نگاه فلسفی بر میراث معنوی آیت الله خمینی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1386

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : اسلاوی اسلاوو

نگاه فلسفی بر میراث معنوی آیت الله خمینی

نگاه فلسفی بر میراث معنوی آیت الله خمینی

 پروفسور دکتر اسلاوی اسلاوو

 

‏در جریان پیشرفت تاریخی، شخصیتهایی در جامعه پرورش می یابند که به صورت ارزشهایی ماندگار و غیرفانی بجا می مانند. تحلیل دقیق تعلیمات ادیان توحیدی جهان به همین نتیجه می رسد چون که آنها بر طبق الهیات معاصر اهل تجربه مادی و معنوی انسان است قبل از اینکه این تجربه فعال باشد. این درست است به خاطر اینکه اشیاء معمولی و ابدی دقیقاً در زندگی روزمره و واقعی قرار می گیرند.‏

‏در زمان معاصر ادیان بیش از پیش زنده اند و این در نتیجه ریشه ادیان در روح انسانهای مؤمن است که به امید، وفا و پشتیبانی محتاجند و باور دارند که پس از مرگ به سعادت ابدی دست خواهند یافت.‏

‏فرزند با عظمت ملت ایران ـ آیت الله خمینی ـ در قرن گذشته در صحنه تاریخ ظاهر شد. امام خمینی که با دین متعالی اسلام پرورش یافته، به خیر و حق زندگی هر کس آن طور که در قوانین خدای متعال آمده واقف بوده، با حکومت شاه که رژیمی ظالم و غیرانسانی بود مبارزه را آغاز نمود، اما وی به این موضوع واقف بودند که مبارزه ای طولانی در پیش دارد و اقدامات زیادی لازم است تا ملت ایران برای مبارزه آماده شوند. امام خمینی چهارده سال تبعید گشت و هنگامی که زمان مناسب فرا رسید در سال 1978 به ایران بازگشت تا ملت انقلابی ایران را رهبری نماید و در سال 1979 پس از فرار شاه و کلیه همدستانش از ایران، انقلاب ایران به پیروزی رسید و عصر جدید و باشکوهی از تاریخ ایران که تاریخی باستانی داشت و دارای تاریخ همچون افسانه ای پارس بود، آغاز گردید.‏

‏اینک به طور مختصر راه امام خمینی که راه ملت ایران برای رسیدن به آزادی، استقلال، اعتماد ملی و ترقی مادی و معنوی نیز بود را توصیف می نمایم.‏


‏به طور کلی هر شخصیت تاریخی دارای دو جنبه می باشد، جنبه معنوی و جنبه اجتماعی ـ سیاسی.‏

‏امام خمینی دارای این دو جنبه به طور کاملاً واضح بود و ادامه دهنده سنت والای پیامبر اسلام. وی نه فقط رهبری سیاسی بلکه روشنفکر و پیرو دستورات دین اسلام بود. وی به عنوان یکی از رهبران نخست شیعه مذهب ـ بخش اساسی اسلام ـ یک کشور مدرن دارای ساختاری همسان با دیگر کشورهای معاصر تأسیس نمود و میراثی معنوی با ارزشهای غیرفانی به نسل آینده هدیه داد. واضح است که احاطه و فهم تمام و کمال خزانه افکار امام خمینی (سال 1902 تا 1989) فرزند کبیر ایران، غیرممکن است و برای همین من تحلیل خود را به شرح ذیل به طور اجمال بازگو می نمایم:‏

‏افکار انسان شناسی و اخلاقی امام و برخورد با شوروی سابق و ایالات متحده آمریکا. لازم به ذکر است بگویم من ادعا نمی کنم نوشته ام کامل است.‏

‏من می خواهم این قضیه را یادآور شوم که اتفاقاتی که با مبارزه علیه شاه ایران وابسته بودند و نیز پیروزی تاریخی انقلاب اسلامی در سال 1979، از اتفاقاتی هستند که نه تنها بر ملت ایران بلکه بر کلیه ملل دیگر دنیا تأثیر گذاشتند و مسیحیان، یهودیان و بودیست ها بار دیگر به واقعیت اثر دین و بازتاب و اثر آن در انقلاب اسلامی ایران واقف گشتند.‏

‏طبق اصل اساسی اسلام که خدای متعال، خالق دنیا و تمام جانداران و فضا و بشریت است، امام خمینی نیز به این نتیجه رسیده بود که تنها خدا قادر به انجام هر کاری است و همه متعلق به اوست و ما نیز به این نتیجه می رسیم که «باید مطیع خدا بود و نه خلق خدا»‏

‏به نظر می رسد که این نتیجه سرلوحه تمام تعلیمات اجتماعی باید باشد که قصد آنها آزادی، اخوت و برابری است. این مسأله ثابت می نماید که اسلام، همچون سایر ادیان توحیدی ـ گرایش ابدی بشریت به زندگی بدون ظالم و بدون مظلوم را خواهان است چونکه همه در مقابل الله یکسانند، و اگر به این حقیقت ایمان داشته باشیم در جامعه نیز محقق خواهد شد و امام خمینی می فرماید: هیچکس حق ندارد آزادی شخصی و عمومی را زیر پا گذارد و یا رفتار دیگران را به ‏


‏جای آنها تعیین کند. ما باید در مقابل کسانی که ما را به اطاعت از آنان وا می دارند مقابله کنیم تا به ارزشها و حقوق انسانی خود برسیم و از انسانی پست فاصله گیریم. مقررات اجتماعی ما مخالف با نیروهای استعماری و دیکتاتوری است. به گفته امام خمینی: ما به یکسان بودن تمام انسانها در نزد خداوند همانگونه که در ادیان توحیدی نیز آمده معتقدیم و در این راه با هر چیز که این اصل را نقض کند مبارزه می کنیم و مخالفیم. ما در مورد هر کس با توجه به شخصیت حقیقیش قضاوت می کنیم. قضاوت ما بر پایه عدالت و حقیقت است. این افکار آیت الله خمینی نشانگر آنست که وی اصول منطقی و اجتماعی را بر اساس الهیات و اصول دین می سازد. اصول اخلاقی وی نیز بدینگونه است. از نظر ما اصل اساسی ادیان ترقی مذهبی و اخلاقی مؤمن است و سرمنشأ این اصل عدالت و حقیقت است، افتخار به انجام کار خیر و پاکدامنی و رفتار صالح است. اسلام بین ترک، فارس و عرب هیچ فرقی قائل نمی شود، در اسلام صحبت از نژاد، قبیله، زبان و رنگ اصلاً معنا ندارد. امام خمینی مخالف نژادپرستی و جنبشهای نژادپرستی بود و خواهان وحدت تمام ملتهای ترک، عرب، ایرانی و غیره بود و به نظر وی تفرقه بین ملل مختلف نتیجه ظلم و دشمنی استعمارگران است.‏

‏امام خمینی شخصیتی خاضع و متواضع داشت و در برابر خداوند بنده ای بی تکبر بود.‏

‏امام خمینی می فرماید: بهتر است مرا به جای رهبر بنده خدا بنامند. رهبری مهم نیست این بندگی خداست که اهمیت دارد.‏

‏در این روزها فوتورولوژی علمی است مدرن. به نظر ما امام خمینی یکی از معروفترین نمایندگان این علم است. من این گفته خود را با شرح یک واقعه تاریخی ثابت خواهم نمود.‏

‏ما بین روسیه شناسان، تحلیل کنندگان و سیاستمداران، هیچکس را سراغ نداریم که فروپاشی اتحادیه شوروی و کمونیسم را پیش بینی کرده و پیشاپیش از تغییراتی که شوروی را سرنگون خواهد کرد کلامی گفته باشد جز امام خمینی که آینده را پیش بینی کرد و در نامه مورخ چهارم ژوئیه 1988 خود به گورباچف چنین می آورد: «از این لحظه به بعد کمونیسم در موزه تاریخ سیاسی دنیا خواهد ماند!»‏


‏امام خمینی تغییرات سیاسی گورباچف را «صدای شکستن استخوان کمونیسم» نامید. در این شکست شوروی سابق حرکت کشورهای غربی و امریکا آشکار است. ما در این نامه می خوانیم «مسائل اساسی کشور شما، مسائل اقتصادی یا آزادی نیست، مسأله شما عدم اعتقاد به خداست.» همین مسأله است که موجب پستی کشورهای غربی شد. یکی از دلایل اصلی شکست نظام سوسیالیستی در اتحاد شوروی و سایر کشورهای سوسیالیستی نزول روحی و اخلاقی «کارگران سوسیالیستی و بانیان کمونیستی» و سبب دیگر شکست اخلاقی جامعه آن کشورها بود. عدم تطابق بین گفته و عمل، اصول و تجربه، زیاده روی سیاستمداران و دادن امتیازات به گروه خاصی از مردم، در عین حال با شعار «ما در دنیا نخست هستیم» ...علاوه بر این دلایل علمی آن شکست نیز وجود دارد ـ اشتباهات علم مارکسیسم، فرضهای اشتباه، دیکتاتوری کارگران و تفاوت طبقاتی. این اسباب ظلم، ترور و نابود کردن اصول دموکراسی شد ـ برخلاف دموکراسی مطلق سوسیالیستی.‏

‏من دوباره تکرار خواهم کرد که آیت الله خمینی راه رسیدن به درجات عالیه انسانی و اجتناب از نزول روح انسانی را می دانست و به جای ظلم و ستم حکمرانان، با تواضع پاکی اخلاق در میان مردم همچون خورشیدی تابان پدید آمد. آیت الله خمینی وزیر امور خارجه وقت اتحاد شوروی (شواردنادزه) را در اطاق کوچک خود با ابعاد 3 در 4 متر که در خانه کوچک و گلی قرار داشت و جز سجاده نماز و تسبیح و بدون صندلی دومی برای همکار وزیر، به حضور پذیرفت. این باور کردنی نیست و شاید وزیر فکر کرد که این مکان نمایشی است...‏

‏آیت الله خمینی دغدغه خود را صلح واقعی در دنیا اظهار نمود زیرا که ظلم و نیروهای ظالم هنوز وجود دارند. وی به صلح و برابری گرایش داشت و به انکار آدمهای خودبین معتقد بود و به امید روزی بود که در آن حکومت ظالمان بر مردم ستمدیده پایان یابد و تمام مردم این قدرت را داشته باشند که خود سرنوشت خود را در دست گیرند.‏

‏امام خمینی امریکا را مستکبر و تروریستی که نقشه به آتش کشیدن دنیا را دارد می دانست و چه جالب می بود اگر امروز فعالیت و مبارزه امریکا را پس از 11 سپتامبر که کل دنیا را وارد این ‏


‏مبارزه کرد می دید. درست است که واکنش دنیا به هر نوع تروریسم خیلی سخت است اما نباید فراموش کرد که در صحنه جهان یک تروریست دولتی نیز وجود دارد که در هر جای دنیا که منافع امریکا مورد تهدید قرار می گیرد فرمان می دهد...‏

‏قضاوت امام خمینی درباره نقشه امریکا، همچون قضاوتهای وی در مورد مسائل گذشته، حال و آینده صحیح است و واکنش نسبت به تروریسم دولتی امریکا خیلی زود روشن شد: کشتار عام از طرف اشخاص متعصب و اعضای القاعده در عراق که از طریق امریکا و متحدینش مسلح شده و تعداد زیادی انسانهای بی گناه که هر روز در عراق جان خود را از دست می دهند و چه بسیارند انسانهایی که به خاطر خدای متعال و حریت هموطنان خود می میرند.‏

‏به نظر ما چنین کشتارهایی از طرف چنین گروههای مسلمان به خاطر عدم درک سوره ها و ذات قرآن کریم است زیرا که در ذات قرآن ملایمت «محیط طلایی» برقرار است که در تعالیم ارسطوی بزرگ نیز هست. امام خمینی با فعالیتهای تروریستی عصر حاضر به شدت مخالف بود به دلیل آنکه با شخصیت والای انسانی وی در تضاد بود.‏

‏آیت الله یک مسلمان مؤمن است. وی جریانها و اتفاقات منطقه و دنیا را از نظر تعالیم اسلامی تحلیل می کرد و اصول ثابت شده را ارائه می نمود. این به خاطر واقعیتی است که در تعالیم مذهبی و فلسفی، موضوعات یکسان شرح داده می شوند ولی از نظرات مختلف. مثلاً زندگی، دنیا، انسان و ذهن و روح انسان، فضای مرئی و نامرئی و غیره. به خاطر همین بین الهیات و علم هیچ تضادی وجود ندارد و مطابق یکدیگرند و به این دلیل متخصصان الهیات و فیلسوفان به یک نتیجه می رسند.‏

‏هگل می نویسد: هر واقعیت، عقلی و هر عقل واقعی است. یعنی هر اتفاقی که افتاده است در اثر دلیلی بوده است و اگر یک اتفاق به وقوع نپیوندد اتفاقی دیگر به جای آن می افتد.‏

‏تمام تصمیمات امام خمینی از روی عقل و واقع بینی بوده است و قصد وی ارتقاء و پیشرفت ملت ایران بود که وارث تمدن ایران باستان است. به نظر هگل تاریخ جهان از همین تمدن ایران باستان شروع شده است.‏

‎ ‎

‏ ‏

‎ ‎