سخنرانی
زمان: صبح 4 مهر 1362 / 18 ذی الحجه 1403
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: چگونگی تمسک به ولایت امیرالمؤمنین(ع)
مناسبت: عید غدیر
حضار: خامنه ای، سیدعلی (رئیس جمهور) ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) ـ حکیم، سید محمدباقر (رئیس مجلس اعلای انقلاب عراق) ـ بنکدار، حسین (شهردار تهران) ـ خانواده های ایتام تهران، مجروحان و جانبازان انقلاب اسلامی ـ کارکنان شهرداری و کشاورزان نجف آباد ـ اهالی جنوب تهران ـ پرسنل ارتش و سپاه و بسیج مستضعفان ـ اعضای جهاد سازندگی ـ کارکنان صدا و سیما، ستاد تبلیغات جنگ، خبرگزاری جمهوری اسلامی، هلال احمر، وزارت بهداری، امور تربیتی مدارس، خبرنگاران خارجی
بسم الله الرحمن الرحیم
تأسف از فقدان حاملان علوم ائمه (علیهم السلام)
متقابلاً من این عید بزرگ را به همۀ حضار و همۀ ملت ایران و همۀ مسلمین جهان و مظلومین سرتاسر عالم تبریک عرض می کنم.
و چه خوب مجلسی است که در یک همچو روز عیدی صاحبان اصلی انقلاب که همین طبقۀ گودنشینان و کشاورزان و کارگران و مجاهدان هستند، در اینجا تشریف دارند و ما از محضرشان استفاده معنوی می کنیم. آن چیزی که موجب تأسف است، این است که مجال پیدا نکرد حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ نگذاشتند مجال پیدا بکند، که آن حکومتی که حکومت الله است در دنیا به آن نحوی که می خواست، خود حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ می خواست پیاده کند تا دنیا بفهمد که اسلام چی آورده است و چه شخصیت هایی دارد. در آن وقت که حکومت دست ایشان نبود، که مجال نبود، آن وقت هم که حکومت دست ایشان آمد، باز مجال ندادند؛ سه تا جنگ بزرگ در زمان ایشان
افروختند و مجال اینکه یک حکومتی که دلخواه او هست برقرار کند نشد، و این را ما باید تا آخر ابد از آن متأسف باشیم. اگر یک همچو مجالی برای ایشان پیدا می شد، الگویی بود آن حکومت برای همۀ کسانی که می خواهند به عدالت و به امور الهی قیام کنند، الگو می شد. ولی تأسف این است که نشد، و آن قدری که شد هم باز نورش متجلی است، و الآن هم همان اثر کمی که از ایشان مانده است در باب حکومت، همان اثر کم هم معلوم است که وضع باید چه باشد. و تأسف دیگر اینکه مجال پیدا نکرد ایشان که آن علومی که در سینۀ ایشان بود «وهیهُنا عِلْماً جَمَّاً» «إنَّ هیهنا عِلْماً جَمَّاً» پیدا نکرد اشخاصی که حَمَلِۀ آن علم باشند. و بلااشکال آن علمی که ایشان حَمَلِه اش را پیدا نکرده اند، آن علم اسرار ولایت، اسرار توحید است. و باید همۀ عرفا تأسف بخورند بر اینکه این مجال برای ایشان پیدا نشد که آن اسرار را که باید افشا کند، افشا بفرماید. مجال نشده و این هم جزء تأسف هایی است که باید خصوصاً عرفا و فلاسفه و علما و دانشمندان در این تأسف روزگار بگذرانند.
معنای تمسک به ولایت امیرالمؤمنین
و ما در این روز، این روز مبارک که از اعیاد بزرگ اسلام است و به حسب نفوس ما بالاترین عید است و نکته اش هم این است که این ادامۀ نبوت است، ادامۀ آن معنویت رسول الله است، ادامۀ آن حکومت الهی است، از این جهت از همۀ اعیاد بالاتر است. و ما در این روز سعید یکی از چیزهایی که وارد شده است این است که بگوییم، بخوانیم: اَلْحَمْدُلله الّذی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکینَ بِوَلایَة اَمیرالْمُؤمِنینَ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ.
تمسک به ولایت امیرالمؤمنین چی هست؟ یعنی ما همین این را بخوانیم و رد بشویم؟ آن هم تمسک به ولایت امیرالمؤمنین در روزی که ولایت به همان معنای واقعی خودش بوده است، نه تمسک به محبت امیرالمؤمنین، تمسک به محبت اصلاً معنا هم ندارد، تمسک به مقام ولایت آن بزرگوار به اینکه گرچه ما و بشر نمی تواند به تمام معنا
آن عدالت اجتماعی و عدالت حقیقی را که حضرت امیر قدرت بر پیاده کردنش داشت، نمی توانیم ماها و هیچ کس، قدرت نداریم که پیاده کنیم، لکن اگر آن الگو پیدا شده بود و حالا هم ما باید به یک مقدار کمی که قدرت داریم تمسک کنیم. تمسک به مقام ولایت معنایش این است که، ـ یکی از معانی اش این است که ـ ماظِلّ آن مقام ولایت باشیم. مقام ولایت که مقام تولیت امور بر مسلمین و مقام حکومت بر مسلمین است، این است که چنانچه حکومت تشکیل شد، حکومت تمسکش به ولایت امیرالمؤمنین و این است که آن عدالتی که امیرالمؤمنین اجرا می کرد، این هم به اندازه قدرت خودش اجرا کند. به مجرد اینکه ما بگوییم ما متمسک هستیم به امیرالمؤمنین، این کافی نیست، این تمسک نیست اصلش. وقتی که حکومت الگو قرار داد امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ را در اجراء حکومتش، در اجراء چیزهایی که باید اجرا بکند، اگر او را الگو قرار داد، این تمسک کرده است به ولایت امیرالمؤمنین. چنانچه او الگو نباشد، یا اینکه تخلفات حاصل بشود از آن الگوی بزرگ، هزار مرتبه هم روزی بگوید «خدا ما را از متمسکین قرار داده است»، جز یک کذبی چیزی نیست. و مجلس که از مقامات بلند یا بلندترین مقام کشوری است، چنانچه الگو قرار داد آن چیزی که امیرالمؤمنین می خواست، و آن عدالتی را که آن در همان برهۀ کمی که به او مجال دادند ـ خیلی کم مجال پیدا کرد ـ اگر الگو قرار بدهند آن را برای اینکه احکام را و اموری که باید محوّل به آنهاست به آن نحو اجرا بکنند، به آن نحو تصویب بکنند و دقت بکنند، آن وقت می شود گفت که مجلس ما هم از متمسکین به امیرالمؤمنین هستند. و ما چنانچه مجلس نتواند این کار را بکند، یا خدای نخواسته نخواهد این کار را بکند، یا بعض افراد نگذارند که این کارها بشود، آن وقت ما نمی توانیم بگوییم که یک مجلس متمسک به ولایت امیرالمؤمنین داریم. و هکذا قوّۀ قضائیه، اگر قوّۀ قضائیه هم تبعیت نکند از آن قضاء امیرالمؤمنین که «اَقْضاکُمْ عَلِیٌ» و اگر تبعیت نکند از قضاوت اسلام، متشبث به همان قضاوت اسلامی نباشد، آن هم هر چه
بگوید ما متمسک هستیم، بر خلاف واقع است. تمسک وقتی است که قوّۀ قضائیه هم کارهایی که می کنند از روی الگوی علوی باشد که همان الگوی اسلامی است. و مردم ما هم که این دعا را یا این فقره را می خوانند آنها هم باید توجه کنند به اینکه تمسک به ولایت حضرت امیر برای آنها تبعیت از مقاصد اوست.
عدم تحمّل ظلم و لو به غیرمسلمان
همین طور گفتند که ما شیعۀ علی هستیم، و همین که گفتند ما متمسک به ولایت امیرالمؤمنین هستیم، این کافی نیست، نمی شود این. این امور، اموری نیست که لفظی باشد و با الفاظ و با عبارات بتوانیم ما بگوییم تحقق پیدا کرده است؛ اینها یک امور عملی است، یک حکمت عملی است اینها. باید کسانی که مدعی هستند که ما شیعۀ امیرالمؤمنین هستیم، تبع او هستیم، باید در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چیز تبعیت از او داشته باشند. اگر این تبعیت نباشد و ما بگوییم که ما شیعه هستیم، یک گزافی گفته ایم، یک لاطایلی گفته ایم.
امیرالمؤمنین در زمان حکومتش ـ که بسیار کوتاه و بسیار با ناگواریها مقابل بود ـ می بینید که وقتی که آن نامه را به مالک اشتر می نویسد چه مسائل مهمی را، مسائل سیاسی را، مسائل اجتماعی را، همه چیز را در آنجا ذکر می فرماید، با اینکه یک بخشنامه ای برای یک نفر بوده است. یک نامه ای برای یک نفر بوده است و آن این است که می گوید که ـ به حسب نقلی که شده است که یک خلخال را از پای یک ذمّی در حکومت او در آوردند، ـ به حسب این روایت، می فرماید که اگر انسان بمیرد برای این، این مَلوم نیست. شیعه این است که اینطور باشد نه مثل ما، شیعه این است که اگر چنانچه در حکومت اسلامی، در کشور اسلامی، ظلم ولو به یک ذمّی وارد بشود، آن هم ظلم به همین کمی که یک خلخال را از پای یک ذمیّه درآورند، بگوید که انسان اگر بمیرد ملوم نیست، ملامت نباید به او بشود، اینطور اهمیت دارد.
تکلیف به نجات مظلومین از دست کفّار
و ما امروز می بینیم که در بلاد مختلفۀ مسلمین، ظلم هاست که بر مسلمین دارد می شود. در لبنان آن آتشی که برافروخته اند، امریکا برافروخته، و آن لشکرکشی ای که از طرف امریکا و فرانسه و سایر اذناب آنها برای یک مشت مظلوم شیعه و مظلوم مسلمان در آنجا انجام می گیرد، سایر مسلمین نشسته اند و تماشا می کنند. غایتِ کاری که امسال حکومت ها کردند این بود که عید نگرفتند. کافی است این؟ این هم یک کاری است، اما آنها دارند ظلم خودشان را می کنند، آنها دارند فوج فوج جوان های ما را در لبنان و فلسطین می کشند. آنها دارند در افغانستان آن جنایات را می کنند. آنها دارند در عراق آن جنایات را می کنند، و آنها بر ایران آن جنایات را وارد می کنند. مجرد اینکه امسال ما عید نداریم، این کار را درست می کند؟ این تکلیف را از دوش این دولت ها بر می دارد؟ آنها با سرنیزه پیش می آیند و با توپ و تانک پیش می آیند و مظلومین هم تنها مانده اند و مع ذلک تو دهنی دارند به آنها می زنند، لکن دولت ها نشسته اند تماشا می کنند، و غایت امر این است که عید را نمی گیرند. شما عید نگیرید، عید را امریکا می گیرد، عید را اسرائیل می گیرد. بهتر از این عید چی که شماها مرتبه تان به آنجا رسیده که هیچ کاری از شما نمی آید الاّ اینکه عید نگیرید. چه تأثیری در دنیا دارد این عید نگرفتن؟ آنجائی که دنبالش مشت های گره کرده در مقابل امریکا و در مقابل شوروی و در مقابل صهیونیسم و سایر جنایتکاران با مشت های گره کرده بایستید و با آن همه امکاناتی که دارید مقابله کنید؛ آن وقت این عید نگرفتن هم یک اثری دارد، والاّ از آن طرف نفت را به رایگان بدهید به آنها، از آن طرف کمک های معنوی را به آنها بکنید، از آن طرف همۀ مسلمان ها را در بند خودتان نگه دارید و نگذارید که حتی آنها یک کلمه ای بگویند، آن وقت عید نگیرید، این عید نگرفتن چه اثری دارد؟ اینها انحراف است. اینها تعمیه است. می خواهند به ملتهای خودشان و مسلمین جهان تعمیه کنند که ما الآن ایستاده ایم
مقابل اسرائیل. در مقابل توپ و تانک عید نگرفتن کاری است؟ قدرت ندارید شما؟! شما نفت تان را اگر ده روز ببندید به روی دنیا، دنیا خاضع شما می شود.
اینها مصیبت هایی است که بر کشورهای اسلامی دارد وارد می شود، و خودشان را همه پیرو اسلام می دانند، پیرو دین اسلام می دانند، لکن آنی که اسلام هست اصلاً خبری از آن نیست. اسلامی که در قرآنش با صراحت می گوید که نباید سلطه جویان عالم، کفّار عالم، بر مسلمین مسلط بشوند و سلطه پیدا بکنند، شما کوشش می کنید به اینکه آنها سلطه پیدا بکنند. الآن وضع لبنان چه وضعی است؟ این شیعیان لبنان، این مسلمان های لبنان الآن در چه حالی هستند؟ و این دولت ها می خواهند باز بسازند با امریکا، از امریکا تبعیت کنند و با اسرائیل بسازند و با امین جُمَیِّل بسازند. این سازش چه معنی دارد؟ شمایی که قدرت دارید که اینها را سرجایشان بنشانید و نجات بدهید یک دسته مظلومین را، و اسلام هم تکلیف دارد بر شما که مظلومین را نجات بدهید از دست کفار، آن وقت همۀ کار شما این است که عید نداشتید! شما عید درست می کنید برای اسرائیل و برای امریکا. آنها همه روزشان عید است، برای اینکه می بینند در منطقه کاری کرده اند که اسلام مهار بشود، هیچ نتواند یک قدم جلو بگذارد. آنها هر روزشان عید است و برای ماها هر روزعزاست.
صدور اسلام با دعوت، نه با سرنیزه
مایی که می خواهیم اسلام در همه جا باشد و می خواهیم اسلام صادر بشود، ما که نمی گوییم که می خواهیم با سرنیزه صادر بکنیم؛ ما می خواهیم با دعوت، با دعوت به همۀ جا اسلام را صادر کنیم.
ما می خواهیم یک الگویی از اسلام در عالم ـ ولو یک الگوی ناقصی باشد ـ نشان بدهیم که همۀ عقلای عالم غیر از آنهایی که جنایتکارانِ بالذات هستند، همۀ ملت های مظلوم بفهمند که اسلام چی آورده و می خواهد چه بکند در دنیا. اسلام با این محرومین،
با این مظلومین، با این گرفتارها می خواهد چه کند که اینها را نجات بدهد. و شما دولت های خلیج و غیرخلیج کوشش دارید به اینکه این اسلام را نگذارید از ایران یک قدم بیرون بگذارد، ولو اینکه به رغم اَنف شما، بیرون پا گذاشته است و خواهد گذاشت. مسلمین، انصافاً انسان باید بگوید که این دولت های اسلامی، همۀ دولت های اسلامی، الاّ یک معدود بسیار کمی اصلاً به اسلام کاری ندارند، اسلام وسیله برای مقام است، اسلام غیر از این نیست که وسیله باشد، با لفظ اسلام و با قول به اسلام، مثل اسلام رضاخانی و محمدرضاخانی، اسلام اینها این بود که قرآن هم طبع می کردند، و رضاخان مجلس روضه هم داشت و عزاداری هم آن وقت ارتشش می کردند و همۀ اینها بود، دسته هم در می کردند ـ من خودم دیدم ـ اما اساس را می خواست از بین ببرد؛ با این صورت اساس را می خواست از بین ببرد. و از او بدتر محمدرضا بود که روی نقشه کار می کردند و هرکاری می کردند برای بردن ـ اساس است ـ اساس بود. الآن هم حزب بعث عفلقی عراق همین کار را دارد می کند، حالا دیگر عابد و مسلمان شده اند، لکن عابد و مسلمانی که عبید زاکانی می گوید. اساس را اینها از بیخ قبول ندارند. اینها اسلام را منافی با مقاصد خودشان می دانند و منافی هم هست. مقاصد آنها این است که بزنند و بکوبند و مردم را زیر فشار قرار بدهند و غارت کنند و هر چه مردم دارند بگیرند از آنها و برای خودشان در بانک های خارجی انبار کنند، مثل محمدرضا که کرد این کار را. اسلام با این آشنایی ندارد با یک همچنین مطلبی. آنها می دانند که اسلام اینطوری نیست، پس، این اساس نباید باشد.
خدمت به محرومین جلوه ولایت حضرت امیر
ما که امیدواریم که یک جلوۀ ولو بسیار ناقصی از ولایت، ولایت علی ـ علیه السلام ـ
در کشور ما شده باشد، ما باید توجه بکنیم، کافی ندانیم اینکه ما تظاهر می کنیم و شعار می دهیم و چه، اینها کافی نیست. دولت واقعاً باید با تمام قدرت آن طوری که علی ـ علیه السلام ـ برای محرومین دل می سوزاند، این هم با تمام قدرت دل بسوزاند برای محرومین، مثل یک پدری که بچه هایش اگر گرسنه بمانند، چطور با دل افسرده دنبال این می رود که آنها را سیر بکند، یک دولت تابع امیرالمؤمنین باید اینطور باشد. الحمدلله هستند، خیلی البته من نمی گویم که کسی می تواند مثل حضرت امیر باشد. خود او هم گفت که شما نمی توانید، نمی توانیم هم واقعاً، اما اعانت کنیم ما او را به ورع و تقوا، اعانت کنیم به اینکه تا آن اندازه که می توانیم. برای همه تا یک اندازه ای قدرت هست که هم خودش را نگه دارد و هم جمهوری اسلامی را نگه دارد. این قدرت های کوچک وقتی پهلوی هم گذاشته می شود یک قدرت بزرگ است.
الآن چهل میلیون جمعیت ایران یک قدرت اسلامی بزرگ است که ان شاءالله اگر با همین وضع باقی باشد، به همین انسجام باقی باشد، طرفداری از دولتشان بکنند، طرفداری از مجلس شان بکنند و پشتیبان باشند برای جنگ هایی که در این کشور به بار آورده اند، اگر اینها به همین حال باشند، آن وقت یک پرده ای از مقام ولایت در این کشور جلوه پیدا کرده است. کوشش کنید بر اینکه، کوشش بکنند همۀ جمعیت ها و ارگان ها و همۀ نهادهای اسلامی در اینکه این تبعیت از مرام علی ـ علیه السلام ـ را حفظ کنند و به پیش ببرند. قانع نشوند به اینکه ما حالا تا یک حدودی چه شده است، نخیر، هیچ قانع نشوید.
پیروزی اسلام به دست گودنشینان و زاغه نشینان
انسان حد ندارد، بی حد است انسان. انسان در معنویات هیچ حدی ندارد، تا آنجایی که برگردد به مبدأ کمال مطلق. در قدرت هم همین طور است. قدرت اسلامی انسانی بی حد است. بنابراین، باید همۀ کشور ما به این توجه داشته باشند که اگر چنانچه دیر بجنبند گرگ ها آنها را می خورند. اگر به این قدرتی که الآن در جبهه ها هست و بحمدالله هر روز
برای اسلام پیروزی ایجاد می کنند، اگر دیر بجنبند آن قدرت ها و دیر بجنبند این ملت، به دنبال آنها گرگ ها از اطراف نشسته اند و فرصت طلبی می خواهند بکنند که همۀ ایران را ببلعند، و شمایید که باید حفظ بکنید. و شما گودنشینان و زاغه نشینان که به ما منت دارید و برای اسلام پیروزی ایجاد کردید، و شما عزیزانی که سلامت خودتان را برای اسلام از دست دادید ـ و ما همه مرهون زحمات شما هستیم ـ باید توجه بکنید که این وحدت الهی محفوظ باشد. شیاطین نیایند و وسوسه ایجاد کنند که حالا هم چیزی نشده است. این شیاطین می خواهند آنی که بشود این است که باز مجالس رقص زمان محمدرضا و مجالس ـ نمی دانم ـ عیش و عشرت آن وقت و سینماهای آن وقت باشد. البته این نشده و نمی شود هم. آنهایی که می گویند که این کشور باز چیزی نشده است، مثل آن وقت و بدتر از آن وقت است، برای این است که در نظر آنها بدتر است. آنها می خواهند آن طور باشد، آنها می خواهند که در همۀ کشور ما مسکرات مثل آب جریان داشته باشد، آنها می خواهند فحشا در همه جا باشد، آنها نیست، البته آنها هم ناراضی هستند. لکن شما گودنشین ها، شما زاغه نشین ها، شما کشاورزان، شما کارگرها که بُنیۀ این کشور هستید، و اساس این کشور هستید، توجه کنید که شیاطین وسوسه نکنند به شما، شما را در کارهایتان سست نکنند.
شما می بینید که در همین مدت کوتاه چه کارهایی در ایران شده است. همین قضیۀ نشت نفت و آن موشک های حزب بعث که این کار را، این جنایات را کرد، و بعد هم در دنیا آن همه بساط در آوردند و به گردن ما هم می گذاشتند، آن همه بساط درست کردند، تبلیغات که باید همه جمع بشوند چه بکنند، باید یک صندوق بین المللی پیدا بشود و چه بکند و امریکا باید بکند، و انگلستان مثلاً و امثال اینها. این جوان های ما که متعهد به اسلام هستند و فهمیده اند که خودشان باید برای خودشان کار بکنند، اینها این کار را کردند. حالا آنها بنشینند در خارج هرچی مفت می خواهند بگویند. اینها این معجزه را کردند، پس می توانید بکنید. کارخانه ها را راه انداخته اند همین رفقا، همین دوستان، همین زاغه نشینان، همین کارگران، می توانید همۀ کارها را انجام بدهید، لکن باید یک لحظه از خدا
غافل نباشید.
غفلت از مبدأ قدرت، انسان را به هلاکت می رساند. مبدأ قدرت، اوست و همه چیز به دست اوست و ما چیزی نیستیم. ما شکر می کنیم که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کرده است و از قدرت لایزال خودش یک ذره ای، یک جلوۀ مختصری در این کشور بذل کرده است، عنایت کرده است.
خدمات دولت و مجلس به مردم
و امروز قدرت شما یک قدرت الهی آسیب ناپذیر است مادامی که همین طور باشید. مادامی که تحت تأثیر این تبلیغات نباشید که یک چیزی کم است، یک چیزی چی. خوب، شما نمی دانید که در وقتی که جنگ است، جنگ داخلی است، جنگ خارجی است، همه چیز هست، محاصرۀ اقتصادی است، همۀ کشورها با ما مخالف هستند، همۀ قدرت های بزرگ به ضد ما هستند و دولت را در آن مضیقه گذاشته اند؛ مع ذلک دولت تا کنون یک شاهی قرض نکرده و دارد کارها را انجام می دهد، و مجلس با قدرت خودش دارد قوانین را که به صلاح مسلمین و اسلام است و قوانین اسلامی است دارد طرح می کند و دارد تصویب می کند، و قدرت های دیگر مشغول به تعمیر این کشور هستند و تا کنون بسیار کارهای مهمی کرده اند، ولو اینکه کم گفته اند ولکن زیاد کرده اند. این برای این است که یک کشوری است احساس کرده است که خودش باید سرپای خودش بایستد، این احساس وقتی که در جمعیت پیدا شد، این معجزات هم دنبالش است. و آن وقت ما را اینطور کرده بودند که احساس این بود که نمی شود، نمی توانیم، باید از خارج بیایند، همه چیز ما از خارج است، سرتا قدممان باید فرنگی بشود، احساس این بود. وقتی احساس این بود، افکار جامد شده بود، یعنی افکار رفته بود دنبال اینکه ما نمی توانیم و باید دیگران دست ما را بگیرند. دیگران هم دست شما را نمی گرفتند، دیگران مال شما را می گرفتند، خزائن شما را می گرفتند. امروز احساس این است که می توانیم، این احساس، توانایی می آورد، این احساس افکار را متوجه و متمرکز می کند
که هرکسی در هرجایی هست کار بکند، در هر جایی هست خدمت بکند ـ تا ـ این احساس مادامی که هست، شما به پیش می روید.
و من امیدوارم که این احساس همیشه باشد و همیشه کشور شما به پیش برود، و یک روزی باشد که هر چیزی که هر جا درست می کردند خود شما هم درست بکنید.خدا ان شاءالله همۀ شما را از موالیان ائمه اطهار و از شیعیان علی بن ابیطالب ـ سلام الله علیه ـ قرار بدهد و دشمنان شما را ان شاءالله یا آدم کند یا از بین ببرد.
والسلام علیکم و رحمة الله