به نظر من شخصیتهای درجه اول مملکتی به دلیل اینکه متعلق به همه مردم هستند، بایستی مراقبتهای ویژه پزشکی داشته باشند و تحت نظر یک تیم پزشکی از متخصصین مختلف قرار بگیرند و هر چند وقت یکبار هم معاینه شده و آزمایشهایی از ایشان صورت بگیرد. این یک روش معمول برای دولتمردان و مسئولین است، اما متاسفانه همین الآن هم این مساله در مملکت ما آنطور که باید، وجود ندارد. چون مسئولین درجه اول مملکتی بسیار مشغول و گرفتار کارهایشان هستند و از طرف دیگر فکر می کنند که آنها هم یکی از مردم هستند و با بقیه فرق نمی کنند در حالی که حفظ وجود این قبیل افراد، این مساله را ایجاب می کند. به هر صورت امروز هم جای این مساله خالی بوده و مشکل حل نشده ای است.
اما در مورد حضرت امام این موضوع مراعات می شد و گر چه مراقبتهای عمومی در حد معمول بود، ولی مراقبتهای قلبی بالا بود و تمرکز قابل ملاحظه ای روی مسائل قلبی انجام می شد و مثلاً در طی 24 ساعت ضربانهای قلب امام ثبت شد. (برای مدت طولانی)
نکته دیگر اینکه طبیعت بیماریها در انسان اینطور است که باید علائمی ظاهر شود وگر نه بسیاری از بیماریها را نمی شود خود به خود تشخیص داد. اگر هم بخواهید آزمایشها و عکسبرداریهای پیچیده انجام دهید، با توجه به اینکه نتیجه بسیاری از اینها منفی می باشد، خودش موجب ناراحتی مریض می گردد. در مورد بیماری امام هم همینطور بود و تیم مراقبت حضرت امام پیوسته متوجه مسائلی بود که پیش می آید.
روز جمعه 29 اردیبهشت 1368 که مطابق با 13 شوال 1409 ه.ق بود، ساعت هفت صبح آقای دکتر پورمقدس که از متخصصان قلب و مراقب امام بودند و کشیک آن روز را به عهده داشتند، به من تلفن کردند که به بیت بروم. این مساله غیر عادی نبود. بارها اتفاق افتاده بود که اگر مساله ای پیش می آمد، از من می خواستند که خدمت امام برسم. بلافاصله راه افتادم و در فاصله کوتاهی خودم را به بیت رساندم. آنجا آقای دکتر عارفی و آقای دکتر سید عبدالحسین طباطبایی که از متخصصین قلب و آقای دکتر مدرس که متخصص رادیولوژی بودند، با آقای دکتر پورمقدس حضور داشتند.
ظاهرا امام یکی دو روز قبل اظهار داشته بودند که دفع سیاه رنگ دارند. دفع سیاه رنگ معلول خونریزی در دستگاه گوارش است؛ بویژه اگر در قسمتهای بالای روده یا معده خونریزی صورت بگیرد، وقتی خون از طول روده ها رد می شود سیاه می شود و دفع را مثل ذغال سیاه می کند. این یکی از مشخصه های خونریزی بالای دستگاه گوارش است. امام هم فرموده بودند که دفع سیاه رنگ دارند. فورا امکان خونریزی در معده یا اثنی عشر مطرح شده و بلافاصله عکسبرداری از معده به عمل آمده بود. بعد از آن بود که به من تلفن زدند تا خدمت برسم.
عکسها را که نگاه کردم. نگران کننده بود. یک توده غیر عادی در قسمت خم بزرگ معده دیده می شد و کاملاً مشکوک. به نظر می رسید منشا خونریزی از همین نقطه باشد که غیر طبیعی است. برای اینکه به ماهیت این توده بهتر پی ببریم و اینکه مشخص شود از چه جنسی است، لازم بود یک آندوسکپی انجام شود. آندوسکپی یعنی اینکه لوله ای را که سرش یک عدسی و یک چراغ است، از راه دهان به معده می فرستند، چراغ داخل معده را
روشن می کند و از طریق عدسی می شود کاملاً داخل معده را تماشا کرد. برای این کار دوستان موافق بودند؛ از امام هم اجازه گرفته شد و ایشان اجازه دادند. ساعت یازده همان روز در نظر بود عکسهای دیگری از ماده حاجب گرفته شود که سیر آن را در دستگاه گوارش ببینیم و قرار شد همان موقع که امام برای گرفتن عکس تشریف فرما می شوند، آندوسکپی هم انجام شود.
با آقای دکتر زالی تماس گرفتیم. از ایشان خواستیم که ما راننده می فرستیم دنبالتان تا به جایی که ما هستیم تشریف بیاورید. هر چه سوال کرد که مساله چیست؟ گفتم: وقتی که آمدید، متوجه می شوید. ایشان هم در فاصله کمی آمدند و در جریان امر قرار گرفتند و رفتند که وسایلشان را بیاورند.
مرحوم حاج احمد آقا در بیشتر این مذاکرات حضور داشتند و بخصوص آن روز این نکته را متذکر شدند که مساله بایستی کاملاً سری و محرمانه نگه داشته شود. و با توجه به ابعاد گسترده بین المللی که می تواند داشته باشد و نیز تاثیر آن در مملکت، بهتر است فعلاً کلمه ای راجع به این مسائل درز نکند.
ساعت یازده که امام برای عکسبرداری مجدد به محوطه عکسبرداری بیمارستان بقیه اللّه 2 تشریف آوردند، همانجا آندوسکپی هم انجام شد. داخل معده زخم های بزرگ وجود داشت که بزرگترین آن در حدود 5 در 5 سانتیمتر بود. زخمهای گود با لبه های برجسته، کف زخم هم پوشیده از لخته خون بود. این زخمها به فاصله کم از یکدیگر در سه جا وجود داشت. دو تا نکته نگران کننده بود، یکی ظاهر زخم که مطلقا خوش خیم به نظر نمی رسید. زخمهایی که از جنس سرطان هستند، ظاهر بخصوصی دارند که با نگاه می شود تا حدودی زیادی نزدیک به یقین موضوع را حدس زد. منظره این زخمها، منظره زخم سرطانی و بدخیم بود. عمق زخمها و خونریزی هم نگران کننده به
نظر می رسید. برای اینکه دو عارضه مهم را ممکن بود پیش بیاورد، یکی خونریزی مجدد، به دلیل اینکه رگهای درشتی که در جدار معده هست، جدارش خورده می شود و می تواند خونریزیهای بسیار شدیدی را ایجاد کند که هر چه سن مریض بالاتر باشد، تحمل این خونریزیها دشوارتر و خطرش بیشتر است و نکته دوم هم عمق زخمها بود که ممکن بود سبب سوراخ شدن جدار معده شود. این هم خودش یک جراحی فوری را می طلبید زیرا در آن صورت محتویات معده به داخل شکم می ریزد و حالتی به اسم پرتینیت را به وجود می آورد که خودش مرگ و میر بالایی دارد.
بعد از تکه برداری و بررسی زخمها امام به اتاق خودشان برگشتند. لازم بود مساله به طور خیلی جدی تری مورد مشورت واقع شود. قرار شد از دوستان دیگر هم دعوت به عمل آمده و صبح فردا جلسه مشاوره پزشکی تشکیل شود. 16 نفر از پزشکان که عده ای از پزشکان قلب بودند، دو سه نفر جراح پاتولوژیست و غیره دعوت شدند و جلسه مشاوره روز شنبه 30 اردیبهشت ماه، صبح ساعت 7 تشکیل شد. آقای دکتر ماندگار که آن موقع در لندن مشغول ادامه تحصیل بودند، به ایران برگشته بودند و به جمع پزشکان آنجا پیوستند. بحث فوق العاده مفصلی انجام شد. شاید سه چهار ساعت طول کشید. در تمام این مدت مرحوم حاج احمد آقا شرکت داشتند و به طور فعال در بحثها اظهار نظر می کردند. و خلاصه تصمیماتی گرفته شد و روی اینکه آیا باید این ضایعه را عمل کنیم یا بایستی به طور طبی و غیر جراحی درمان شود، لازم بود که مطالعات بیشتری صورت بگیرد و تکلیف نمونه برداریها مشخص گردد.
حاج احمد آقا که در تمام جریان شرکت داشتند، چند تا نکته را ذکر
کردند: از جمله اینکه در جریان مداوای حضرت امام به دو دلیل بایستی به پزشکان خودمان متکی باشیم و از درگیر شدن پزشکان خارجی در مساله صرف نظر کنیم. دلیل اول اینکه ما بهترین پزشکها را خودمان داریم که همه هم صمیمی و جان باخته امام هستند و دوم اینکه ما به کسانی که از خارج می آیند نمی توانیم اعتماد زیادی داشته باشیم، زیرا ممکن است آنها تحت تاثیر شرایط ما قرار بگیرند و نتوانند کارشان را درست انجام دهند و ابهت امام و موقعیت عظیم اجتماعی ایشان کارشان را تحت الشعاع قرار بدهد. بنابراین هر طور که صلاح می دانید، تصمیم بگیرید. من از اول تا آخر کار شما را حمایت می کنم و هیچ نگرانی نداشته باشید. به خدا توکل کنید و هر طور که صلاح امام است تصمیم بگیرید.
روز یکشنبه 31 اردیبهشت مجددا جلسه بزرگی تشکیل شد و تقریبا به اتفاق آراء ـ به جز یک نفر ـ همه معتقد بودند که این ضایعه بایستی عمل شود. عمل هم در سن امام و به دلیل ناراحتی قلبی که داشتند نگران کننده بود، اما از آن طرف عمل نکردن هم خطرات زیادی داشت که اینها را باید با هم مقایسه می کردیم و تصمیم می گرفتیم. قرار شد یک اکوکاردیوگرافی از حضرت امام انجام شود که وضع قلب به نحو دقیقتری مورد بررسی قرار بگیرد. این کار انجام شد و متخصصین قلب نتیجه گرفتند که وضع قلب از آنچه که فکر می شد، خیلی بهتر و تحمل قلب از آنچه که تصور می رفت، بالاتر است.اما به هر صورت، ما حدود 30% خطر و ریسک عمل را می دیدیم. از یکطرف اگر عمل نمی شد، اولاً سیر و پیشرفت بیماری وضع دشواری را در آینده نزدیکی ایجاد می کرد و بیمار را با روزهای سختی روبرو می ساخت و از طرف دیگر به دلیل عمق زخم، خطر سوراخ شدن آن
وجود داشت که موجب خونریزی می شد و می توانست مسائل وخیمی را به طور حاد و آنی ایجاد کند. بنابراین باز مشورتهای زیادی شد و موقعی که تصمیم تیم پزشکی به عرض مقامات مسئول رسید و جزئیات آن شرح داده شد، تصمیم همگی بر این بود که عمل جراحی انجام شود.
حاج احمد آقا دوباره در پایان این جلسه هم فرمودند: (من عین فرمایش ایشان را نقل می کنم) ما همه دوستان ایشان هستیم، مساله امام را مثل هر مریض دیگری بررسی کنید مسلما عمل ایشان ریسک و خطراتی هم دارد. من معتقدم که به امام هم اطلاع بدهیم و نظر ایشان را هم کسب کنیم. اگر موافقت فرمودند، دو دلی را کنار بگذاریم که درنگ بی فایده است. همچنین فرمودند که: دیشب من با جناب آقای خامنه ای و آقای هاشمی صحبت کردم. جناب آقای خامنه ای هم فرمودند که اگر ریسک عمل 30% یا 40% است، بنابراین امکان نجات هست و ترجیح دارد که عمل شود. باز ایشان تکرار کردند که: هیچکس به خودش نگرانی راه ندهد. من همه مسئولیتها را قبول می کنم و می گویم وسوسه نداشته باشید و جلو بروید؛ به امید خدا. غیر از اینهم کاری نمی توانید بکنید و مجددا می گویم بیخود مساله را کش ندهید، جلو بروید، ان شاءاللهخدا هم کمک می کند و ما هم دعا می کنیم.
آن روز اتاق عمل را که قبلاً در آن عملی انجام نشده بود آماده کردند و یک عمل جراحی روی یکی از کارکنان بیت که مدتها فتق داشت، انجام شد تا تمام امکاناتی که برای موقع عمل امام لازم بود، آماده باشد و همه چیز بررسی گردید. در ضمن این عمل، مشکلات جزئی هم مرتفع گردید و اتاق هم مهیا برای عمل گشته و قرار شد عمل حضرت امام، روز دوشنبه اول خرداد ماه انجام شود.
آن روز به پیشنهاد حاج احمد آقا تیم پزشکی برای بیان گزارش خدمت امام شرفیاب شدند. حاج احمد آقا فرمودند: طبیعی است که به هر کس بگویید سرطان دارد، متاثر می شود. بنابراین مساله را کمی رقیق تر شروع بکنید و اگر حضرت امام قبول نکردند، آنوقت مساله را جدی تر شرح دهید.
همان روز یکشنبه 31 اردیبهشت ماه ساعت 5 / 12 خدمت امام رسیدیم. امام سرحال بودند و پس از نشستن به همه دعا کردند. دکتر عارفی گفتند: بعد از آنکه ما فهمیدیم شما خون دفع می کنید، در حدود دو روز است که عکسبرداری و آندوسکپی و مشورتهای زیادی کردیم؛ نتیجه این مشورتها را دکتر فاضل به عرض می رساند. من هم به طور مختصر شرح دادم که: تغییر رنگی که در مزاج شما به وجود آمده، به دلیل وجود خون بوده است. به دلیل وجود خون است که مزاج سیاه رنگ می شود. بررسیهایی که ما کردیم نشان داد شما زخمهای عمیقی در معده دارید که می تواند هر لحظه اسباب زحمت جدی شود. بعد از دو سه روز مشورت همه به این نتیجه رسیدند که صلاح است که با یک عمل جراحی این زخمها برداشته شود و انجام این عمل بسته به نظر شماست. امام به سادگی فرمودند که: «هر طور صلاح می دانید عمل کنید.» همه بلند شدند و به غیر از من و دکتر عارفی و دکتر طباطبایی، اتاق را ترک کردند. سپس ما از ایشان سوالی کردیم: اجازه می فرمایید برای فردا برنامه ریزی کنیم که حضرت امام فرمودند: «اشکال ندارد.» سپس دست حضرت امام را بوسیدیم و از حضورشان مرخص شدیم و خلاصه مقدمات کار برای صبح سه شنبه دوم خرداد آماده شد. به گمانم همگی شب قبل از عمل را دیده اند. نماز شب امام و روحانیتی که داشتند.
فکر می کنم انجام عمل جراحی امام برای پزشکان خیلی مشکل بوده
است، هم به خاطر شان اجتماعی امام و هم شان معنوی ایشان که به هر حال همه امام را مرجع تقلید و رهبر خودشان می دانستند و با دید مقدسی به ایشان نگاه می کردند. مثل اینکه آدم دارد پدر خودش را عمل می کند!
آن شب بر ما چه گذشت، قابل توصیف نیست. بار مسئولیت سنگینی بود. این دیگر از درد سرهای حرفه پزشکی است؛ ولی به هر حال یک نفر بایستی این را قبول می کرد تا عمل را انجام دهد و با توجه به اینکه: «الا بذکراللهتطمئن القلوب» یعنی جز ذکر خدا و گرفتن قوت از خدا هیچ چیز نمی توانست آن اطمینان لازم را به آدم بدهد، بالاخره بایستی توکل می کردیم. حالا آن وابستگی دینی و بینهایت عاطفی به امام و آن شیفتگی و اینکه چقدر لحظات عمر امام مهم است، بماند. البته من دلم نمی خواهد اینها را هیچ وقت بگویم که جایی ضبط شود، اینها چیزهای شخصی است ولی بزرگترین دعای من این بود که مرگ من زمان حیات امام باشد. چون فکر می کردم طاقت دیدن مرگ امام را نداشته و نخواهم داشت.
هم مسئولین و هم پزشکان وسواس زیادی داشتند. تصمیمی نبود که به این آسانی بشود گرفت. تیم پزشکی باید جزئیات را به مسئولین درجه اول مملکت شرح بدهد، از یکطرف ریسکها بود و گفتگوها و تصمیم گیریها و آخرش هم مشورت با حضرت امام و گرفتن نظر آن بزرگوار. رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس دیوان عالی کشور و بقیه همه حضور داشتند. تصمیم کوچکی نبود. همین امامی را که ما اینقدر دوست داریم، می خواهیم در معرض یک خطر مهیب قرار دهیم که البته آن هم به خاطر نجات ایشان بود. تنها راه همین بود و اگر این کار را انجام نمی دادیم، تصویر آینده خیلی سیاه تر بود یعنی یک مرگ دردناک حاد و سریع. مثلاً فرض کنید 4 یا 5 ماه با رنج؛
چیزی که اصلاً در شان امام نبود. بنابراین امید به خدا بود و اینکه بالاخره امیدواری به نجات خیلی بیشتر.
یک نکته هم فراموش نشود و آن اینکه امام خوب شدند. دوازده روز از عمل گذشته بود، آن چیزی که امام را از پای در آورد، عمل جراحی نبود. امام مثل شیر عمل را تحمل کرد، غذا می خوردند، بعد از عمل همه چیز خوب شد، اما «لنفومی» که امام داشتند و تا آن موقع در معده بود و یک وقتی ممکن بود پخش شود، این انفجار روز یازدهم بعد از عمل صورت گرفت. روزهای هشتم، نهم، دهم بعد از عمل وضع امام عالی بود. ما اصلاً داشتیم از شادمانی روی ابرها پرواز می کردیم، اما یکدفعه گلبولهای قرمز منفجر شدند، از هفت هزار رسید به شصت هزار، به صد و بیست هزار و ظرف 48 ساعت امام را از پا در آورد. این بود که ایشان نتوانست تحمل کند وگرنه عمل با موفقیت انجام شد و زخم جوش خورد، امام غذا می خوردند و راه می رفتند و بیرون می آمدند.
شب قبل از عمل، یکی دو واحد خون به حضرت امام تزریق شد، زیرا فرمول شمارش نشان می داد که ایشان نسبت به میزان معمولی، کم خونی دارند. حضرت امام آن شب نماز شبشان را خواندند که مردم از تلویزیون بخشی از این نیایش الهی را مشاهده کردند. نماز صبح را نیز مطابق معمول ادا کردند و همه چیز برای انجام عمل آماده بود.
در ساعت هفت صبح نیز مقدمات شروع و کارهای لازم برای عمل انجام شد. یکی دو لوله نازک که برای رساندن مایعات و نشان دادن فشار داخلی وَریدهای مرکزی در رگها قرار داده می شود، در جای خود گذاشته شد. در ساعت هفت و چهل و پنج دقیقه امام با برانکارد به اتاق عمل منتقل شدند و
در اتاق عمل تیم جراحی مرکب از بنده و دو تن دیگر از جراحانی که به من کمک می کردند، یک تکنیسین اتاق عمل، دو نفر متخصص بیهوشی، یک تکنیسین بیهوشی و دو نفر متخصص قلب آماده شدند.
مقدمات عمل حدود چهل و پنج دقیقه به طول انجامید و یکی از حساسترین مراحل که مساله بیهوشی حضرت امام که کار حساس و بسیار پرمسئولیتی بود، به خوبی انجام شد و ما در ساعت هشت و سی دقیقه برای شروع عمل آماده بودیم. راس ساعت هشت و سی دقیقه عمل جراحی آغاز شد و تلویزیون مدار بسته ای که در اتاق عمل کار گذاشته شده بود، تمام جزئیات عمل را ثبت می کرد؛ به طوری که افرادی که در بیرون حضور داشتند، می توانستند کلیه مراحل عمل جراحی را مشاهده کنند.
عمل جراحی حضرت امام کمتر از دو ساعت به طول انجامید و در ساعت ده و بیست دقیقه به پایان رسید. وقتی که موضع لازم برای جراحی را باز کردیم، یافته هایی که دیدیم، همان بود که قبلاً در آندوسکپی دیده شده بود. قسمت میانی معده دچار بیماری بود و قسمتهای اول و آخر معده، سالم به نظر می رسید. بزرگترین زخمی که قبلاً ذکر شد که در ناحیه خم بزرگ معده وجود داشت، از بیرون کاملاً جدار را به نحو خطرناکی نازک کرده بود. کبد حضرت امام کاملاً سالم به نظر می رسید و تنها یک ضایعه کوچک با قطری در حدود شش میلی متر در قسمت چپ کبد و به صورت یک دانه مشاهده می شد. غدد لنفاوی در ناحیه اطراف معده حضرت امام نیز کمی بزرگ بود که مشابه آن در افراد عادی نیز دیده می شود. طحال ایشان نیز در اندازه طبیعی بود.
با توجه به تشخیص قبلی، قسمتی از معده امام که زخمها روی آن بود،
برداشته شد و قسمتهای باقیمانده معده به هم متصل شد. سپس از غدد لنفاوی و ضایعه مختصر کبد نیز تکه برداری انجام شد.
هیچ گونه مساله ای در طول عمل جراحی یا بیهوشی حضرت امام پیش نیامد و ما بخش بسیار نگران کننده ای از کل درمان را پشت سر گذاشتیم.
پس از عمل جراحی، حضرت امام به اتاق آی سی یو منتقل شدند. در راهرو بسیاری از مسئولان منتظر پایان عمل بودند و همه از اینکه این قسمت از عمل جراحی بدون اتفاقی سپری شده بود، شادمان بودند. بعد از اینکه حضرت امام روی تخت خودشان در اتاق آی سی یو مستقر شدند، تصمیم بر این شد که لوله ای که برای تنفس در داخل تراشه بود و از راه بینی وارد ریه حضرت امام شده بود، برای راحتی تنفسی ایشان، 24 ساعت دیگر باقی بماند. باقی ماندن لوله ای که برای تنفس داخل تراشه شده بود، می توانست در طول 24 ساعت اول، تنفس بیمار را کاملاً راحت تر کند تا بتوان از داروهای مسکن نیز به نحو احسن استفاده کرد. همچنین می توانست باعث شود که درد، حضرت امام را کمتر آزار دهد.
در فاصله کوتاهی پس از عمل، جلسه ای با حضور مسئولان عالی مقام کشور تشکیل شد و با مشورت دو سه نفر از تیم پزشکی، در باره نحوه اطلاع دادن مساله به مردم، به نتایجی رسیدیم. در این مورد هیچ کس شکی نداشت که مساله ای به این عظمت را باید به مردم اطلاع داد. امام همیشه متعلق به مردم بودند و همیشه حرفهایشان را مستقیما به مردم می زدند و مسائل امام، جدا از مسائل مردم نبود. از این رو حق مردم بود که در جریان این مسائل و جزئیاتش قرار گیرند. منتها می بایست این مساله با ظرافتی با مردم در میان گذاشته می شد که ایجاد نگرانیهای بی جا نکند. چرا که هر گونه خبر کوچکی از ناراحتی
حضرت امام، می توانست امواج خروشان و غیرقابل کنترلی از مردم ایجاد کند.
با توجه به عظمت مقام حضرت امام و محبوبیتی که داشتند، متنی تهیه شد که همان روز ساعت دو بعد از ظهر در اخبار رادیو خوانده شد، مبنی بر اینکه حضرت امام به علت خونریزی گوارشی و برای کنترل آن، مورد عمل جراحی موفقی قرار گرفته اند و حال ایشان رضایت بخش است. در این اطلاعیه سعی شد چیزی گفته نشود که نشانه ای از تشخیص بیماری حضرت امام در آن باشد. برای اینکه تفسیرهای گوناگون می شد و لزومی نداشت که این مسائل را به خصوص در اختیار کسانی که نباید از اسرار مملکتی مطلع شوند، بگذاریم.
ولی در عین حال، عین واقعیت بایستی در تمام اطلاعیه ها منعکس می شد. خونریزی گوارشی عین آن چیزی بود که اتفاق افتاد و عمل جراحی برای کنترلش انجام شد. عمل جراحی نیز تا آن زمانی که اطلاعیه داده شد، موفق و حال امام هم در آن لحظه بسیار خوب بود.
لوله تنفس در تراشه بود و وقتی این لوله در راههای تنفسی قرار می گیرد، شخص نمی تواند صحبت کند و تارهای صوتی ارتعاش پیدا نمی کند.
حضرت امام کاملاً به موقع به هوش آمدند و هنگامی که ایشان را به اتاق خودشان منتقل می کردیم، به هوش بودند و کاملاً جواب می دادند. طوری که هر گاه از ایشان استدعا می کردیم چشمشان را باز کنند یا ببندند، ایشان این عمل را بلافاصله انجام می دادند. حضرت امام دستشان در دست بنده بود و وقتی می گفتم: فشار دهید، ایشان دست مرا می فشردند و این نشانه آگاهی کامل حضرت امام نسبت به اطراف و جوانب خودشان بود.
با وجود اینکه لوله سرم و خون و ... به ایشان وصل بود، نماز ظهر و عصر
آن روز را به همان وضع ادا کردند و حتی نماز شب را نیز ترک نکردند.
قرار بود ساعت شش بعد از ظهر همان روز یک مصاحبه کوتاه تلویزیونی برای اطلاع مردم انجام شود و همه چیز برای انجام این مصاحبه آماده بود که ناگهان اختلالی در منحنی قلب حضرت امام پیدا شد که نگران کننده بود. این اختلال حدود یک ساعت الی یک ساعت و نیم طول کشید و نهایتا با تمهیدات متخصصان قلب و درمانهای مختلف رفع شد، و چیزی که در آن لحظات می توانست یک فاجعه قلبی باشد، به خیر گذشت. پس از تلاشی یک ساعت و نیمه که با دلهره و فشار روحی همراه بود، بالاخره مصاحبه انجام شد و مطالبی در اختیار مردم قرار گرفت.
حال حضرت امام آن شب خوب بود و ایشان استراحت کردند. در ضمن مسکن نیز به ایشان داده شد. از تنفس حضرت امام نگران نبودیم و روی هم رفته شب آرامی را پشت سر گذاشتیم. صبح روز چهارشنبه سوم خرداد، که اولین روز بعد از عمل بود، یکی دو نفر از مسئولان عالی مقام کشور، خدمت امام رسیدند و با اشاراتی نسبت به ایشان اظهار ارادت کردند و سپس تشریف بردند، از جمله فرزند گرامی ایشان نیز چندین بار خدمت حضرت امام رسیدند.
آن روز صبح ما بعد از آمادگی، لوله تنفسی را خارج کردیم که هیچ گونه مساله ای پیش نیامد و ارتباط ما از طریق صحبت کردن با امام برقرار شد و توانستیم صدای دلگرم کننده و امیدوار کننده ایشان را دوباره بشنویم.
در اطلاعیه پزشکی روز اول بعد از عمل (چهار شنبه) قرار شد که سه نکته گنجانده شود: یکی اینکه وضع عمومی حضرت امام رضایت بخش است، که خوشبختانه بود. دومین مطلبی که بایستی مطرح می شد، این بود که حضرت
امام به موقع به هوش آمده اند و مطلب سوم اینکه عده ای از افراد نزدیک فامیل نیز با امام ملاقات کرده اند. آن روز را هم بدون مشکل به خصوصی پشت سر گذاشتیم.
صبح روز پنجشنبه چهارم خرداد ماه، دومین روز بعد از عمل، حجم ادرار ابتدا کمی کمتر از معمول بود و این نکته را باید ذکر بکنم که ما تا حدودی نگران این مساله بودیم. کلیه های حضرت امام خوب کار می کرد ولی با توجه به سن ایشان، در حاشیه بین سلامت و کم کاری بود که این مورد برای شرایط عادی خوب بود. این کم ادراری با درمانهای لازم برطرف شد و نگرانیها رفع گردید.
قبل از ظهر، حضرت امام از تخت خارج شدند و روی صندلی به استراحت پرداختند. عصر، مجددا این کار را تکرار کردیم و ایشان خواستند به دستشویی بروند که این کار انجام شد. مشخصا حضرت امام احساس ضعف نسبتا شدیدی می کردند و در دستشویی به یک طرف تکیه دادند و به نظر می رسید حالشان خوب نیست که برادرمان دکتر عارفی وحشت زده گفت: امام حالشان خوب نیست. کمک کنید ایشان را بگذاریم روی تخت. که حضرت امام با خوشرویی به دکتر عارفی نگاه کردند و گفتند:
«حالم خوب است. آقای دکتر عارفی! از شما بعید است.»
به هر حال، حضرت امام بودند که به ما دلداری می دادند. روی هم رفته وضع امام هنگام عصر از صبح هم بهتر بود و در اطلاعیه آن روز هم علاوه بر وضع عمومی رضایتبخش امام، خارج شدن ایشان از تخت نیز به اطلاع مردم رسید.
روز جمعه پنجم خرداد ماه، سومین روز بعد از عمل بود و کلیه پزشکان
می دانند که سومین روز بعد از عمل، بدترین و خطرناک ترین روز پس از عمل است و همه اتفاقات نامطلوب معمولاً در این روز اتفاق می افتد و ما بیشترین نگرانی مان از این روز بود. صبح روز سوم پس از عمل جراحی، خانواده حضرت امام که همیشه موجب انبساط خاطر ایشان بودند، به خدمت حضرت امام رسیدند. قبل از ظهر نیز جناب آقای هاشمی رفسنجانی به خدمت امام مشرف شدند و از ایشان اجازه خواستند که سلامتی شان را به اطلاع مردم برسانند. حضرت امام علاوه بر صدور اجازه این کار، مطالبی فرمودند که عینا توسط جناب آقای هاشمی در نماز جمعه شرح داده شد.
در ساعت دوازده و پنج دقیقه آن روز، امام احساس ناراحتی کردند. کمی بی قراری داشتند و از نظر تنفسی کمی مشکل پیدا کرده بودند و همزمان با این موضوع، تغییراتی نیز در منحنی قلب ایشان پیدا شد. به وجود آمدن این ناراحتی برای حضرت امام، لحظات سنگین و کوبنده ای را برای همه ایجاد کرد که شاید یکی دو ساعت طول کشید، ولی این با درمانهای لازم ناراحتیها هم به خیر گذشت و تغییراتی که در منحنی الکتروکاردیوگرافی پیدا شده بود، به وضع طبیعی برگشت و حضرت امام هم وضعشان بهتر شد. گویا با مسکنی که ایشان مصرف کردند، چند ساعت خواب آلود بودند.
آن شب تصمیم گرفتیم که لوله هایی را که قبل از عمل در داخل وریدهای مختلف گذاشته بودیم، خارج کنیم که این کار را به علت چند عشر تبی که حضرت امام داشتند، انجام دادیم که تب هم برطرف شد.
وضع ایشان در فردای آن روز (روز شنبه) خیلی بهتر شد و معظم له خیلی سرحالتر بودند. در کنار آن، حال همه افراد تیم پزشکی هم متناسب با حال امام نوسان پیدا می کرد. اگر حال امام خوب بود، حال همه ما خوب بود و اگر
کوچکترین مشکلی پیدا می شد، همه نگران و مغموم می شدند.
روز شنبه از معده نیز عکسبرداری شد و تزریق ماده حاجب نشان داد که در جوش خوردن معده مساله ای وجود ندارد. همان روز عصر هم لوله معده خارج شد و حضرت امام مایعات را ابتدا به صورت آب و بعدا به صورت آب کمپوت از راه دهان میل کردند. آن روز ظهر امام کاملاً سرحال بودند و به خصوص مدتی را با نزدیکان و نوه خودشان گذراندند.
روز یکشنبه هفتم خرداد که پنجمین روز بعد از عمل بود، حدود ساعت 2 بعد از ظهر، افت موقتی در فشار خون حضرت امام به وجود آمد که باز لحظات بسیار نگران کننده ای را برای ما به وجود آورد. ولی خوشبختانه دوران آن کوتاه بود و با درمانهایی که شد، فشار خون به وضع طبیعی خود بازگشت. تغذیه از راه دهان انجام می شد و داروها هم تا آنجایی که ممکن بود، از راه دهان به امام داده می شد. با توجه به اینکه سوزنها را در آورده بودیم و امام وضو می گرفتند، وضع ایشان از نظر روحی بهتر بود و راضیتر بودند. شام مختصری از منزل آوردند که مردم صرف آن را از تلویزیون دیدند.
روز دوشنبه هشتم خرداد ماه که ششمین روز بعد از عمل بود، گرفتاری جدیدی در درمان امام پیش آمد که آن، پیدایش ناراحتیهایی در ریه بود. البته با توجه به سن بالای حضرت امام، شاید به واسطه عرفانی که این مرد بزرگ داشت و نحوه نگهداری ایشان از امانت خدا، یعنی بدن خودشان، بسیاری از مسائلی را که ما می توانستیم در افراد مشابه داشته باشیم، در ایشان نداشتیم. وضع عروق محیطی، عالی بود. وضع تغذیه پوست بسیار خوب بود. وقتی که پشت ایشان را ماساژ می دادیم و پودر می زدیم، با وجود اینکه ایشان بیشتر به
پشت خوابیده بودند، کوچکترین آثار تالمی در پوست ایشان مشاهده نمی شد، که معمولاً در این سنین بسیار زود ظاهر می شود. ریه ایشان هم به تناسب سنشان بسیار خوب کار می کرد. منتها از آن روز به بعد، ما شاهد مقداری ناراحتی تنفسی بودیم که به نظر می رسید به علت وجود مقداری مایع در ریه باشد. لذا ما به شدت نگران چند چیز شدیم: یکی امکان عفونت در ریه، یکی مساله نارسایی قلب (یعنی اینکه پمپ قلب کار خودش را به خوبی انجام ندهد) و دیگر مساله بیماری زمینه ای که به نحوی ممکن بود در ریه ها ایجاد مشکل کرده باشد. به همین جهت مرتب ریه ها امتحان می شد و متخصصان ریه ای که با ما همکاری داشتند، کمک می کردند. همچنین از ریه ها عکسبرداری انجام شد.
در روز نهم خرداد ماه، یعنی هفتمین روز بعد از عمل، وضع عمومی حضرت امام خوب بود. اطلاعیه مختصر گروه پزشکی حاکی از حال عمومی رضایتبخش ایشان و نبودن عارضه نگران کننده بود. ولی مساله ریه همچنان ادامه داشت و فکر ما را به شدت ناراحت می کرد.
روز چهارشنبه دهم خرداد ماه یا هشتمین روز پس از عمل، جلسه مشاوره بزرگی تشکیل شد که تعداد بسیار زیادی از بهترین متخصصان مملکت دعوت شده بودند. منظور از این جلسه هم، نحوه ادامه درمان حضرت امام بعد از بهبود از عمل جراحی و درمانهای دارویی بعدی بود.
مساله ای که اخیرا هم ما را نگران می کرد، تغییراتی بود که به طور روزانه در فرمول شمارش خون مشاهده می کردیم. شمارش خونی که در آغاز کاملاً طبیعی بود و عناصر گلبولی هم که کاملاً طبیعی بودند، مرتب تغییر می کرد و این تغییر روز افزون بود. یعنی از روز سوم و چهارم بعد از عمل شروع شد و
به تدریج چشمگیرتر و ناگهانی تر می شد. به طوری که روز به روز شدیدتر بود و حتی در روزهای آخر، صبح نسبت به عصر متفاوت بود و این مساله هر چه زودتر شیمی درمانی را ایجاب می کرد.
ظهر پنجشنبه حضرت امام نماز را در محوطه بیرون خواندند و پس از صرف مختصر نهاری برگشتند به اتاق و استراحت کردند و حالشان مجموعا خوب بود. عصر همین روز مجددا ایشان کمی به حیاط برده شدند و در حدود ساعت بیست دقیقه به پنج، احساس ناراحتی کردند و این شروع یک سلسله ناراحتیهایی بود که تا آخرین لحظات حیات ایشان ادامه پیدا کرد. قبلاً هم از این ناراحتیها پیش می آمد، ولی زودگذر بود و با درمان، زود رفع می شد. ولی از آن به بعد، مشکلاتمان اضافه شد.
مشکل ما نحوه تنفس، ناراحتی قفسه سینه و بی قراری بود و بعد از اینکه مسکن به ایشان داده شد و همه درمانهای مختلف انجام گردید و تسکین پیدا کردند، ولی این مشکل ادامه داشت. صداهای غیرعادی داخل ریه بیشتر ما را نگران می کرد که حکایت از وجود مایعی در ریه داشت که به هیچ وجه نمی توانستیم آن را از ریه ها خارج کنیم و کلیه ها آن طور که لازم بود به درمانها جواب نمی دادند و قادر نبودند مایعات بدن را دفع کنند. با تلاش پزشکان، خرج و دخل بدن از نظر مایعات، با حساب بسیار دقیق پزشکی محاسبه می شد و هر نیم ساعت یا بیست دقیقه یک بار، دستورات مجددا برای تطبیق با شرایط جدید عوض می شد.
روز جمعه کم و بیش مسائل تا حدودی ادامه داشت. البته حال امام بهتر می شد و همه شادمان می شدیم، ولی فرمول شمارش خون به نحو نگران کننده ای بالا رفته بود. به طوری که مساله جدی درمان سریعتر، شیمی درمانی
را ایجاب می کرد. متخصصان که از این نظر قبلاً امام را تحت نظر داشتند، مجددا وضعیت را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که راهی نیست به جز اینکه شیمی درمانی هم شروع شود. معمولاً شیمی درمانی را دو یا سه هفته بعد از عمل جراحی شروع می کنند و چون اینجا ناچار بودند که زودتر شروع کنند، برنامه نسبتا سبکی را انتخاب کردند که اثرات سوء چندانی روی وضع عمومی بدن نداشته باشد.
نصف شب جمعه این تزریقات شروع شد. روز شنبه مشکل بزرگ ما این بود که کلیه ها به هیچ وجه به درمانهایی که می شد، جواب نمی دادند. این مشکل آنی آن روز نبود ولی می توانست برای 48 ساعت بعد مشکل جدی شود. لذا تمهیداتی شروع شد که اگر مساله ای پیش آمد، مطابق با شرایط با آن برخورد شود.
در حدود ساعت یازده صبح مجددا تغییراتی در منحنی قلب ایجاد شد که برای همه پزشکان نگران کننده بود، به طوری که بنده شخصا خدمت حاج احمد آقا که آنجا حضور داشتند، عرض کردم که ما نگران وضع موجودیم. بهتر است ایشان لحظات بیشتری خدمت امام باشند و اگر لازم است، صحبتهایی در خدمت ایشان داشته باشند. چون این لحظات گرانبهاست و نباید این لحظات را از دست بدهند.
وضع همین طور ادامه داشت. فشار خون پایین بود و به درمانها جواب نمی داد. فشار خون به طور مرتب از طریق شریان ساعد، به وسیله دستگاه و هر دقیقه تحت کنترل بود و تدریجا پایین می آمد، ولی هوش و حواس امام کاملاً به جا بود. ایشان همان روز ظهر نماز ظهر و عصر را خواندند و این وضع تا حدود ساعت 3 بعد از ظهر ادامه داشت. تا اینکه در ساعت 3 بعد از
ظهر یک ایست قلبی پیش آمد و قلب از کار ایستاد. با ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی قلب مجددا به کار انداخته شد و لوله تنفسی گذاشته شد و از طریق دستگاه، تنفس مصنوعی داده شد. دستگاهی هم روی پوست جلوی سینه گذاشته شد که به ضربان قلب کمک می کرد. امام تقریبا بیهوش بودند ولی به نظر می رسید که چند ساعت بعد مجددا تا حدودی به هوش آمدند و به نظر می رسید که واکنشهایی در ایشان وجود دارد، ولی وضع بسیار بحرانی و مایوس کننده بود و این کیفیت ادامه داشت تا ساعت شوم ده و بیست و سه دقیقه بعد از ظهر روز شنبه سیزدهم خرداد ماه رسید و فشار خون که به تدریج بیشتر سقوط می کرد، به پایینترین حد خود رسید و قلب تپنده خمینی عزیز از کار افتاد.