یک روز حضرت امام زنگ زدند؛ حدود یک ماه قبل از مریضی شان بود. من بلافاصله خدمتشان رسیدم و سلام کردم. آقا فرمودند: «دکترها را بگویید بیایند.» آقایان دکتر پورمقدس، دکتر سید عبدالحسین طباطبایی به همراهی بنده و دو نفر دیگر از بچه های بهداری خدمتشان رفتیم. فشار خون ایشان حدود 8 بود، آقایان دکترها به حضرت امام گفتند: آقا جان باید سِرُم وصل کنیم و استراحت کنید. حضرت امام به عنوان اعلام آمادگی آستینهای خود را بالا زدند. من هم برای بالا زدن آستین به ایشان کمک می کردم آقای دکتر طباطبایی مشغول گرفتن نوار قلبی بود. حضرت امام به ایشان گفتند: «آقای دکتر هر چیزی پایانی دارد.» و بعد از کمی فاصله پرسیدند: «اینها علائم پایان نیست؟».