اصلاحات از دیدگاه امام خمینی
دکتر ابوالفضل مروی
مقدمه
واژه «اصلاحات» در فرهنگ سیاسی کشور ما دارای سابقه ای طولانی و مثبت است. احتمالاً ریشه مفهومی این واژه در اندیشه سیاسی شیعه، به سخن معروف سیدالشهداء حسین بن علی علیه السلام بر می گردد که هدف قیام خود را اصلاح در امت رسول الله اعلام کرد، زیرا که در میان امت، بر اثر حکومت فاسد، انحراف و فساد شدیدی بوجود آمده بود. از روز عاشورا تاکنون، نهضتهای متعددی با همین هدف در جوامع اسلامی رخ داده است که نزدیکترین آنها به زمان ما نهضت امام خمینی است.
البته واژه اصلاحات از آن واژگانی است که معنا و مفهوم آن در عرصه سیاست و اجتماع، محل بحث و مناقشه زیادی است و امروزه گفتمان اصلاحات یا اصلاح طلبی، گفتمانی مطرح است که افراد و گروههای مختلف از آن برداشتهای گوناگونی دارند. با توجه به اینکه امام خمینی در پیامها و سخنان خود بارها این واژه را تکرار کرده است و از طرف دیگر بسیاری از تعبیرها و تفسیرهایی که از اصــلاحـــات می شود به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به اندیشه و راه ایشان بر می گردد لازم است نگاه دقیق تری بیاندازیم به معنا و مفهوم واژه اصلاحات در کلام امام خمینی. این مقاله کوششی است برای درک امکانات معنایی واژه اصلاحات در سخنان بنیانگذار جمهوری
اسلامی ایران. در این مقاله برای بررسی و تحلیل کلام حضرت امام تا حدودی از شیوه تحلیل گفتمان یعنی ملاحظه متن در بافت موقعیتی آن استفاده می شود.
همچنین در این مقاله، روی سخن با کسانی است که در حوزه جمهوری اسلامی «خودی» بشمار می روند و در مسائل مختلف، نظر امام خمینی برایشان اهمیت دارد و خود را پیرو امام و راهی راه امام می دانند و معرفی می کنند هر چند خود را اصلاح طلب هم ندانند. زیرا در هر حال ـ به اعتراف دوست و دشمن ـ امام خمینی بزرگترین اصلاح طلب زمان ما بود و هست.
معنای لغوی واژه اصلاحات
واژه «اصلاحات» از نظر لغوی، جمع کلمه اصلاح است و اصلاح به معنای درست کردن، نیکو کردن، آراستن، سازش کردن، به صلاح در آوردن است. / صلاح (به کسر صاد) یعنی سازش کردن، آشتی کردن و (به فتح صاد) یعنی نیک شدن، نیکو کار شدن، خیر و نیکی، ضد فساد.1
از همین معنای لغوی کلمه اصلاحات، می توان گفت اولاً اصلاحات، اقدامات یا به عبارت بهتر روندی از اقدامات است که در عالم خارج، صورت می گیرد که دو جهت دارد: یکی جهت ترمیمی یا رجعت به گذشته و حالت صحیح یک پدیده و دیگری جهت بهتر کردن یک پدیده یا حرکت به جلو. در صورت اول، بحث بر سر رفع اشکال یا فساد یا مانعی است که در پدیده یا حرکت آن پیش آمده و باید رجعتی به حالت صحیح و اولیه آن صورت گیرد و در صورت دوم، موضوع رفع اشکال و مانع، مطرح نیست بلکه تکامل پدیده مطرح است. یعنی بنا به ضرورت یا فراهم بودن شرایط، وصول به حالت و شرایط بهتر، پیشنهاد می شود.
مقاطع مورد بررسی
در این مقاله، مفاهیم «اصلاحات» در کلام حضرت امام بر اساس زمان و موضوع، طبقه بندی می شود یعنی مشخص می شود در چه زمانی و درباره چه موضوعاتی نسبت به این واژه، مفهوم سازی شده است. مقاطع زمانی مورد نظر، دو مقطع تاریخی مشخص در انقلاب اسلامی ایران
است از قرار ذیل:
مقطع اول ـ از آغاز نهضت امام خمینی در سال 1341 تا دیماه 1356 و اوجگیری دوباره نهضت اسلامی.
مقطع دوم ـ آغاز مرحله دوم نهضت اسلامی از دیماه 1356 و اوجگیری تظاهرات مردمی تا روز 22 بهمن ماه 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی.
انتخاب مقاطع مزبور به خاطر این است که دیدگاه امام خمینی را در اوضاع و احوال گوناگون نسبت به موضوع واحد بررسی کنیم و تأثیر زمان و مکان را ـ که خود ایشان نسبت به آن عنایت خاص داشتند ـ در آراء ایشان در باره اصلاحات و معانی و مفاهیم آن بدست آوریم. قابل یادآوری است که در این بررسی، صرفاً واژه «اصلاحات» در سخنان حضرت امام مورد نظر است نه واژگان مشابه مانند تغییرات و تحولات و غیره. زیرا بحث ما، در باره اصلاحات اجتماعی است نه مفاهیم دیگر و حضرت امام این واژه را عمدتاً در موضوع اصلاحات اجتماعی بکار برده اند. البته، واژه «اصلاح» نیز در سخنان امام خمینی به معنای اصلاحات اجتماعی و همچنین اصلاح فردی و درونی یا تهذیب نفس بکار رفته است و چون در اینجا مسأله و موضوع اصلی، اصلاحات اجتماعی است برای جلوگیری از خلط مبحث فقط فرازهای مهم سخنان حضرت امام که در آن واژه اصلاحات بکار رفته و بعضاً مواردی که واژه اصلاح به معنای اصلاح امور اجتماعی است به عنوان واحد تحلیل انتخاب شد که در پی به تفسیر و تحلیل آنها خواهیم پرداخت.
نکته دیگر اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سخنان امام، فرازهای متعددی درباره اصلاحات اجتماعی وجود دارد که بررسی آن نیازمند مقالات دیگری است. زیرا ایشان بعد از پیروزی علیرغم توطئه های متعدد استعمارگران و قدرتمندان خارجی و ایادی داخلی آنها و تحمیل انواع خرابکاری و ترور مردم و مسئولین و نهایتاً جنگی طولانی و تمام عیار که بیش از دو هزار کیلومتر از مرزهای ایران اسلامی را فرا گرفته بود، تمام توان خود و امکانات موجود را بکار گرفت تا در کشور رسته از استبداد و استثمار قدیم و جدید ایران، اصلاحاتی عمیق و ریشه ای انجام دهد که شناخت بهتر آن مستلزم بررسی تصمیم گیریها و مدیریت های امام در کنار سخنان ایشان است تا
وجه عملی سخنان ایشان در آن شرایط بحرانی و مخاطره آمیز، روشن شود.
در این مقاله صرفاً به دیدگاههای امام یا گفتمان ایشان در دو دوره اعتراض به نظام شاهنشاهی و معرفی نظام جایگزین می پردازیم که وجه غالب آن در عرصه نظر است.
مقطع اول (دوران آغاز مبارزه و اعتراض به نظام شاهنشاهی)
مقطع اول که از سال 1341 تا دیماه 1356 به طول می انجامد، دارای فراز و نشیبهای تاریخی بسیار است. این مقطع، آغاز نهضت امام خمینی است که با اعتراضات ایشان علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، شروع می شود. این لایحه در واقع، پیش تستی برای انجام اصلاحات آمریکایی یا به عبارت بهتر، مقدمه هجوم همه جانبه به مرکز تشیع، اسلام و فرهنگ ایرانی بود.
لایحه مزبور که به منظور ارزیابی موقعیت جامعه ایرانی برای انجام اصلاحات آمریکایی دیکته شده به شاه تدوین شده بود بیانگر چهره جدید استعمار و استثمار کشورهای مستضعف است که با قدرت گیری ایالات متحده بعد از جنگ جهانی دوم، در سطح دنیا رخ می نمود. زیرا بعد از دو جنگ جهانی و بیداری ملتها و همچنین سقوط قدرتهای استعماری اروپا که طی سالهای طولانی کشورهای دیگر را به زور سرنیزه تحت سلطه خود درآورده بودند و با تکیه بر اسلحه منابع آنان را غارت می کردند، دیگر امکان استفاده از شیوه های کهن استعمار برای قدرتها و ابرقدرتها امکان پذیر نبود.2
در جریان مبارزه با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، امام خمینی در حضور جمعی از مردم که به منزل ایشان رفته بودند به دو نفر از نمایندگان اعزامی رژیم شاه یعنی حسین پرتو (رئیس شهربانی قم) و بدیعی (رئیس ساواک قم) طی نصایح و تحذیرهایی گفتند:
«جناب آقای نخست وزیر [علم] در نطق اخیری که ایراد نموده، فرموده اند که ما شروع به اصلاحات نموده ایم ؛ ولی عده ای مانع این اصلاحات هستند؛ اگر نظر ایشان روحانیون و آخوندها هستند، روحانیون پشتیبان اصلاحات می باشند. هر آینه دولت کارخانه بسازد و فرهنگ را تقویت نماید و زراعت را با اصول جدید ترویج دهد و یا در پیشرفت صنعت و طب و بهداشت اقدام نماید، ما از دولت پشتیبانی می کنیم و کمک هم می نماییم. کدام آخوندی مخالف اینگونه امور اصلاحی
است؟ دولت و مردم نبایستی از یکدیگر جدا باشند؛ اگر جدا شدند، ملت از گرفتاری دولت خوشنود می شود و مردم از مالیات و کار می دزدند ؛ ولی هرگاه یکی باشند، مردم گلیم زیر پای خود را در مواقع لزوم می فروشند و به دولت می دهند تا رفع نیاز دولت بشود.»3
این فراز از اوّلین و مهمترین فرازهایی است که امام خمینی در آن روزگار بحرانی در مقابل نظام شاهنشاهی، بیان کردند. مطالعه سخنان و نوشته های امام خمینی در این مقطع، حاکی از آن است که ایشان دقیقاً نسبت به توطئه جدید استعمار و استکبار غرب خصوصاً آمریکا و اسرائیل، آگاهی داشتند. امام خمینی می دانست شاه که با صلاحـدید ابرقدرتها خصوصاً انگلیس و آمریکا به جای پدرش رضا خان ـ که دست نشانده انگلیس بود ـ حکومت پهلوی را ادامه داده است از کودتای آمریکایی 28 مرداد عملاً به صورت دست نشانده دربست آمریکا در آمده و بر اثر هدایت و حمایت این کشور و ایادی و تابعانش با سرکوب مخالفان و شکست دادن نهضت ملی نفت و قلع و قمع گروهها و شخصیتهای مخالف بر مقدرات کشور مسلط شده است. این است که تخطی از دستورات ارباب برای وی اصلاً امکان نداشت. شاه مجبور بود اصلاحات مورد نظر آمریکا را انجام دهد. در واقع، موجودیت و تاج و تخت شاه، وابسته به انجام اصلاحات دیکته شده از سوی آمریکا بود.4
سخنان و مصاحبه های امام خمینی خصوصاً در دوران پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 ثابت می کند که ایشان می دانست که اصلاحات شاه نه به منظور اصلاح امور کشور که با هدف نابودی فرهنگ و دیانت و هویت مردم و غربی سازی یا به عبارت بهتر آمریکایی سازی ایران است تا کشور ما نیز همانند بسیاری از مناطق جهان به صورت بازار اجناس و اندیشه های صادراتی در آید و به اسم اصلاحات در زیر سایه سر نیزه حکومت وابسته شاه، همه چیز خود را تقدیم استعمار نو کند.5
از سوی دیگر، از مجموع مدارک مختلف تاریخی، خصوصاً کتابهای «مأموریت برای وطنم» و «انقلاب سفید» که شاه در دوران حکومتش نوشته ـ یا برای او نوشته اند و در هر حال مورد تأیید وی بوده است ـ و از سخنان وی در دوران آغازین مبارزات امام خمینی، چنین بر می آید
که از نظر شاه و آمریکا عامل مذهب و پایگاه حوزه به علت سرکوب شدید در دوران رضاخان و تحولات جهانی و تبلیغات فراوان ضددینی و مذهبی غرب و دست نشاندگان غرب، خصوصاً بعد از رحلت آیت الله بروجردی، نیروی اجتماعی مهمی به حساب نمی آمده است. مراودات شاه با بعضی از روحانیون یا روحانی نمایان ـ قبل و بعد از قیام 15 خرداد ـ که عمدتاً از طریق مقــامات نظــام شاهنشاهی صــورت می گرفت بیانگر آن است که او تصور می کرد با اغفال یا تطمیع بعضی افراد و نیز سرکوب و کشتن و تبعید عده ای از روحانیون مبارز و تبلیغات گوناگون از جمله خود را مذهبی و اسلام پناه خواندن و معرفی کردن خواهد توانست عنصر مذهب را به نفع خود مصادره کند و از آن سود ببرد. با همه اینها به علت مذهبی بودن مردم و پایگاه مرجعیت تشیع در قم، لازم بود حساسیت های این مرکز مهم اسلامی نسبت به تغییراتی که قرار بود در کشور صورت پذیرد برآورد شود. زیرا علیرغم اینکه شاه تلاش کرد بعد از رحلت آیت الله بروجردی، مرجعیت تشیع را به عراق و نجف اشرف، منتقل سازد ولی در این توطئه ناکام ماند.6
در این مقطع خطرناک و بحرانی، عرصه واقعی نبرد میان ابر قدرت آمریکا و به تبع او قدرتهای غربی و اسرائیل از یک سو و اسلام ناب محمدی از سوی دیگر است. اینجاست که
آمریکا و دست نشانده اش شاه، دم از اصلاحات و آزادی می زنند و جامعه اسلامی را از تمامی مجاری ارتباطی، شب و روز به لذایذ دنیوی و ترک دیانت فرا می خوانند. ادعاهای شاه به تقلید از آمریکا، ظاهری مثبت دارد. اصلاحات ارضی، عدالت اجتماعی، آبادانی و ترقی کشور و... همه برنامه هایی است که هیچکس در عالم نمی تواند ایرادی به آن داشته باشد. مسأله اینجاست که آمریکا قصد دارد ایران به صورت یکی از بازارهای مهم محصولات خود داشته باشد، از نفوذ کمونیسم در آن جلوگیری کند، فرهنگ اسلامی ـ ایرانی را از توان و تحرک باز دارد و کشور ما را به صورت یکی از اقمار آمریکایی شده و دست نشانده خود درآورد. اما اثبات چنین برنامه هایی که از دید روشن بین امام خمینی پنهان نبود کاری بود بس دشوار. امام خمینی که دوران استبداد سیاه رضاخانی را شاهد بود و جنایات و وابستگی محمدرضا شاه را زیر نظر داشت همواره مترصد فرصتی بود تا به صورت عمیق و ریشه ای با نظام شاهنشاهی مقابله کند. امام در دوران انقلاب اسلامی در سال 1357 در مصاحبه با کرککروفت (استاد دانشگاه روتکرز آمریکا) در پاسخ پرسش وی در باره رهبری مردم و سمبل مردم ایران بودن، می گوید: «من جنایات شاه را در طول سلطنت دنبال می کردم تا وقتی رسید که می بایست علیه او آشکارا قیام کنم. و مبارزات خود را بیش از پانزده سال پیش آغاز کردم و همیشه خواست مردم را که واژگونی دودمان پهلوی و برچیدن نظام شاهنشاهی و استقرار یک حکومت اسلامی است بدون هیچگونه تردیدی اعلام نمودم، و این قهری است که مردم چون خواست خود را در من می دیدند به من رو آوردند».7
مقایسه این دو جمله حضرت امام، روشن می سازد که در دوران مبارزات ایشان علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، با وجودی که امام، محمدرضا شاه را جنایتکار می دانست هنوز قیام علیه او، علنی و آشکار نشده بود. در چنین شرایطی، سخنان امام در برابر نظام شاهنشاهی جنبه نصیحت و تذکر دارد خصوصاً اینکه امکان نفی برنامه های اصلاحی شاه که با لفاف و تبلیغاتی خوشایند به مردم ارائه می شود هنوز مقدور نیست. ولی امام در عین حال با زیرکی و درایتی عمیق، مفهوم اصلاحات را برای مردم، تعریف و تبیین می کند و با این تعریف آن را می پذیرد. در واقع حضرت
امام، تبلیغات دستگاه حکومتی شاه را علیه خودش بکار می رود. حالا این نظام شاهنشاهی است که نمی تواند تعریف امام را از اصلاحات مردود بشمارد. رژیم شاه نمی تواند بگوید اصلاحات چنین چیزهایی نیست. اگر اصلاحات، اینهایی نباشد که امام و مردم و روحانیون، پشتیبان آن هستند پس چه چیزی اصلاحات است؟
رژیم شاهنشاهی با تمام قوا تلاش می کند تا امام خمینی و روحانیون مبارز را مخالف اصلاحات و تمدن قلمداد کند و از طرف مقابل حضرت امام می کوشد که چنین اتهاماتی را نفی و تکذیب نماید ولی صرف نفی و تکذیب اتهامات، امام و مبارزان مسلمان را در موقعیت انفعالی قرار می دهد این است که امام به تدریج علاوه بر نفی اتهامات رژیم شاه، در جهت تفسیر و تحلیل برنامه های حکومت و آگاهی بخشی به مردم فعالیت گسترده ای را آغاز می کند.
در این مرحله، امام خمینی، اصلاحات حکومت را ظاهری و فریبکارانه اعلام می کند و تضاد اصلاحات به زور سرنیزه را برملا می سازد. ایشان طی بیاناتی خطاب به دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاه تهران می گوید:
«حوزه علمیه هرگز مخالف اصلاحات ارضی نبوده؛ آیا دولت به ما پیشنهاد کرد و از ما نظر خواست؟ ما می دانیم این موضوع برای سرگرمی کشاورزان فراهم شده است»8
از این پس مبارزه طی مراحلی از اعتراض به عملکردها و برنامه ها به اعتراض به بی کفایتی و خیانت مسئولین رده بالای نظام و نهایتاً به شخص شاه می رسد. و از آن هم فراتر می رود و مستقیماً استعمارگران عالم خصوصاً دولت آمریکا و رئیس جمهور این کشور را هدف قرار می دهد. وقتی
مبارزه علنی می شود نظام شاهنشاهی ابتدائاً امام را بازداشت و زندانی می کند که نتیجه فوری آن قیام 15 خرداد 1342 است؛ قیامی که آمریکا و شاه ـ آن هم در زمانی که امام خمینـی در زندان بود ـ انتظار آن را نداشتند. بسیاری از متفکرین بر این عقیده اند که اگر قیام 15 خرداد که به صورت خودجوش و مردمی اکثر نقاط کشور را فراگرفت به صورت سازمان یافته صورت می پذیرفت نظام شاه را در همان روز تار و مار می کرد. رژیم شاه که در مقابله با این قیام اسلامی دست به کشتار وسیع مردم زده بود خود و اربابانش را تا ابد روسیاه کرد. خونهای به ناحق ریخته 15 خرداد، تبلیغات اصلاحات شاهنشاهی را رسوا ساخت و این رژیم را وادار ساخت تا از ترس پی آمدهای آن، امام خمینی را از حبس آزاد کند ولی به صورت محصور ایشان را دور از مردم نگاه دارد. لکن بر اثر اعتراضات مردم و روحانیون و خصوصاً دانشجویان ایرانی و خارجی که در اکثر نقاط عالم صدای نهضت اسلامی و مظلومیت شهدا و مجروحین آن را به گوش جهانیان رساندند مجبور شد موقتاً خطرات آزادی کامل امام خمینی را بپذیرد با این امید که شاید کشتار 15 خرداد ایشان را از ادامه مبارزه منصرف نماید و مردم هم به تأسی از ایشان در برابر اصلاحات آمریکایی سر تسلیم فرو آوردند. اما امام خمینی تازه مبارزه علنی علیه شاه و آمریکا و اسرائیل را آغاز کرده بود.
رژیم شاه که می خواست مسئولیت تمامی جنایات خود را به امام خمینی نسبت دهد مأمورین خود را وادار ساخت تا علاوه بر تبلیغات سیاه علیه امام در رسانه های آن روز کشور در بعضی نقاط شعارهایی علیه امام بر دیوارها بنویسند. امام خمینی بعد از آزادی از زندان طی سخنرانی مبسوطی در حضور مردم و طلاب و دانشجویان در شهر قم، اصلاحات سرنیزه ای و اصلاحات بدون اسلام را صریحاً مردود اعلام کرد و گفت :
«خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. با سرنیزه نمی شود اصلاحات کرد. با نوشتن «خمینی خائن» به دیوارهای تهران که مملکت اصلاح نمی شود... خاضع به احکام اسلام شوید ما شما را پشتیبانی می کنیم.»9
و چند روز بعد طی سخنرانی مهم دیگری به مناسبت آزادی از زندان، در مسجد اعظم قم و
در حضور اقشار مختلف مردم از جمله علما، روحانیون، بازاریان، دانشجویان و... گفت:
«ما را کهنه پرست معرفی می کنند، ما را مرتجع معرفی می کنند، علمای اسلام را به ارتجاع سیاه تعبیر می کنند. جراید خارج از ایران، آنهایی که با بودجه های گزاف، برای کوبیدن ما مهیا شده اند، در خارج ما را مخالف اصلاحات ـ که اسلام در رأس اصلاحات واقع شده است ـ معرفی می کنند، مخالف ترقی مملکت معرفی می کنند. می گویند آخوندها می خواهند با الاغ باز سوار بشوند از این طرف به آن طرف بروند، آخوندها می گویند که برق نمی خواهیم، آخوندها می گویند طیاره نمی خواهیم، اینها مرتجع هستند؛ اینها می خواهند به قرون وسطی برگردند. آخوندها با این سیاه روزیهایی که نصیب مملکت است، مخالفند؛ این کهنه پرستی است؟ علمای اعلام با این زدنها، کشتن ها، قلدری ها، دیکتاتوری ها، استبدادها، مخالفند ؛ این کهنه پرستی است؟ علمای اسلام در صدر مشروطیت، در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند، قوانین جعل کردند، قوانینی که به نفع ملت است، به نفع استقلال کشور است، به نفع اسلام است، قوانین اسلام است؛ این را با خونهای خودشان، با زجرهایی که کشیدند، با بیچارگی هایی که متوجه به آنها شد، گرفتند؛ این آخوندها مرتجع هستند؟»10
امام خمینی در همین قدمهای اولیه، ولی اساسی نهضت بزرگ اسلامی، اولاً از اصلاحات اجتماعی، استقبال می کند، ثانیاً این اصلاحات را تعریف و مشخص می نماید، ثالثاً ظاهری و فریبکارانه بودن اصلاحات شاه را ثابت می کند و رابعاً امکان انجام اصلاحات واقعی را در اسلام اعلام می دارد. مؤلفه های مورد نظر و تأکید امام خمینی برای انجام اصلاحات واقعی یا جنبه عمرانی دارد مانند پیشرفت صنعت و کشاورزی یا جنبه فکری و آموزشی دارد مانند تقویت فرهنگ یا جنبه سیاسی دارد مانند استقلال و آزادی کشور یا متکی بر عدالت و انتظام صحیح امور است مانند اصلاحات ارضی صحیح و واقعی و جعل قوانین نافع به حال ملت و کشور و در هرحال با زور و بدون اتکا به احکام اسلام امکان پذیر نیست.
گفتمان امام خمینی در این مقطع ـ ولو به صورت تلویحی و ضمنی ـ مبین طراحی حکومت اسلامی است که بایستی جایگزین نظام شاهنشاهی شود، حکومتی که متصدی اصلاحات واقعی است. این اصلاحات، تمام قد در برابر اصلاحات آمریکایی ایستاده است.
نهضت امام خمینی، در مرحله اول به دلایل مختلف از جمله عدم آمادگی مردم و حمایت
قدرتهای خارجی از شاه، موفق به سرنگونی نظام شاهنشاهی نشد و با تبعید ایشان به خارج از کشور، ظاهراً به خاموشی گرایید. ولی امام خمینی هرگز از جهاد در راه انقلاب اسلامی باز نیایستاد و در هر مرحله مطابق با وظیفه دینی خویش، تداوم نهضت را تضمین کرد.
یکی از فرازهای مهم سخنان امام در نجف اشرف در باره اصلاحات که در تاریخ 21 اسفند ماه سال 1344به صورت نامه در پاسخ به نامه سید روح الله خاتمی، نوشته شده است از این قرار است:
«جنابعالی که از وضع نابسامان ما اطلاع دارید، و از اختلاف اجتهاد و آراء در جمیع امور واقف می باشید، تصدیق بفرمایید که این امر با آنکه در رأس اصلاحات است در رأس مشکلات نیز هست. اینجانب در رجوع از حبس سابق در نظر گرفتم که کاری که مقدمه این نحو امور و طلیعه تفاهم بین حضرات است انجام دهم. بعضی اصلاً در شور هم حاضر نشدند، و بعضی که در ظاهر صلاح دیدند عمل نکردند. و کسانی هم به اعذار مختلفه متشبث شدند. و بالجمله وقتی ما بیدار خواهیم شد که بکلی کار از کار گذشته و راه چاره مسدود گردیده. دیگران برای مقاصد باطل خود مشغول کار و مجتمع هستند، و ما در حق خود متفرق و مختلف الآراء و الاهواء هستیم.»11
در این جمله، امام خمینی ضمن تأیید اختلاف اجتهاد و آراء میان فقها که آن را در رأس اصلاحات می داند به نتایج مشکل آفرین این اختلاف نیز تأکید می کند و چاره کار را رسیدن به تفاهم بر اثر مشورت اعلام می دارد. ایشان از اینکه علمای شیعه در حق خود متفرق و مختلف الآراء و الاهواء باشند رنج می برد. این نکته در سایر سخنان امام نیز منعکس است. مخاطب این جمله امام، علما هستند که بدون اتحاد و تفاهم آنها ممکن است راه چاره نجات از استبداد و استعمار و استکبار، مسدود گردد. یکی از مهمترین و حیاتی ترین جنبه های اصلاحات اجتماعی از منظر امام خمینی، اتحاد و تفاهم خصوصاً میان علما است که از طریق اصل اسلامی مشورت می توان بدان نائل شد. شور و مشورت یک اصل محوری در اسلام و در گفتمان امام خمینی است که اختلاف نظر را به اتحاد و تفاهم پیوند می زند. جمله یاد شده حاکی از آن است که اگر هوای نفس در کار نباشد ضرورتاً نتیجه مشورت با حفظ اختلاف آراء به تفاهم منجر خواهد شد. البته امام خمینی، اختلاف نظر در اصول را نمی پذیرد زیرا در میان پیروان یک مکتب الهی چنین چیزی معنا
ندارد اما از اختلاف نظر در مسائل فرعی و اجرایی، استقبال می کند و برای حل آنها توصیه اکید امام، مشورت و وصول به تفاهم است و البته نه اتحاد آراء که باب اجتهاد را مسدود خواهد کرد. منظور امام از تفاهم، هرگز اتحاد آراء و دیدگاهها نبوده است، نه در میان فقها و نه در میان سایر اقشار مردم خصوصاً نخبگان. بررسی سایر سخنان حضرت امام همین معنا را بخوبی می رساند از جمله نامه ایشان به حاج شیخ محمدعلی انصاری، «معروف به منشور برادری»12 که سالها بعد از این مقطع و در اواخر عمر شریفشان نوشته اند.
امام خمینی در دوران تبعید نیز تبلیغاتی و فریبکارانه بودن اصلاحات شاهنشاهی و نتایج معکوس آن را همــواره افشا می کردند و در برابر آن موضع قاطع و انقلابی داشتند از جمله در نامه سرگشاده ای که برای هویدا (نخست وزیر وقت) نوشته اند. در فرازی از این نامه می خوانیم:
«موجب کمال تأسف است که نغمه ناموزون اصلاحات شماها تقریباً از حدود تبلیغات رادیو و روزنامه های غیر آزاد و بعضی نوشته های مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر روز بر فقر و بیچارگی ملت افزوده می شود.»13
البته اصلاحات دروغین زمان شاه، بی علت و برنامه نبود. حضرت امام در پیامی که از نجف اشرف، خطاب به علما و روحانیون قم و مشهد و تهران فرستاده اند تأکید می کنند:
«نقشه استعمار محو اسلام و احکام مقدس قرآن است. دستگاه جبار مجری مقاصد شوم آنهاست؛ نقشه آن است که به اسم اصلاحات، مملکت را به حال عقب افتادگی نگاه دارند»14
معلوم است که از دیدگاه حضرت امام، اصلاحات تبلیغاتی و دروغین، مردود است و نتیجه آن در زندگی مردم منفی است حال آنکه اصلاحات واقعی باید در زندگی مردم و معیشت آنان تأثیر مثبت داشته باشد. خدمت به مردم بویژه محرومین نیز از اصول اولیه گفتمان امام است. زندگی امام و رهبری الهی ایشان در تمام دوران ده ساله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سند روشنی است که آن مرد الهی در هیچ شرایطی حاضر به اتخاذ تصمیمی نبوده اند که به حال عامه مردم بخصوص محرومین مضر باشد، از جمله اراده ایشان در گران نکردن نان و نیز آن نوع سیگاری که معمولاً اقشار مستضعف از آن استفاده می کنند؛ با وجودی که ایشان نسبت به استعمال دخانیات نظر مساعدی نداشتند و کشور نیز در شرایط دشوار جنگی و محاصره اقتصادی بود. امام همواره در نظر و عمل به محرومان جامعه بها می دادند. در خاطراتی که در جراید و کتابهای مختلف ـ از جمله کتابهای منتشر شده از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ـ چاپ شده است این مطلب در حد تواتر از زبان نزدیکان و یاران حضرت امام و مسئولین سابق و فعلی جمهوری اسلامی، نقل شده است. از منظر امام، یکی از اهداف مهم اصلاحات اجتماعی، پیشرفت کشور و بهبود زندگی مردم بویژه اقشار محروم و کم درآمد است. و این مهم در پرتو اسلام و احکام مقدس قرآن کریم، حاصل می شود و بدون آن هرگونه اصلاحاتی بالاخص اصلاحات استعماری، موجب عقب ماندگی کشور و فقر و بیچارگی مردم است. آنگونه اصلاحاتی که آمریکا خواهان آن است قطعاً مخالف اسلام و مخالف گفتمان امام خمینی است.
نکته قابل توجه در نامه امام به هویدا، تأکید ایشان بر رسانه های غیر آزاد و نوشته های پر از گزافه گویی است که برخلاف اصلاحات واقعی است. زیرا تا رسانه ها آزاد نباشند نمی توانند درباره صحت اصلاحات اجتماعی به بحث و بررسی بپردازند و در چنین اوضاعی، خواهی نخواهی وارد فضای تملق و گزافه گویی می شوند. به استناد سخنان متعدد حضرت امام در مقاطع مختلف تاریخی، در گفتمان ایشان، آزادی مطبوعات و در عین حال پرهیز از تملق و چاپلوسی و گزافه گویی از ویژگیهای یک جامعه مطلوب است.
امام خمینی، علاوه بر مردود شمردن اصلاحات شاهنشاهی یا به عبارت بهتر اصلاحات
آمریکایی، ادعای گروههای غیرمسلمان یا کمونیستی را مبنی بر انجام اصلاحات و طرفداری از اقشار محروم و کارگران و کشاورزان، دروغ و بازی می خوانند. ایشان طی یک سخنرانی در نجف اشرف، در جمع روحانیون و طلاب و بعضی از اقشار مردم، می گویند:
«کمونیستی برای این است که مردم را بازی بدهند. مگر می شود کسی به مبادی غیبی اعتقاد نداشته باشد و در فکر مردم باشد و در فکر اصلاحات؟ بازی است همه اش.»15
در واقع از دیدگاه امام خمینی، بدون اعتقاد به حق تعالی، ادعای مردم گرایی و به فکر مردم بودن و اصلاحات، به غیر از بازی دادن مردم چیزی نیست. البته هرچند این فراز از سخنان امام در مقطعی خاص و در باره گروههای کمونیستی بیان شده است اما بدرستی در همه زمانها قابل تسری به تمام اشخاص و گروههای بی اعتقاد به پروردگار عالم و مبادی غیبی نیز هست. این معنا در گفتمان امام خمینی اصلی بدیهی است.
مقطع دوم (اوجگیری دو باره نهضت و معرفی نظام جایگزین)
مقطع دوم از اوجگیری دوباره نهضت اسلامی در دیماه 1356 آغاز می شود و تا روز 22
بهمن ماه 1357 ، سقوط نظام شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی به طول می انجامد. امام خمینی در دوران تبعید، بدون اینکه کوچکترین امتیازی به حکام بعثی بغداد ـ که با رژیم شاه تنشهایی داشتندـ بدهد علاوه بر پیگیری نهضت اسلامی، نسبت به توسعه و تعمیق مبانی فکری نهضت، زمینه سازی برای ایجاد اتحاد میان مسلمانان عالم، مبارزه با آمریکا و ایادی آن کشور خصوصاً اسرائیل و کلاً تمام مستکبران و استعمارگــران جهان، تــلاش گسترده ای داشت. ایشان با زحمات بسیار توانست به حوزه نجف نیز تحرک انقلابی تازه ای ببخشد و همزمان تحرکات انقلابی مردمی را در داخل کشور، بخوبی هدایت کند. بعد از روی کار آمدن صدام در عراق به علت نیاز آمریکا به ثبات در منطقه خلیج فارس، مناسبات ایران و عراق با پا در میانی رئیس جمهور الجزایر و مصر رو به بهبود نهاد و فعالیتهای امام را نسبت به سابق دشوارتر ساخت. شاه، فرصت بدست آمده را برای خاموش کردن صدای امام، مناسبت می دید. او در پاسخ به یکی از گزارشهای سفیر ایران در عراق راجع به فعالیتهای شدید امام خمینی علیه نظام شاهنشاهی، نوشته بود: «برای چندمین بار گفتم این صدا را خفه کنید.»16
در اول آبانماه سال 1356، آیت الله حاج سید مصطفی خمینی (فرزند ارشد امام) که حضرت امام او را سرمایه آینده اسلام می دانست ـ و ظاهراً شاه نیز به علت کهولت امام، محتملاً ایشان را رهبر بعدی نهضت اسلامی می دید ـ به صورتی مشکوک در عراق درگذشت. با پخش خبر شهادت حاج سید مصطفی خمینی، هیجان و اندوه شدیدی در مردم بوجود آمد و مراسم پرشکوه متعددی در نقاط مختلف کشور به عنوان مراسم یادبود ایشان برگزار شد. نام امام خمینی دوباره به صورت آشکار بر زبانها جاری شد. یکی از واکنشهای نظام شاه علیه چنین ابراز علاقه مردمی، نوشتن مقاله توهین آمیز در روزنامه اطلاعات علیه حضرت امام بود که بر اساس قراین گوناگون به دستور شخص شاه نوشته و چاپ شده بود. این مقاله، مواجه با اعتراض شدید و منجر به قیام 19 دیماه سال 1356 قم شد که بر اثر آن عده ای از طلاب بدست مأموران شاه به شهادت رسیدند. از آن پس نهضت اسلامی با شدتی غیرقابل تصور در کشور فراگیر شد و سیاستهای فریبکارانه و سرگوبگرانه شاه نتوانست جلوی انقلاب مردمی را بگیرد. یکی از اقدامات شاه که با توافق رژیم
بعثی عراق، صورت گرفت اخراج امام از کشور عراق بود با این تصور که دور کردن امام از نزدیک مرزهای ایران، ارتباط ایشان را با داخل کشور قطع و رهبری انقلاب اسلامی را برای ایشان غیرممکن یا دشوار خواهد ساخت. ولی رهبری الهی امام با قدرت بیشتری تداوم پیدا کرد و نهضت اسلامی به سرعت سراسر کشور را در نوردید و ظرف چند ماه نظام دیرنده و سراپا مسلح و خونریز شاهنشاهی را از پای درآورد.
تمامی سخنان و فعالیتهای امام خمینی ثابت می کند که ایشان به صورت قطعی می دانست که این مرحله از نهضت، مرحله نهایی است که نابودی کامل نظام شاهنشاهی را در پی خواهد داشت؛ چیزی که هیچ فرد یا گروه و کشوری نمی توانست آن را باور کند چه رسد به اینکه چنین پیروزی سریعی را پیش بینی نماید. بنا به سخنان دولتمردان غربی خصوصاً آمریکایی و اسرائیلی و اروپایی، پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای جهان غرب همچون زلزله ای ویرانگر بود و قدرتها و ابر قدرتها و وابستگان آنها از آن ناخرسند بودند و از همان اولین روز پیروزی (22 بهمن ماه 1357) به خصومت با آن برخاستند.17
به هر حال در این مرحله، امام خمینی علاوه بر انتقاد و اعتراض به نظام شاهنشاهی به صورت
آشکار و علنی، نظام جایگزین نظام شاهنشاهی را معرفی می کند و در این معرفی، برنامه های نظام اسلامی را بیان می نماید. ایشان در یک سخنرانی در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج می فرمایند:
«الآن مالیات، قدرتمندها نمی دهند ؛ تقسیم اراضی قدرتمندها نشده. [برای] قدرتمندها این حرفها نیست. «علم» تا پریروز هم همه املاکش سر جای خودش بود برای اینکه وزیر دربار بود و یک نخست وزیر بود. هیچ نیست این حرفها، حرف است این حرفها؛ «اصلاحات» بازی بود این حرفها؛ «انقلاب سفید» همه اش بازی بود.»18
ایشان چندی بعد در مصاحبه با خبرنگاران آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی، اسپانیایی و... درباره برنامه های نظام جایگزین نظام شاهنشاهی می فرمایند:
«تمام خرابکاریهای محمدرضا شاه باید اصلاح شود. قراردادهایی که بر ضرر ملت است، پیش ملت اعتبار ندارد. برنامه سیاسی ما، ابتدا آزادی، دموکراسی حقیقی و استقلال به تمام معنی وقطع ایادی دولتهایی که تصرفاتی در داخل مملکت کرده اند.»19
از دیدگاه حضرت امام، اصلاحات شاهنشاهی، بازی بود چون کاری به کار قدرتمندها و صاحب منصبان عالی رتبه نداشت. در گفتمان و سیره امام خمینی جایی برای فرار ثروتمندان و قدرتمندان از اصلاحات اجتماعی وجود ندارد. از دیدگاه ایشان جهت گیری اصلاحات اجتماعی بایستی به نفع ملت خصوصاً محرومین و مستضعفین باشد و خلاف آن هرگز مورد تأیید امام خمینی نبوده است.
در جمله مذکور که طرحی از یک حکومت اسلامی ارائه می شود در قدم اول بایستی خرابکاریهای شاه اصلاح شود و در همین راستا قراردادهای مخالف منافع ملت ملغی گردد و آزادی و دموکراسی حقیقی و استقلال واقعی بر قرار گردد و دست غارتگران خارجی از کشور کوتاه گردد. در واقع از دید امام خمینی، اصلاح خرابکاری ها به موازات برقراری آزادی و دموکراسی حقیقی و استقلال کشور اهمیت دارد. یعنی ایشان به هردو جهت مفهوم اصلاح توجه دارند.
در جریان انقلاب اسلامی وقتی نظام شاهنشاهی و دار و دسته و حامیانشان علیرغم تمام
دسیسه ها و سرکوبها و کشتارها در برابر توفان انقلاب اسلامی درمانده شدند به ترفند تأسی به قانون اساسی دست زدند، قانونی که بهیچوجه مورد اعتنا و قبول و عمل شاه و ایادی اش نبود. سابقاً امام بارها به شاه و نظام شاهنشاهی تذکر داده بود که مطابق آن که مبنای وجودی نظام شاهنشاهی بود عمل کنند و آنان کوچکترین توجهی به آن نداشتند. علم کردن قانون اساسی علی الظاهر بسیاری از علاقه مندان به انقلاب اسلامی را نیز دچار توهم ساخته بود و فریب داده بود. امام خمینی در برابر این توطئه با هوشیاری بی نظیر و با آگاهی بخشی وسیع به مردم ایستادگی کردند. از جمله در هنگام اقامت در نوفل لوشاتو در مصاحبه با خبرنگار فرانسوی مجله الاقتصاد العربی و بولتن خبری خاورمیانه گفتند:
«شاه و دار و دسته اش که دم از قانون اساسی می زنند، شکی نیست که نه برای احترام به قانون است، زیرا پنجاه سال است قانون را زیر پا گذاشته اند، بلکه برای آن است که با این فریب، مقام سلطنت و شخص شاه را در این مقام حفظ کنند. و من به دلیل همین توطئه شاه، مکرر به عموم ملت ایران و سران قوم، تذکر داده ام که دم از قانون اساسی نزنند که ندانسته گرفتار توطئه شاه می شوند و قانون اساسی فعلی بدون اصلاحات از نظر من اعتباری ندارد.»20
از این فراز حضرت امام معلوم می شود که ایشان که روند انقلاب اسلامی را از اعتراض به
عملکرد مسئولین بالای نظام به شاه و سپس به نظام شاهنشاهی و نهایتاً به قانون اساسی رسانده بودند به خاطر سوء استفاده دشمنان و تردیدها و ناآگاهی های بعضی از دوستان هنوز نفی قانون اساسی شاهنشاهی را به صورت کامل، صلاح نمی دیدند. زیرا به هر حال اصل این قانون بر اثر یک انقلاب مردمی حاصل شده بود که علماء در آن نقش محوری داشتند و مبانی مثبتی در جهت حقوق و منافع مردم داشت که بسیاری از آنها در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز منظور گردید. اما گذشت زمان و انحرافاتی که شاهنشاهی پهلوی در آن ایجاد کرده بود و اینکه اساساً و در عمل، متعهد به اجرای آن نبودند لزوم انجام اصلاحات در آن را منطقی نشان می داد. علاوه بر اینها نفس قانون، اساسی ترین شرط تشکیل و بقای جوامع است و امام خمینی نسبت به این مطلب کاملاً آگاهی و اعتقاد داشت. ایشان در طول زندگی خود همواره بر حفظ نظم و قانون تأکید می کرد و خود همواره عامل بدان بود. به عنوان مثال، جملاتی از سخنان ایشان در این رابطه، نقل می شود:
«حفظ نظم از واجبات الهی است.»21
«حکومت اسلام حکومت قانون است.»22
«شرف و ارزش انسانها در تبعیت از قانون است که همان تقواست.»23
«همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید ولو برخلاف رأی شما باشد.»24
«قانون برای اجرا و بر قرار شدن نظم اجتماعی عادلانه، به منظور پرورش انسان مهذب است.»25
«قانون را محترم بشماریم، هیچ اختلافی پیش نخواهد آمد.»26
«در اسلام قانون حکومت می کند. پیغمبر اکرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهی، نمی توانست تخلف بکند.»27
در واقع، قیام امام خمینی علیه بی قانونی بود. در فراز مزبور، امام خمینی تأکید می کند که قانون اساسی سابق بدون اصلاحات از نظر ایشان اعتباری ندارد. سخنان امام در مقاطع گوناگون نهضت حاکی از آن است ایشان بقای سلطنت ـ چه پهلوی و چه غیر آن ـ را در تضاد با قانون اساسی و اجرای آن می داند. از دیدگاه ایشان، نهضت اسلامی به جایی رسیده است که می توان خواستار اصلاحات در قانون اساسی شد. این اصلاحات به معنی فتح عرصه هایی است که استعمارگران و غربزدگان در قانون اساسی سابق به نفع خود مصاده کرده بودند. در یک تحلیل
کلی می توان انقلاب اسلامی را تکمیل کننده قیام مشروطه دانست که بر اثر توطئه های قدرتمندان و استثمارگران در وصول به اهداف اسلامی و مردمی ناکام مانده بود. با این تفاوت که در نهضت اسلامی شخصیتی الهی و آگاه و ظلم ستیز در جایگاه رهبری قرار گرفت که با استادی تمام نهضت را به پیروزی رساند و در طول انقلاب و یک دهه رهبری جمهوری اسلامی هرگز اجازه نداد استعمارگران و مستکبران و ایادی داخلی آنها اخلالی در مسیر انقلاب و نظام اسلامی ایجاد کنند. ایشان خود گفته است:
«من آمده ام که بزرگواری شما را حفظ کنم. من آمده ام که دشمنهای شما را زمین بزنم.»28
یا:
«قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد.»29
در گفتمان امام خمینی، اصلاحات واقعی در بستر اسلام، استقلال و مبارزه با ظلم و شـــرک و بت پرستــی، معنا می دهد.
امام خمینی در باره نظام جایگزین نظام شاهنشاهی سخنان بسیاری در مقطع دوم مورد نظر این تحقیق دارد. معرفی نظام جایگزین در آن مرحله از نهضت اسلامی و تعیین خطوط آینده آن ضرورتی انکار ناپذیر بود. ایشان در بعضی از مصاحبه های خود با خبرنگاران خارجی، گاه در یک جمله، کل طرح نظام جمهوری اسلامی را معرفی کرده است. به عنوان مثال ایشان در آذرماه سال 1357 که انقلاب اسلامی با مجاهدتهای شبانه روزی مردم و با هدایتهای الهی وی از میان آتش و خون رو به پیروزی می رفت، در برابر پرسش خبرنگار تلوزیون سراسری ایتالیا که پرسید: وضع کنونی به کجا می انجامد؟ چه راه خروجی را پیشنهاد می کنید؟ جمهوری اسلامی چیست؟ پاسخ دادند:
«نهضت اسلامی کنونی ایران به عنوان اولین هدف، از بین بردن سلطنت را قرار داده و برای آرامش در ایران و ثبات منطقه جز این راهی نیست. طبعاً برای آینده مملکت و جایگزینی این رژیم باید راه و رسمی انتخاب کرد که مورد موافقت و علاقه مجموع جامعه باشد. و این جمهوری اسلامی است. اساس کار یک جمهوری اسلامی، تأمین استقلال مملکت و آزادی ملت ما و مبارزه با
فساد و فحشا و تنظیم و تدوین قوانین است که در همه زمینه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با توجه به معیارهای اسلامی، اصلاحات لازم را بعمل آورد. این اصلاحات با مشارکت کامل همه مردم خواهد بود و هدفش قبل از هر چیز از بین بردن فقر و اصلاح شرایط زندگی برای اکثریت قاطع مردم ماست که از همه جهت مورد ظلم واقع شده اند.»30
این جمله از کلام امام را می توان برای همیشه به عنوان دستورالعمل اصلاحات درجمهوری اسلامی ایران معرفی کرد. زیرا تقریباً تمامی ابعاد گفتمان امام خمینی را در عرصه اصلاحات اجتماعی، نشان می دهد. از منظر حضرت امام:
اصلاحات با مشارکت کامل همه مردم صورت خواهد گرفت و مورد موافقت و علاقه مجموع جامعه است.
هدف اصلاحات قبل از هر چیز از بین بردن فقر و اصلاح شرایط زندگی برای مردم است. به نظر می رسد تأکید ایشان بر «اکثریت مردم ما که از همه جهت مورد ظلم واقع شده اند» به این منظور است که اصلاحات اجتماعی مورد نظر امام شامل اقلیت ثروتمند و قدرتمند که در نظام پهلوی مورد ظلم نبوده اند نمی گردد. در عین حال این تأکید حاکی از آن است که امام معتقد بودند اکثریت مردم ایران از همه جهت مورد ظلم قرار داشتند و نظام اسلامی متعهد است که این ظلم را از همه جهت رفع کند. و این مهم با مشارکت همگان میسر است و نظام و مردم در انجام آن مسئولیت متقابل دارند. حال اگر اصلاحاتی در کشور انجام شود که مردم در آن مشارکت نداشته یا با آن موافقت نداشته باشند یا نفع آن به ثروتمندان و قدرتمندان برسد قطعاً اینگونه اصلاحات خلاف گفتمان حضرت امام است.
زیرساخت اصلاحات مورد نظر امام، استقلال مملکت، آزادی ملت، مبارزه با فساد و فحشا و تدوین و تنظیم قوانین اسلامی است که زمینه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را اصلاح کند.
جمع بندی و نتیجه گیری
صرف نظر از بخشهایی از گفتمان امام خمینی که وابسته به بافت موقعیتی کلام بوده که عمدتاً در جهت افشای واقعیت اصلاحات شاهنشاهی و اعتراض نسبت به آن تنظیم شده است و در
حال حاضر از لحاظ بحث ما موضوعیت ندارد، مانند ظاهری و فریبکارانه بودن اصلاحات شاهنشاهی، سایر بخشهای سخن امام را می توان به صورت زیر جمع بندی کرد. البته باید توجه داشت که هرچند شاه و نظام شاهنشاهی نابود شد ولی اصلاحات آمریکایی با قدرت ارتباطی و تبلیغی مضاعف، همان معانی و مقاصد دیکته شده به شاه معدوم را پیگیری می کند و چون دیگر شاه وجود ندارد سیاستهای خود را از سویی با تبلیغات فریبنده و آشکار مانند تبلیغ دموکراسی و آزادی و از سویی با خط دادن بسیار پنهان و چندین واسطه ای و با روشهای پیچیده، القاء و هدایت می کند. امام خمینی در این زمینه سخنان بسیاری دارد از جمله می فرماید:
«ملت باید بیدار باشد. از کید امریکا غافل نباید شد... امریکایی که سیلی خورده است از شما، امریکایی که دل بسته بود به ایران و نفت ایران و ذخایر ایران، این امریکا را شما بیرونش کردید. غافل نباشید که یک قدرتی است و دارای بست هایی و بندهایی هست و یک همچو کارهایی یک وقتی می خواهد بکند، لکن تا شما بیدارید و زنده اید و ایستاده اید، کاری نمی توانند بکنند.»31
به هر حال، گفتمان امام در باره اصلاحات اجتماعی به پرسشهای اساسی روند اصلاحات از قرار ذیل پاسخ می گوید:
اصلاحات اجتماعی چیست؟(تعریف اصلاحات)
چه کسی متصدی انجام اصلاحات است؟
مبانی اصلاحات واقعی چیست؟
شرایط و زمینه های اصلاحات کدام است؟
اهداف اصلاحات چیست؟
بر اساس گفتمان امام، اصلاحات اجتماعی یا جنبه عمرانی دارد مانند احداث جاده و بیمارستان و کارخانه و پیشرفت زراعت و غیره یا جنبه فرهنگی دارد مانند توسعه تعلیم و تربیت و آموزش عمومی یا در حوزه سیاست قرار می گیرد مانند استقلال کشور و آزادی ملت از جمله آزادی بیان و مطبوعات و انتقاد و غیره. در یک کلام، اصلاحات اجتماعی از منظر امام یعنی «نوسازی» واقعی کشور.
در دیدگاه امام متصدیان اصلاحات، ترکیب منسجمی از مردم، علما و مسئولین حکومت است که بدون همکاری و پشتیبانی متقابل آنها امکان انجام اصلاحات به نحو مطلوب وجود ندارد. بنابراین اصلاحات دولتی و بدون جلب نظر علما و مردم یا بدون هماهنگی و اتحاد علما با هم و با دولت و مردم و مهمتر از همه بدون رضایت مردم، ناقص است و به نتیجه نهایی نمی رسد.
مبنای اصلاحات در گفتمان امام خمینی، اسلام است زیرا یکی از اهداف مهم اسلام، اصلاحات اجتماعی است که مبتنی بر قسط و عدل است. بدون اعتقاد و ایمان به مبادی غیبی، اصلاحات اجتماعی هرگز به نفع عامه مردم نخواهد بود. و اگر در ظاهر چنین تبلیغ شود و چنین بنماید، در واقع، نفع اصلی از آن قدرتمندان و ثروتمندان خواهد بود.
شرایط و زمینه های اصلاحات در حوزه نوسازی کشور یا در تعریف اصلاحات، مندرج است که بدون آنها اصلاحات واقعی مفهومی ندارد که مهمترین آنها استقلال کشور و آزادی ملت است.
اما مهمترین مسأله اصلاحات، اهداف اصلاحات است. در گفتمان حضرت امام، همواره جهت گیری اصلاحات به نفع عامه مردم خصوصاً محرومین و مستضعفان است. نکته محوری گفتمان امام در باره اصلاحات اجتماعی نیز همین است. اصلاحاتی که به نفع عامه مردم بویژه محرومان نباشد از منظر امام خمینی، اصلاحات واقعی محسوب نمی شود و بسا که در تعارض با اندیشه و راه امام، قرار گیرد. اصلاحات مورد قبول امام خمینی در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت در جهت خواست و رضا و خیر همگان علی الخصوص مستضعفان است.
بر این اساس به عنوان سخن آخر می توان گفت حکومت اسلامی (تمامی مسئولین و قوای سه گانه) موظف هستند برنامه های اصلاحی خود را به مردم و علما اعلام دارند، در صورت لزوم آنان را مطلع و توجیه کنند و با جلب نظر آنان اتخاذ تصمیم نمایند که چنین برنامه ای که مورد قبول و توافق اکثریت مردم بویژه محرومان باشد قطعاً با موفقیت اجرا خواهد شد. البته نمی توان در هر مورد جزیی چنین سیاستی را در پیش گرفت زیرا عملاً امکانپذیر نیست و اسباب معطلی امور کشور است اما در برنامه های بزرگ چنین امری قابل اجراست. حداقل مسئولین مملکت که متعهد به راه امام و خط امام هستند می توانند در برنامه های اصلی اصلاحات، دست کم به چهار پرسش زیر پاسخ دهند:
آیا این تصمیم گیری مورد رضایت مردم خصوصاً محرومان جامعه هست یا نه؟
آیا این تصمیم گیری قابلیت مشارکت مردمی دارد یا خیر؟
آیا لازم است برای انجام چنین امری علما و مردم را آگاه یا توجیه کرد یا خیر؟
و آیا نتیجه این تصمیم گیری به نفع عامه مردم خصوصاً محرومان هست یا خیر؟
و اگر از طریق صحیح از جمله مشورت، نظرسنجی و... مستدلاً به چهار «آری» رسیدند در انجام برنامه خود هیچ تردیدی روا ندارند که ان شاء ا... رضای حق تعالی را به ارمغان خواهد آورد و شادی روح امام و شهدا را در پی خواهد داشت.
والسلام.
پی نوشتها:
1. فرهنگ یک جلدی عمید.
2. روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی(دفتر اول)، تهران : مؤسسه چاپ و نشر عروج (وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی) چاپ پانزدهم، بهار 1381، ص 132،133، 166.
3. صحیفه امام، ج 1، ص 122 ـ 123.
4. روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی(دفتر اول)، ص 254.
5. ر.ک، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، مجلدات.
6. روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی(دفتر اول)، ص 175.
7. صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، جلد پنچم(چاپ اول)، 1378، ص 298.
8. همان، جلد یکم، ص 191.
9. همان، همان، ص 269.
10. همان، همان، ص 286.
11. همان، جلد دوم، ص 68.
12. همان، جلد بیست و یکم، ص 176.
13. همان، جلد دوم، ص 123.
14. همان، همان، ص 129.
15. همان، جلد سوم، ص 304.
16. انصاری، حمید، حدیث بیداری، تهران : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تابستان 1381(چاپ بیست و دوم)، ص 94.
17. همان، ص 112ـ111.
18. صحیفه امام، جلد چهارم، ص 329.
19. همان، همان، ص 431.
20. همان، جلد پنجم، ص 139.
21. همان، ج 13، ص 114.
22. همان، ج 4، ص 397.
23. همان، ج 14، ص 221.
24. همان، ج 11، ص 310 ـ 309.
25. همان، ج 7، ص 532 ـ 531.
26. همان، ج 14، ص 414.
27. همان، ج 10، ص 310.
28. همان، ج 6، ص 49.
29. همان، ج 20، ص 318.
30. همان، ج 5، ص 155.
31. همان، ج 15، ص 115.