میراث فکری امام خمینی
پروفسور دکتر ایوان کالچف
(رئیس انجمن فلسفه بلغارستان)
امام خمینی نه تنها رهبر دینی و سیاسی محبوب ملت شریف و مقبول ایران معاصر است بلکه به عنوان پیشوای کبیر در دل و جان مردم تا ابد جای خاصی دارد و بی تردید یکی از رهبران فکری قرن بیستم محسوب می شود. ایده های وی اهمیت همه جانبه داشته و در مدت طولانی تأثیر مثبتی در توسعه دنیای امروز برای پیشرفت تمام بشریت خواهد گذاشت.
این مقاله بر اساس بعضی از آثار و ایده های امام خمینی نظیر آثاری چند از انتشارات مؤسسه حفظ و نشر آثار امام خمینی، تعدادی از سخنرانی های ایشان از سال 1962 تا زمان رحلت آن حضرت، «وصیتنامه مذهبی و سیاسی» وی و همچنین پیام معروف ایشان به میخائیل گورباچف در چهارم ژانویه 1989 تهیه شده است.
ماه می سال 2004 به دعوت حجت الاسلام دکتر محمد خامنه ای در سمینار بین المللی فلسفه
الهی در تهران حضور داشتم و خانه امام بزرگ را که تا روزهای آخر عمر خود در آن زندگی و فعالیت داشتند از نزدیک بازدید نمودم و از این دیدار خاطرات لطیفی را در یاد سپرده ام. در آن محیط، بدون امکان مقایسه و تشابه، روشنایی یک انسان فروتن و عادی و شخصیتی کاریزماتیک را که رحمت خداوند بر او جاری بود احساس کردم.
پیام امام خمینی به میخائیل گورباچف، آن حضرت را به عنوان یک استراتژیست سیاسی و فیلسوفی ژرف نگر نشان می دهد.
در آن نامه امام خمینی ضمن قدردانی از سهم رهبر وقت شوروی برای تخریب اصول افکار غیر واقعی مارکسیسم، بی پایگی فلسفه ماده گرایانه را تشریح می کند، زیرا فلسفه مارکسیسم جنبه های اساسی معرفتی انسان را نفی نموده و آن را بیرون از چارچوب علم و زندگی و صرفاً یکسان با ماده گرایی در آورده و روح غیرمادی را انکار نموده است. به نظر امام، فیلسوفان ماده گرا منجمله طرفداران مارکسیسم هستی خدای متعال، الوهیت، رسالت و روز قیامت را انکار کردند.
امام خمینی در رد موضع، اصول و افکار غلط ماده گرایان که مدعی اند چون خدا را نمی توان دید پس وجود ندارد، با استناد به قرآن کریم از آنها انتقاد می نمایند، در حالی که آنها معمولاً می گویند تا سیمای خدا را نبینیم، باور نمی کنیم.
و قرآن کریم جواب می دهد انسان قادر به نگاه عینی پروردگار نمی باشد در حالی که خداوند شاهد و ناظر بر همه است.
امام خمینی در همین پیام به میخائیل گورباچف، توجه خاص خود به سعی و کوشش طبیعی انسان برای رسیدن به کمال و حقیقت مطلق و فناء شدن در آن، یعنی در خدا را به طور قطعی نشان می دهد.
امام خمینی تأکید می کند: در واقع کوشش برای زندگی ابدی در ذات هر انسان نهاده شده است و خود سعی و کوشش برای رسیدن به آن زندگی، نشانه وجود دنیای بی کران می باشد.
بعد از این توضیحات اساسی، امام خمینی به شکل دوستانه ای به رهبر شوروی نصیحت می کند که به متخصصین خود دستور دهد ضمن مراجعه به منابع غربی، به آثار الفارابی، ابوعلی
سینا، محی الدین ابن عربی و همچنین به آموزش های عالی ملاصدرا شیرازی مراجعه نمایند تا به طور کامل بفهمند که معنویت واقعی هستی جدا از ماده است و هر فکر معنوی تابع قوانین مادی نیست.
تئوری فلسفه اسلام اشراق نامیده شده و از طرف شیخ سهروردی که در قرن ششم هجری قمری زندگی کرده و مؤلف کتاب معروف «حکمت الاشراق» است تأسیس شده است و مورد توجه خاص امام خمینی قرار گرفته است. به نظر وی تمام موجودات زنده از نور ظاهر شده و نور می بخشند و یکدیگر را روشن می سازند. همین امر نور بخشیدن متقابل را اشراق نامیده است و بعداً خود ایشان را شیخ اشراق نامیدند.
در فلسفه شیخ اشراق که امام خمینی صمیمانه توصیه یادگیری آن را نمودند، خداوند متعال نور کبیر است و انسان قادر به دیدن این نور نمی باشد. خداوند متعال به تمام اشیاء نور اهداء نموده و درخشیدن نور در دو حالت توزیع شد: وضعیت نفرت و عشق. در وضعیت نفرت هر نور متعالی بر نور عادی حکومت کرده است و در وضعیت عشق هر نور عادی عاشق و به دستورات نور متعال اطاعت می نماید.
امام خمینی تا شصت سالگی مشغول فلسفه و عرفان اسلامی بود و همین اصول فلسفی و عرفانی بعدها به ایشان کمک کرد که خود را سیاستمداری برجسته، مبارز با رژیم شاهنشاهی و به عنوان رهبر انقلاب اسلامی نشان دهد. امام از اصول قرآن حتی اندکی خارج نمی شود و تأکید می کند که زندگی، روح و مال انسان در دست خداوندی است که قادر بر حاکمیت و کمال و معرفت مطلق می باشد.
امام در بیشتر سخنان خود منجمله سخنرانی های ایشان در فرانسه و همچنین در وصیتنامه مذهبی و سیاسی خود از موضوع اصلی آموزه های دینی خود دفاع کرده است.
بخشی از آن این است که روحانیون شیعه نبایستی صرفاً مشغول آموزش دینی باشند و خود را دور از شرایط معاصر ببینند. امام خمینی مدام یادآوری می کند که هر یک از امامان تا زمان شهادت خود ضد ظالمین و حکومت غیر عادل تلاش کردند. و بدین سبب اکنون زمان پرداختن
روحانیون برجسته به امور مربوط به تغییر وضعیت جوامع اسلامی است.
این موضع قاطع امام خمینی از افکار فیلسوفانه وی در رابطه با وحدت بین دین و سیاست به طور منطقی سرچشمه گرفته است.
از نظر ایشان «هرقوه سیاسی بدون وجود روحانیون ارزشی ندارد.» نقش رهبری آنها مبتنی بر آن است که روحانیون مردم را برای حرکات بزرگ تشویق می نمایند و ترس و هراس را از مردم برداشته و بر دل و چهره حاکمان ظالم و بی خدا می نشانند.
امام خمینی در یکی از سخنرانی های خود در دوران انقلاب می گویند: «برادران و خواهران عزیز در دلهای خود ترس و هراس جا ندهید چون با اراده خداوند متعال حقیقت پیروز خواهد شد.»
همین جا باید نشان داد که امام خمینی با اجرای ایده های خود برای اهمیت دادن به دین بخصوص اسلام در جریان های سیاسی و آزادی خواهانه سعی زیادی کشید و در جهت کاهش اختلافات سنی و شیعه موفق شدند و در سایه سعی و کوشش بسیار زیاد ایشان، مسلمانان بر اساس ارزشهای فرهنگی و اصول دین متحد شدند. باید گفت: در وصیتنامه امام خمینی از دو نوع اسلام یاد شده است و آموزه های دینی وی خیلی مهم است.
این نوع فرق گذاشتن در امور اسلام در واقع نکته اساسی تمام نظرات دینی و سیاسی امام خمینی است و اهمیت امروز در موضوع تولرانس و گفتگوی بین ادیان، فرهنگ ها و تمدن ها است. ایده و سیاستی که به صورت فعال امروز، زیر نظر سازمان ملل متحد و یونسکو انجام می شود حدود ده سال پیش از طرف محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی ایران و روحانی برجسته که از علاقه مندان امام خمینی می باشد مطرح و به اجرا درآمده است.
افکار امام خمینی نگاه به اسلام را به صورت دو نگرش خیلی روشن و دقیق مطرح می کند: در نوع اول که ایشان از آن به عنوان «اسلام آمریکایی» نام می برند که از طرف دولت های دسپوتیک و سلطنت طلب و دروغگو پشتیبانی می گردد و در این نوع «اسلام» وظایف مسلمانان مثل دستور ریاضی نوشته و مانده است ولی مقررات و سنتهای قرآن در آن فراموش شده است.
در این نوع از «اسلام» روابط اجتماعی و اقتصادی مردم، قضاوت اسلامی، تشویق خوبی و مبارزه با بدی ها، جهاد به عنوان جمع آوری کامل قوای روحی و جسمی انسان در راه اسلام فراموش شده و خود دین به عنوان وظیفه جمعی از مردم که تنها نماز می خوانند و سنت های مذهبی بدون نسبت دادن به فلسفه شخصی و وضعیت واقعی روح خود را انجام می دهند، بررسی و مطرح می شود.
از نظر امام خمینی این نوع نگاه به اسلام به فرهنگ تخریب کننده غرب اجازه نفوذ عمیق به جامعه اسلامی داده تا به این وسیله اخلاق اداری و قوانین خود را اعمال نماید و در نتیجه سبب نابودی و از بین رفتن بی رحمانه دین و زندگی مسلمانان شده است.
و بر عکس اسلام آمریکایی، اسلام واقعی، انسان را به سربلندی و مبارزه با ظالم تشویق می نماید و این امر در ایران صورت گرفته است و به این ترتیب نیز با کمک معنویت، هر مؤمن می تواند به شکوفایی برسد و به بشریت راه رهایی از گمراهی امروز و پیروزی بر قوای بدی را نشان می دهد.
بله، امام خمینی در طول زندگی خود از مشکلات اخلاقی به طور عمیق و دقیق ناراحت بود. این مشکلات را مرکز خشونت انسان در دوران سخت زندگی می دانست که روابط بین افراد را خطرناک می سازد.
به نظر وی شادی از مراجعت به خدا، نماز روزانه، اجرای دقیق دستورات پیامبر است و هر فردی با انجام این دستورات اصلاح و از این طریق تمام جامعه اصلاح می گردد و بلافاصله تأکید می کنم که امام خمینی معتقد به انجام احکام شریعت بودند.
پانزده سخنرانی امام خمینی در نجف در ارتباط با احکام شریعت پیرامون مقررات دینی با این موضوع بی ارتباط نبود. در همین سخنرانی ها امام می گویند:
ما نمی خواهیم شما در اقتصاد، سیاست و رسوم ما دخالت کنید.
و نیز: ارزشهای معنوی اسلام نمی توانند واحد خرید و فروش باشد...
ایدئولوژی غرب جلوی افکار مسلمانان را گرفته است.
امام خمینی خوب درک می کرد که تمدن غرب با دستاوردهای فنی خود در بعضی از افراد بی توجهی به فرهنگ و سنت مذهبی خود ایجاد می کند و این بی توجهی در جوامع اسلامی بیش از جوامع مسیحی رخ داده است. در آنجا دین در سطح پایین قرار می گیرد و از هر نوع شرکت در حکومت محروم مانده است.
در ایران وضع فرق می کند. آنجا «وستر نیزیشن» مقامات عالی و بعضی از جوانان را فریب داد، ولی اساس دین در افکار عمیق مردم زنده است. و امیدواری زیاد یک رنسانس واقعی اسلامی در پیگیری «راه سوم» توسعه که نه از جریان کاپیتالیسم و نئوکولونیالیسم و نه از روشنایی های فریب دهنده کمونیسم طرح گردیده است.
نتیجه گیری امام خمینی این است: فقط اسلام واقعی است که می تواند انسان اطاعت کننده را در امور آزادی خواهانه، برابری و بشردوستی پرورش دهد. استفاده از دستاوردهای غرب گناه نیست ولی در «راه سوم» برای اموری که قرآن کریم آنها را حرام دانسته جایی وجود ندارد.
در آخر تأکید می کنم که در واقع امام خمینی در آثار خود خط یک فلسفه انسانی و قابل توجهی را کشیده است.
و اگر باز به متن پیام ایشان به میخائیل گورباچف مراجعه کنیم نمی توانیم دیدگاه ایشان برای انسان به عنوان موجودیتی که محتاج شناختن دنیا و هدف نهایی زندگی خود است هم عقیده نباشیم.
و امور اساسی نه تنها مسائل مالکیت، اقتصاد و آزادی را در برمی گیرد ـ برعکس مسأله اصلی انسان آزادی شخصی از بحران دینی و روحی، از کل بدی ها و اخلاق می باشد. چون واقعیت این است که در ذات هر کدام از ما می تواند یک فرد ظالم، مالک یا برده زندگی کند یا هر لحظه آماده خونریزی جهت دستیابی به ثروت زیاد باشد.
امام امید عمیق به خوبی طبیعت انسان دارد و فکری را که این موجود می تواند در توسعه خود به موجودی خدادوست و یا شیطان تبدیل شود، فراموش نمی کند. شروع انقلاب اسلامی توسط امام خمینی بیش از همه بدیل شرایط اجتماعی بود که بتواند از نوزاد بی گناه یک انسان
کامل پرورش دهد. به این خاطر ایشان تربیت دهنده روح ضد رژیم ظالم محسوب می شود.
اتفاقی نیست که پس از سرکوب قیام خرداد بعضی دوستان از ایشان پرسیدند: همراه با چه کسانی برای بازسازی کشور و احیای یک دولت عادل، قیام می کنید؟ امام خمینی بدون حرف زدن به یک نوزاد اشاره می کند 15 سال بعد آن نوزادها در صف های اول انقلاب بودند.
در آخر مقاله خود یک بار دیگر بر ایده های اصلی امام خمینی تأکید می نمایم و استفاده همه جانبه آنها در تمام نقاط دنیا که مردم ستم دیده هست و خواهد بود را اظهار می نمایم. خود اینجانب ـ فرد بلغاری و کاتولیک ـ به دیدگاهها و نظریات اساسی امام خمینی احترامات عمیقی می گذارم و به رهبرانی مثل امام خمینی باور دارم. و با تمام دعوتهای مسیحیان جهت نگاه واقعی و درونی به اسلام هم عقیده هستم و از ته دل و عقل ایده بزرگ بردباری و گفتگوی فرهنگ های مختلف منجمله از آموزش های دینی پشتیبانی می کنم و میل دارم با بخشی از اسناد شورای واتیکان (1965 ـ 1962) یعنی از «گواهی روابط کلیسا با ادیان غیر مسیحی» به سخنرانی خود پایان دهم.
این بخش از باب سوم مربوط به دین اسلام است: کلیسا به مسلمانان عاشق خداوند یکتا، زنده و هست، مهربان و متعال، خلق کننده آسمان و زمین که با مردم نیز صحبت کرده، احترام می گذارد. آنها با تمام وجود خود سعی می کنند دستور الهی را انجام دهند، و همچنین دین اسلام پیامبران دیگر از جمله حضرت ابراهیم را محترم می داند. علی رغم اینکه مسلمانان عیسی را به عنوان خدا قبول ندارند اما به مادر ایشان حضرت مریم نیز احترام گذاشته و بعضی اوقات با دعاهای گوناگون به حضور این حضرت مراجعه می نمایند. غیر از این آنها منتظر روز قیامت هستند، آن زمانی که خداوند به همه مردم زنده شده سهم هر یک از بندگان را می دهد.
آنها به زندگی با اخلاق خوب احترام می گذارند و با نماز و دعا و رحمت و روزه در درگاه خداوند سجده می کنند.
در طول قرون زیاد اختلافات و دشمنی بین مسیحیان و مسلمانان رخ داده است و شورای مقدس همه شما را به فراموش کردن گذشته دعوت نموده صمیمانه اظهار فهم متقابل و همچنین توسعه عدالت سراسری، ارزش اخلاق، آزادی و حفظ صلح آرامش بین مردم را اعلام می دارد.