خمینی کبیر
آیینه آرمان های تاریخ معاصر
(متن مصاحبه با آیت الله درّی نجف آبادی)
ـ شاخصه های اصلی اسلام از نگاه امام چه بود و چه تفاوتهایی با دیگر قرائتها از اسلام داشت؟
آیت الله درّی نجف آبادی: ابتدا من از جامعه دانشجویان و جهاد دانشگاهی و کلیه مراکزی که با همکاری بنیاد حفظ و نشر آثار امام خمینی اقدام به بررسی و تبیین و توضیح و تداوم خط امامت و ولایت در جامعه خصوصاً دانشگاهی می نمایند به سهم خویش تشکر می کنم.
این کار بسیار ارزشمند است و سرمایه گذاری در این کار به هر میزان که صورت گیرد مفید و بجا خواهد بود. امیدوارم پس از گذشت یک سال بازدهی خوبی را از این حرکت شاهد باشیم و عملکرد شما در تنویر افکار عمومی امت اسلام خصوصاً افکار نسل جوان دنیای اسلام اعم از دانشگاهی و حوزوی نقش تأثیرگذار و پایداری داشته باشد. شاید بهتر باشد در مورد نقش حضرت امام، در 15 خرداد و فاصله آن تا پیروزی انقلاب اسلامی کمی به عقب برگردیم، یعنی که امام به
عنوان یک روحانی فاضل، فقیه و دانشمند در حوزه علمیه قم چه در زمان شیخ عبدالکریم حائری و چه بعد از وی در زمان علمای ثلاث، یعنی آیت الله حجت تا صدر و خوانساری درخشیدند و منشأ آثار و برکات بسیار فراوان و جاودانه ای در همان دوره شدند. مرحوم آیت الله بروجردی در سالهای 24 و 25 به حوزه علمیه قم تشریف آوردند که امام رضوان الله تعالی علیه نقش مؤثری در تشریف فرمایی و سکونت ایشان در قم داشتند. آیت الله بروجردی در بروجرد مقیم بودند و در سفری که به مشهد داشتند دچار کسالت شده و برای رفع کسالت در بیمارستان فیروزآبادی امروز تهران مستقر شدند که امام رضوان الله علیه خدمت ایشان شرفیاب می شوند و از ایشان تقاضا کرده و اصرار می نمایند که به قم آمده و در آنجا متوطن شوند. لذا ایشان در قم متوطن می شوند و هم زمان با رحلت مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم آیت الله نقیصه ای رضوان الله علیه در حقیقت مرجعیت علی الاطلاق عالم تشیع به دوش شخصیت با عظمتی مانند آیت الله بروجردی می افتد. امام تأدب می کردند و احتراماً پای درس آیت الله بروجردی شرکت می فرمودند. حتی در بسیاری از امور چشم و گوش آیت الله بروجردی محسوب می شدند. البته در آن تاریخ برای اصلاح حوزه برنامه داشتند و برنامه ای هم خدمت آیت الله بروجردی ارائه می کنند. در برخی از ملاقاتها همینطور که در گزارشات هست امام از طرف مرحوم آیت الله بروجردی به ملاقات شاه می روند و حساس ترین موضوعات را از تغییر قانون اساسی گرفته تا موضوعات دیگر با شاه در میان می گذارند و غالب و پیروز و سربلند از این صحنه ها خارج می شوند. اما در این 10 الی 15 سال دوران آیت الله بروجردی پس از یک دوره سیر و سلوک و عرفان و معرفت و فلسفه، بیشتر به اصول و فقه می پردازند و در حوزه مقدس علمیه قم از سال 1323 و 1324 به بعد مباحث فقه و اصول را که مباحث رایج و دایر حوزه های علمیه است بیشتر مورد توجه قرار می دهند و آن مباحث عرفانی و فلسفی و کلامی و اخلاقی و تربیتی که در دوره های قبل و 15 و الی 20 سال قبل با جدیت دنبال می کردند در مقام تدریس کمرنگ می شود و بیشتر آموزش این مباحث با اشتیاق شهید مطهری و تعدادی از یاران باوفای امام شکل می گیرد. امام در درجه اول تدریس اصول را به طور شبه محرمانه برای این بزرگان شروع می کنند و در مرحله بعد فقه را آغاز می نمایند که دیگر امام از آن منزلت
وارد جایگاه جدیدی می شوند. جایگاهی که به عنوان فقیه و اصولدان مبرز در حد یکی از مراجع و استوانه های بزرگ فقاهت در صحنه حوزه علمیه قم می درخشد. طبیعتاً در آن زمان با وجود آیت الله بروجردی زعامت و مرجعیت به عهده امام نبود. بعد از مرحوم آیت الله بروجردی امام خودشان به صحنه مرجعیت نیامدند. ـ از اینجا به بعد خودم شاهد بودم ـ وقتی موضوع لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 41 مطرح شد امام به صحنه آمدند. خوب از اینجا مقطع جدیدی در برنامه های حضرت امام رضوان الله علیه شروع می شود. شخصیت والای امام در ابعاد مختلف قابل روانکاوی است. به نظر می رسد امام در ابعاد شخصیتی از جامعیت ویژه و شگرفی برخوردار بودند و یک انسان تقریباً استثنایی و مشار با لبنان از نظر علم و تقوا و کمال و معرفت و اخلاص محسوب می شدند. باید حاج آقا روح الله را به عنوان یکی از آن قله های بلند جهاد و اجتهاد مورد توجه قرار داد. سوابق درخشان امام در طول 30 یا 40 سال قبل از سال 1340 سوابق بسیار پربرکت و آموزنده و تأثیر گذار و قابل اعتماد و دارای اتکاء به نفس و اتکال علی الله و نورانیت
بی نظیر است. زمانی ساواک شب نامه ای را در حوزۀ مقدسه قم پخش کرد و در آن هر چه می خواست، به امام و مراجع هتاکی کرده بود و طلبه ها و مردم، بسیار از این موضوع ناراحت بودند. امام در شبستان سمت چپ مسجد اعظم کنار قبر مطهر مرحوم آقای بروجردی تدریس می فرمودند. ما طلبه ها جوان بودیم و همه پای درس حضرت امام حضور داشتیم و از موضوع پیش آمده بسیار ناراحت بودیم. امام فرمودند: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. انالله و انا الیه راجعون». پیداست این جمله را در هنگام شنیدن خبر مصیبت بار می گوییم. خوب اخبار ناگوار فراوان بود و از همه مهمتر توهین به ساحت مقدس امام رضوان الله تعالی علیه بسیار متأثرکننده بود. قرآن کریم می فرماید: «الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انّا لله و انّا الیه راجعون». امام هم با کلمه استرجاع شروع کردند و طلبه ها گریه کردند. شاید حالا نوارش موجود باشد که امام فرمودند: به من توهین کردند، شما ناراحت نباشید. شبستان تقریباً پربود و ایشان فرمودند: پیامبر(ص) 63 سال داشت، امیرالمؤمنین(ص) 63 سال داشت من هم 63 سالم است. من برای مرگ آماده ام و سینه ام آماده سرنیزه اینهاست. اما زورگویی این ظالمان برایم قابل تحمل نیست.
ادامه صحبتهای امام قطعاً ضبط شده است و شرح دقیق آن در تاریخ انقلاب موجود است. من به مقدمات جلسه اشاره کردم چون ممکن است در تاریخ نیامده باشد. عده ای تحت پوشش ترقی خواهان قم شایع کرده بودند که ما منزل امام و یکی دیگر از مراجع را روی سرشان خراب می کنیم. پس امام یک دوره 40 ساله از زمان تأسیس حوزه علمیه قم بدست شیخ عبدالکریم حائری تا رحلت آیت الله بروجردی را طی کرده اند. وقتی امام وارد حوزه قم شدند 20 ساله بودند و هنگامی که آیت الله بروجردی از دنیا رفتند امام 60 سال داشتند. 40 سال گذشته بود و در این 40 سال ریشه ها و شاخ و برگ این درخت تنومند و با عظمت، عمیق تر و افزون تر شده و رشد پیدا کرده بود و به یک شجره طیبه تمام عیار و دارای ابعاد گوناگون تبدیل گشته بود. اولاً اخلاص، اتکال علی الله، عرفان بالله، ایمان بالله، خودساختگی وی در عالی ترین مرتبه است و این شخصیت والا برای انسانهای معمولی در عالیترین سطح ممکن، خودش را ساخته و تربیت کرده و در سیر الی الله تمام وجودش را بکار گرفته و خالص الی الله شده است. در عین حال در زمینه علوم و
معارف اسلامی هم جزء پیش قراولان بوده اند و از طرفی بعد از اخلاص و معرفت و ایمان با... و خودساختگی و از طرف دیگر بعد جهاد و اجتهاد و علم و دانش و معرفت. به نظر می رسد که هر شخصیتی که در این دو بعد، یکی بعد الهی و معنوی و ارتباط با حضرت حق و سفر الی الله و دیگر، در بعد علم و معرفت و فلسفه و کلام و اخلاق و عرفان و ادب و هنر و سیاست 40 سال مجاهدت کرده باشد، می تواند شخصیت بسیار بی نظیری باشد. همینطور که امام یک شخصیت کم نظیر بلکه شخصیت بی نظیری هستند. حالا این ویژگیها را به مجموع تجارب گرانسنگی که امام در طول این 60 سال آموخته اند، از تجربه مشروطیت که یک نوجوان بوده گرفته تا دوران جنگ جهانی اول، دوران مدرس و... اضافه کنیم. طبیعتاً کسی که این دوران را با تمام وجود لمس کند و خودش در تمام صحنه ها حضور داشته باشد و تمام دوران مشروطیت اعم از مشروطه اول در دوران شیخ فضل الله و مشروطیت رضاخانی را با تمام وجود لمس کند و همچنین شرایط حساس حوزه علمیه قم در زمان رضاخان، شرایط بسیار ارزشمند شیخ عبدالکریم حائری، مظلومیت حوزه علمیه و علما، مظلومیت آیت الله نجفی اصفهانی و شیخ فضل الله و مدرس، آیت الله کاشانی و فداییان اسلام را درک کند، دارای تجربه تاریخ معاصر است. وی رجلی است که از نظر تجربه تاریخی کوله باری بسیار سنگین از تجارب قرن گذشته تاریخ کشور را همراه دارد.
من در اسناد دیده ام امام وقتی در ترکیه تبعید بودند و یا در تهران در بند بودند از جمله کتابهایی که تقاضا کردند، در مورد تاریخ مشروطیت بود. خیلی عجیب است که قاعدتاً کتب مورد نیاز ایشان کتابهای فقه و اصول بوده اند، ولی ایشان چنین کتابی هم درخواست کردند که هدف از مطالعه این کتاب می تواند بررسی ابعاد مشروطیت و نقاط ضعف و قوت این نهضت باشد و بررسی اینکه چگونه می شود نهضتی که بزرگانی چون آیت الله طباطبائی، بهبهانی، کاظم یزدی، شیخ فضل الله پشتیبان آن هستند به مشروطیت رضاخانی تبدیل می شود. امام همه این مسائل را با آن عینک تیزبین و اندیشۀ ژرف و عمیق تحلیل می کنند و به نظر می رسد همه این تجارب در اتخاذ تصمیمات بعد از انقلاب امام بسیار مؤثر بوده اند.
ما سه بعد را گفتیم؛ علم، عمل، و تجارب دنیا. شایان ذکر است که نقش اساتید امام با این سه ویژگی انکارناپذیر است. وجود مجموعه این اساتید در حال حاضر هم می تواند برای یک انسان معمولی بسیار مثمرثمر باشد. امثال مرحوم شاه آبادی، شیخ عبدالکریم حائری، سید ابوالحسن ربیعی قزوینی، میرزا جواد آقا تبریزی هر کدام در ورای استعداد و نبوغ ذاتی امام، در پایه ریزی شخصیت امام نقش حائز اهمیت داشته اند.
بنابراین جامعیت امام در همه این ابعاد است. امام قبل از جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی به صحنه نیامدند و با طرح این جریان وارد صحنه شدند. من خودم در قم تحصیل می کردم. در مدرسه فیضیه اتاق داشتم و از امام تقلید می کردم و ایشان را کاملاً می شناختم. در ملاقاتها شرکت می کردم و در نماز امام حاضر بودم. در آن شرایط امام مرجع تقلید نبودند و بعد از اینکه بازداشت و زندانی شدند علما به فکر افتادند که مرجعیت ایشان را تثبیت کنند. چون در آن زمان صرفاً خواص ایشان را می شناختند و توده مردم شناختی از ایشان نداشتند. بعد از اینکه امام بازداشت شدند، قصد داشتند که حکم اعدام برای ایشان بگیرند که علما به فکر مهاجرت به حرم حضرت عبدالعظیم افتادند و فتوا دادند که امام جزء مراجع تقلید هستند و نمی توان ایشان را محاکمه کرد.
در لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی دو یا سه نکته اساسی وجود داشت که اگر امام نبود، دیگران یا با غفلت و تساهل از کنار آن عبور می کردند یا حداکثر به تذکری اکتفا می کردند. اولاً
قید قسم به قرآن را حذف کرده بودند، همچنین قید مذهب و اسلام هم حذف شده بود و تقید زن و مرد را هم کنار گذاشته بودند. این یعنی دیگر مقید به قانونی که مجلس تصویب می کند نبودند و تصویبنامه دولت را به جای قانون می خواستند اعمال کنند. اینها ایرادات اساسی مسأله بود.
پس امام از روی عرق عمیق اسلامی در صحنه آمدند و در مورد این موضوع شروع به افشاگری نمودند. در کشوری که قانون اساسی آن، حتی قانون اساسی مشروطیت، اسلامی است و ماده دوم متمم قانون اساسی گفته هر قانونی که بخواهد در کشور تصویب شود باید پنج نفر از علمای طراز اول باشند و آن را تأیید کنند، کشوری که مذهب رسمی آن در قانون اساسی مشروطیت، شیعه اثنی عشری است، بیایند قید قسم به قرآن و اسلام را حذف کنند. خوب از همان اول باید فاتحه اسلام و مذهب و قرآن را خواند و اینها داشتند این کار را می کردند. این حالا قدم اول بود. قدمهای بعدی هم پیداست تا کجا خواهد رفت. اینجا بود که امام وارد صحنه شدند. جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی جرقه ای برای حضور در صحنه بود. این موضوع سال 41 اتفاق افتاد و سال 42 حادثه مدرسه فیضیه و سخنرانی حضرت امام در سال 42 روز عاشورا و دستگیری امام و مراحل بعد رخ داد. پس اگر بخواهیم از مبارزات امام رضوان الله تعالی علیه خلاصه ای
بگوییم و چهار دهه عمر با برکت امام و ابعاد وجودی و تجارب و اساتید و سیره و اخلاق و علم و ایمان و معرفت امام را بررسی کنیم و اساتید او مانند شیخ عبدالکریم حائری که درفقه و اصول، ـ آیت الله شاه آبادی در عرفان و معرفت و مرحوم مدرس در سیاست و حکمت و قناعت را بشناسیم بهترین وسیله شناخت خود شخصیت ایشان است. زیرا امام جامع هر سه نفر هستند و هر چه آن سه نفر دارند او در حد خودش به طور کامل دارد. همچنین او شهادت طلبی و شجاعت را از پدر بزرگوارش به ارث گرفته بود.
اینها همه موجب تشکیل شخصیت جامع و کامل و تمام عیار و همه جانبه امام شده است. وقتی می گوییم مرحوم مدرس، بروز شخصیت سیاسی متبلور است و مرحوم شاه آبادی بروز شخصیتش در عرفان عملی و نظری است و شیخ عبدالکریم حائری شخصیت ویژه ای است که شاگرد آخوند خراسانی بوده و در زهد و فقه و تعبد بروز و ظهور شخصیتی دارد. اما شخصیت امام در همه این ابعاد متبلور شده است. از نظر علمی به آنچه اساتیدشان تدریس نموده اند بسنده نکردند و گامهای فراوانی از شیخ عبدالکریم جلو افتادند، در عرفان آیت الله شاه آبادی و در سیاست نیز مرحوم مدرس را زنده کردند.
ـ حضرت امام در فرمایشاتشان بیشتر بر مفهوم اسلام ناب محمدی تأکید می نمودند که برای اولین بار در ادبیات سیاسی جهان مطرح شد. به نظر شما شاخصه های اسلام ناب محمدی که آن را در برابر اسلام آمریکایی مطرح می کنند، چیست؟
آیت الله درّی نجف آبادی: اسلام مکتبی است خوداتکا، جاودانه و همیشگی و نیاز به بیگانگان ندارد و به صورت خودکار در اسلام پویایی و تحول وجود دارد. اگر کسانی به دریوزگی در مقابل غرب و شرق می روند به خاطر بیگانگی از اسلام است. اگر کسی اسلام را بشناسد هرگز در برابر بیگانگان دریوزگی نخواهد کرد. بنابراین آنانی که اسلام را رها کرده و رو به غرب نموده اند، شاید به دنبال مطامع دیگر و اهداف پلید دیگری باشند. اما از طرفی ورای همه اینها می بینیم گروهی به دنبال خشونت و گروهی تابع تحجر هستند. هم متحجرین، هم مرفهین بی درد، هم
خشونت طلبان افراطی هر سه از دیدگاه امام محکوم و مطرود هستند.
در حال حاضر نیز شاهد هستیم و زمان امیرالمؤمنین هم شاهد بودیم؛ از طرفی خوارج نهروان و از طرف دیگر ناکثین و قاسطین در مقابل اردوگاه امیرالمؤمنین قدعلم کرده بودند. در جریان امروز دنیای اسلام نیز یکی طرف القاعده، وهابیت، سلفیه، بعثی ها، آدم کشان، قداره بندها در اردوگاههای مختلف فلسطین، افغانستان، پاکستان، انفجارهای کور و جنایات وحشیانه که روح پیامبر را می آزرد، وجود ندارد و یک طرف متحجرین بی درد هستند که در مقابل بیگانگان و غیر آنها یا تسلیم و یا منزوی هستند.
اسلام دین انزوا، خودباختگی و انفعال در برابر بیگانگان نیست. کرامت و آزادی انسانها، تعبد در دین و احکام الهی، ارتباط با حضرت حق و اخلاص و تقوا و پاکدامنی در رأس امور دین مبین اسلام است. خدمت به بندگان خدا جزء حساس ترین وظایف بوده و مبارزه با استکبار جهانی و سلطه گران و کفر و شرک و نفاق جزء مهمترین وظایف به شما می رود. بی تفاوتی و خودباختگی و از خودبیگانگی در مکتب اسلام جایگاهی ندارد و در عین حال به انسانها شخصیت و عظمت می دهد. در حقیقت درمان درد جامعه اسلامی را باید در درون خود اسلام جستجو کرد نه در لیبرالیسم و دموکراسی غربی یا شرقی.
ـ حضرت امام برای تشکیل حکومت اسلامی برای برقراری عدالت اجتماعی در ابعاد مختلف قیام کردند که در وصیتنامه ایشان هم بر این موضوع تأکید شده است. با توجه به اینکه ضمانت اجرای عدالت، قضاوت اسلامی است، به نظر شما شاخصه های قضاوت اسلامی چیست؟
آیت الله درّی نجف آبادی: عدالت محوری یکی از برنامه های عمیق امام رضوان الله تعالی علیه است چه عدالت اجتماعی و چه قضایی. عدالت اجتماعی به معنای واقعی محرومیت زدایی و مبارزه با فقر و جهل است که در جامعه ایجاد می شود و عدالت قضایی هم در رعایت و عمل به قانون و احقاق حقوق مردم و دفاع از محرومین و مظلومین و مبارزه با ظالمین و زورگویان و غارتگران و امثالهم تحقق می یابد. این معنای واقعی عدالت است.
ـ از نظر شما دستگاه قضایی امروز ما با قضاوت اسلامی مورد نظر امام چقدر فاصله دارد؟
آیت الله درّی نجف آبادی: اگر بخواهیم از یک نظام قضایی چهرۀ بسیار ملکوتی و آرمانی ترسیم کنیم ممکن است وضع موجود با وضع مطلوب بسیار فاصله داشته باشد. اما از اول انقلاب برای اجرای عدالت تلاش می شده و همیشه دنبال این بوده ایم عدالت اجرا شود اما در عمل چقدر برای بسط عدالت قضائی موفق بوده ایم بحث دیگری است.
یکی از اهداف بلند دستگاه قضائی، تلاش در جهت تحقق عدالت اجتماعی و اسلامی است و همین حداقل نیازهای اساسی آحاد مردم است. تأمین حداقل نیازهای اساسی مردم، تلاش در جهت ایجاد امنیت قضائی، تساوی عمومی در برابر اجرای قانون، اجرای عدالت و حمایت از آزادیهای مشروع فردی و اجتماعی از سیاست های برنامه اول است. این سیاست ها ریزتر شده و در بحثهای فرعی اینها را مفصل تر توضیح داده ایم که اینها را با چه مکانیزم هایی اجرا کنیم. در برنامه های بعدی همواره این مسائل مورد توجه جدی قرار گرفت و در جهت تحقق آن نکات بسیاری نوشته شد. همین بخش عدالت را وقتی مطرح می کنیم «تأمین نیازمندیها و گسترش حمایت های اقتصادی و اجتماعی از خانواده های شهدا، مفقودین، اسرا، جانبازان، آزادگان با تأکید بر بهبود سطح زندگی، تأمین اشتغال مناسب، توجه خاص به جانبازان، رزمندگان و فرزندان شهدا که بسیاری از اینها هم انجام گرفته، توجه خاص به کودکان استثنائی، تهیه و تدوین و چارچوب نظام تأمین اجتماعی، حمایت از ایجاد تعاونی ها و تصویب بیمه های اجتماعی سیاستهایی است که ریز شده و قدمهایی برای تحقق آن برداشته شده است. ولی با هدف نهایی و همه جانبه بسیار فاصله داریم. البته تلاشهایی کرده ایم ولی به خاطر مشکلات فراوان و عدم تعریف مناسب ساز و کارها اگر بخواهیم به خودمان نمره دهیم نمره 10 یا 12 می دهیم.
ـ نمره دستگاه قضایی را در مقایسه با دیدگاه اسلامی حضرت امام چه می دانید؟
آیت الله درّی نجف آبادی: عنصر نیروی انسانی در پیشبرد اهداف دستگاه قضائی بسیار مهم است. اولین مسأله در هر دستگاه و ارگانی برای تحقق اهداف، نیروی انسانی کارآمد، مدیر، لایق،
دلسوز و وظیفه شناس است. من در عین حال عرض می کنم که نیروی انسانی دستگاه قضائی جزء مناسب ترین نیروهای کیفی کشور است و نظارت بر آنها در ابعاد مختلف بسیار زیاد است اما باید واقعاً افرادی را که استعداد و آمادگی لازم را دارند و به معنای واقعی کلمه تربیت شده اند برای امور قضائی و حقوق کشور و پشتیبانی دستگاه قضائی مورد استفاده قرار داد. به نظر می رسد ما نیاز به تربیت این نیروها داریم. البته دانشگاهها مشغول تربیت چنین نیروهایی هستند. ورای فاکتورهای متعارفی که در کنکور از آنها استفاده می شود باید فاکتورهایی را هم در رابطه با شایستگی لازم برای کار قضائی در نظر بگیریم و افرادی را مورد استفاده قرار دهیم که آمادگی لازم از نظر امر قضاء و سوابق خانوادگی، صلاحیت های عمومی دارند تأیید شوند و انگیزه هم داشته باشند. این یک مسأله کلیدی برای امر قضاست و برای آینده هم از محوری ترین مسائل دستگاه قضائی به شمار می رود.
(به نقل از سایت خبری دادستانی کل کشور)