نبض تپش در قلب مردم بود ای دوست
اسدالله امانی

بعد از تو من تا وادی حیرت رسیدم
بعد از تو حیران گشته خود از خود بریدم
بعد از تو با غم دست در آغوش کردم
بعد از تو جام شوکران را نوش کردم
بعد از تو خونباران چکد از دیده ی دهر
واحسرتا خیزد ز کوی و برزن شهر
خورشید من بنگر چسان سرد و خموشم
بی پرتو زرین تو من چون بجوشم
سهل است اگر در هجر رویت خون بگریم
بی پا و سر دیوانه چون مجنون بگریم
تو رفتی و یادت همیشه در دل ماست
آری اماما عشق در آب و گل ماست
تو حاصل گلواژه ی اندیشه بودی
رویای سبز و تازه هر بیشه بودی
آزاده سرو سربلند قصه ی ما
اندوه شیرین آشنای غصه ی ما
از جوشش مهر تو بهر عشق جاری
دریا و موج و اشک در چشم تو ساری
تو رستخیز قامت «قم» بودی ای دوست
نبض تپش در قلب مردم بودی ای دوست
حلاج وش در راه عشق از خود گذشتی
طومار غدر خودپرستان درنوشتی
با هر کلامت مردمی بیدار گشتند
نامردمی ها از پیامت خوار گشتند
بند تعلق را ز جانهامان گشودی
زنگار دل ها را به نور حق زدودی
ما را ز جام ناب وحدت مست کردی
ما خود نبودیم و تو ما را هست کردی
داغ شقایق بر دل از یاد تو داریم
تا رستخیز امیّد میعاد تو داریم
