امیر محمد لاجورد
قسمت اول
خانه بزرگ همه ما
مامان تقریباً هر روز خانه را جارو میکشد و اشیاء داخل خانه را گردگیری میکند. بابا اگرچه روز جمعه و روز استراحتش است اما آستینها را بالا زده و به جان شیشههای لک شده پنجره افتاده است. در و دیوار و سقف خانه، هرچند سال یک بار رنگآمیزی میشود و فرشها هم هرچند وقت یک بار شسته. همه ما دوست داریم تا خانهمان محیطی راحت، تمیز و زیبا داشته باشد و خیلی از ما روی این مسئله خیلی هم حساسیت به خرج میدهیم. اگر اثری از جای توپ یا انگشتانمان روی دیوار خانه مانده باشد ممکن است با مواردی چون چپ چپ نگاه کردن مامان، غرغر شنیدن و یا حتی در شرایط حادتر با کشیده شدن گوشمان مواجه شده باشیم. اما معلوم نیست چرا همین خیلی از ما، چنین حساسیتی را روی خانه بزرگتر خود نداریم و آنچنان که باید و شایسته است در مورد محیط زیست خود حساسیت نشان نمیدهیم. هرچه عدهای دلسوز داد و فریاد میکنند که ای وا مصیبتا، نکنید با این طبیعت مظلوم این کارها را، اصلاً انگار که انگار. کو گوش شنوا؟ اگر سقف خانهمان سوراخ شود و کمی باران به سرمان بریزد تمام دست و دلمان میلرزد و دل توی دلمان نیست تا هرچه زودتر آن را ترمیم کنیم. اما اگر بشنویم که سقف بزرگ خانه بزرگترمان، لایه اوزون در حال سوراخ شدن است و ممکن است دیگر نتواند به خوبی جلوی اشعه خطرناک خورشید را بگیرد، انگار که نه انگار. گوش شنوا داشته باشیم. با محیط زیست خود دوست باشیم. محیط زیست ما، اسمش که رویش است، محیط زیست ماست. بیاین محیط چگونه میتوانیم زندگی کنیم؟ دیدار این هفته دوست با مریم عالی فرد، کارشناس ارشد مدیریت محیط زیست است.
هستم! پر و بالم را ببین! پُر از رنگهای شاد و زیباست! مثل ملکهای هستم که زیباترین لباسهایش را پوشیده است!»
مرغ ماهیخوار با شنیدن این حرفها سری تکان داد و گفت: «بله، شاید حق با تو باشد! من مثل تو رنگارنگ نیستم و دُم چتریِ زیبای تو را ندارم. اما در عوض تا دلت بخواهد،
مجلات دوست کودکانمجله کودک 513صفحه 10