سخنرانی
توطئه منعزل کردن اسلام
سخنرانی در جمع اعضای کمیسیون بازرگانی (توطئه منعزل کردن اسلام)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 26 آذر ‭1362

زمان (قمری) : 12 م‍ح‍رم‌ ‭1404

مکان: تهران

شماره صفحه : 247

موضوع : توطئه منعزل کردن اسلام

زبان اثر : فارسی

حضار : اعضای کمیسیون بازرگانی و توزیع و رسیدگی به سؤالات و نهادهای وابسته به نخست وزیری

سخنرانی در جمع اعضای کمیسیون بازرگانی (توطئه منعزل کردن اسلام)

سخنرانی 

‏زمان: صبح 26 آذر 1362 / 12 ربیع الاوّل 1404 ‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: توطئه منعزل کردن اسلام‏

‏حضار: اعضای کمیسیون بازرگانی و توزیع و رسیدگی به سؤالات ونهادهای وابسته به‏‎ ‎‏نخست وزیری ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

تبلیغات استعماری علیه روحانیت 

‏من توفیق آقایان را در خدمت به جمهوری اسلامی و اسلام از خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏خواستارم و امیدوارم که همۀ آقایان موفق باشند که به این ملتی که اینهمه در تحت ظلم و‏‎ ‎‏فشار بوده است خدمت بکنند، و همه با هم همصدا و هم عمل منظورشان همین باشد که‏‎ ‎‏نجات بدهند این کشور را از مسائلی که برایش پیش می آید.‏

‏     من امروز مغتنم است که در حضور آقایان یک مطلبی را عرض کنم و این مطلب مال‏‎ ‎‏همه است. نه مال شما آقایان، مال همه. هم مسئولین کشور است و هم مردم. ما‏‎ ‎‏تجربه هایی که برایمان نقل شده است یا از تجربه هایی که خودمان در جریانش بودیم‏‎ ‎‏باید یک مطالبی را در نظر داشته باشیم. در دوران مشروطه را که همه آقایان شنیده اند‏‎ ‎‏یک عده ای که نمی خواستند که در این کشور اسلام قوه داشته باشد، و آنها دنبال این‏‎ ‎‏بودند که اینجا را آن وقت به طرف اروپا بکشند. آنها جوسازی کردند به طوری که مثل‏‎ ‎‏مرحوم آقا شیخ فضل الله ‏‎[1]‎‏ که آن وقت یک آدم شاخصی در ایران بود و مورد قبول بود‏‎ ‎‏همچو جوسازی کردند که در میدان علنی، ایشان را به دار زدند و پای آن هم کف زدند. و‏‎ ‎‏این یک نقشه ای بود برای اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند. و از آن به بعد دیگر‏

‏نتوانست مشروطه یک مشروطه ای باشد که علمای نجف می خواستند. حتی قضیۀ‏‎ ‎‏مرحوم آقا شیخ فضل الله را در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند، که آنجا هم‏‎ ‎‏صدایی از آن درنیامد. این جوی که ساختند در ایران و در سایر جاها، این جو اسباب این‏‎ ‎‏شد که آقا شیخ فضل الله را با دست بعضی از روحانیون‏‎[2]‎‏ خود ایران محکوم کردند و بعد‏‎ ‎‏او را آوردند در وسط میدان و به دار کشیدند و پای آن هم ایستادند کف زدند و شکست‏‎ ‎‏دادند اسلام را در آن وقت. و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتی علما هم غفلت‏‎ ‎‏داشتند. این که آنجا بود.‏

ترور شخصیت آیت الله کاشانی

‏     ‏‏ما در زمان خودمان هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای کاشانی‏‎[3]‎‏ از جوانی در نجف‏‎ ‎‏بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با‏‎ ‎‏او. در ایران هم که آمدند تمام زندگی شان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را‏‎ ‎‏می شناختم. در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی که ازمنزل می خواست حرکت‏‎ ‎‏کند فرض کنید بیایند به مسجدشاه، مسجدشاه مطلع می شد، در نظر داشتند، اعلام می شد،‏‎ ‎‏این طور بود وضع ایشان. بعدش دیدند که اگر یک روحانی در میدان باشد لابد اسلام را‏‎ ‎‏در کارمی آورد، این حتمی است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به‏‎ ‎‏جوسازی. آن طور جوسازی کردند که یک سگی را عینک به آن زدند ـ و آن طور که من‏‎ ‎‏شنیدم ـ عینک زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف و به اسم آیت الله . و من خودم‏‎ ‎‏در یک مجلسی بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه‏‎ ‎‏بود، هیچ کس پانشد. من پاشدم و یکی از علمای تهران که الآن هم هستند و من جا دادم به‏‎ ‎‏ایشان ـ جا هم ندادند ـ. این جو را درست کرده بودند برای آقای کاشانی که دیگر از‏‎ ‎‏منزلش  نمی توانست بیرون بیاید، در یک اتاقی محبوس بود در منزلش طوری که‏

‏نمی توانست بیرون بیاید. چند دفعه هم گرفتند چه کردند. آنجا هم شکست دادند،‏‎ ‎‏مسلمین را شکست دادند.‏

‏     من حالا می خواهم یک هشداری به آقایان بدهم. مسئله الآن به یک وضعی در آمده‏‎ ‎‏است که انسان می بیند که مشغول جوسازی هستند، می شنود که مشغول جوسازی هستند و‏‎ ‎‏بتدریج می خواهند این کار را عملی اش کنند. یعنی دیدند که ایران با این مسائلی که در‏‎ ‎‏دنیامی خواهند حل کنند نتوانسته اند کاریش بکنند، حمله کردند، حملۀ نظامی کردند ـ‏‎ ‎‏عرض می کنم که ـ اقتصادش را چه کردند، محصور کردند و همه کاری کردند، نشد آن‏‎ ‎‏کاری را که آنهامی خواهند، یعنی منعزل کردن اسلام را می خواهند. الآن آنها آن قدری‏‎ ‎‏که از اسلام خوف دارند، نه شوروی از امریکا آن قدر خوف دارد، نه امریکا از شوروی‏‎ ‎‏برای اینکه تمام این مصالحی که آنها به خیال خودشان می خواهند ـ از مصالحی ـ که برای‏‎ ‎‏خودشان تهیه کنند و تمام سوء استفاده هایی که از تمام دنیا می خواهند بکنند، می بینند که‏‎ ‎‏اگر چنانچه این ترتیبی که ایران روی کار آمده است و مشغول است، این عملی بشود همه‏‎ ‎‏جا لنگ خواهد شد، مسئله، مسئله ایران نیست حالا، آن وقتها صحبت، صحبت ایران‏‎ ‎‏بود. الآن وضع جوری شده است که هر جا می بینید که الآن فرض کنید که در پاکستان‏‎ ‎‏دارند می گویند که اسلام، خوب، دولتش هم ملزم شده است که این را بگوید. در جاهای‏‎ ‎‏دیگر هم همین طور دارندمی گویند، در سیاهپوستان امریکا هم صدا درآمده است. اینها‏‎ ‎‏الآن خودشان هم می بینند که در شوروی هم که... صدا درآمده، خوب، مسلمین هم آنجا‏‎ ‎‏زیادند. آنهامی بینند که اگر مهلت به این کشور بدهند ممکن است که منافع آنها را درتمام‏‎ ‎‏دنیا به خطر بیندازد. جنگ عمومی هم که نمی توانند راه بیندازند. بخواهند جنگ راه‏‎ ‎‏بیندازند دنیا به هم می خورد،  نمی کنند. آنها عاقلتر از آن هستند که جنگ عمومی راه‏‎ ‎‏بیندازند. اینهامی خواهند با وسیله هایی با حیله هایی از اینجا شروع کنند، از ایران شروع‏‎ ‎‏کنند. از ایران شروع کردن هم یکدفعه نمی شود بروند سراغ روحانیون. می دانند که‏‎ ‎‏نمی شود که از اول بروند سراغ روحانیون، روحانیون را شکست بدهند. می آیند هی از‏‎ ‎‏پایینتر شروع می کنند، از پایینتر جوسازی می کنند. مثلاً حالا برای دولت ‏

‏جوسازی می کنند، برای دولت دارند جوسازی می کنند. انسان هر جا که الآن اطلاع پیدامی کند‏‎ ‎‏می بیند که به دولت دارند ورمی روند. مسئله این نیست که ما نظرمان به این است که‏‎ ‎‏دولت، دولت خیلی مثلاً اعلایی هست، هیچ.‏

ایجاد جوّ روانی توسط دشمن 

‏     ‏‏الآن شما ملاحظه بفرمایید با این وضعی که ایران دارد که در جنگ است، چند سال‏‎ ‎‏انقلاب است، آن انقلاب، و هجوم طوایف مختلف از همه جا به اینجا، افغانستان‏‎ ‎‏نمی دانم بیشتر از یک میلیون و یک میلیون و نیم ـ عرض می کنم که ـ ازعراق آن همه‏‎ ‎‏اسیر، آن وقت خود ما در داخل کشورمان اینهمه فراری وارد شده و اینهمه مردم آمده اند‏‎ ‎‏ریخته اند از جاهای دیگر. اینها یک چیزهایی است که اگر در یک کشوری غیر از کشور‏‎ ‎‏ایران بود، به هم خورده بود، یعنی شیرازه اش به هم ریخته بود. لکن ایران از باب اینکه‏‎ ‎‏مردم در صحنه هستند این طور نشده، اما می خواهند این کار را شروع کنند.‏

‏     من الآن به شما آقایان و به ملت ایران این گزارش رامی دهم که سن من دیگر مقتضی‏‎ ‎‏این نیست که ببینم این چیزها را، من می روم، اما شما توجه بکنید، شما متوجه باشید. اینها‏‎ ‎‏شروع کردند که از اول یک جوی بسازند که این حکومت را بشکنند و بعد بروند سراغ‏‎ ‎‏رئیس جمهورتان و مجلستان و بعد بروند سراغ روحانیون و مسئله را از حالا این جوری‏‎ ‎‏شروع کردند و شما از حالا باید بیدار این مطلب باشید. بیخود نیست که انسان‏‎ ‎‏یکدفعه می بیند که در قم حرف درمی آید، در بازارها حرف درمی آید، در مساجد‏‎ ‎‏حرف درمی آید، در منابر حرف در می آید، در منزلهای علما حرف درمی آید، همه اش‏‎ ‎‏هم شبیه هم. اگر شما دیدید که یک مطلبی شبیه به هم در همه جا شد بدانید که این دست‏‎ ‎‏دیگری در کار است، همین طور من باب اتفاق نشده است.‏

‏     الآن وضع این شده است که انسان می نشیند در اینجا می بیند که همه چیز یادشان رفته،‏‎ ‎‏الاّ اینکه کمبود، گرانی. مگر کسی منکر این است که گرانی است. اما شما یادتان رفته‏‎ ‎‏است و شما بعضی هایتان یادتان است قضیۀ زمانی که متفقین ریختند اینجا، شما دیدید‏

‏که نان چه وضعی داشت، برنج چه وضعی داشت، گرانیها چه وضعی داشتند. آن وقت به‏‎ ‎‏پول آن وقت که یک قرانش به قدر صد تومان حالا گاهی ارزش داشت. آن وقت برنج‏‎ ‎‏نمی دانم شده بود دوازده تومان، قند شده بود چهل تومان، نمی دانم چی از این بساطی‏‎ ‎‏بود که بعضی آقایان مطلع اند. الآن شما با این وضعی که دارید، که همۀ دنیا با شما دشمن‏‎ ‎‏هستند بلا استثنا، مگر بعضی ها که خیلی کم است، همه با شما مخالف اند. همۀ دنیا‏‎ ‎‏دستشان به این دراز است که یک بساطی اینجا درآورند. شما رادیوها را ملاحظه کنید.‏‎ ‎‏در کویت یک قصه ای واقع شده است، الآن هم عراق اعلام کرده است به اینکه این‏‎ ‎‏عراقی بوده و این از چند بوده، مع ذلک دست برنمی دارند. می گویند عراقیها طرفدار‏‎ ‎‏ایران اند، چون طرفدار ایران اند، پس ایران چی است ایران همه مردم دنیا طرفدارش‏‎ ‎‏هستند. ایران کاری کرده است که مظلومهای دنیا همه طرفدارش هستند. پس مظلومهای‏‎ ‎‏دنیا هر جا کاری می کنند ایران کارمی کند؟ وضع اینجور شده است که الآن برای شما همۀ‏‎ ‎‏رادیوها دست می گیرند. یک قضیه ای در فرض کنید که کویت واقع می شود، یکی در‏‎ ‎‏لبنان واقع می شود، یکی در جای دیگر واقع می شود، هی ایران. الآن شروع کردند در‏‎ ‎‏خود ایران این کار را دارندمی کنند.‏

حمایت از دولت

‏     ‏‏من به شما عرض می کنم نه دولت با من ـ عرض می کنم که ـ قوم و خویش است و نه‏‎ ‎‏من افرادش را اکثرش را می شناسم، اما من کلی قضیه را دارم می گویم. دولت با این همه‏‎ ‎‏کاری که می بینید کرده است، یعنی این مملکتی که به هم خورده است و این طوری است،‏‎ ‎‏نگذاشته به هم بخورد. نگذاشته که این همه جرحهایی که، این همه، این مصائبی که، و‏‎ ‎‏مجروحینی که هر روز دارند می آورند، اینها زمین بمانند. نگذاشته است که مردم گرسنه‏‎ ‎‏بمانند. نگذاشته چه بشود. البته همه قبول دارند، خود دولت هم قبول دارد، گرانی هست.‏‎ ‎‏گرانی اولاً همه جا هست، اینجای تنها نیست. ثانیاً وضع انقلابی همچو اقتضامی کند،‏‎ ‎‏وضع جنگ این طوری است. نباید ما وقتی که وضع جنگ رامی بینیم داریم، ما وضع‏

‏انقلاب رامی بینیم داریم، وضع دشمنی همۀ دنیا را داریم، همه مان بریزیم سر دولت.‏‎ ‎‏الآن می بینیم در مجلس به دولت حمله می شود، در محضر علما به دولت دارد حمله‏‎ ‎‏می شود، در بازار به دولت حمله می شود، مصاحبه های تلویزیونی به دولت ورمی روند،‏‎ ‎‏عرض می کنم که بساط وقتی درست می کنند به دولت ورمی روند، این بی جهت نیست.‏‎ ‎‏خود آقایان ملتفت نیستند. آقا خودش خیلی خیلی آدم خوبی است، می رود ده نفر آدم‏‎ ‎‏از همین اشخاصی که می خواهند این کارها را بکنند، ایران فراوان اند از این اشخاص،‏‎ ‎‏الآن در ایران سلطنت طلب ما داریم. در ایران مخالف با جمهوری اسلامی در این طبقات‏‎ ‎‏بالایی که می خواستند عیاشی بکنند، حالا  نمی گذارند عیاشی بکنند داریم. از منافقین‏‎ ‎‏موجودند. از اقلیت موجود است. از احزاب موجود است، هستند همه، زیادند. آقایان‏‎ ‎‏عرض می کنم که با ظاهر خیلی خوب می روند پیش فلان آقامی نشینندمی گویند هی اسلام‏‎ ‎‏دارد ازبین می رود، دیدید چی شد، چه شد، اینهامی خواهند اینجا را مثل شوروی اش‏‎ ‎‏بکنند. آقا فوراً باورمی کند،می رودمی گوید نخیر،ای وای، چه واقع شد،ای ادارات چه‏‎ ‎‏شده، چه شده، چه شده، در ادارات الآن همچو ادارات صددرصد مورد مطلوبیت‏‎ ‎‏نیست، اما ما اساس را باید حفظش بکنیم. اگر اساس را ما حفظ نکنیم، نه اداره برای ما‏‎ ‎‏باقی می ماند، نه مجلس باقی می ماند، نه مدرسه باقی می ماند، هیچی. ایندفعه اگر اینها‏‎ ‎‏تسلط پیدا بکنند برما، هیچی نمی گذارند. مثل زمان آقای کاشانی نیست حالا! مثل زمان‏‎ ‎‏مرحوم ـ عرض می کنم که ـ آقا شیخ فضل الله نیست حالا یک زمانی است که اینها ادراک‏‎ ‎‏کردند که اگر این جمهوری رشد پیدا بکند نخواهد گذاشت که اینها منافع خودشان را‏‎ ‎‏ببرند، و این را با همه جدیت می خواهند ببرند. و اسلام اگر اینجا سیلی بخورد، بدانید که‏‎ ‎‏دیگر تا آخر سرش بلند  نمی شود، مگر اینکه باز یک وضع دیگری در دنیا پیش بیاید.‏‎ ‎‏الآن ماییم که باید این را حفظ بکنیم. ایران است که باید حفظ کند خودش را، مجلس‏‎ ‎‏باید همراهی بکند. می دانم شکایت هست، می دانم که همه چیز هست، لکن همه‏‎ ‎‏همراهی بکنید آقا، دست به دست هم بدهید که هیچ ارگانی به زمین نخورد. زمین‏‎ ‎‏خوردن دولت امروز برای روحانیت هم مضر است، برای مجلس هم مضر است. همین‏

‏طوری که مجلس زمین بخورد برای همه مضر است. همین طور که عرض می کنم که این‏‎ ‎‏دستگاه قضایی به زمین بخورد. من هم می دانم شکایت زیاد هست. مگر کجا شکایت‏‎ ‎‏نیست؟ در امریکا شما خیال می کنید شکایت نیست؟ در امریکا بیشتر از اینجا هست! در‏‎ ‎‏هر چند دقیقه ای یکی کشته می شود، در هر چند دقیقه فحشا واقع می شود، در هر چند‏‎ ‎‏ثانیه حتی چه می شود. شما می خواهید بعد از انقلاب، بعد از دشمنی همۀ کشورهای عالم‏‎ ‎‏همین طور به طور رفاه بنشینید کار بکنید و به طور رفاه زندگی بکنید؟  نمی شود. بازار‏‎ ‎‏می بیند که دولت  نمی رسد، خوب خودش همراهی بکند. الآن دولت در اطراف، در‏‎ ‎‏جاهایی که باید باشد برنج دارد، گندم دارد، همه چیز دارد، کامیون نیست. خوب همۀ‏‎ ‎‏علمای بلاد بنشینند با هم فکر بکنند کامیون درست کنند. اگر در هر شهری چهار تا کامیون‏‎ ‎‏برود به اینجاها، تمام حل می شود مسئله، اگر همه بلاد دست به هم بدهند. بدانند که‏‎ ‎‏می خواهند ریشۀ این اسلام را بکنند! همۀ مردم این توجه را داشته باشند، علمای بلاد این‏‎ ‎‏توجه را داشته باشند، وکلا این توجه را داشته باشند، دولت این توجه را داشته باشد، این‏‎ ‎‏اسباب این می شود که اگر شکایت بشود بدانند که این طوری است، حل کنند خودشان با‏‎ ‎‏هم بنشینند صحبت بکنند ـ  نمی شود ـ این شکایت حل نشدن، اسباب این  نمی شود که ما‏‎ ‎‏به دولت فشار بیاوریم، دولت را تضعیفش کنیم که دولت ناتوان بشود. دولتی که الآن باید‏‎ ‎‏همۀ کارها را انجام بدهد، ناتوانش نباید بکنیم. مجلسی که باید همۀ کارها را تسهیل بکند،‏‎ ‎‏نباید ناتوانش بکنیم و قوۀ قضائیه هم همین طور.‏

‏     و مسئله، مسئله مجلس نیست. مسئله دولت نیست، مسئله قوه قضائیه نیست، مسئله‏‎ ‎‏روحانیت نیست، مسئله اسلام است. مسئله این است آنهایی که دشمن اند، با اسلام‏‎ ‎‏دشمن اند. با قوۀ قضائیه دشمن نیستند، با مجلس کار ندارند، با روحانی هم کار ندارند،‏‎ ‎‏همۀ اینها برای اینکه اینها دارند برای اسلام سینه می زنند، با شما مخالفند. نه برای اینکه‏‎ ‎‏مخالفند خودشان، مجلس یک چیزی است، نه، برای اینکه، اگر مجلس مطابق میل آنها‏‎ ‎‏بود، خیلی هم خوب بود، چنانکه بود و دیدید. اگر دولت هم مطابق میل آنها بود خیلی‏‎ ‎‏هم تأییدش می کردند. اما آنها دولتی که بخواهد مخالف با آنها باشد، مجلسی که‏

‏بخواهد مخالف با آنها باشد، از ارتشی که بخواهد مخالفت کند، با همۀ اینها مخالفند. و‏‎ ‎‏شما بدانید که اگر ما دست به دست هم ندهیم، همه مان با هم نباشیم، زمینمان خواهند زد.‏‎ ‎‏مجلس را زمین می زنند، دولت را زمین می زنند، روحانیت را زمین می زنند، همه زمین‏‎ ‎‏می خورند. پس عقل اقتضا می کند که ما الآن مشکلات را تحمل کنیم. مردم مشکلات را‏‎ ‎‏تحمل کنند. مشکلات کمتر است از مشکلات ما تا زمان رسول الله . و آن مشکلات زمان‏‎ ‎‏رسول الله ، آن مسئولیت رسول الله بدتر از این مسئولیتی است که ما داشتیم. مشک را‏‎ ‎‏بخورند برای رفع حاجتشان، آنجا آن طور بود امیرالمؤمنین بدتر از ما زندگی کرد و از‏‎ ‎‏بین بردندش. الآن این طوری است که ما باید تحمل بکنیم.‏

اتحاد در مقابل دشمنان کمین کردۀ اسلام 

‏     ‏‏مملکت ما دشمن دارد، یعنی دشمن، دشمن ایران نیست، دشمن دشمن اسلام است.‏‎ ‎‏الآن دشمنهای ما از ایرانی اش گرفته که در خارج نشسته اند دارند بر ضد اسلام صحبت‏‎ ‎‏می کنند، منتها شما، این را من گفتم سایر جاها، در مجالس اینها ضد اسلام اصلاً صحبت‏‎ ‎‏می شود، اینهایی که در خارج رفتند، اینها همه این طوری هستند. خوب، ما یک عده‏‎ ‎‏اینجا ماندیم، خودمان هم بریزیم به جان خودمان چه خواهد شد؟ مجلس با دولت‏‎ ‎‏مخالف، دولت با مجلس مخالف، اینها چه خواهد شد؟ اینها البته ان شاءالله مخالف هم‏‎ ‎‏نیستند. اما باید بیشتر توجه بکنیم. علمای بلاد باید توجه بکنند که هر که آمد یک نقی زد‏‎ ‎‏فوراًباور نکنند و صحبت بکنند و به رادیو برسد و به نمی دانم چه برسد. این طور صحبت‏‎ ‎‏نکنند، به مجالس نبرند. أئمۀ جمعه نبرند به مجالس صحبتها را، می توانند حلش بکنند،‏‎ ‎‏نتوانستند هضم کنند. ما باید امروز تحمل کنیم، صبر باید بکنیم. ‏فَاسْتَقِمْ کَما اُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ‎ ‎مَعَکَ‎[4]‎‏ این چیزی بود که پیغمبر اکرم گفت، ‏شَیَّبَتْنی سُورَةُ هُود‎[5]‎‏ به واسطۀ این، آن هم به‏‎ ‎‏خاطر اینکه ‏وَمَنْ تابَ مَعَکَ‏ بود، برای اینکه می دید  نمی تواند استقامت کند، ما باید‏‎ ‎‏استقامت کنیم، باید حفظ کنیم، باید صبر کنیم.‏


‏     خداوند ان شاءالله همه را توفیق می دهد. و این مسائلی که می فرمایید، من هم اطلاع‏‎ ‎‏دارم که این مسائل سؤال می خواهد. ولیکن این طور نباشد که هر روز یک وزیر را‏‎ ‎‏بیاورید اینجا بنشانید، دعوا بکنید با او و تضعیف کنید دولت را. کاری بکنید تضعیف‏‎ ‎‏نشود. همه تان را دارند تضعیف می کنند، شما نیستید، همه است. خیال نکنید که شما‏‎ ‎‏دولت را تضعیف می کنید، نخیر. شما هم دولت را تضعیف کنید، تضعیف شماست. این‏‎ ‎‏مقدمه است برای او، و الآن یک خطی در این کار هست، مشغولند الآن. و شما باید خیلی‏‎ ‎‏توجه کنید، چشمهایتان را باز بکنید. ملت باید چشمش را باز کند، این دولت را، این‏‎ ‎‏مجلس را، این جمهوری اسلامی را حفظ کنند. مردم باید حفظ کنند. بازار باید حفظ کند‏‎ ‎‏اینها را. آقا می نویسد مالیات نباید داد. آخر شما ببینید بی اطلاعی چقدر! آقا، ما امروز‏‎ ‎‏روزی  نمی دانم چند صد میلیون ما الآن خرج این جنگمان است. روزی چند صد میلیون‏‎ ‎‏خرج جنگ را با سهم امام می شود درستش کرد حالا؟ حالا ما می توانیم مردم را همه را‏‎ ‎‏بنشانیم اینجا و به زور سهم امام بگیریم؟ سهم امام حالا به اندازه ای است که همین‏‎ ‎‏حوزه ها را بگردانیم، بیشتر از این هم نیست، یک کمی اگر بیشتر باشد می دهند به دولت.‏‎ ‎‏یکدفعه آدم بگوید که نخیر، ما می گوییم که دولت مالیات نگیرد، سهم امام بگیرد. چه‏‎ ‎‏جور؟ از کجا بیاوریم سهم امام این قدر؟ ما از کجا سهم امام و سهم سادات پیدا کنیم که‏‎ ‎‏دولت را اداره بکنیم، مملکت را اداره بکنیم، این همه اشخاصی که ریخته اند به جان‏‎ ‎‏دولت و خرج دارند و چی دارند اداره بکنیم. خوب، بی فکر حرف می زنند آقایان، یک‏‎ ‎‏کسی می رود یک چیزی به آنها می گوید آنها هم باورشان می آید. آقایان دیگر هم‏‎ ‎‏همین طورند. با سلامت نفسی که دارند باورشان می آید. باید آقایان فکر بکنند که هر‏‎ ‎‏کس آمد هر چی زد، باید از اول حمل بر فساد بکنند که این می خواهد یک کاری بکند.‏‎ ‎‏امروز که فساد زیاد است، حمل به صحت صحیح نیست، که هر که آمد خیال کنیم راست‏‎ ‎‏می گوید. خیلیها بودند، خوب، من یک ماه، بیست و چند روز یکی از همین منافقین با‏‎ ‎‏صورت صالح، باژ ـ سه، با همه چیز آمد آنجا نشست در نجف، من بودم. برای من گفت،‏

‏هر روز گفت، هر روز گوش کردم، از مرحوم آقای طالقانی‏‎[6]‎‏ سفارش آورده بود، از‏‎ ‎‏یکی از علمای دیگر سفارش آورده بود، آنها را هم بازی داده بود آمد گفت، من دیدم‏‎ ‎‏خیلی این مسلمان است، خوب ما که این قدر مسلمان نیستیم. من به او سوءظن پیدا کردم،‏‎ ‎‏من هیچ جوابش را ندادم. فقط گفت ما می خواهیم قیام مسلحانه بکنیم، گفتم  نمی توانید،‏‎ ‎‏خودتان را به کشتن ندهید ولو دیگر جوابی به او ندادم. اینها از آن وقت نقشه می کشیدند‏‎ ‎‏برای این کار، حالا هم هستند در میدان، نرفته اند. حالا آن جهاتی که رفته است البته کاری‏‎ ‎‏نمی توانند بکنند، اما این شیطنتها را می توانند بکنند که بیایند بروند در قم پیش آقایی،‏‎ ‎‏بروند در فرض کنید که اصفهان پیش آقایی، بروند در شیراز پیش آقایی، یک کاری‏‎ ‎‏بکنند که صدا در بیاید. حالا از اول کی از همه ضعیفتر است برای این کار؟ به روحانیت‏‎ ‎‏حمله کنیم، نه. به مجلس، نه به دولت باید حمله کنیم، حالا به دولت. مجلس را وادار‏‎ ‎‏می کنند به دولت ـ عرض می کنم ـ روحانیون را وادار می کنند به دولت، بازار را وادار‏‎ ‎‏می کنند به دولت، همه جا به دولت. خوب دولت از بین رفت، فردا می آیند سراغ شماها‏‎ ‎‏فردا می روند سراغ رئیس جمهور و ـ  نمی دانم ـ مجلس. همۀ اینها مسائل، مسئله دولت‏‎ ‎‏نیست. مسئله، مسئله اسلام است. من این را برای خاطر اینکه، آقایان توجه بکنند و برای‏‎ ‎‏خاطر اینکه، تکلیفی را ادا کرده باشم عرض کردم. و امیدوارم که خداوند به همۀ ما توفیق‏‎ ‎‏بدهد که همه مان با هم در رفع این گرفتاریها بکوشیم. خوب، اگر آمدند شکایت کردند،‏‎ ‎‏برویم سراغ رفعش. نرویم سراغ اینکه دولت را تضعیف کنیم یا برویم مجلس تضعیف‏‎ ‎‏بکنیم یا برویم اشخاص را چه بکنیم. این مسئله ای است که من عرض کردم و من‏‎ ‎‏امیدوارم که مؤثر واقع بشود در این آقایان.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

  • ـ شیخ فضل اللّه نوری، از علمای مبرّز در صدر مشروطه که به سال 1327 ه . ق . در میدان بهارستان به دار آویخته شد. وی تا آخر طرفدار مشروطۀ مشروعه بود.
  • ـ اشاره است به شیخ ابراهیم زنجانی، قاضی محکمۀ شیخ فضل اللّه نوری.
  • ـ آقای سید ابوالقاسم کاشانی. وی از رجال برجستۀ دینی ـ سیاسی ایران در دو دهۀ 20 و 30 بود و همچنین در انقلاب مردمی 1920 میلادی عراق نقش مهمّی داشت.
  • ـ سورۀ هود، آیۀ 112: «آنچنانکه مأمور شده ای استقامت کن ـ همراه با ـ آنانکه با تو رجوع کرده اند.»
  • ـ «سورۀ هود مرا پیر کرد.» علم الیقین، ج 2، ص 971.
  • ـ آقای سیّد محمود طالقانی، از روحانیون مبارز و نخستین امام جمعۀ تهران در بعد از انقلاب. وی در شهریور 1359 شمسی به رحمت ایزدی پیوست.