به هر نحوی می خواهد از همه جلو بزند (برای همین از همة دنیا عقب تر است) ولی آن کس که دارد پشت سر شما آژیر می کشد و از شما می خواهد کنار بروید، با شما شوخی ندارد؛ یا آمبولانس است که دارد بیماری را منتقل می کند، یا آتش نشان است و می خواهد به محل حادثه برود. من نمی دانم آدمها اگر بفهمند من هنوز دارم اینجور چیزها را به شما یاد می دهم چقدر مرا مسخره کنند! آخر چرا شما باعث می شوید که همکارانم مرا مسخره کنند؟ آخر این شغل است که من دارم ؟ یاد دادن بدیهیات به فضاییات!
هرکدام از شما باید مسائل اولیه را بشناسد. شاید مهم ترین اصل به هنگام وقع حادثه، خونسردی است. البته نه خونسردی احمقانه ای که بعضی از شما دارید و نه دستپاچگی مضحکی که مختص فضاییهاست. چند روز پیش « پیشونی کبود » توی آتش سوخت و شما فقط هی از این طرف دویدید به آن طرف و مثل سرخ پوست های منقرض جیغ کشیدید، در صورتی که با یک پتو می توانستید از رسیدن هوا به آتش بدن دوستتان جلوگیری کنید. هرچند پیشونی کبود سوخته و نسوخته اینقدر کبود هست که انگار فرقی نکرده با قبل و شاید همین که برشته شده با نمک تره. نخند دندونات معلوم می شه! ولی به هر حال یک فضایی عاقل باید یک دورة کامل آموزشهای ایمنی را ببیند که در صورت وقوع حادثه قبل از رسیدن ماموران، جلوی فاجعه های احتمالی را بگیرد. البته رفتار این دوست قهوه ای رنگمون هم در نوع خودش جالب بود. او اینقدر خونسرد بود که داشت روی تن در حال سوختن پیشونی کبود، چایی درست می کرد. من گفتم خونسرد باشید ولی نه اینقدر.
موقع تعمیر وسایل فضای خود که متعلق به قرن بوق است، حواستان باشد در حالی که جوشکاری می کنید جرقه به این طرف و آن طرف نپرد و یکهو موجب آتش سوزی نشود. این اتفاق ممکن است در کرة ماه که درخت و جنگل و چمنزاری نیست، خطرناک نباشد ولی روی زمین یک فاجعه است.
اینجا جنگل است. به جایی که بیشتر از یک باغ درخت داشته باشید، جنگل می گویند. چی؟ این درختها نمی گذارند جنگل را ببینید؟ خدایا مرا از دست اینها نجات بده! تو زیاد به مغز خودت فشار نیاور. در این اماکن آتش به پا نکنید. البته معمولاً آدمها حواسشان به این کارها هست و برای همین به آنها تذکر می دهند که در این جور جاها با احتیاط کامل آتش روشن کنند و قبل از ترک محل از خاموشی کامل آن مطمئن باشند اما در مورد شما خواهشمندیم کلاً آتش روشن نکنید چون شما در مورد هیچ چیزی نمی توانید با اطمینان صحبت کنید و در مدت اقامت خود در زمین همین چند هکتار جنگل را هم که ما به زور نگه داشته ایم از بین می برید.
آیا آتش، آتش است؟ بله؟ نخیر واقعاً آتش، آتش نیست. هر آتشی را نباید با آب خاموش کرد. این سطل های شن را که می بینید برای تأمین خاک باغچه شما یا خاک بازی بچه هایتان نگذاشته اند.این شنها برای خاموش کردن آتش است. دیروز دیدم یک نفرتان کپسول اطفای حریق را برداشته و دارد از آن به عنوان پیف پاف استفاده می کند! این از وسایلی است که برای خاموش کردن آتش به کار می رود نه اینکه آن را بردارید بکوبید روی آتش یا بکوبید به سر کسی که دارد می سوزد.
در مواقعی که معمولاً آدمها در حال گفتن حرف های مهم هستند، توقع دارند شنودگانشان برای احترام به آنها به حرفهایشان گوش بدهند. تا چند کنایه رکیک و چند تیکة آبدار نثارتان نکنند، خواب از سرتان نمی پرد. اگر بحث جدی شود، سریع خوابتان می برد. (یک لطفی بکن شما که ظاهراً بیداری بقیه را هم بیدار کن تا بروند آتشفشان را به پا کنند) . من که می دانم شما آخرش هم چیزی نمی شوید. بی خیال! ما هم حقوقمان را می گیریم. با شما هستم، نه بابا! اینم که خوابش برده. بهتره منم یک گوشه بخوابم.
دوست نوجوانان
سال پنجم / شماره 6 پیاپی 218 / دوم خرداد 1388
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 218صفحه 13