسان به جمیع ابعادی که انسان دارد، و ابعاد انسان، ابعاد غیرمتناهی است. برای همه وارد شده است، برای همه چیز و یک سفره ای است که پهن شده است برای بشر که هر کس می تواند از آن سفره به مقدار استعداد خودش استفاده کند. و مع الأسف استفاده کم شده است، و باید عرض کنم که انبیا از آدم تا خاتم به آن مقصدی که داشتند نرسیدند، در عین حالی که هر چه کمال در دنیا هست از آنهاست، مع ذلک به آن مقصدی که آنها داشتند نرسیدند.
مدعیان دروغین پیروی از حضرت موسی و عیسی (ع)
و نکته ای که باید عرض کنم این است که این شرایع معروفی که الآن بین بشر معروف است، حالا ما شریعت حضرت موسی، شریعت عیسی و شریعت اسلام، وقتی که ملاحظه
می کنیم حال مشرع را، حضرت موسی ـ سلام الله علیه ـ را، وضع زندگی حضرت موسی و کیفیت تبلیغ او و مبارزه ای که او کرده است با طاغوت، او را وقتی که ملاحظه می کنیم، بعد می رویم سراغ امت موسی، آنهایی که می گویند ما امت حضرت موسی هستیم و ما پیرو حضرت موسی هستیم. موسی معارضه می کرد با طاغوت و اینها که می گویند ما پیرو حضرت موسی هستیم خودشان طاغوتند، در عین حال می گویند ما پیرو حضرت موسی هستیم. رادیو اسرائیل بسیار نصایح حضرت موسی را هم نقل می کند اما اسرائیل چه جور است؟ وضع او چی است؟ آنهایی که خودشان را انتساب می دهند به حضرت موسی و موسی وضع زندگی اش آن بود که یک شبان بود و یک عصا داشت و وضع شبانی اش هم آن وضع بود که تاریخ می گوید. آن وقت هم پاشد رفت سراغ بزرگترین قدرتی که در آن وقت بود و با او معارضه کرد و توجه به دنیا به هیچ وجه نداشت. آن وقت می بینیم که اینهایی که خودشان را از حضرت موسی می دانند چقدر به دنیا چسبیده اند. سرمایه های بزرگ امریکا در دست آنهاست، قدرت مادی امریکا در دست آنهاست، و می گویند ما هم به شریعت موسی معتقدیم. از او بدتر پیروان حضرت عیسی است. حضرت عیسی را خوب، همه می گویند که یک شخص ـ همین طور هم بوده است - یک شخص روحانی الهی بوده است که هیچ توجه به این مسائل مادی نداشته است، و به حسب قول آنهایی که پیروانش می گویند هستیم، این است که ایشان به هیچ وجه توجه به این طور مسائل مادی نداشته است، یک شخص روحانی به تمام معنا، روح الله به تمام معنا، آن وقت می آییم سراغ پیروانش. پیروانش کی هستند الآن؟ تمام مفاسدی که الآن، یعنی نصف کنید، نصف مفاسدی که الآن در دنیا هستش از پیروان حضرت عیسی ـ سلام الله علیه ـ هست؟ یعنی پیروان ادعایی. الآن دارند خودشان را مهیا می کنند برای عید میلاد حضرت عیسی، چه اشخاصی؟ اشخاصی که با عیسی مخالفت دارند، با خدای عیسی مخالفت دارند، اعتقاد به عیسی ندارند، لکن خودشان را می چسبانند به او. آن نصف دیگر عالم مال آنهایی است که ادعا می کنند که ما برای توده های مردم، برای ضعفا، برای چی داریم
زی می کنیم، نمی خواهیم دیگر آن جهات قلدری در عالم باشد، می خواهیم همۀ مردم یک جور باشند. آنها هم آن طایفه اکثراً وقتی سراغ سرانشان می رویم می بینم که کرملین از امریکا بدتر است. لنین بامردم آن کرد، استالین آن کرد، اینها هم دارند این می کنند. آن ادّعا و آن عمل.
وقتی می آییم سراغ خودمان، خودمان هم همین. مسلمین هم در عین حالی که همه سران دول اسلامی ادعای اسلامیت می کنند، ادعای پیروی از پیغمبر اسلام می کنند، درعین حال می بینید که هیچ شباهتی ما بین سران آنها با اسلام، هیچ شباهتی نیست، هیچ ارتباطی نیست. ادعا زیاد است، ادعاها هست ما پیرویم ولی پیرویم در مقام عمل. سیرۀ پیغمبر چی بوده است، سیرۀ شماها چی است؟ پیغمبر در بین بشر چه جور زندگی کرده است، شما در بین بشر چه جور زندگی می کنید؟ پیغمبر با مردم مظلوم چه جور بوده، شما با مردم مظلوم چه هستید؟ پیغمبر با طاغوتها چه جور بوده و شما با علاوه بر اینکه خودتان طاغوتچه هستید با طاغوتها چطور هستید؟ پیغمبر با مستضعفین عالم چه وضع داشته و شما چه وضع دارید؟ پیغمبر وضع زندگی ظاهری اش چی بوده و شما چه هستید و چه دارید؟ مجرد اینکه من بگویم من تابعم که درست نمی شود مطلب. سران دولتهای اسلام همه این طور هستند. پیغمبر می گوید مسلمین، با هم مجتمع باشید! شمامتفرق می کنید! قرآن می گوید واعْتَصِمُوا بِحَبْلِ الله ِ جَمِیعاً شما چسبیدید به حبل امریکا و شوروی. ادعاها زیاد است. من نمی گویم که ماها که حالا در ایران هستیم ما هم تابع هستیم به آن معنا، ما ادعامان این است که میل داریم تابع بشویم، در خط این هستیم که تبعیت بکنیم. شما که می گویید تابع هستیم، که، قرآن خدا می گوید که با اینها یک طور نباشید والّذینَ کَفَرُوا اَولِیائُهُم الطاغُوت خوب، شما اولیایتان کی هست الآن؟ با کی ارتباط دارید الآن؟ خوب، یک دسته با آن طرف ارتباط دارید، یک دسته با آن طرف. ایران هم که
می خواهد با هیچ کس نباشد، شما به فشارش می گذارید، فشار به اینکه چرا آن طرف نیست یا چرا آن طرف نیستی.
حمایت از متجاوز به بهانۀ صلح و حقوق بشر!
آن روزی که خدای نخواسته ایران هم بغلتد در یک طرفی، مسائل حل است، تمام است. ایران گناهش چی هست که از آن ور صدام هجوم می کند آن طوری و آن طور جنایات را بر او وارد می کند و او تودهنی می خورد، بعدها می خواهد یک راه دیگری پیدا بشود. تا آن وقتی که هجوم می کرد و می گفت که این مجوسیها را ما می خواهیم چه بکنیم، ما همه مجوسی بودیم، همۀ ایران جزو مجوس بودند، همۀ فارس زبانها یعنی مجوس. تا آن وقتی که قدرت داشت این طور بود. آن روزی که برگشت و تودهنی خورد از مسلمین ایران، از آن روز شروع کرد به اینکه ما همه مسلمانیم، چرا با هم دعوا بکنیم؟ آخر شما آن صفحه صحبتهایشان را پهلوی هم بگذارید، آن روز می گوید اینها مجوس هستند، چه، ما می خواهیم برویم چه بکنیم، بگیریم اینجاها را چه بکنیم این عربستان، عربستان است باید ما بیاییم چه بکنیم، برای عربستان اسم می گذارند و نمی دانم اهواز را با «حای» «حُطّی» می نویسند و اینها. آن روزی که هجوم می کنند آن حرف را می زنند. امروزی که تودهنی خورده اند برای اینکه فرصت پیدا بکنند دوباره هجوم کنند، ادعا می کنند که آقا ما صلح طلبیم، هی صلح، صلح، صلح. و این مجامع عمومی نمی آیند بنشینند بگویند که آقا تویی که می گویی که صلح، چرا آن طور کردی؟ چرا حمله کردی که حالا بگویی صلح بکنم؟ اینهائی که ادعا می کنند که ما چه و چه هستیم، در یک محلی یک انفجاری واقع می شود ـ همۀ مردم، مستضعفین دنیا با شما مخالفند ـ انفجار، همۀ دنیا هست. در یک محلی یک انفجار واقع می شود، بعدش صدام ایلام را و اینها را بمباران می کند! آن وقت در آنجا می گویند خوب، تلافی درآورده، انتقام گرفته. همین طرفدارهای حقوق بشر از این حرفها می زنند این دنیا چه وضعی الآن پیدا کرده است؟
این مسلمانها که ادعا می کنند که ما تابع پیغمبر اکرم هستیم، ما تابع قرآن کریم هستیم، خوب، این قرآن، بیایید ببینید این قرآن چه می گوید و شما چه می کنید. آنها می بینید که
برای خاطر امریکا تمام این گرفتاریها را برای ما دارند پیش می آورند و می گویند ما مسلمان هستیم. خوب، این اسلام شد که شما بگویید که مسلم هستیم، لکن چون امریکا چطور است شما باید چه بکنید؟ نفت شان را به امریکا می دهند، تمام چیزهایی که مال خود ملت شان است تقدیم می کنند. ملتشان به آن ضعیفی و به آن بیچارگی دارد زیر ستم خود آنها پایمال می شود و باز ادعا می کنند که ما مسلمان هستیم. مگر با ادعا انسان مسلمان می شود؟ می گویند ما مسلمان هستیم و می خواهیم که اتحاد باشد. ایران «هفته وحدت» درست می کند، آنها می گویند ایران دارد تفرقه می اندازد. در بعضی رادیوهایشان بود که ایران دارد تفرقه می اندازد. ایران هفته وحدت درست کرده، او می گوید تفرقه می اندازد. ایران می گوید که آقا، ای یک میلیارد مسلم، جمع بشوید با هم! این قدرتهای بزرگ را نگذارید این طور ـ چی بکنند ـ تعدی بکنند به دنیا. اینها هر گوشه می گویند ایران چه، ایران چه، که نگذارند اصلاً این حرف از حلقوم ایران بیرون بیاید. بالاخره نه آنهایی که ادعا می کنند ما تابع حضرت موسی هستیم ادعایشان صحیح است. نه آنهایی که ادعا می کنند ما تابع حضرت عیسی هستیم ادعایشان صحیح است، نه اینهایی که ادعا می کنند ما تابع پیغمبر اسلام هستیم. ادعاست، همه اش ادعاست. اعمال را باید دید چی هست. آن که طرفدار حضرت موسی است ببینیم ـ چطوری ـ حضرت موسی عملش آن بود؟ تاریخ ثبت شده است، قرآن هست، تاریخ هست، تورات هست، همه هست، ثبت شده است. اعمال شما هم حالا بیایید ببینید چی هست، اعمال هم مشاهد. آن هم که تابع حضرت عیسی است، تاریخ حضرت عیسی مضبوط است و خود آنها هم می دانند ـ البته با یک انحرافاتی ـ اعمالشان را که همه مردم دارند می بینند. آن هم که ادعا می کند، من طرف آن که الحاد است، در طرف الحاد واقع شده و هیچ چیز را درست نمی داند، آن هم که ادعا می کند که ما طرفدار ملت هستیم و توده ها هستیم و چه، آن هم هر جا دستش برسد می کوبد و می زند و می کشد و از بین می برد، و افغانستان را این طور کرده الآن. اینها هم که مسلمانند، خوب، همین طور. تاریخ اسلام را می بینند، دستشان است، قرآن کریم دستشان هست، سیره پیغمبر دستشان هست، همه را دارند
می بینند مع ذلک عمل شان بر ضد است. نه اینکه مثل سایر متعارف مردم باشد. عمل سران ـ دولت ـ دولت های اسلامی به ضد اسلام است و فرق دارد با عملهای اشخاصی که یک قدری فرض کنید که خلاف می کنند. آنها در رأس واقع شدند و آنها اعمالشان بر خلاف حکومت اسلامی است، بر خلاف سیرۀ پیغمبر اسلام است، بر خلاف عملهای اهل بیت اسلام است، بر خلاف اینهاست الآن. و ما دنیایمان یک همچه دنیایی است. مدعیها خیلی زیاد ولیکن واقعیت همین است که همه می بینیم و می بینید، و تا چه وقت بشود که یک همچه مطلبی منعکس بشود ومنقلب بشود. البته انقلاب کلی اش با ظهور امام زمان ـ سلام الله علیه ـ است ولی خوب، ما تکلیف داریم. این درست است، اما ما تکلیف داریم تکلیف این است که ما جدّیت کنیم در اینکه هر چه می توانیم قوّه هایمان را سر هم بگذاریم که جلو بگیریم از این مسائل.
نصیحت به دولتهای اسلامی
و ما نصیحتمان همیشه، ملت ایران و گویندگان ایران نصیحت شان همیشه بر دولت های اسلامی این بوده است که آقا، بیایید با هم مجتمع بشویم! بیایید با هم باشیم! ما نمی خواهیم بیاییم ممالک شما را بگیریم، ما مملکت گیر نیستیم، لکن مدافع از حق خودمان هستیم. خوب، ما به این حرفمان همیشه پایبند بوده ایم. از اول حرف ما یک کلمه بوده تا حالا. نه آن وقت می گفتیم که عرب مقابل عجم، مجوس اند اینها یا آنها چه هستند، نه آن وقت ما این حرف را می زدیم، نه حالا، نه بعدها. حرف ما یکی است که مسلمان ها با هم مجتمع بشوند، و این گرگهایی که ریخته اند به جان مسلمین، اینها را از بین ببرند. کنارشان بزنند. دستشان را کوتاه کنند. می گویند نمی شود، خوب، ما دیدیم ایران کرد و شد. ایران با یک جمعیت کمی و با نداشتن هیچ نیروی صحیحی، خوب، ریختند در خیابانها کار خودشان را کردند و طاغوت را از بین بردند و دست امریکا و شوروی و همه را هم کوتاه کردند. چرا نمی شود؟ وقتی ملتها بخواهند چرا نمی شود؟ ما حرفمان این است که دولتها بیایند قبل از اینکه خود ملتها قیام بکنند خود دولتها بیایند خاضع بشوند با هم، دوست بشوند با هم. یک جلسه ای درست کنند، همه رئیس جمهورها بنشینند پیش
هم و حل کنند مسائلشان را. هر کس سر جای خودش باشد، لکن در مصالح کلی اسلامی، در آن چیزی که همه هجوم آورده اند به اسلام، در او با هم اجتماع کنند، جلویشان را بگیرند و آسان هم هست. یک چیزی نیست که نشود. اگر همه با هم مجتمع بشوید آنها اصلاً کنار می روند. کار ندارند دیگر. آنها از ضعف شما. از نفهمی شما، از جهالت شما استفاده می کنند. زمان محمدرضا از ضعف این بدبخت استفاده می کردند. یک کلمه می گفتند، این خاضع بود. نمی خواستند بیایند بریزند چی بکنند اما همچو ترسانده بودندشان که اگر ما یک کلمه راجع به امریکا بگوییم، کذا و کذا می شود. ایران گفت و نشد.
من نمی گویم به ما خسارت وارد نشد، اما ارزش ندارد که انسان ارزش انسانی خودش را، ارزش اسلام را حفظ بکند ولو اینکه شهید هم می داد. البته پیغمبر هم شهید داد، انبیا هم همین طور. سیره انبیا بر این معنا بوده است، سیره بزرگان بر این معنا بوده است که معارضه می کردند با طاغوت ولو اینکه زمین بخورند، ولو اینکه کشته بشوند و لو کشته بدهند. ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد، در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره کند و توی دهنش بزند، و نگذارد که این قدر ظلم زیاد بشود، این ارزش دارد. ما تکلیف داریم آقا! این طور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان ـ سلام الله علیه ـ هستیم پس دیگر بنشینیم تو خانه هایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم «عَجّلْ عَلی فَرَجِهِ». عجّل، با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. و فراهم کردن اینکه مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید. ان شاءالله ظهور می کند ایشان. و من امیدوارم خدای تبارک و تعالی قلبهای همۀ ما را متوجه به خودش بکند و از معارف قرآن به ما یک نسیمی عنایت بفرماید. و مسلمین را به تکالیف خودشان آشنا کند. و سران مسلمین را ان شاءالله به تکلیف الهی خودشان آشنا کند. و آنهایی که با اسلام و مسلمین مخالفند ان شاءالله قلع و قمع کند.
والسلام علیکم و رحمة الله