مجله نوجوان 146 صفحه 27
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 146 صفحه 27

چهار انگشت بالاتر از باقی میخها مسأله فقط بیمه و بازنشستگی و اجاره خانه و اوضاع مالی و این حرفها نیست. میخ روی دستۀ چکش لااقل 4انگشت بالاتر از باقی میخها نشسته است و این امتیاز کمی نیست . وقتی میخ دستۀ چکّش باشی می­توانی توی سر باقی میخها بزنی که این خودش یعنی اصل خوشبختی. فقط کافی است که یک تکه از چکش باشی. حالا لازم نیست که تیغۀ چکش یا دسته چکش باشی، میخ چکش هم که باشی یک قسمت از چکشی و می­توانی به باقی میخها زور بگویی. نمی­دانی چه قدر کیف دارد که آدم توی سر همنوعان خودش بزند. جان شما همۀ عقده­های روانی آدم تخلیه می­شود. اصلاً کی گفته که چکش بودن بد است؟ آدم عاقل همیشه طرف قدرت را می­گیرد. گلی به جمال هر چی مرده گرچه دنیا پرنامرده آقای میخی یک خبرنگار است و از این بابت خیلی خوشحال است؛ حالا به دَرَک که بیمه و بازنشستگی و سابقۀ کار ندارد. عوضش یک شغل شرافتمندانه دارد و نان بازویش را می­خورد. آقای میخی کاری که به ضرر مردمش باشد نمی­کند. حالا که خبرنگار است امّا اگر خبرنگار هم نبود ترجیح می­داد میخ نعل پای الاغ باشد امّا میخ دستۀ چکش نباشد. از زور گفتن به دیگران هم لذّت نمی­برد. البته آقای میخی باید هر شب قبل از خواب به خودش یادآوری کند که اگر چکشها نباشند میخها به موجوداتی بی معنی تبدیل خواهندشد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 146صفحه 27