خاطرات دکتر ایرج فاضل
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : بصیرت منش، حمید، میرشکاری، اصغر

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1388

زبان اثر : فارسی

خاطرات دکتر ایرج فاضل

‏ ‏

‏   به نظر من شخصیتهای درجه اول مملکتی به دلیل اینکه متعلق به همه مردم‏‎ ‎‏هستند، بایستی مراقبتهای ویژه پزشکی داشته باشند و تحت نظر یک تیم‏‎ ‎‏پزشکی از متخصصین مختلف قرار بگیرند و هر چند وقت یکبار هم معاینه‏‎ ‎‏شده و آزمایشهایی از ایشان صورت بگیرد. این یک روش معمول برای‏‎ ‎‏دولتمردان و مسئولین است، اما متاسفانه همین الآن هم این مساله در مملکت‏‎ ‎‏ما آنطور که باید، وجود ندارد. چون مسئولین درجه اول مملکتی بسیار‏‎ ‎‏مشغول و گرفتار کارهایشان هستند و از طرف دیگر فکر می کنند که آنها هم‏‎ ‎‏یکی از مردم هستند و با بقیه فرق نمی کنند در حالی که حفظ وجود این قبیل‏‎ ‎‏افراد، این مساله را ایجاب می کند. به هر صورت امروز هم جای این مساله‏‎ ‎‏خالی بوده و مشکل حل نشده ای است.‏

‏   اما در مورد حضرت امام این موضوع مراعات می شد و گر چه مراقبتهای‏‎ ‎‏عمومی در حد معمول بود، ولی مراقبتهای قلبی بالا بود و تمرکز قابل‏‎ ‎‏ملاحظه ای روی مسائل قلبی انجام می شد و مثلاً در طی 24 ساعت ضربانهای‏‎ ‎‏قلب امام ثبت شد. (برای مدت طولانی)‏

‏   نکته دیگر اینکه طبیعت بیماریها در انسان اینطور است که باید علائمی‏‎ ‎‏ظاهر شود وگر نه بسیاری از بیماریها را نمی شود خود به خود تشخیص داد.‏‎ ‎‏اگر هم بخواهید آزمایشها و عکسبرداریهای پیچیده انجام دهید، با توجه به‏‎ ‎‏اینکه نتیجه بسیاری از اینها منفی می باشد، خودش موجب ناراحتی مریض‏‎ ‎‏می گردد. در مورد بیماری امام هم همینطور بود و تیم مراقبت حضرت امام‏‎ ‎‏پیوسته متوجه مسائلی بود که پیش می آید.‏


‏   روز جمعه 29 اردیبهشت 1368 که مطابق با 13 شوال 1409 ه.ق بود،‏‎ ‎‏ساعت هفت صبح آقای دکتر پورمقدس که از متخصصان قلب و مراقب امام‏‎ ‎‏بودند و کشیک آن روز را به عهده داشتند، به من تلفن کردند که به بیت بروم.‏‎ ‎‏این مساله غیر عادی نبود. بارها اتفاق افتاده بود که اگر مساله ای پیش می آمد،‏‎ ‎‏از من می خواستند که خدمت امام برسم. بلافاصله راه افتادم و در فاصله‏‎ ‎‏کوتاهی خودم را به بیت رساندم. آنجا آقای دکتر عارفی و آقای دکتر سید‏‎ ‎‏عبدالحسین طباطبایی که از متخصصین قلب و آقای دکتر مدرس که‏‎ ‎‏متخصص رادیولوژی بودند، با آقای دکتر پورمقدس حضور داشتند.‏

‏   ظاهرا امام یکی دو روز قبل اظهار داشته بودند که دفع سیاه رنگ‏‎ ‎‏دارند. دفع سیاه رنگ معلول خونریزی در دستگاه گوارش است؛ بویژه اگر در‏‎ ‎‏قسمتهای بالای روده یا معده خونریزی صورت بگیرد، وقتی خون از طول‏‎ ‎‏روده ها رد می شود سیاه می شود و دفع را مثل ذغال سیاه می کند. این یکی از‏‎ ‎‏مشخصه های خونریزی بالای دستگاه گوارش است. امام هم فرموده بودند که‏‎ ‎‏دفع سیاه رنگ دارند. فورا امکان خونریزی در معده یا اثنی عشر مطرح شده و‏‎ ‎‏بلافاصله عکسبرداری از معده به عمل آمده بود. بعد از آن بود که به من تلفن‏‎ ‎‏زدند تا خدمت برسم. ‏

‏   عکسها را که نگاه کردم. نگران کننده بود. یک توده غیر عادی در قسمت‏‎ ‎‏خم بزرگ معده دیده می شد و کاملاً مشکوک. به نظر می رسید منشا‏‎ ‎‏خونریزی از همین نقطه باشد که غیر طبیعی است. برای اینکه به ماهیت این‏‎ ‎‏توده بهتر پی ببریم و اینکه مشخص شود از چه جنسی است، لازم بود یک‏‎ ‎‏آندوسکپی انجام شود. آندوسکپی یعنی اینکه لوله ای را که سرش یک عدسی‏‎ ‎‏و یک چراغ است، از راه دهان به معده می فرستند، چراغ داخل معده را‏

‏روشن می کند و از طریق عدسی می شود کاملاً داخل معده را تماشا کرد. برای‏‎ ‎‏این کار دوستان موافق بودند؛ از امام هم اجازه گرفته شد و ایشان اجازه دادند.‏‎ ‎‏ساعت یازده همان روز در نظر بود عکسهای دیگری از ماده حاجب گرفته‏‎ ‎‏شود که سیر آن را در دستگاه گوارش ببینیم و قرار شد همان موقع که امام‏‎ ‎‏برای گرفتن عکس تشریف فرما می شوند، آندوسکپی هم انجام شود. ‏

‏   با آقای دکتر زالی تماس گرفتیم. از ایشان خواستیم که ما راننده می فرستیم‏‎ ‎‏دنبالتان تا به جایی که ما هستیم تشریف بیاورید. هر چه سوال کرد که مساله‏‎ ‎‏چیست؟ گفتم: وقتی که آمدید، متوجه می شوید. ایشان هم در فاصله کمی‏‎ ‎‏آمدند و در جریان امر قرار گرفتند و رفتند که وسایلشان را بیاورند. ‏

‏   مرحوم حاج احمد آقا در بیشتر این مذاکرات حضور داشتند و بخصوص‏‎ ‎‏آن روز این نکته را متذکر شدند که مساله بایستی کاملاً سری و محرمانه نگه‏‎ ‎‏داشته شود. و با توجه به ابعاد گسترده بین المللی که می تواند داشته باشد و نیز‏‎ ‎‏تاثیر آن در مملکت، بهتر است فعلاً کلمه ای راجع به این مسائل درز نکند. ‏

‏   ساعت یازده که امام برای عکسبرداری مجدد به محوطه عکسبرداری‏‎ ‎‏بیمارستان بقیه اللّه 2 تشریف آوردند، همانجا آندوسکپی هم انجام شد. داخل‏‎ ‎‏معده زخم های بزرگ وجود داشت که بزرگترین آن در حدود 5 در 5 سانتیمتر‏‎ ‎‏بود. زخمهای گود با لبه های برجسته، کف زخم هم پوشیده از لخته خون بود.‏‎ ‎‏این زخمها به فاصله کم از یکدیگر در سه جا وجود داشت. دو تا نکته نگران‏‎ ‎‏کننده بود، یکی ظاهر زخم که مطلقا خوش خیم به نظر نمی رسید. زخمهایی‏‎ ‎‏که از جنس سرطان هستند، ظاهر بخصوصی دارند که با نگاه می شود تا‏‎ ‎‏حدودی زیادی نزدیک به یقین موضوع را حدس زد. منظره این زخمها،‏‎ ‎‏منظره زخم سرطانی و بدخیم بود. عمق زخمها و خونریزی هم نگران کننده به‏

‏نظر می رسید. برای اینکه دو عارضه مهم را ممکن بود پیش بیاورد، یکی‏‎ ‎‏خونریزی مجدد، به دلیل اینکه رگهای درشتی که در جدار معده هست،‏‎ ‎‏جدارش خورده می شود و می تواند خونریزیهای بسیار شدیدی را ایجاد کند‏‎ ‎‏که هر چه سن مریض بالاتر باشد، تحمل این خونریزیها دشوارتر و خطرش‏‎ ‎‏بیشتر است و نکته دوم هم عمق زخمها بود که ممکن بود سبب سوراخ شدن‏‎ ‎‏جدار معده شود. این هم خودش یک جراحی فوری را می طلبید زیرا در آن‏‎ ‎‏صورت محتویات معده به داخل شکم می ریزد و حالتی به اسم پرتینیت را به‏‎ ‎‏وجود می آورد که خودش مرگ و میر بالایی دارد. ‏

‏   بعد از تکه برداری و بررسی زخمها امام به اتاق خودشان برگشتند. لازم بود‏‎ ‎‏مساله به طور خیلی جدی تری مورد مشورت واقع شود. قرار شد از دوستان‏‎ ‎‏دیگر هم دعوت به عمل آمده و صبح فردا جلسه مشاوره پزشکی تشکیل‏‎ ‎‏شود. 16 نفر از پزشکان که عده ای از پزشکان قلب بودند، دو سه نفر جراح‏‎ ‎‏پاتولوژیست و غیره دعوت شدند و جلسه مشاوره روز شنبه 30 اردیبهشت‏‎ ‎‏ماه، صبح ساعت 7 تشکیل شد. آقای دکتر ماندگار که آن موقع در لندن‏‎ ‎‏مشغول ادامه تحصیل بودند، به ایران برگشته بودند و به جمع پزشکان آنجا‏‎ ‎‏پیوستند. بحث فوق العاده مفصلی انجام شد. شاید سه چهار ساعت طول کشید.‏‎ ‎‏در تمام این مدت مرحوم حاج احمد آقا شرکت داشتند و به طور فعال در‏‎ ‎‏بحثها اظهار نظر می کردند. و خلاصه تصمیماتی گرفته شد و روی اینکه آیا‏‎ ‎‏باید این ضایعه را عمل کنیم یا بایستی به طور طبی و غیر جراحی درمان شود،‏‎ ‎‏لازم بود که مطالعات بیشتری صورت بگیرد و تکلیف نمونه برداریها مشخص‏‎ ‎‏گردد.‏

‏   حاج احمد آقا که در تمام جریان شرکت داشتند، چند تا نکته را ذکر‏

‏کردند: از جمله اینکه در جریان مداوای حضرت امام به دو دلیل بایستی به‏‎ ‎‏پزشکان خودمان متکی باشیم و از درگیر شدن پزشکان خارجی در مساله‏‎ ‎‏صرف نظر کنیم. دلیل اول اینکه ما بهترین پزشکها را خودمان داریم که همه‏‎ ‎‏هم صمیمی و جان باخته امام هستند و دوم اینکه ما به کسانی که از خارج‏‎ ‎‏می آیند نمی توانیم اعتماد زیادی داشته باشیم، زیرا ممکن است آنها تحت‏‎ ‎‏تاثیر شرایط ما قرار بگیرند و نتوانند کارشان را درست انجام دهند و ابهت امام‏‎ ‎‏و موقعیت عظیم اجتماعی ایشان کارشان را تحت الشعاع قرار بدهد. بنابراین‏‎ ‎‏هر طور که صلاح می دانید، تصمیم بگیرید. من از اول تا آخر کار شما را‏‎ ‎‏حمایت می کنم و هیچ نگرانی نداشته باشید. به خدا توکل کنید و هر طور که‏‎ ‎‏صلاح امام است تصمیم بگیرید.‏

‏   روز یکشنبه 31 اردیبهشت مجددا جلسه بزرگی تشکیل شد و تقریبا به‏‎ ‎‏اتفاق آراء ـ به جز یک نفر ـ همه معتقد بودند که این ضایعه بایستی عمل‏‎ ‎‏شود. عمل هم در سن امام و به دلیل ناراحتی قلبی که داشتند نگران کننده بود،‏‎ ‎‏اما از آن طرف عمل نکردن هم خطرات زیادی داشت که اینها را باید با هم‏‎ ‎‏مقایسه می کردیم و تصمیم می گرفتیم. قرار شد یک اکوکاردیوگرافی از‏‎ ‎‏حضرت امام انجام شود که وضع قلب به نحو دقیقتری مورد بررسی قرار‏‎ ‎‏بگیرد. این کار انجام شد و متخصصین قلب نتیجه گرفتند که وضع قلب از‏‎ ‎‏آنچه که فکر می شد، خیلی بهتر و تحمل قلب از آنچه که تصور می رفت،‏‎ ‎‏بالاتر است.اما به هر صورت، ما حدود 30% خطر و ریسک عمل را‏‎ ‎‏می دیدیم. از یکطرف اگر عمل نمی شد، اولاً سیر و پیشرفت بیماری وضع‏‎ ‎‏دشواری را در آینده نزدیکی ایجاد می کرد و بیمار را با روزهای سختی‏‎ ‎‏روبرو می ساخت و از طرف دیگر به دلیل عمق زخم، خطر سوراخ شدن آن‏

‏وجود داشت که موجب خونریزی می شد و می توانست مسائل وخیمی را به‏‎ ‎‏طور حاد و آنی ایجاد کند. بنابراین باز مشورتهای زیادی شد و موقعی که‏‎ ‎‏تصمیم تیم پزشکی به عرض مقامات مسئول رسید و جزئیات آن شرح داده‏‎ ‎‏شد، تصمیم همگی بر این بود که عمل جراحی انجام شود. ‏

‏   حاج احمد آقا دوباره در پایان این جلسه هم فرمودند: (من عین فرمایش‏‎ ‎‏ایشان را نقل می کنم) ما همه دوستان ایشان هستیم، مساله امام را مثل هر‏‎ ‎‏مریض دیگری بررسی کنید مسلما عمل ایشان ریسک و خطراتی هم دارد.‏‎ ‎‏من معتقدم که به امام هم اطلاع بدهیم و نظر ایشان را هم کسب کنیم. اگر‏‎ ‎‏موافقت فرمودند، دو دلی را کنار بگذاریم که درنگ بی فایده است. همچنین‏‎ ‎‏فرمودند که: دیشب من با جناب آقای خامنه ای و آقای هاشمی صحبت کردم.‏‎ ‎‏جناب آقای خامنه ای هم فرمودند که اگر ریسک عمل 30% یا 40% است،‏‎ ‎‏بنابراین امکان نجات هست و ترجیح دارد که عمل شود. باز ایشان تکرار‏‎ ‎‏کردند که: هیچکس به خودش نگرانی راه ندهد. من همه مسئولیتها را قبول‏‎ ‎‏می کنم و می گویم وسوسه نداشته باشید و جلو بروید؛ به امید خدا. غیر از اینهم‏‎ ‎‏کاری نمی توانید بکنید و مجددا می گویم بیخود مساله را کش ندهید، جلو‏‎ ‎‏بروید، ان شاءاللهخدا هم کمک می کند و ما هم دعا می کنیم. ‏

‏   آن روز اتاق عمل را که قبلاً در آن عملی انجام نشده بود آماده کردند و‏‎ ‎‏یک عمل جراحی روی یکی از کارکنان بیت که مدتها فتق داشت، انجام شد تا‏‎ ‎‏تمام امکاناتی که برای موقع عمل امام لازم بود، آماده باشد و همه چیز‏‎ ‎‏بررسی گردید. در ضمن این عمل، مشکلات جزئی هم مرتفع گردید و اتاق‏‎ ‎‏هم مهیا برای عمل گشته و قرار شد عمل حضرت امام، روز دوشنبه اول‏‎ ‎‏خرداد ماه انجام شود.‏


‏   آن روز به پیشنهاد حاج احمد آقا تیم پزشکی برای بیان گزارش خدمت‏‎ ‎‏امام شرفیاب شدند. حاج احمد آقا فرمودند: طبیعی است که به هر کس بگویید‏‎ ‎‏سرطان دارد، متاثر می شود. بنابراین مساله را کمی رقیق تر شروع بکنید و اگر‏‎ ‎‏حضرت امام قبول نکردند، آنوقت مساله را جدی تر شرح دهید. ‏

‏   همان روز یکشنبه 31 اردیبهشت ماه ساعت 5 / 12 خدمت امام رسیدیم.‏‎ ‎‏امام سرحال بودند و پس از نشستن به همه دعا کردند. دکتر عارفی گفتند: بعد‏‎ ‎‏از آنکه ما فهمیدیم شما خون دفع می کنید، در حدود دو روز است که‏‎ ‎‏عکسبرداری و آندوسکپی و مشورتهای زیادی کردیم؛ نتیجه این مشورتها را‏‎ ‎‏دکتر فاضل به عرض می رساند. من هم به طور مختصر شرح دادم که: تغییر‏‎ ‎‏رنگی که در مزاج شما به وجود آمده، به دلیل وجود خون بوده است. به دلیل‏‎ ‎‏وجود خون است که مزاج سیاه رنگ می شود. بررسیهایی که ما کردیم نشان‏‎ ‎‏داد شما زخمهای عمیقی در معده دارید که می تواند هر لحظه اسباب زحمت‏‎ ‎‏جدی شود. بعد از دو سه روز مشورت همه به این نتیجه رسیدند که صلاح‏‎ ‎‏است که با یک عمل جراحی این زخمها برداشته شود و انجام این عمل بسته به‏‎ ‎‏نظر شماست. امام به سادگی فرمودند که: «هر طور صلاح می دانید عمل کنید.»‏‎ ‎‏همه بلند شدند و به غیر از من و دکتر عارفی و دکتر طباطبایی، اتاق را ترک‏‎ ‎‏کردند. سپس ما از ایشان سوالی کردیم: اجازه می فرمایید برای فردا‏‎ ‎‏برنامه ریزی کنیم که حضرت امام فرمودند: «اشکال ندارد.» سپس دست‏‎ ‎‏حضرت امام را بوسیدیم و از حضورشان مرخص شدیم و خلاصه مقدمات‏‎ ‎‏کار برای صبح سه شنبه دوم خرداد آماده شد. به گمانم همگی شب قبل از‏‎ ‎‏عمل را دیده اند. نماز شب امام و روحانیتی که داشتند. ‏

‏   فکر می کنم انجام عمل جراحی امام برای پزشکان خیلی مشکل بوده‏

‏است، هم به خاطر شان اجتماعی امام و هم شان معنوی ایشان که به هر حال‏‎ ‎‏همه امام را مرجع تقلید و رهبر خودشان می دانستند و با دید مقدسی به ایشان‏‎ ‎‏نگاه می کردند. مثل اینکه آدم دارد پدر خودش را عمل می کند!‏

‏   آن شب بر ما چه گذشت، قابل توصیف نیست. بار مسئولیت سنگینی بود.‏‎ ‎‏این دیگر از درد سرهای حرفه پزشکی است؛ ولی به هر حال یک نفر بایستی‏‎ ‎‏این را قبول می کرد تا عمل را انجام دهد و با توجه به اینکه: «الا بذکراللهتطمئن‏‎ ‎‏القلوب» یعنی جز ذکر خدا و گرفتن قوت از خدا هیچ چیز نمی توانست آن‏‎ ‎‏اطمینان لازم را به آدم بدهد، بالاخره بایستی توکل می کردیم. حالا آن‏‎ ‎‏وابستگی دینی و بینهایت عاطفی به امام و آن شیفتگی و اینکه چقدر لحظات‏‎ ‎‏عمر امام مهم است، بماند. البته من دلم نمی خواهد اینها را هیچ وقت بگویم‏‎ ‎‏که جایی ضبط شود، اینها چیزهای شخصی است ولی بزرگترین دعای من این‏‎ ‎‏بود که مرگ من زمان حیات امام باشد. چون فکر می کردم طاقت دیدن مرگ‏‎ ‎‏امام را نداشته و نخواهم داشت. ‏

‏   هم مسئولین و هم پزشکان وسواس زیادی داشتند. تصمیمی نبود که به این‏‎ ‎‏آسانی بشود گرفت. تیم پزشکی باید جزئیات را به مسئولین درجه اول‏‎ ‎‏مملکت شرح بدهد، از یکطرف ریسکها بود و گفتگوها و تصمیم گیریها و‏‎ ‎‏آخرش هم مشورت با حضرت امام و گرفتن نظر آن بزرگوار. رئیس جمهور،‏‎ ‎‏رئیس مجلس، رئیس دیوان عالی کشور و بقیه همه حضور داشتند. تصمیم‏‎ ‎‏کوچکی نبود. همین امامی را که ما اینقدر دوست داریم، می خواهیم در‏‎ ‎‏معرض یک خطر مهیب قرار دهیم که البته آن هم به خاطر نجات ایشان بود.‏‎ ‎‏تنها راه همین بود و اگر این کار را انجام نمی دادیم، تصویر آینده خیلی سیاه تر‏‎ ‎‏بود یعنی یک مرگ دردناک حاد و سریع. مثلاً فرض کنید 4 یا 5 ماه با رنج؛‏

‏چیزی که اصلاً در شان امام نبود. بنابراین امید به خدا بود و اینکه بالاخره‏‎ ‎‏امیدواری به نجات خیلی بیشتر. ‏

‏   یک نکته هم فراموش نشود و آن اینکه امام خوب شدند. دوازده روز از‏‎ ‎‏عمل گذشته بود، آن چیزی که امام را از پای در آورد، عمل جراحی نبود.‏‎ ‎‏امام مثل شیر عمل را تحمل کرد، غذا می خوردند، بعد از عمل همه چیز خوب‏‎ ‎‏شد، اما «لنفومی» که امام داشتند و تا آن موقع در معده بود و یک وقتی‏‎ ‎‏ممکن بود پخش شود، این انفجار روز یازدهم بعد از عمل صورت گرفت.‏‎ ‎‏روزهای هشتم، نهم، دهم بعد از عمل وضع امام عالی بود. ما اصلاً داشتیم از‏‎ ‎‏شادمانی روی ابرها پرواز می کردیم، اما یکدفعه گلبولهای قرمز منفجر شدند،‏‎ ‎‏از هفت هزار رسید به شصت هزار، به صد و بیست هزار و ظرف 48 ساعت‏‎ ‎‏امام را از پا در آورد. این بود که ایشان نتوانست تحمل کند وگرنه عمل با‏‎ ‎‏موفقیت انجام شد و زخم جوش خورد، امام غذا می خوردند و راه می رفتند و‏‎ ‎‏بیرون می آمدند. ‏

‏   شب قبل از عمل، یکی دو واحد خون به حضرت امام تزریق شد، زیرا‏‎ ‎‏فرمول شمارش نشان می داد که ایشان نسبت به میزان معمولی، کم خونی‏‎ ‎‏دارند. حضرت امام آن شب نماز شبشان را خواندند که مردم از تلویزیون‏‎ ‎‏بخشی از این نیایش الهی را مشاهده کردند. نماز صبح را نیز مطابق معمول ادا‏‎ ‎‏کردند و همه چیز برای انجام عمل آماده بود. ‏

‏   در ساعت هفت صبح نیز مقدمات شروع و کارهای لازم برای عمل انجام‏‎ ‎‏شد. یکی دو لوله نازک که برای رساندن مایعات و نشان دادن فشار داخلی‏‎ ‎‏وَریدهای مرکزی در رگها قرار داده می شود، در جای خود گذاشته شد. در‏‎ ‎‏ساعت هفت و چهل و پنج دقیقه امام با برانکارد به اتاق عمل منتقل شدند و‏

‏در اتاق عمل تیم جراحی مرکب از بنده و دو تن دیگر از جراحانی که به من‏‎ ‎‏کمک می کردند، یک تکنیسین اتاق عمل، دو نفر متخصص بیهوشی، یک‏‎ ‎‏تکنیسین بیهوشی و دو نفر متخصص قلب آماده شدند. ‏

‏   مقدمات عمل حدود چهل و پنج دقیقه به طول انجامید و یکی از‏‎ ‎‏حساسترین مراحل که مساله بیهوشی حضرت امام که کار حساس و بسیار‏‎ ‎‏پرمسئولیتی بود، به خوبی انجام شد و ما در ساعت هشت و سی دقیقه برای‏‎ ‎‏شروع عمل آماده بودیم. راس ساعت هشت و سی دقیقه عمل جراحی آغاز‏‎ ‎‏شد و تلویزیون مدار بسته ای که در اتاق عمل کار گذاشته شده بود، تمام‏‎ ‎‏جزئیات عمل را ثبت می کرد؛ به طوری که افرادی که در بیرون حضور‏‎ ‎‏داشتند، می توانستند کلیه مراحل عمل جراحی را مشاهده کنند. ‏

‏   عمل جراحی حضرت امام کمتر از دو ساعت به طول انجامید و در ساعت‏‎ ‎‏ده و بیست دقیقه به پایان رسید. وقتی که موضع لازم برای جراحی را باز‏‎ ‎‏کردیم، یافته هایی که دیدیم، همان بود که قبلاً در آندوسکپی دیده شده بود.‏‎ ‎‏قسمت میانی معده دچار بیماری بود و قسمتهای اول و آخر معده، سالم به‏‎ ‎‏نظر می رسید. بزرگترین زخمی که قبلاً ذکر شد که در ناحیه خم بزرگ معده‏‎ ‎‏وجود داشت، از بیرون کاملاً جدار را به نحو خطرناکی نازک کرده بود. کبد‏‎ ‎‏حضرت امام کاملاً سالم به نظر می رسید و تنها یک ضایعه کوچک با قطری‏‎ ‎‏در حدود شش میلی متر در قسمت چپ کبد و به صورت یک دانه مشاهده‏‎ ‎‏می شد. غدد لنفاوی در ناحیه اطراف معده حضرت امام نیز کمی بزرگ بود که‏‎ ‎‏مشابه آن در افراد عادی نیز دیده می شود. طحال ایشان نیز در اندازه طبیعی‏‎ ‎‏بود. ‏

‏   با توجه به تشخیص قبلی، قسمتی از معده امام که زخمها روی آن بود،‏

‏برداشته شد و قسمتهای باقیمانده معده به هم متصل شد. سپس از غدد لنفاوی‏‎ ‎‏و ضایعه مختصر کبد نیز تکه برداری انجام شد. ‏

‏   هیچ گونه مساله ای در طول عمل جراحی یا بیهوشی حضرت امام پیش‏‎ ‎‏نیامد و ما بخش بسیار نگران کننده ای از کل درمان را پشت سر گذاشتیم.‏

‏   پس از عمل جراحی، حضرت امام به اتاق آی سی یو منتقل شدند. در‏‎ ‎‏راهرو بسیاری از مسئولان منتظر پایان عمل بودند و همه از اینکه این قسمت‏‎ ‎‏از عمل جراحی بدون اتفاقی سپری شده بود، شادمان بودند. بعد از اینکه‏‎ ‎‏حضرت امام روی تخت خودشان در اتاق آی سی یو مستقر شدند، تصمیم بر‏‎ ‎‏این شد که لوله ای که برای تنفس در داخل تراشه بود و از راه بینی وارد ریه‏‎ ‎‏حضرت امام شده بود، برای راحتی تنفسی ایشان، 24 ساعت دیگر باقی‏‎ ‎‏بماند. باقی ماندن لوله ای که برای تنفس داخل تراشه شده بود، می توانست در‏‎ ‎‏طول 24 ساعت اول، تنفس بیمار را کاملاً راحت تر کند تا بتوان از داروهای‏‎ ‎‏مسکن نیز به نحو احسن استفاده کرد. همچنین می توانست باعث شود که درد،‏‎ ‎‏حضرت امام را کمتر آزار دهد. ‏

‏   در فاصله کوتاهی پس از عمل، جلسه ای با حضور مسئولان عالی مقام‏‎ ‎‏کشور تشکیل شد و با مشورت دو سه نفر از تیم پزشکی، در باره نحوه اطلاع‏‎ ‎‏دادن مساله به مردم، به نتایجی رسیدیم. در این مورد هیچ کس شکی نداشت‏‎ ‎‏که مساله ای به این عظمت را باید به مردم اطلاع داد. امام همیشه متعلق به مردم‏‎ ‎‏بودند و همیشه حرفهایشان را مستقیما به مردم می زدند و مسائل امام، جدا از‏‎ ‎‏مسائل مردم نبود. از این رو حق مردم بود که در جریان این مسائل و جزئیاتش‏‎ ‎‏قرار گیرند. منتها می بایست این مساله با ظرافتی با مردم در میان گذاشته می شد‏‎ ‎‏که ایجاد نگرانیهای بی جا نکند. چرا که هر گونه خبر کوچکی از ناراحتی‏

‏حضرت امام، می توانست امواج خروشان و غیرقابل کنترلی از مردم ایجاد‏‎ ‎‏کند. ‏

‏   با توجه به عظمت مقام حضرت امام و محبوبیتی که داشتند، متنی تهیه شد‏‎ ‎‏که همان روز ساعت دو بعد از ظهر در اخبار رادیو خوانده شد، مبنی بر اینکه‏‎ ‎‏حضرت امام به علت خونریزی گوارشی و برای کنترل آن، مورد عمل جراحی‏‎ ‎‏موفقی قرار گرفته اند و حال ایشان رضایت بخش است. در این اطلاعیه سعی‏‎ ‎‏شد چیزی گفته نشود که نشانه ای از تشخیص بیماری حضرت امام در آن‏‎ ‎‏باشد. برای اینکه تفسیرهای گوناگون می شد و لزومی نداشت که این مسائل را‏‎ ‎‏به خصوص در اختیار کسانی که نباید از اسرار مملکتی مطلع شوند، بگذاریم. ‏

‏   ولی در عین حال، عین واقعیت بایستی در تمام اطلاعیه ها منعکس می شد.‏‎ ‎‏خونریزی گوارشی عین آن چیزی بود که اتفاق افتاد و عمل جراحی برای‏‎ ‎‏کنترلش انجام شد. عمل جراحی نیز تا آن زمانی که اطلاعیه داده شد، موفق و‏‎ ‎‏حال امام هم در آن لحظه بسیار خوب بود.‏

‏   لوله تنفس در تراشه بود و وقتی این لوله در راههای تنفسی قرار می گیرد،‏‎ ‎‏شخص نمی تواند صحبت کند و تارهای صوتی ارتعاش پیدا نمی کند. ‏

‏   حضرت امام کاملاً به موقع به هوش آمدند و هنگامی که ایشان را به اتاق‏‎ ‎‏خودشان منتقل می کردیم، به هوش بودند و کاملاً جواب می دادند. طوری که‏‎ ‎‏هر گاه از ایشان استدعا می کردیم چشمشان را باز کنند یا ببندند، ایشان این‏‎ ‎‏عمل را بلافاصله انجام می دادند. حضرت امام دستشان در دست بنده بود و‏‎ ‎‏وقتی می گفتم: فشار دهید، ایشان دست مرا می فشردند و این نشانه آگاهی‏‎ ‎‏کامل حضرت امام نسبت به اطراف و جوانب خودشان بود. ‏

‏   با وجود اینکه لوله سرم و خون و ... به ایشان وصل بود، نماز ظهر و عصر‏

‏آن روز را به همان وضع ادا کردند و حتی نماز شب را نیز ترک نکردند.‏

‏   قرار بود ساعت شش بعد از ظهر همان روز یک مصاحبه کوتاه تلویزیونی‏‎ ‎‏برای اطلاع مردم انجام شود و همه چیز برای انجام این مصاحبه آماده بود که‏‎ ‎‏ناگهان اختلالی در منحنی قلب حضرت امام پیدا شد که نگران کننده بود. این‏‎ ‎‏اختلال حدود یک ساعت الی یک ساعت و نیم طول کشید و نهایتا با‏‎ ‎‏تمهیدات متخصصان قلب و درمانهای مختلف رفع شد، و چیزی که در آن‏‎ ‎‏لحظات می توانست یک فاجعه قلبی باشد، به خیر گذشت. پس از تلاشی یک‏‎ ‎‏ساعت و نیمه که با دلهره و فشار روحی همراه بود، بالاخره مصاحبه انجام شد‏‎ ‎‏و مطالبی در اختیار مردم قرار گرفت. ‏

‏   حال حضرت امام آن شب خوب بود و ایشان استراحت کردند. در ضمن‏‎ ‎‏مسکن نیز به ایشان داده شد. از تنفس حضرت امام نگران نبودیم و روی هم‏‎ ‎‏رفته شب آرامی را پشت سر گذاشتیم. صبح روز چهارشنبه سوم خرداد، که‏‎ ‎‏اولین روز بعد از عمل بود، یکی دو نفر از مسئولان عالی مقام کشور، خدمت‏‎ ‎‏امام رسیدند و با اشاراتی نسبت به ایشان اظهار ارادت کردند و سپس تشریف‏‎ ‎‏بردند، از جمله فرزند گرامی ایشان نیز چندین بار خدمت حضرت امام‏‎ ‎‏رسیدند.‏

‏   آن روز صبح ما بعد از آمادگی، لوله تنفسی را خارج کردیم که هیچ گونه‏‎ ‎‏مساله ای پیش نیامد و ارتباط ما از طریق صحبت کردن با امام برقرار شد و‏‎ ‎‏توانستیم صدای دلگرم کننده و امیدوار کننده ایشان را دوباره بشنویم.‏

‏   در اطلاعیه پزشکی روز اول بعد از عمل (چهار شنبه) قرار شد که سه نکته‏‎ ‎‏گنجانده شود: یکی اینکه وضع عمومی حضرت امام رضایت بخش است، که‏‎ ‎‏خوشبختانه بود. دومین مطلبی که بایستی مطرح می شد، این بود که حضرت‏

‏امام به موقع به هوش آمده اند و مطلب سوم اینکه عده ای از افراد نزدیک‏‎ ‎‏فامیل نیز با امام ملاقات کرده اند. آن روز را هم بدون مشکل به خصوصی‏‎ ‎‏پشت سر گذاشتیم.‏

‏   صبح روز پنجشنبه چهارم خرداد ماه، دومین روز بعد از عمل، حجم‏‎ ‎‏ادرار ابتدا کمی کمتر از معمول بود و این نکته را باید ذکر بکنم که ما تا‏‎ ‎‏حدودی نگران این مساله بودیم. کلیه های حضرت امام خوب کار می کرد‏‎ ‎‏ولی با توجه به سن ایشان، در حاشیه بین سلامت و کم کاری بود که این مورد‏‎ ‎‏برای شرایط عادی خوب بود. این کم ادراری با درمانهای لازم برطرف شد و‏‎ ‎‏نگرانیها رفع گردید. ‏

‏   قبل از ظهر، حضرت امام از تخت خارج شدند و روی صندلی به استراحت‏‎ ‎‏پرداختند. عصر، مجددا این کار را تکرار کردیم و ایشان خواستند به‏‎ ‎‏دستشویی بروند که این کار انجام شد. مشخصا حضرت امام احساس ضعف‏‎ ‎‏نسبتا شدیدی می کردند و در دستشویی به یک طرف تکیه دادند و به نظر‏‎ ‎‏می رسید حالشان خوب نیست که برادرمان دکتر عارفی وحشت زده گفت:‏‎ ‎‏امام حالشان خوب نیست. کمک کنید ایشان را بگذاریم روی تخت. که‏‎ ‎‏حضرت امام با خوشرویی به دکتر عارفی نگاه کردند و گفتند: ‏

‏   «حالم خوب است. آقای دکتر عارفی! از شما بعید است.»‏

‏   به هر حال، حضرت امام بودند که به ما دلداری می دادند. روی هم رفته‏‎ ‎‏وضع امام هنگام عصر از صبح هم بهتر بود و در اطلاعیه آن روز هم علاوه بر‏‎ ‎‏وضع عمومی رضایتبخش امام، خارج شدن ایشان از تخت نیز به اطلاع مردم‏‎ ‎‏رسید. ‏

‏   روز جمعه پنجم خرداد ماه، سومین روز بعد از عمل بود و کلیه پزشکان‏

‏می دانند که سومین روز بعد از عمل، بدترین و خطرناک ترین روز پس از عمل‏‎ ‎‏است و همه اتفاقات نامطلوب معمولاً در این روز اتفاق می افتد و ما بیشترین‏‎ ‎‏نگرانی مان از این روز بود. صبح روز سوم پس از عمل جراحی، خانواده‏‎ ‎‏حضرت امام که همیشه موجب انبساط خاطر ایشان بودند، به خدمت حضرت‏‎ ‎‏امام رسیدند. قبل از ظهر نیز جناب آقای هاشمی رفسنجانی به خدمت امام‏‎ ‎‏مشرف شدند و از ایشان اجازه خواستند که سلامتی شان را به اطلاع مردم‏‎ ‎‏برسانند. حضرت امام علاوه بر صدور اجازه این کار، مطالبی فرمودند که عینا‏‎ ‎‏توسط جناب آقای هاشمی در نماز جمعه شرح داده شد.‏

‏   در ساعت دوازده و پنج دقیقه آن روز، امام احساس ناراحتی کردند. کمی‏‎ ‎‏بی قراری داشتند و از نظر تنفسی کمی مشکل پیدا کرده بودند و همزمان با این‏‎ ‎‏موضوع، تغییراتی نیز در منحنی قلب ایشان پیدا شد. به وجود آمدن این‏‎ ‎‏ناراحتی برای حضرت امام، لحظات سنگین و کوبنده ای را برای همه ایجاد‏‎ ‎‏کرد که شاید یکی دو ساعت طول کشید، ولی این با درمانهای لازم ناراحتیها‏‎ ‎‏هم به خیر گذشت و تغییراتی که در منحنی الکتروکاردیوگرافی پیدا شده بود،‏‎ ‎‏به وضع طبیعی برگشت و حضرت امام هم وضعشان بهتر شد. گویا با مسکنی‏‎ ‎‏که ایشان مصرف کردند، چند ساعت خواب آلود بودند. ‏

‏   آن شب تصمیم گرفتیم که لوله هایی را که قبل از عمل در داخل وریدهای‏‎ ‎‏مختلف گذاشته بودیم، خارج کنیم که این کار را به علت چند عشر تبی که‏‎ ‎‏حضرت امام داشتند، انجام دادیم که تب هم برطرف شد.‏

‏   وضع ایشان در فردای آن روز (روز شنبه) خیلی بهتر شد و معظم له خیلی‏‎ ‎‏سرحالتر بودند. در کنار آن، حال همه افراد تیم پزشکی هم متناسب با حال‏‎ ‎‏امام نوسان پیدا می کرد. اگر حال امام خوب بود، حال همه ما خوب بود و اگر‏

‏کوچکترین مشکلی پیدا می شد، همه نگران و مغموم می شدند. ‏

‏   روز شنبه از معده نیز عکسبرداری شد و تزریق ماده حاجب نشان داد که‏‎ ‎‏در جوش خوردن معده مساله ای وجود ندارد. همان روز عصر هم لوله معده‏‎ ‎‏خارج شد و حضرت امام مایعات را ابتدا به صورت آب و بعدا به صورت‏‎ ‎‏آب کمپوت از راه دهان میل کردند. آن روز ظهر امام کاملاً سرحال بودند و‏‎ ‎‏به خصوص مدتی را با نزدیکان و نوه خودشان گذراندند.‏

‏   روز یکشنبه هفتم خرداد که پنجمین روز بعد از عمل بود، حدود ساعت‏‎ ‎‏2 بعد از ظهر، افت موقتی در فشار خون حضرت امام به وجود آمد که باز‏‎ ‎‏لحظات بسیار نگران کننده ای را برای ما به وجود آورد. ولی خوشبختانه‏‎ ‎‏دوران آن کوتاه بود و با درمانهایی که شد، فشار خون به وضع طبیعی خود‏‎ ‎‏بازگشت. تغذیه از راه دهان انجام می شد و داروها هم تا آنجایی که ممکن‏‎ ‎‏بود، از راه دهان به امام داده می شد. با توجه به اینکه سوزنها را در آورده‏‎ ‎‏بودیم و امام وضو می گرفتند، وضع ایشان از نظر روحی بهتر بود و راضیتر‏‎ ‎‏بودند. شام مختصری از منزل آوردند که مردم صرف آن را از تلویزیون‏‎ ‎‏دیدند.‏

‏   روز دوشنبه هشتم خرداد ماه که ششمین روز بعد از عمل بود، گرفتاری‏‎ ‎‏جدیدی در درمان امام پیش آمد که آن، پیدایش ناراحتیهایی در ریه بود. البته‏‎ ‎‏با توجه به سن بالای حضرت امام، شاید به واسطه عرفانی که این مرد بزرگ‏‎ ‎‏داشت و نحوه نگهداری ایشان از امانت خدا، یعنی بدن خودشان، بسیاری از‏‎ ‎‏مسائلی را که ما می توانستیم در افراد مشابه داشته باشیم، در ایشان نداشتیم.‏‎ ‎‏وضع عروق محیطی، عالی بود. وضع تغذیه پوست بسیار خوب بود. وقتی که‏‎ ‎‏پشت ایشان را ماساژ می دادیم و پودر می زدیم، با وجود اینکه ایشان بیشتر به‏

‏پشت خوابیده بودند، کوچکترین آثار تالمی در پوست ایشان مشاهده‏‎ ‎‏نمی شد، که معمولاً در این سنین بسیار زود ظاهر می شود. ریه ایشان هم به‏‎ ‎‏تناسب سنشان بسیار خوب کار می کرد. منتها از آن روز به بعد، ما شاهد‏‎ ‎‏مقداری ناراحتی تنفسی بودیم که به نظر می رسید به علت وجود مقداری مایع‏‎ ‎‏در ریه باشد. لذا ما به شدت نگران چند چیز شدیم: یکی امکان عفونت در‏‎ ‎‏ریه، یکی مساله نارسایی قلب (یعنی اینکه پمپ قلب کار خودش را به خوبی‏‎ ‎‏انجام ندهد) و دیگر مساله بیماری زمینه ای که به نحوی ممکن بود در ریه ها‏‎ ‎‏ایجاد مشکل کرده باشد. به همین جهت مرتب ریه ها امتحان می شد و‏‎ ‎‏متخصصان ریه ای که با ما همکاری داشتند، کمک می کردند. همچنین از‏‎ ‎‏ریه ها عکسبرداری انجام شد. ‏

‏   در روز نهم خرداد ماه، یعنی هفتمین روز بعد از عمل، وضع عمومی‏‎ ‎‏حضرت امام خوب بود. اطلاعیه مختصر گروه پزشکی حاکی از حال عمومی‏‎ ‎‏رضایتبخش ایشان و نبودن عارضه نگران کننده بود. ولی مساله ریه همچنان‏‎ ‎‏ادامه داشت و فکر ما را به شدت ناراحت می کرد. ‏

‏   روز چهارشنبه دهم خرداد ماه یا هشتمین روز پس از عمل، جلسه مشاوره‏‎ ‎‏بزرگی تشکیل شد که تعداد بسیار زیادی از بهترین متخصصان مملکت دعوت‏‎ ‎‏شده بودند. منظور از این جلسه هم، نحوه ادامه درمان حضرت امام بعد از‏‎ ‎‏بهبود از عمل جراحی و درمانهای دارویی بعدی بود. ‏

‏   مساله ای که اخیرا هم ما را نگران می کرد، تغییراتی بود که به طور روزانه‏‎ ‎‏در فرمول شمارش خون مشاهده می کردیم. شمارش خونی که در آغاز کاملاً‏‎ ‎‏طبیعی بود و عناصر گلبولی هم که کاملاً طبیعی بودند، مرتب تغییر می کرد و‏‎ ‎‏این تغییر روز افزون بود. یعنی از روز سوم و چهارم بعد از عمل شروع شد و‏

‏به تدریج چشمگیرتر و ناگهانی تر می شد. به طوری که روز به روز شدیدتر بود‏‎ ‎‏و حتی در روزهای آخر، صبح نسبت به عصر متفاوت بود و این مساله هر چه‏‎ ‎‏زودتر شیمی درمانی را ایجاب می کرد. ‏

‏   ظهر پنجشنبه حضرت امام نماز را در محوطه بیرون خواندند و پس از‏‎ ‎‏صرف مختصر نهاری برگشتند به اتاق و استراحت کردند و حالشان مجموعا‏‎ ‎‏خوب بود. عصر همین روز مجددا ایشان کمی به حیاط برده شدند و در‏‎ ‎‏حدود ساعت بیست دقیقه به پنج، احساس ناراحتی کردند و این شروع یک‏‎ ‎‏سلسله ناراحتیهایی بود که تا آخرین لحظات حیات ایشان ادامه پیدا کرد. قبلاً‏‎ ‎‏هم از این ناراحتیها پیش می آمد، ولی زودگذر بود و با درمان، زود رفع‏‎ ‎‏می شد. ولی از آن به بعد، مشکلاتمان اضافه شد. ‏

‏   مشکل ما نحوه تنفس، ناراحتی قفسه سینه و بی قراری بود و بعد از اینکه‏‎ ‎‏مسکن به ایشان داده شد و همه درمانهای مختلف انجام گردید و تسکین پیدا‏‎ ‎‏کردند، ولی این مشکل ادامه داشت. صداهای غیرعادی داخل ریه بیشتر ما را‏‎ ‎‏نگران می کرد که حکایت از وجود مایعی در ریه داشت که به هیچ وجه‏‎ ‎‏نمی توانستیم آن را از ریه ها خارج کنیم و کلیه ها آن طور که لازم بود به‏‎ ‎‏درمانها جواب نمی دادند و قادر نبودند مایعات بدن را دفع کنند. با تلاش‏‎ ‎‏پزشکان، خرج و دخل بدن از نظر مایعات، با حساب بسیار دقیق پزشکی‏‎ ‎‏محاسبه می شد و هر نیم ساعت یا بیست دقیقه یک بار، دستورات مجددا‏‎ ‎‏برای تطبیق با شرایط جدید عوض می شد.‏

‏   روز جمعه کم و بیش مسائل تا حدودی ادامه داشت. البته حال امام بهتر‏‎ ‎‏می شد و همه شادمان می شدیم، ولی فرمول شمارش خون به نحو نگران‏‎ ‎‏کننده ای بالا رفته بود. به طوری که مساله جدی درمان سریعتر، شیمی درمانی‏

‏را ایجاب می کرد. متخصصان که از این نظر قبلاً امام را تحت نظر داشتند،‏‎ ‎‏مجددا وضعیت را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که راهی نیست به جز‏‎ ‎‏اینکه شیمی درمانی هم شروع شود. معمولاً شیمی درمانی را دو یا سه هفته‏‎ ‎‏بعد از عمل جراحی شروع می کنند و چون اینجا ناچار بودند که زودتر شروع‏‎ ‎‏کنند، برنامه نسبتا سبکی را انتخاب کردند که اثرات سوء چندانی روی وضع‏‎ ‎‏عمومی بدن نداشته باشد.‏

‏   نصف شب جمعه این تزریقات شروع شد. روز شنبه مشکل بزرگ ما این‏‎ ‎‏بود که کلیه ها به هیچ وجه به درمانهایی که می شد، جواب نمی دادند. این‏‎ ‎‏مشکل آنی آن روز نبود ولی می توانست برای 48 ساعت بعد مشکل جدی‏‎ ‎‏شود. لذا تمهیداتی شروع شد که اگر مساله ای پیش آمد، مطابق با شرایط با آن‏‎ ‎‏برخورد شود. ‏

‏   در حدود ساعت یازده صبح مجددا تغییراتی در منحنی قلب ایجاد شد که‏‎ ‎‏برای همه پزشکان نگران کننده بود، به طوری که بنده شخصا خدمت حاج‏‎ ‎‏احمد آقا که آنجا حضور داشتند، عرض کردم که ما نگران وضع موجودیم.‏‎ ‎‏بهتر است ایشان لحظات بیشتری خدمت امام باشند و اگر لازم است،‏‎ ‎‏صحبتهایی در خدمت ایشان داشته باشند. چون این لحظات گرانبهاست و نباید‏‎ ‎‏این لحظات را از دست بدهند. ‏

‏   وضع همین طور ادامه داشت. فشار خون پایین بود و به درمانها جواب‏‎ ‎‏نمی داد. فشار خون به طور مرتب از طریق شریان ساعد، به وسیله دستگاه و هر‏‎ ‎‏دقیقه تحت کنترل بود و تدریجا پایین می آمد، ولی هوش و حواس امام‏‎ ‎‏کاملاً به جا بود. ایشان همان روز ظهر نماز ظهر و عصر را خواندند و این‏‎ ‎‏وضع تا حدود ساعت 3 بعد از ظهر ادامه داشت. تا اینکه در ساعت 3 بعد از‏

‏ظهر یک ایست قلبی پیش آمد و قلب از کار ایستاد. با ماساژ قلبی و تنفس‏‎ ‎‏مصنوعی قلب مجددا به کار انداخته شد و لوله تنفسی گذاشته شد و از طریق‏‎ ‎‏دستگاه، تنفس مصنوعی داده شد. دستگاهی هم روی پوست جلوی سینه‏‎ ‎‏گذاشته شد که به ضربان قلب کمک می کرد. امام تقریبا بیهوش بودند ولی به‏‎ ‎‏نظر می رسید که چند ساعت بعد مجددا تا حدودی به هوش آمدند و به نظر‏‎ ‎‏می رسید که واکنشهایی در ایشان وجود دارد، ولی وضع بسیار بحرانی و‏‎ ‎‏مایوس کننده بود و این کیفیت ادامه داشت تا ساعت شوم ده و بیست و سه‏‎ ‎‏دقیقه بعد از ظهر روز شنبه سیزدهم خرداد ماه رسید و فشار خون که به تدریج‏‎ ‎‏بیشتر سقوط می کرد، به پایینترین حد خود رسید و قلب تپنده خمینی عزیز از‏‎ ‎‏کار افتاد.‏