مجله نوجوان 218 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 218 صفحه 25

را عاشقانه ورق بزند و بخواند. اتفاقاً او قرار بود نویسنده شود ولی از آنجایی که به خودش قول داده بود که تا وقتی کلی کتاب نخوانده دست به قلم نبرد، همچنان این تصمیم او معلق مانده است. نیما نیز پیش از این، جور دیگری عاشق کتاب بود. او دلش می خواست همة کتابهای کتابخانة پدربزرگ را که فکر می کرد همة کتابهای دنیا است ورق ورق کند و با برگهای آن قورباغه، کبوتر، موشک و از همه مهمتر نمکدان چهارخانه ای درست کند. اتفاقاً چند باری هم برای ارج نهادن به آرزوی قلبی خود به شیوة نوین خودش به کتابها عشق ورزی کرد هرچند که پدربزرگ به رویش لبخند زد ولی پدر، کتک مفصلی او را مهمان کرد تا دیگر دست به چنین اعمال بی فرهنگی ای نزند. سیمین خانه هم عاشق کتاب است. هرجایی از منزل آنها را که نگاه کنی کلی کتاب می بینی؛ کتابهای ارغوانی برای قبل از خانه تکانی، کتابهایی با جلد شومیز برای زیر میز، کتابهای جلد مخملی برای اتاق مملی، کتابهای یشمی برای اتاق پرده پشمی، کتابهای قد بلند، کتابهای قد کوتاه، کتابهای خوش اندام ، کتابهای کلفت و... آخر می دانید؟ چند سال پیش که زن برادر سیمین خانم در دانشگاه قبول شد و از طرف کلیة فامیل به عنوان فردی دانشجو و فرهیخته شناخته شد، سیمین خانم چندتا از النگوهایش را فروخت و کلی کتاب خرید تا از نظر علم و دانشی کم نیاورد. بعد از اینکه ناگهان برنج گران شد، شوهر سیمین خانم زرنگ بازی درآورد و ناگهان خیلی پولدار شد و یک خانه خرید که خیلی بالای شهر است. این همزمان بود با وقتی که پسر خواهر شوهرش در دانشگاه قبول شد و پسر سیمین خانم را گرفتند بردند که ببینند آن چیزها چه چیزی بوده که مردم با خوردنش می ترکانند، این شد که باز هم در منزل سیسمین خانم انقلاب فرهنگی شد و این بار یک کامیون کتاب به سمت خانة آنها رفت و حالا حتی توی راهروها، راه پله ها، اتاق خوابها، اتاق پذیرایی و هرجای دیگر می توانیم این انقلاب فرهنگی را حس کنیم چون در همه جا مانند اتوبوسهای چند سال پیش کتاب گذاشته اند. حتی سال گذشته که جاری سیمین خانم دیپلم آشپزی گرفت، سیمین خانم سفارش داد که برایش داخل آشپزخانه یک کتابخانة خیلی گران نصب کردند و تویش را پر کردند از کتابهای آشپزی و تمام مجلات آشپزی را هم آبونمان شد تا از جماعت جا نماند. تازگیها به گوش سیمین خانم رسانده اند که یک از عموزاده های شوهرش دارد کشاورزی می خواند و یکی از عمه زاده های خودش هم در رشتة مکانیک قبول شده است. سیمین خانم به شدت در این فکر است که یک کتابخانه درون باغچة درندشت حیاطشان بگذارد و همسر محترمش را هم وادار کند که آن لوازم یدکیهای به درد نخور داخل گاراژشان را هم دور بریزد و جایش یک سری کامل کتاب مکانیکی به زبان فارسی و لاتین و عربی نصب کند. به هر حال انقلاب فرهنگی خانة سیمین بدجوری دارد او را از پا در می آورد. دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 6 پیاپی 218 / دوم خرداد 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 218صفحه 25