سهم مختصر
سمیه آقایی
صـبـور بـود، و مـانند کـوه بـود آن مـرد
همان که از وسط جاده های ساکت و سرد
عبور کرد و جهان را به هم نریخت... ولی
شـروع حـادثـه ای شد کـه بی برو برگرد
شروع حادثه ای شد که بعـد چندیـن سال
بـهــار را بـه تـن ســرد کـشـورم آورد
تو قلب قـرن منی، ای حـماسـه جاویـد
و ابتـــــدای تمــــام دلاوران نبــــرد
مـن و شکـوه غزل های من، فدای تو باد
من و تمام غزلهـای سرخ و آبـی و زرد
چه سهم مختصری داشت نسل من از تو
چه می شد آه چه می شد که زنده بودی مرد؟
و بعــد تـو، همـه روزهـا سیـاه و کبـود
بگـو بدون تو آقـا... بگو چه باید کرد؟!