چشمه های زلال
فرهاد پرویز

تک سواری ز راه دور آمد
سینه اش دشتی از شقایق داغ
با ردایی به گل به مسند عشق
تکیه زد آن امیر لایق باغ
*
از وجود مقدسش جوشید
چشمه های زلال حکمت و نور
با تمام فروتنی ها کاشت
در دل ما مدام بذر سرور
*
آبشار دعای نیمه شبش
از بلندای عشق جاری شد
زان درختان زخم خورده باغ
تا دم صبح آبیاری شد
*
دل به دست نسیم عاطفه داد
بوسه بر ساقه های گل ها زد
با تمام عطوفتش دیدم
خصم گل را به قیچی لا زد
*
وه... که عمرش دگر کفاف نداد
تا که فردای باغ را بیند
فارغ از غصه های دیرینش
لحظه ای شادمانه بنشیند
*
روح او را فرشته ها یک شب
غرق گل تا به عرض حق بردند
در کنار هزارها لاله
پیکرش را به خاک بسپردند
*
در عزایش روان باغ افسرد
شد سیه پوش کاج و سرو و چنار
یاسمن ها ز غصه پژمردند
از گل یاس باغ شد سرشار
*
یاد آن باغبان پیر به خیر
آنکه قلبش همیشه با ما بود
نه همین تکیه گاه امت ما
تکیه گاه تمام دنیا بود
